.
آورده اند که روزی عابدی نمازش را به درازا کشید و چون نگریست مردی را دید که به نشانه خشنودی در وی می نگرد.
عابد او را گفت : "آنچه از من دیدی ، تو را به شگفتی نیاورد که ابلیس نیز روزگاری دراز، با دیگر فرشتگان به پرستش خدا مشغول بود و سپس چنان شد که شد."
🔸 برگرفته از "کشکول" شیخ بهایی
#حکایت
#شیخ_بهایی
🌸🍃❤️
@postchiy
.
آدم باید یکیو داشته باشه مثل #شمس_لنگرودی بهش بگه:🙃
وقتی به من نگاه میکنی، زخم های من آرام میگیرند
🌸🍃❤️
@postchiy
هرچه خیر است
به دست توانای توست
خدای قشنگم❤️🍃
#عکس #عکس_نوشته #عکسنوشته #قدیمی #عکس_قدیمی #حیاط #حیاط_خونه #درخت
🌸🍃❤️
@postchiy
مـــن از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آن چه را جـــانان پســـندد 🥰
#بابا_طاهر
🌸🍃❤️
@postchiy
گنجشک کوچولو دلش گرفته_صدای اصلی_233662-mc.mp3
12.03M
#قصه_صوتی
🐦گنجشک کوچولو دلش گرفته
گنجشک کوچولو خیلی ناراحت است.
او دلش گرفته است. گنجشک کوچولو امروز فکر میکند که چیز زیادی بلد نیست.
او دلش می خواهد مثل قناری آواز بخواند و مثل پروانه ها خوشرنگ باشد.
دوستان گنجشک میخواهند به او کمک کنند.
هرشب یک قصه جذاب و شیرین
برای کودك دلبند شما
#درکانال پستچی
🌸🍃❤️
@postchiy
درون قلبم
هیچگونه انرژی برای تنفر از کسی ندارم
من یا دوستت خواهم داشت
یا برایت آرزو میکنم که بهبود پیدا کنی🌱
#عکس_پروفایل
#حرف_دل
#متن_ناب
🌸🍃❤️
@postchiy
رابطه خوب نیازی به این نداره که با سیاست رفتار کنی.
کافیه کسیو پیدا کنی که خودِ واقعیتو
به هر سیاستی ترجیح بده
#دلنوشته_خاص
#دلنوشته
#عکس_پروفایل
🌸🍃❤️
@postchiy
فقط اونجا که صائب میگه:
هر خطِ سرِ مویِ تو را پیچش خاصیست
یک حرف در این صفحه مکرر نتوان یافت …♡
#صائب_تبریزی
🌸🍃❤️
@postchiy
داستانک
💐💐💐💐💐
روزی معلم کلاس پنجم به دانش آموزانش گفت: "من همه شما را دوست دارم" ولی او در واقع این احساس را نسبت به یکی از دانش آموزان که تیدی نام او بود، نداشت.
لباس های این دانش آموز( تیدی) همواره کثیف بودند، وضعیت درسی او ضعیف بود و گوشه گیر بود. این قضاوت و احساس او بر اساس عملکرد تیدی در طول سال تحصیلی بوجود آمده بود.
زیرا که تیدی با بقیه بچه ها بازی نمی کرد و لباسهایش چرکین بودند و به نظافت شخصی خودش توجهی نمی کرد.
تیدی بقدری افسرده و درس نخوان بود که معلمش از تصحیح اوراق امتحانی اش و گذاشتن علامت، ضربدر در برگه اش با خودکار قرمز هم اکراه داشت!!! اما از یادداشت کردن عبارت " نیاز به تلاش بیشتر دارد" احساس لذت می کرد.!!!و این احساس ناراحتی خود را با بقیه هم عنوان میکرد!!!
روزی مدیر آموزشگاه از این معلم درخواست کرد که پرونده تیدی را بررسی کند. معلم کلاس اول درباره اونوشته بود" تیدی کودک باهوشی است که تکالیفش را با دقت و بطور منظمی انجام می دهد".
معلم کلاس دوم نوشته بود" تیدی دانش آموز نجیب و دوست داشتنی در بین همکلاسی های خودش است ولی بعلت بیماری سرطان مادرش خیلی ناراحت است"
اما معلم کلاس سوم نوشته بود" مرگ مادر تیدی تاثیر زیادی بر او داشت. او تمام سعی خود را میکند. که خودش را با شرایط وفق دهد، ولی پدرش توجهی به او ندارد و اگر از طریق مدرسه در این راستا کاری انجام ندهیم بزودی شرایط زندگی در منزل، برای تیدی،منزجر کننده شده و تاثیر منفی می گذارد"
در حالی که معلم کلاس چهارم نوشته بود" تیدی دانش آموزی گوشه گیر است که علاقه ای به درس خواندن ندارد و در کلاس دوستانی ندارد و موقع تدریس می خوابد"
اینجا بود که خانم تامسون، معلم تیدی، به مشکل دانش آموز خود پی برد و از رفتار خودش شرمنده شد.
