🌸💜🌱🌈
❤🍂💋
🌺🦋
#کف_خیابون
✍ محمدرضا حدادپور جهرمی
#قسمت_84
در همون جلسه مشورتی ارشدهای سازمان و اداره خودمون، خبری توسط معاون وزیر اعلام شد! خبری که شوک شدیدی را به همراه داشت! اما مشخص بود که بچه های برون مرزی رو دست نخوردن و انتظارش را داشتند!
خبر این بود که تا الان حدود 5000 نفر ... خواهش میکنم... تمنا میکنم به این آمار و ارقام دقت کنید... سرسری نخونین و رد بشین! ... 5000 نفرتا الان شناسایی شدن که از چهار کشور آمریکا و اسرائیل و انگلستان و ترکیه در طول مدت 40 روز وارد ایران شدند!
همه این 5000 نفر که نوعی وابستگی مالی و معنوی به سفارت عربستان و ترکیه دارند، از راه های زمین و دریا و هوا دارد ایران شدند و حداقل نیمی از اونا در تهران مستقر هستند! اکثرشون اصالتا ایرانی هستند و به زبان فارسی مسلطند و به خوبی صحبت میکنند!
همه اون 5000 نفر کاملا آموزش دیده و آماده و مسلط به امور جاسوسی و خرابکاری هستند! در لباس های مختلف... از آخوند و مداح گرفته تا پزشک و توریست و ... از بچه و نوه بعضی سران گرفته تا کسانی که حتی برای مدتی خبر مرگشون مورد تایید قرار گرفته بوده!
خب اینا از یه طرف، برای پابوسی امام رضا و یا تشویق مردم برای شرکت در انتخابات و یا بهرمندی از سواحل خزر و بنادر جنوبی و کیش و قشم نمیان! از طرفی دیگه هم نمیشه گفت اگر اومدین قلم پاتون را خرد میکنیبم! بالاخره طرف میگه من ایرانی هستم و اکثرشون هم پرونده قضایی و تحت تعقیب ندارن! پس نمیشه مانع ورودشون شد!
بعدها در بخشی از گزارش شخصی به نام «مایکل لدین» («مایکل لدین» از حامیان کودتای مخملی و مشاور سابق شورای امنیت ملی آمریکا و عضو برجسته مؤسسه «آمریکن اینترپرایز» و دستیار ویژه «دونالد رامسفلد» وزیر دفاع اسبق آمریکا و «دیک چنی» معاون جرج بوش) مطالب جالبی برای رییس سازمان موساد و رییس سازمان سیا نوشته شد که به بخش کوچکی از اون اشاره میکنم و رد میشم:
«نامه نگاری هایی از قبل از انتخابات وجود داشت که به یکی از آنها اشاره میکنم... اون نامه ها برای تعیین تکلیف حدودا 5000 نفر نوشته شده بود که نیاز به پاسخ جدی داشت...
خیلی به انتخابات نمانده بود که دولت (آمریکا) تصمیم گرفت پیامی برای گروه (میر حسین) موسوی و جنبش سبز بفرستد. سناتور شامر دوستی در وال استریت داشت که با سبزها در ارتباط بود و همان فرد به عنوان رابط انتخاب شد.
از شامر خواسته شد از طرف دولت این پیام را به رهبران سبزها منتقل کند: «سبزها باید بدانند که این سوالات از جانب وزیر خارجه (آمریکا) ارسال شده است. سوالات اینهاست: ما باید چه کاری انجام دهیم؟ چه کاری نباید انجام دهیم؟» پاسخ این پیام در یک یادداشت 8 صفحهای دریافت شد. نویسندگان محتاط بودهاند، و متن امضا نشده و من دلایل روشنی دارم که چند نفر در تهران روی آن کار کردهاند.
در این نامه تصویری از ایران با عبارتهای بسیار خشنی آمده است که این کشور تحت «حکومت استبدادی»، «رژیمی خشن» و «دیکتاتوری» است که با سرکوب مردم و چپاول منابع عمومی ادامه حیات میدهد. همچنین در این نامه تأکید شده است: حکومت قابل اصلاح نیست اما نیروهای حامی تغییر در داخل قوی هستند و بهخوبی هدایت میشوند!»
