eitaa logo
نبض احساس ؛
185 دنبال‌کننده
361 عکس
140 ویدیو
0 فایل
. اینجا برای خودم مینویسم . در خدمتم : @Romeo_0 ..🌞🖤 برای نظراتتون: https://daigo.ir/secret/5386436200 . کپی رمان ها حتی با ذکر و نام نویسنده حرام و پیگرد قانونی دارد 🚨 .
مشاهده در ایتا
دانلود
به قلم: رومئو؛ ·‌ ・ ────⋅ ˖࣪𔘓 ⋅──── ・ · بعد چند دقیقه آروم شد و گریه‌اش بند اومد. دیگه هیچ حرفی نزد تا اینکه گفتم: -صحرا خانوم! نمی خوای بگی چت شده؟ مظلوم نگاهم کرد و چیزی نگفت که دوباره گفتم: -نمیگی بهم؟! نفس عمیقی کشید و آروم گفت: +یکم خسته شده بودم چیزی نیست -خسته نباشی مامان خانوم! لبخند کوچیکی زد و همونجور که توی ب*غلم بود چشماشو بست بعد چند دقیقه صدای نفس های منظم‌اش نشون می داد خوابش برده آروم روی موهاشو بو*سیدم و چشمام‌رو بستم. *** " آوا " تقریباً دو سال از عمه و زندایی شدن‌ام می گذشت. هنوزم مثل روزهای اول واسه دیدن جفتشون ذوق داشتم! کیسان و سینا! جوری شیطون بودن که وقتی من باهاشون بازی می کردم و مثل خودشون شیطونی می کردم به پاشون نمی رسیدم! از همون اول به صحرا و اِلمیرا گفته بودم اگه کاری داشتن بچه‌ها رو بیارن پیش من! امروز هم اِلمیرا قرار بود کیسان‌رو بیاره پیشم. ·‌ ・ ────⋅ ˖࣪𔘓 ⋅──── ・ · کپی کنی ؟ راضی نیستم