این احساس شرمندگی موقعی بیشتر شد که دانش آموزان برای جشن تولد معلمشان هرکدام هدیه ای با ارزش در بسته بندی بسیار زیبا تقدیم معلمشان کردند و هدیه تیدی در یک پلاستیک مچاله شده بود.
خانم تامسون با ناراحتی هدیه تیدی را باز کرد. در این موقع صدای خنده ی تمسخر آمیز شاگردان کلاس را فرا گرفت. هدیه ی او گردنبندی بود که جای خالی چند نگین افتاده در آن به چشم می خورد و شیشه عطری که سه ربع آن خالی بود اما برای اینکه خانم معلم شرایط تیدی را میدانست ارزشمندترین برخورد و رفتار را کرد!!
و آن هنگامی بود که خانم تامسون آن گردنبند را به گردن آویخت و مقداری از آن عطر راهم به لباس خود زد و با گرمی و محبت از تیدی تشکر کرد. صدای خنده دانش آموزان با این رفتار معلمشان قطع شد.
در آن روز تیدی بعد از مدرسه به خانه نرفت و منتظر معلمش ماند و با دیدنش به او گفت: " خانم معلم امروز شما #بوی>مادرم را می دهی"
در این هنگام اشک های خانم تامسون از دیدگانش جاری شد زیرا تیدی گردنبند مادرش و شیشه عطری را به او هدیه داده بود که مادرش استفاده می کرد و بوی مادرش را در معلمش استشمام می کرد.
از آن روز به بعد خانم تامسون توجه خاص و ویژه ای به تیدی می کرد
و کم کم استعداد و نبوغ آن پسرک یتیم دوباره شکوفا شد و در پایان سال تحصیلی شاگرد ممتاز کلاسش شد.
پس از آن یک روز خانم تامسون دست نوشته ای را مقابل درب منزلش پیدا کرد که در آن نوشته شده بود" شما بهترین معلمی هستی که من تا الان داشته ام"
.خانم معلم در جواب او نوشت که این توبودی که خوب بودن را به من آموختی.!!!
بعد از چند سال خانم تامسون پس از دریافت دعوت نامه ای از دانشکده ی پزشکی متعجب و بهت زده شد چون که از او برای حضور در جشن فارغ التحصیلی دانشجویان رشته ی پزشکی دعوت کرده بودند، وپایان آن نامه با عنوان " پسرت تیدی" امضاء شده بود، شگفت زده شد،!!!. او در آن جشن در حالی شرکت کرد که آن گردنبند را به گردن داشت و بوی آن عطر از بدنش به مشام می رسید،
آیا می دانید تیدی که بود؟
تیدی استوارد #مشهورترین_پزشک جهان و مالک مرکز استوارد برای درمان سرطان است.
ان شاء الله در آغاز سال تحصیلی با دیدی آگاهانه با دانش آموزان خودمان برخورد کنیم.
✅ارزشمند ترین ثروت جامعه، ترمیم و بازسازی روحیه های آزرده وشکست خورده و مچاله شده کودکان و نوجوانان است.
🌱🌿
آلبرت انیشتین میگه:
اگر میخواهی زندگی شادی داشته باشی
به هدف هایت تکیه کن
نه به آدم ها و چیزها
🌦️☘️
#عکس_نوشته #عکنوشته #عکس_متن #متن_عکس #عکاسی_طبیعت #طبیعت_آرامش_بخش
🌸🍃❤️
@postchiy
سکــــوتم را نکن باور،
خودت هم خوب میدانی....
که در اشعار من چیزے،
شبیهِ داد و فریادے
#محمد_رضا_نــــظرے
🌸🍃❤️
@postchiy
دوستی مدادها_صدای اصلی_445964-mc.mp3
9.7M
آرامش سهم قلبی است که
در تصرف خداست....💚
#عکسنوشته_خاص #خیال #شاد #خوشرنگ #خوشحال #نوستالژیک #آرامش
🌸🍃❤️
@postchiy
زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست
کاش قدری پیش از این یا بعد از آن می زیستم...
#فاضل_نظری🍂
🌸🍃❤️
@postchiy