لدین در مطلب خود مینویسد: «سبزها به دولت اوباما دقیقا گزینههای واقعی را گفتند؛ یا از رژیم حمایت کنید یا از آزادی حمایت کنید و تغییر دموکراتیک در ایران را تشویق و حمایت کنید. نویسندگان آن نامه به واشنگتن هشدار دادهاند که اگر با تهران به توافق هستهای دست یابد، باید در برابر رویکردهای خارجی و داخلی تهران سکوت کند. (موضوعی که نشان میدهد فتنهگران دلواپس بودهاند که با توافق هسته ای، حمایت واشنگتن از آنها کاهش یابد.)»
آن از داخل و قم و تهران... این هم از بیرون و 5000 نیروی آموزش دیده و فارسی زبان و نامه های سفید امضای کاخ سفید و سازمان سیا برای کسانی که «کف خیابون» های فتنه را مدیریت میکردند!
•••••❥•Jσιη👇🏻🐼🍓
💟 @proziba
35.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💞ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞
موند به قلبم حسرتش ❤️🩹
•••••❥•Jσιη 👉🏼 @proziba
💞ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞
عشقم ...
اومدی و من فهمیدم دنیا چقدر میتونه
قشنگ تر باشه، فهمیدم میشه ...
چندساعت با یکی هم صحبت شی و
فارغ از همه چی که نفهمی زمان
چجوری گذشت ...
دنیا و زندگی من با وجود تو تازه داره
مزه دار میشه عشقم ...
تواز قلبم به من نزدیک تری و خواهی بود
نفسم... (:
باتمام سلول های بدنم دوستت دارم
بهترین حس دنیا دوست
داشتن توهست مرسی که هستی ...
با وجود تو این جهان زیباتره 💞🦋💋
•••••❥•Jσιη 👉🏼 @proziba
🌸💜🌱🌈
❤🍂💋
🌺🦋
#رمان
#اجبار
#پارت۳۹۵
در حال گذاشتن کلاه لبه دار پشمی ام که بردیا پس از آمدن به فرانسه، برایم تهیه کرده بود، بودم که چشمم از پنجره به نمنم بارانی که می بارید خورد
کی هوا بارانی شد که من نفهمیدم؟
چتر بیرنگم را از توی آخرین طبقهی کمد برداشتم. کیفم را کج انداختم تا دستهایم را آزاد بگذارد بعد خم شدم؛ داستی که دورش یک پتوی کوچک و ضخیم پیچیده بودم را بغل گرفتم
از خانه خارج شدم داستی را زیر بغل چپم زدم و چتر را با دست راست نگه داشتم.
شروع کردم به قدم زدن راه زیادی تا آموزشگاه زبانم نبود. تصمیم گرفتم امروز پیاده به آنجا بروم
این مدت، اضافه وزن بیشتری پیدا کرده بودم و مطمئناً پیاده روی میتوانست کمی به وضعیتم کمک کند.
این روزها از این که بردیا این همه مسئولیت، على الخصوص مسئولیت نگهداری از داستی را بر عهده ی من گذاشته بود، راضی بودم من از این تغییرات تدریجی از این رشد کردن راضی بودم
حیاط آموزشگاه یک باغچهی وسیع هم داشت که داستی می توانست خودش را در خاک آن تخلیه کند. من و این ماده گربهی کوچولو همیشه همراه هم در کلاس درس حاضر میشدیم!
در تمام طول راه، تا زمانی که به مقصد برسیم از هوایی که هم سرد بود و هم مطبوع لذت بردم
لذت بردم؛ از دیدن خیابانهایی که زیبا و آباد بودند؛ از دیدن رانندگانی که به قوانین پایبند بودند از دیدن آسمانی که انگار امروز حتی با وجود ابری بودن آبی تر از همیشه شده بود! و در آخر، از دیدن درختان کاشته شده اطراف خیابانها و ساختمانهایی که با معماری منحصر به فردشان دلت را میبردند.
شاید عجیب باشد؛ اما من این شهر بندری و قدیمی فرانسه را خیلی بیشتر از پاریس دوست داشتم وجب به وجبش احساس طراوت را در وجودت بیدار میکرد.
