از وقتی فهمیدم خوشبختی
روشونه های خودم و تو دستای خدامه
یجور عجیب آرومم..🥺♥️
#عکس_نوشته #تکست_ناب #عکسنوشته #عکس_پروفایل #متننوشته
🌸🍃❤️
@postchiy
♥️🍃
مبادا فراموش کنی روزگاری از
خداوند چیزهایی میخواستی که
اکنون در اختیار داری...🤍🌱
#حال_خوب #حرفهای_قشنگ
🌸🍃❤️
@postchiy
❤️🦋🪴
توی یه بخشی از کتابِ "هنرِ خوب زندگی کردن" نوشته:
🍀
«اصلا فکر نکنید که نظر ندادنِ شما توی هر موضوعی، دلیل بر کم هوشیِ شماست!»
🌸
و چقدر هممون باید اینو یاد بگیریم...🌱
#حال_خوب #حرفهای_قشنگ #متن_زیبا
🌸🍃❤️
@postchiy
چه کسی می داند
شاید یلدا ❤️
وقت اضافه روزگار است؛
برای گفتن دوستت دارم های در دل مانده...
#پیشاپیش_یلداتون_مبارك...
🌸🍃❤️
@postchiy
بزرگ ترین کانال پروفایل🌻
انواع پروف های ناب🦋
جذاب💫
خفن🙊
عاشقانه❤️
سریع بزن رو لینک بیا تو کانال👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2413363841Cbb7a7abcb6
پیرمرد و چغندر - @mer30tv.mp3
4.23M
#قصه_کودکانه
هر شب
یه قصه شیرین
برای کودك دلبند شما🥰
در کانال پستچی🌸
🌸🍃❤️
@postchiy
🔻دختری با مادرش مرافعه داشت . او بسیار عصبانی شد و از خانه بیرون رفت . پس از طی راه طولانی ، هنگامی که از یک فروشگاه کیک عبور می کرد ، احساس گرسنگی کرد . اما جیب دختر را بید خورده و حتی یک یوان هم نداشت .
صاحب فروشگاه یک زن سالخورده مهربان بود . پیرزن دید که دختر درمقابل کیکها ایستاده و به آنها نگاه می کند ، از وی پرسید : عزیزم ، گرسنه ای ؟ دختر سرش را تکان داد و گفت : بله ، اما پول ندارم . پیرزن لبخندی زد و گفت : عیب ندارد . مهمان من هستی . پیرزن کیک و یک فنجان شیر برای دختر آورد . دختر بسیار سپاسگذار شد . اما فقط کمی کیک خورد و سپس اشکهایش بر گونه ها و روی کیک جاری شد . پیرزن از دختر پرسید : عزیزم ، چه شده است ؟ دختر اشکهایش را پاک کرد و گفت : چیزی نیست . من فقط بسیار از شما تشکر می کنم . با وجود آنکه شما من را نمی شناسید ، به من کیک دادید . من با مادرم دعوا کردم . اما مادرم من را بیرون رانده و به من گفت : دیگر به خانه باز نگرد .
پیرزن با شنیدن سخنان دختر گفت : عزیزم ، چطور می توانی این گونه فکر کنی ؟ فکر بکنی ، من فقط یک کیک به تو دادم ، اما تو بسیار از من تشکر می کنی . مادرت سالها برای تو غذا درست کرده است ، چرا از او تشکر نمی کنی و چرا با او عوا می کنی ؟ دختر مدتی سکوت کرد . سپس با عجله کیک را خورد و به طرف خانه دوید . هنگامی که به خانه رسید ، دید که مادر در مقابل در انتظار می کشد . مادر با دیدن دختر بی درنگ خنده ای کرد و به دختر گفت : عزیزم ، عجله کن غذا درست کرده ام . اگر دیر کنی ، غذا سرد خواهد شد . در این موقع ، اشکهای دختر بار دیگر جاری شد . آری دوستان ، بعضی اوقات ، ما از نیکی و مهربانی دیگران تشکر می کنیم ، اما مهربانی اعضای خانواده مان را نادیده می گیریم .
دوستان عزیز ، آیا شما در زندگی تان با چنین مسئله ای روبرو شده اید ؟ بله ، عشق به اعضای خانواده سزاوار ستایش است .
#داستانهای_آموزنده #داستان_شب
🌸🍃❤️
@postchiy
9.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱🌹
تکیه دادهام به آسمانی که
خدا روی ابرهایش نشسته
و تابش بیامان آرامش را
لحظهای از من دریغ نمیکند !
فقط کافیست چادر سیاه ناامیدی را
از روی چشم و قلبمان برداریم !
#نازیلا_زارع
🌸🍃❤️
@postchiy
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرا یلدا ترین یلداست آن شـب
که در آن سینه ای را غم نباشد
در آن یلدا حـراج چـشم یـاران
مـحبت بـاشـد و مـاتـم نباشـد...
#شب_یلداتون_مبارک...
🌸🍃❤️
@postchiy
کنار هم بودن را
از دانه های انار بیاموزیم...
#پروفایل_ناب #دلنوشته #شاد_باش #تکست_ناب #متن_ناب #نوشته_زیبا #نوشته_ناب #یلدا
🌸🍃❤️
@postchiy
16.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بگذار هر ثانیه حالِ تو خوب باشد
بگذار رفتنیها بروند و ماندنیها بمانند
تو لبخندت را بزن انگار نه انگار
حالِ خوبِ خودت را به هیچ اتفاق و شرایط و شخصی گره نزن
بیواسطه خوب باش، بیواسطه شادی کن و بی واسطه بخند
تو که خوب باشی همه چیز خوب می شود باور کن...
#متن_جذاب #حرفهای_قشنگ #حال_خوب
🌸🍃❤️
@postchiy