eitaa logo
حسینیه پروانه ها🦋🏴🖤
80 دنبال‌کننده
784 عکس
341 ویدیو
40 فایل
خادم حسینیه @hadid_27
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و درود به پروانه های🦋🦋 غدیری عزیزم🥰🥰 حالتون چطوره؟ پیشاپیش عیدغدیر به همه شما گل های خوشگل تبریک میگیم🥰🦋🌸 پیشنهاد میکنم این داستان قشنگ ⬇️و کلیپ مولودی عید غدیر⬆️ رو حتما تماشا کنید امیدوارم براتون جذاب باشه 💚💚
قصه 1️⃣ «مهربان تر از پدر» روزی مردی ناشناس هنگام عبور از کوچه ای زنی🧕 را دیدند که مشک آب💦 بزرگی را با زحمت به دوش خود حمل می کند😓. حضرت مشک آب💦 را از زن گرفتند و آن را به خانه🏚 زن رساندند. مرد متوجّه شد که این زن همسر کسی است که در جنگ ⚔️شهید🥀 شده و زن مجبور است به تنهایی و با فقر و تنگ دستی😔 زندگی کند. مرد ناشناس صبح 🌤روز بعد مقداری آذوقه🧀🍞 و گوشت🥩 و... با خود برداشت و به خانه زن آورد. زن خوشحال شد و گفت: خداوند از تو راضی 🤲🏻باشد و خودش بین من و علی ابن ابیطالب😠 حکم کند. مرد وارد خانه شد و به زن یاری رساند تا برای بچه های یتیم خود نانی🍞 بپزد. هنگامی که زن مشغول درست کردن خمیر نان بود، مرد ناشناس مقداری گوشت 🥩که همراه خود آورده بود کباب🍢 کرد و همراه خرما با دستان خود به فرزندان زن داد و دهان هر کدام که می گذاشت، می گفت: فرزندانم علی ابن ابیطالب را حلال کنید 😔اگر در کار شما کوتاهی کرده است! خمیر نان که آماده شد، زن صدا زد: ای بنده خدا! آن تنور را آتش🔥 کن. شعله های آتش که زبانه می کشید، مرد چهره خود را نزدیک آتش آورد و گفت: حرارت آتش را بچش! جزای کسی که از یتیمان و بیوه زنان کوتاهی نماید، همین آتش🔥 است. در همین حال بود که زنی از همسایگان به آن خانه آمد و مرد را شناخت. با تعجب به زن گفت: وای بر تو!😧 این مرد که به کار گرفته ای 💚علی ابن ابیطالب💚 است! زن گفت: معذرت می خواهم!😰 امام علی علیه السلام فرمود: من از تو معذرت می خواهم که در کار تو و فرزندانت کوتاهی کردم. آن مرد کسی نبود جز 💚علی ابن ابیطالب💚 علیه السلام. @pvsqadiri
قصه «اولین مخالف😡 غدیر🏝» هنگامي كه رسول خدا☀️حضرت علي💚 را در روز غدير خم🏝 به جانشيني خود منصوب كرد، دربارة او گفت: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَولاهُ؛ هر كس من مولا و ولي او هستم، علي💚 مولي و ولي او است» چيزي نگذشت كه موضوع غدير خم🏝 در شهرها و مناطق منتشر شد. شخصي به نام نُعمانِ بنِ حارثِ فَهری پیش پيامبر☀️ آمد و گفت: تو به ما دستور دادي به يگانگي خدا ☝️و اين كه تو فرستاده او هستي، شهادت دهيم✋، ما هم شهادت✋داديم. سپس دستور به جهاد⚔️، حج🕋، روزه🍩🍰⛔️، نماز🔅و زكات💰 را دادي، ما همه اين ها را نيز پذيرفتيم. ولي به اينها راضي نشدي😠 تا اين كه اين جوان💚 _امام علی (ع)_ را جانشین خود قرار دادی😡. آيا اين سخني از ناحيه خودت است😠 يا از سوي خداوند است؟! پيامبر ☀️فرمود: «قسم به خدايي☝️ كه معبودي جز او نيست، اين از ناحيه خداوند است.» نُعمان رويش را برگرداند در حالي كه مي گفت: خداوندا!😠 اگر اين سخن حق است و از ناحيه تو، سنگي🌑 از آسمان🌥 بر ما بباران! اين جا بود كه سنگي🌑 از آسمان بر سرش😖 فرود آمد و او را كشت☠️ و در همين هنگام آيه 1 سوره معارج📖 نازل شد. @pvsqadiri
animation.gif
108.7K
عید غدیر مبارک❤❤❤❤💚💚💚💚