کلاس زبانم بیش از یک ساعت و اما کمتر از دو ساعت طول کشید.
وقت برگشتن که از راه رسید باران به حدی شدت گرفت که امکان نداشت بتوانم با پای پیاده به خانه بازگردم.
•✓•✓•✓•✓•✓•✓•✓•✓•✓
رمان اجبار بیشتر از ۸۵۰پارت هست و فقط داخل pdf میتونید به صورت کامل بخونید
عزیزانی که دوست دارند رمان رو زودتر بخونند (بدون حذفیات) میتونند با مبلغ۵۵هزارتومن تهیه کنند
[بخاطر قوانین ایتا رمان با حذفیات و تغیرات داخل کانال گذاشته میشه]
@hosseinzade_s
•••••❥•Jσιη👇🏻🐼🍓
💟 @proziba
💞ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞
یک سال،
12 ماه،
365 روز،
8760 ساعت،
525600 دقیقه،
3153600 ثانیه،
هر روز،
هر شب،
هر موقعی،
دوست دارم؛💞
•••••❥•Jσιη 👉🏼 @proziba
Benyamin Bahadori - Shock (128).mp3
3.99M
🎙#بنیامین_بهادری
🎼 شوک💔
●━━━━━━───────⇆
◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
ㅤ
حرفامو خوردم نترکه بغضم❤️
☞🎵🎶 @proziba 🎶🎵☜
🌸💜🌱🌈
❤🍂💋
🌺🦋
#کف_خیابون
✍ محمدرضا حدادپور جهرمی
#قسمت_85
تربیت نیرو به این گستردگی از داخل و خارج، اعم نیروی پیاده و جاسوسی و خرابکاری و آموزش سلاح و فنون رزمی و بمب های دست ساز و آتش زنه و مهارت های خیابانی و امثال اون، قطعا بوی فتنه و جنبش برای اینکه ثابت کنند تقلب شده و یا مثلا فلانی باید رییس جمهور بشه و اینا نبوده و نیست!
خیلی باید کسی بی سواد باشه و از مسائل استراتژیک هیچی ندونه که نخ تسبیح اتصال علمایی از قم و تهران و نیروهای فوق الذکر را ببینه اما نفهمه که اینا بویی از فتنه نمیدن! چون وقتی میگی فتنه، ممکنه مردم خیلی جدی نگیرن و فکر کنن که حالا یه چیزی بوده و میگذره!
بلکه اینا مختصات تمام عیار «کودتای مردمی» است که در ایران داره طراحی و پیگیری میشه! از نظر کارشناسان مسائل استراتژیک، کودتای مردمی اگر از یک شب بیشتر طول بکشه اما مهار نشه، به ازای سپری شدن هر روز، سه الی پنج برابر بر تعداد افراد اون کودتا افزوده خواهد شد!!
نمیدونم تا اینجاش دقت کردین یا نه؟! اما این آمارهای سر انگشتی نشون میده که اگر فورا مهار نشه و بچه های امنیتی دست به کار نشن، تهران ظرف مدت 17 روز دچار بحران جدی میشه و به فرض سقوط یک یا دو صنعت دفاعی و یا سقوط سه یا چهار پادگان نظامی، به مرز «سقوط شهر» نزدیک خواهد شد!!
اینو گفتم برای اونایی که ممکنه بگن اگر نیروهای امنیتی میدونستن و میدونن چه خبره، پس چرا کاری نکردن و نمیکنند؟! با توضیح خیلی ساده و گذرای بالا روشن میشه که معمول این جنبش ها در نطفه خفه میشه و شده وگرنه الان تهران و هیچ شهری از ایران به این سطح از ثبات و امنیت نمیرسید!
اجازه بدید برگردیم به روال خودمون!
من این تحلیل ها را هم در جلسه ارشدها و هم جلسه داخلی خودمون مطرح کردم و دیگران هم تکمیلش کردند. سه تا باغ شناسایی شد و حدودا ظرف مدت کمتر از 15 ساعت، بچه های ما با همکاری پلیس ضد شورش تونستند باغ ها را جمع کنند و افراد زیادی دستگیر و عده قابل توجهی هم متواری شدند! الحمدلله نیازی به ورود یگان ویژه نشد و بچه های خودمون دمارشون را درآوردند!
