هيچگاه انسان سالم، دیگری را شکنجه نمیکند.
این انسان آزار دیده است که آزار میرساند.
زخم خورده ها علاقه عجیبی به زخم زدن به دیگران دارند،
آنها که از عزت نفس پاییني برخوردارند
میل عجیبی به تحقیر کردن و گرفتن اعتماد به نفس
و عزت نفس دیگران دارند.
تو هیچ گاه کنار آنها بزرگ نمی شوي، فقط تحقیر مي شوي.
چون، یک فرد ناسالم، هرچیز در اطرافش را بیمار میکند.
#متن_جذاب #حال_خوب #انرژی_مثبت #جملات_ناب
🌸🍃❤️
@postchiy
تا زمانیکه "خودمان" را
دوست نداشته باشیم
و برای خود ارزشی قائل نباشیم
دیگران نمیتوانند
فراتر از خودمان با ما رفتار کنند
رفتار آنها آینه رفتار ما با "خودمان" است
پس به خودت احترام بگذار.
#جملات_ناب #سخن_بزرگان #انرژی_مثبت #متن_جذاب
🌸🍃❤️
@postchiy
21.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جاده و بارون و دریا تو کجایی عشق زیبا
توکجایی که بزارم سر روشونت پیش دریا
#گرشا_رضایی
#موزیک_ویدئو
🌸🍃❤️
@postchiy
C᭄ᥫ᭡
تا ابد جُفت همیم •🫀🔐•
اینکِهبدونِهیچدلیلۍ
کنارِتحالمخوبھِ؛ازقَشنگیاۍِِ
بودنتتوزندِگیمھِ؏ـشقِقَشنگم
#بیوگرافی #انرژی_مثبت #حرفهای_قشنگ #انگیزشی
#متن_جذاب #متن_زیبا
🌸🍃❤️
@postchiy
C᭄ᥫ᭡
بیوگرافی.عاشقانه ✨❤️
Ɨꫝғɨꫝɨᴛʏ ɨ ℓσꪤε ʏσʊ ᴀꫝ∂ ł ꪡᴀs
ɢσɨꫝɢ ᴛσ Ᏸε
تا اَبَــــد
▴عاشــقتم▴ و این ▴عشــق▴ ادامه دارد•🔐💜🌸🌱
#متن_جذاب #انرژی_مثبت #حرفهای_قشنگ #متن_نوشته
🌸🍃❤️
@postchiy
C᭄ᥫ᭡
برید به دلبرتون بگید:
دیدی بعضی وقتا انقد یه آدم برات قشنگه و همه چیشو دوس داری؟
انگار وقتی خدا داشته میآفریدش تو هم نشستی کنارش نظر دادی؟
تو برای من این شکلی هستی :)
#متن_جذاب #جملات_ناب #حرفهای_قشنگ #انرژی_مثبت
🌸🍃❤️
@postchiy
خوش بین باش
مهم نیست چیو الان میگذرونی
خیلی چیزای خوب درانتظارن
#جملات_ناب #حرفهای_قشنگ #انرژی_مثبت #متن_جذاب
🌸🍃❤️
@postchiy
#داستان_شب 💫
مردی همسری داشت که از صبح تا نصف شب در مورد هر چیزی شکایت می کرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه کار می کرد. یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسرش مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پا لگدی به پشت سر زن و در دم کشته شد. چند روز بعد، در مراسم تشییع جنازه کشیش متوجه چیز عجیبی شد. هر وقت یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک می شد، مرد گوش می داد و به نشانه تصدیق سر خود را بالا و پایین می کرد، اما هنگامی که یک مرد به او نزدیک می شد، او بعد از گوش کردن سر خود را بنشانه مخالفت تکان می داد.
پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید. کشاورز گفت: خوب، این زنان می آمدند حرف خوبی در مورد همسر من می گفتند که چقدر خوب بود، یا چه قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق می کردم. کشیش پرسید: پس مردها چه می گفتند؟
کشاورز گفت: آنها می خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم؟!😁
#داستان_فوق_العاده_زیبا #داستان_شب
🌸🍃❤️
@postchiy