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مسابقه بزرگ کتاب‌خوانی غدیر با محوریت کتاب «بچه‌ای که نمی‌خواست آدم باشد»، به قلم زهرا موسوی و تصویرگری فاطمه زمان‌رو برگزار می‌شود. این کتاب، داستان پسربچه‌ای به نام «آدی» و شترش به نام «بچه» است که خاطره جمع می‌کند.   این کتاب مجموعه 10 داستان کوتاه است و برخی از این داستان‌ها به یک واقعه تاریخی اشاره دارد که یکی از آن‌ها واقعه غدیر است.   مسابقۀ کتاب‌خوانی غدیر با همکاری انتشارات مهرستان و مرکز رسانه‌ای شیرازه برای مخاطبان کودک برگزار می‌شود و سیصدمیلیون ریال جایزه نقدی را هم به‌همراه دارد.   زمان برگزاری این مسابقه از بیستم تیرماه تا بیستم مردادماه ۱۴۰۰ است. علاقه‌مندان به شرکت در مسابقه، برای تهیه این کتاب می‌توانند عدد ۵ را به سامانه پیامکی ۵۰۰۰۵۴۶۰ ارسال یا به کتاب‌فروشی‌های سراسر کشور مراجعه کنند. @pvsqadiri
عید غدیر مبارک❤❤💚💚❤❤
فرا رسیدن ایام ماه محرم را خدمت همه پروانه های عزیزم تسلیت عرض میکنیم🖤🏴🦋
قصه دختری به نام رقیه✨ دختر کوچولوی👧🏻مسیحی بخاطر بیماری اش خیلی ناراحته!😔 او توان راه رفتن نداره و می گن که فلج شده! مادر🧕دختر کوچولو همه ی تلاشش رو کرد تا دخترش خوب بشه! اما دکترهای👨🏻‍⚕️ لبنانی دیگه نمی تونن براش کاری انجام بدن. مادر دخترکوچولو👧🏻، اون رو از لبنان به سوریه می بره تا دکتری پیدا بشه که بتونه دخترش رو خوب بکنه. اون ها ساکن شهر شام می شن. و خونه ای نزدیک حرم حضرت رقیه✨کرایه می کنند. تا اینکه روز عاشورا💥 فرا می رسه... مادر🧕 دختر کوچولو دید مردم دسته دسته دارن به طرف حرم حضرت رقیه✨می رن از مردم پرسید: اینجا چه خبره؟ مردم گفتند:‌‏ اینجا حرم🕌دختر✨امام حسین☀️ هست. او هم دختر مریضش👧🏻 رو در منزل تنها گذاشت و در اتاق را بست و به حرم 🕌حضرت رقیه رفت، آنجا متوسل🤲 به حضرت رقیه✨ شد و گریه😭کرد، به حدی که غش کرد و بیهوش😑 افتاد. در آن حال کسی به او گفت: بلند شو به منزل🏠 برو! دخترت👧🏻 تنهاست و خدا او را شفا داده . مادر🧕بلند شد و به طرف منزل حرکت کرد . وقتی به منزل رسید، دید دخترش👧🏻 داره بازی😃می‌‏کنه. مادر به دخترش گفت : دخترم چطوری حالت خوب شده؟ 😃دختر کوچولو 👧🏻گفت: وقتی شما رفتید، دختری به نام ✨«رقیه»✨وارد اتاق شد و به من گفت: بلند شو با هم بازی🎾 کنیم، اون دختر به من گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم🗣 تا بتونی بلند بشی و بعد دستم✋رو گرفت. من بلند شدم و ناگهان متوجه شدم که تمام بدنم سالمه!!😍 او داشت با من صحبت می ‏کرد☺️که شما به منزل🏠 رسیدید و او گفت: مادرت🧕 آمد. مادر مسیحی با دیدن این کرامت از دختر✨امام حسین☀️ مسلمان شد. @pvsqad
مردی🧔🏻از شام روزی شخصی که خانه اش در شام بود،به مدینه🌴 آمد و چشمش به مردی افتاد که در کناری نشسته بود.توجّه اش🧐جلب شد و از اطرافیان پرسید : این مرد کیست ؟گفتند حسین بن علی🌟علیه السلام است در شهر شام کسانی بر مردم حکومت🤴می کردند که دشمن😡امامان☀️☀️ بودند.آن ها آن قدر درباره اهل بیت حرف های نادرست🤬زده بودند که باعث شده بود مردم شام نظر خوبی درباره امامان نداشته باشند و از آن ها کینه😠 به دل بگیرند . به همین خاطر،مرد شامی تا نام امام حسین🌟را شنید،خشمگین شد و شروع کرد به بد و بیراه😡گفتن اما امام حسین🌟 ساکت بودند و چیزی نمی گفتند .انقدر سکوت کردند تا ناسزاگویی ها تمام شد امام حسین بدون این که ناراحت و خشمگین شوند😌،با نگاهی پر از مهر،به او سلام✋کردند؛سپس چند آیه از قرآن📖را که درباره خوش اخلاقی🥰و بخشش🌺و گذشت🤝بود ، قرائت کردند و به او فرمودند :" ما برای هر نوع خدمت و کمکی به تو آما ده ایم.