پس با اقدام به موقع، تونستیم زمینه توحش یه کودتای تمام عیار را حداقل در جنبه داخلی خنثی کنیم. میگم زمینه توحش! امیدوارم منظورمو بگیرین که ینی نیروهای ایجاد رعب و خرابکاری حرفه ای!
بچه های برون مرزی هم بسیار فعال بودند و داشتند دل و جیگر پرونده های اون 5000 نفر را درمیاوردند! اما متاسفانه تعداد قابل توجهی از اونا پس از ورود به ایران، قابل ردگیری ساده و آنی نبودند و زمان زیادی لازم داشت با بفهمیم کجا هستند و دارن چه غلطی میکنند؟!
اما... اما اجلاس در حال برپا شدن بود! نشست مهمی که نمیشد جلوی برگزاریش را گرفت. ضمن اینکه ما بی میل هم نبودیم که بدونیم قراره کیا بیان و کیا حرف بزنن و چیا بگن؟! پس اجازه دادیم اون پنج تا اتوبوس از قم بیاد تهران... محله.... حسینیه... استقرار... پذیرایی و همایش و...
ابوالفضل گفت: «حاجی خودت نمیری اونجا؟!»
گفتم: «برم که چی بشه؟ الحمدلله هم تو اونجایی و هم بچه های اداره دارن پوشش میدن! این همه کار ریخته روی سرمون! ما با حمله به باغ، تونستیم تمرکزشون را از بین ببیریم اما هنوز خیلیاشون بیرون هستن و دارن ادامه میدن! مثلا «ندا» دستگیر نشده... کوروش دستگیر نشده... رامین تاجزاده خبری ازش نیست... اما... ابوالفضل حدس میزنم امروز در اجلاسیه اونا عفت نباشه! به محض اینکه متوجه عدم حضور عفت شدی بهم اطلاع بده!»
ابوالفضل گفت: «چشم... راستی 233 نمیاد؟!»
گفتم: «چطور مگه؟!»
گفت: «چون میخوام اگر نمیاد، چند ساعت صوت و فیلم از باشگاه کوروش داریم که خودم فرصت نمیکنم آنالیزشون کنم... میخوام 233 زحمتش بکشه!»
گفتم: «نه داداشم! اون درگیر یکی دیگه است! ما این همه داریم میدویم و «چک و خنثی» میکنیم اما هنوز از دو نفر هیچ اطلاعی نداریم! یکی «فائزه» است و یکی هم موجودی به نام «زهره»! عبداللهی را مامور رصد و کشف فائزه کردم... 233 هم مامور رصد زهره!»
•••••❥•Jσιη👇🏻🐼🍓
💟 @proziba
💞ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞
خدایا دست ما را به شاخههای
بلند درخت رحمتت برسان✨🌚
شبتون بهشت✨🌚
•••••❥•Jσιη 👉🏼 @proziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞
دلبر قشنگم....
صُبح برای من جایی
میان دستانت است که آرام بگیرم..
صبحت بخیر زندگیم...💋
•••••❥•Jσιη 👉🏼 @proziba
💞ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞
تصمیم بگیر
با دل خوشیهاے ساده
معادله پیچیدهٔ زندگے را دور بزنی...
در خنده اسراف ڪن
و به غم پشت پا بزن... با باران همآواز شو
و بگذار خورشید، تنت را لمس ڪند... به دورهمے دوستانت نه نگو
و براے بودن در شادیها بهانه نیاور... گذشته را به دفتر خاطراتت بچسبان
و از دلخوشیهاے بند انگشتے ساده نگذر...
خودت را دوست بدار
و مثل صبح بعد از باران
خنک باش و دلپذیر ....🌱
روزتون بخیر🌻🧡
•••••❥•Jσιη 👉🏼 @proziba
💞ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞
تَمامِـ دُنیــا را گـــَشتـَم ...
اما کِنارِ تــــو دُنیــای دیگَریسـت ...♥️
•••••❥•Jσιη 👉🏼 @proziba
4_5915614157935219464.mp3
8.89M
🎙#علیرضا_قربانی
🎼 بوی گیسو❤️
●━━━━━━───────⇆
◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
ㅤ
فکر زنجیری بکنید ای عاقلان💗
☞🎵🎶 @proziba 🎶🎵☜
🌸💜🌱🌈
❤🍂💋
🌺🦋
#رمان
#اجبار
#پارت۳۹۶
بارانی که سنگین بود و سوزنی و ممکن بود به برف هم تبدیل شود.
به همین خاطر بود که من و داستی، به محض این که از آموزشگاه بیرون آمدیم به تاکسی متوسل شدیم و یکراست به خانه بازگشتیم.
در حالی که سر گردِ او لابه لای پتو پنهان شده بود، من دوان دوان زیر سقف کوچک بالای درب ایستادم و رمز امنیتی را وارد کردم
خیلی زود داخل رفتیم.
داستی که یک کمی بیقراری میکرد را بوسیدم و گوشش را نوازش کردم
-رسیدیم خونه؛ تموم شد قهر نکن باهام اخماتو باز کن بداخلاق
داستی ولی همچنان بیتاب بود.
پتو را از دورش برداشتم و او را به اتاقی که در سالن طبقه ی پایین بود و توسط یک درب تووخالی از محیط جدا میشد، بردم. روی مبل پشت بلند و تک نفره ای گذاشتمش.
بعد چرخیدم و روی دو پا نشستم تا شومینه را روشن کنم در آخر نیز هم غذای داستی را دادم و هم خاکش را تمیز کردم
تازه پس از همه ی اینها بود که فرصت کردم به اتاقم بروم و لباس هایم را از تن در بیاورم
داستی امانت بود؛ امانتِ بردیا امانتی که موجودِ زنده بود و همین احساس مسئولیت را هر روز در من تقویت میکرد.
پشت میز تحریرِ اتاقم نشستم و مشغول تمرین و مطالعه ی زبان انگلیسی شدم املای کلمات تازه ای که یاد گرفته بودم را هم به حافظه ی تصویری ام سپردم.
کارم که به اتمام رسید همزمان که خمیازهای میکشیدم کش و قوسی به بدنم دادم و کمرم آرام به پشتی صندلی چسبید
قفل گوشیام را زدم تا ساعت را ببینم پنج و یازده دقیقه ی عصر بود.
نگاهم همانجا ثابت ماند و از گوشی کنده نشد تصویر پسزمینه ام دلم را برای چندمین بار برد همان عکسی که او بابت گرفتنش برایم شرط گذاشته بود.
بوسهی نرمی روی صفحه ی تلفنم کاشتم
امروز پنج روز از آن اتفاقات، از آن نزدیکی می گذشت.
•✓•✓•✓•✓•✓•✓•✓•✓•✓
رمان اجبار بیشتر از ۸۵۰پارت هست و فقط داخل pdf میتونید به صورت کامل بخونید
عزیزانی که دوست دارند رمان رو زودتر بخونند (بدون حذفیات) میتونند با مبلغ ۵۵هزارتومن تهیه کنند
[بخاطر قوانین ایتا رمان با حذفیات و تغیرات داخل کانال گذاشته میشه]
@hosseinzade_s
•••••❥•Jσιη👇🏻🐼🍓
💟 @proziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞
امدی ارام و زیبا مثل شبنم روی گلبرگ💞
•••••❥•Jσιη 👉🏼 @proziba
💞ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞
می گفت، هر آدمی برای خودش
فصل پنجمی داره
که تکلیف تمام فصل هاشو
روشن میکنه …
که حال و هوای هر چهار فصلش
به حال و هوای اون فصل بستگی داره …
اگه ابری باشه تمام فصل هاش ابریه …
بارونی باشه، بارونیه
آفتابی باشه، آفتابیه …
میگفت،
فصل پنجم فصل دل آدماست …❤️
حال دل اگه خوش باشه
همیشه بهاره، همه جا پر گل و بلبله …
حال دل اگه ناخوش باشه
هر فصل پاییزه…
سرد و غم انگیز و برگ ریز
که پایان نداره …!!💕🦋💋
•••••❥•Jσιη 👉🏼 @proziba