بعد هم از او پرسیدند :آیا تو اهل شام هستی؟ مرد گفت : بله امام فرمودند :تو در شهر ما غریبی . اگر به چیزی احتیاج داری🍪🥃حاضریم کمکت کنیم حاضریم در خانه🏠 خود از تو پذیرایی کنیم،به تو لباس👕 و پول💰بدهیم مرد شامی که فکر نمی کرد بعد از گفتن آن همه حرف زشت و ناسزا ، امام حسین با گذشت و بخشش و محبت🥰با او رفتار کنند ، حالش دگرگون😓 شد و با پشیمانی از رفتار نادرست خود گفت:آرزو داشتم زمین شکافته می شدو من در آن فرو می رفتم 😭و این چنین گستاخی و بی ادبی نمی کردم. تا این ساعت برای من در همه زمین🌍کسی از حسین🌟 و پدرش💚بدتر نبود و از این لحظه برعکس،نزد من کسی از او و پدرش محبوب تر😘نیست. @pvsqadiri
به هر کجا پا می ذاری ------ صدای یا حسین✋ میاد به گوش دل از آسمون☝️ ------- نوای یا حسین✋ میاد یه عده ی👦🏼👴👨🏻‍🦱 زیادی با ------ سینه و زنجیر زدنا مرد👱‍♂️و زن🧕و پیر👨🏻‍🦳و جوون ------ شعار یا حسین✋ می دن با سوز دل😔 ، اشک روون😭------ شعار یا حسین✋می دن فقط نه اهل این جهان🌏 ------ حسین حسین حسین✋ می گن فرشته های💫 آسمون ------ حسین حسین حسین✋ می گن دسته های عزا🏴که ------- از محله می کنن عبور کوچه ها رو صفا می دن ------ محله می شه غرق نور✨ @pvsqadiri
قصه شهادت خورشید☀️ کاروان امام حسین (ع) به کربلا💥 رسید. شترها🐫🐫🐪زانو زدند و بارهایشان را خالی کردند. بچه ها👧🏻👶 از روی شترها و اسب ها پیاده شدند. بزرگترها خیمه ها⛺️⛺️ را برپا کردند. بچه ها خیلی خوشحال😀 شدند. امشب می توانستند توی خانه های چادری بخوابند. آن طرف تر یک رودخانه ی🌊 پر از آب بود. بچه ها عاشق آب💦بودند و دوست داشتند مثل بزرگترها مشک هایشان را پر از آب کنند. مشک ها از رود فرات پر از آب شدند. بچه ها در دشتی بزرگ در کنار رودخانه فرات🌊 مشغول بازی شدند. کربلا زیبا و پر از هیاهو🥰 شد. اما آن طرف تر… آن طرف تر سپاهی بزرگ روبروی امام☀️ قرار گرفته بود. سپاهی که هیچ کدام از آدم هایش👹خوب نبودند. سپاهی که پر از مردهای بدجنس👹 و عصبانی😡 بود. اما امام حسین☀️ از هیچ کس نمی ترسید✊. او قوی ترین💪 و شجاع ترین✊ انسان روی زمین🌏 بود. بچه ها👶👧🏻🧒🏻نزدیک امام حسین☀️ بازی می کردند و امام☀️مواظب بچه ها بود. تا اینکه بالاخره روز دهم محرم⚔️رسید. روز دهم محرم⚔️امام حسین☀️از بچه ها خداحافظی👋کرد و به جبهه⚔️جنگ رفت. امام حسین☀️ با شجاعت و قدرت💪زیادی با آن سپاه بدجنس👹👹 جنگید. خیلی از دشمنان سنگدلش را کشت😃. اما دشمنان👹 امام خیلی خیلی زیاد بودند و بالاخره امام☀️را به شهادت🥀 رساندند. بچه ها بعد از امام حسین☀️خیلی ناراحتی🥺 و سختی😭تحمل کردند. اما همیشه بچه های خوب و مهربانی باقی ماندند👌 @pvsqadiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیلی ها میشناسنش وقتی که اسم اون میاد🖤 غم تو دلاشون میشینه دوستش دارن خیلی زیاد🖤 وقتی کسی تشنه میشه وقتی کسی آب میخواد🖤 وقتی که سیراب میشه فقط یه اسم یادش میاد🖤 بهش میگن امام حسین امام خوب و مهربون🖤 امامی که بچه هاشو هدیه داده به آسمون🖤 کاش که ما بچه ها بودیم باهاش تو کربلا بودیم🖤 تو روز عاشورا بودیم کاش هممون اونجا بودیم🖤 امامی که گفته روی حق کسی پا نذارید🖤 رفیق نیمه راه نشیم هیچ کسو تنها نذاریم🖤 وقتی شنیدم که امام واسه خدا جونشو داد🖤 بدجوری عاشقش شدم چطور بگم خیلی زیاد🖤 شاعر : امیر پیرنهان @pvsqadiri