eitaa logo
حسینیه پروانه ها🦋🏴🖤
80 دنبال‌کننده
784 عکس
341 ویدیو
40 فایل
خادم حسینیه @hadid_27
مشاهده در ایتا
دانلود
فرا رسیدن ایام ماه محرم را خدمت همه پروانه های عزیزم تسلیت عرض میکنیم🖤🏴🦋
قصه دختری به نام رقیه✨ دختر کوچولوی👧🏻مسیحی بخاطر بیماری اش خیلی ناراحته!😔 او توان راه رفتن نداره و می گن که فلج شده! مادر🧕دختر کوچولو همه ی تلاشش رو کرد تا دخترش خوب بشه! اما دکترهای👨🏻‍⚕️ لبنانی دیگه نمی تونن براش کاری انجام بدن. مادر دخترکوچولو👧🏻، اون رو از لبنان به سوریه می بره تا دکتری پیدا بشه که بتونه دخترش رو خوب بکنه. اون ها ساکن شهر شام می شن. و خونه ای نزدیک حرم حضرت رقیه✨کرایه می کنند. تا اینکه روز عاشورا💥 فرا می رسه... مادر🧕 دختر کوچولو دید مردم دسته دسته دارن به طرف حرم حضرت رقیه✨می رن از مردم پرسید: اینجا چه خبره؟ مردم گفتند:‌‏ اینجا حرم🕌دختر✨امام حسین☀️ هست. او هم دختر مریضش👧🏻 رو در منزل تنها گذاشت و در اتاق را بست و به حرم 🕌حضرت رقیه رفت، آنجا متوسل🤲 به حضرت رقیه✨ شد و گریه😭کرد، به حدی که غش کرد و بیهوش😑 افتاد. در آن حال کسی به او گفت: بلند شو به منزل🏠 برو! دخترت👧🏻 تنهاست و خدا او را شفا داده . مادر🧕بلند شد و به طرف منزل حرکت کرد . وقتی به منزل رسید، دید دخترش👧🏻 داره بازی😃می‌‏کنه. مادر به دخترش گفت : دخترم چطوری حالت خوب شده؟ 😃دختر کوچولو 👧🏻گفت: وقتی شما رفتید، دختری به نام ✨«رقیه»✨وارد اتاق شد و به من گفت: بلند شو با هم بازی🎾 کنیم، اون دختر به من گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم🗣 تا بتونی بلند بشی و بعد دستم✋رو گرفت. من بلند شدم و ناگهان متوجه شدم که تمام بدنم سالمه!!😍 او داشت با من صحبت می ‏کرد☺️که شما به منزل🏠 رسیدید و او گفت: مادرت🧕 آمد. مادر مسیحی با دیدن این کرامت از دختر✨امام حسین☀️ مسلمان شد. @pvsqad
مردی🧔🏻از شام روزی شخصی که خانه اش در شام بود،به مدینه🌴 آمد و چشمش به مردی افتاد که در کناری نشسته بود.توجّه اش🧐جلب شد و از اطرافیان پرسید : این مرد کیست ؟گفتند حسین بن علی🌟علیه السلام است در شهر شام کسانی بر مردم حکومت🤴می کردند که دشمن😡امامان☀️☀️ بودند.آن ها آن قدر درباره اهل بیت حرف های نادرست🤬زده بودند که باعث شده بود مردم شام نظر خوبی درباره امامان نداشته باشند و از آن ها کینه😠 به دل بگیرند . به همین خاطر،مرد شامی تا نام امام حسین🌟را شنید،خشمگین شد و شروع کرد به بد و بیراه😡گفتن اما امام حسین🌟 ساکت بودند و چیزی نمی گفتند .انقدر سکوت کردند تا ناسزاگویی ها تمام شد امام حسین بدون این که ناراحت و خشمگین شوند😌،با نگاهی پر از مهر،به او سلام✋کردند؛سپس چند آیه از قرآن📖را که درباره خوش اخلاقی🥰و بخشش🌺و گذشت🤝بود ، قرائت کردند و به او فرمودند :" ما برای هر نوع خدمت و کمکی به تو آما ده ایم.بعد هم از او پرسیدند :آیا تو اهل شام هستی؟ مرد گفت : بله امام فرمودند :تو در شهر ما غریبی . اگر به چیزی احتیاج داری🍪🥃حاضریم کمکت کنیم حاضریم در خانه🏠 خود از تو پذیرایی کنیم،به تو لباس👕 و پول💰بدهیم مرد شامی که فکر نمی کرد بعد از گفتن آن همه حرف زشت و ناسزا ، امام حسین با گذشت و بخشش و محبت🥰با او رفتار کنند ، حالش دگرگون😓 شد و با پشیمانی از رفتار نادرست خود گفت:آرزو داشتم زمین شکافته می شدو من در آن فرو می رفتم 😭و این چنین گستاخی و بی ادبی نمی کردم. تا این ساعت برای من در همه زمین🌍کسی از حسین🌟 و پدرش💚بدتر نبود و از این لحظه برعکس،نزد من کسی از او و پدرش محبوب تر😘نیست. @pvsqadiri
به هر کجا پا می ذاری ------ صدای یا حسین✋ میاد به گوش دل از آسمون☝️ ------- نوای یا حسین✋ میاد یه عده ی👦🏼👴👨🏻‍🦱 زیادی با ------ سینه و زنجیر زدنا مرد👱‍♂️و زن🧕و پیر👨🏻‍🦳و جوون ------ شعار یا حسین✋ می دن با سوز دل😔 ، اشک روون😭------ شعار یا حسین✋می دن فقط نه اهل این جهان🌏 ------ حسین حسین حسین✋ می گن فرشته های💫 آسمون ------ حسین حسین حسین✋ می گن دسته های عزا🏴که ------- از محله می کنن عبور کوچه ها رو صفا می دن ------ محله می شه غرق نور✨ @pvsqadiri
قصه شهادت خورشید☀️ کاروان امام حسین (ع) به کربلا💥 رسید. شترها🐫🐫🐪زانو زدند و بارهایشان را خالی کردند. بچه ها👧🏻👶 از روی شترها و اسب ها پیاده شدند. بزرگترها خیمه ها⛺️⛺️ را برپا کردند. بچه ها خیلی خوشحال😀 شدند. امشب می توانستند توی خانه های چادری بخوابند. آن طرف تر یک رودخانه ی🌊 پر از آب بود. بچه ها عاشق آب💦بودند و دوست داشتند مثل بزرگترها مشک هایشان را پر از آب کنند. مشک ها از رود فرات پر از آب شدند. بچه ها در دشتی بزرگ در کنار رودخانه فرات🌊 مشغول بازی شدند. کربلا زیبا و پر از هیاهو🥰 شد. اما آن طرف تر… آن طرف تر سپاهی بزرگ روبروی امام☀️ قرار گرفته بود. سپاهی که هیچ کدام از آدم هایش👹خوب نبودند. سپاهی که پر از مردهای بدجنس👹 و عصبانی😡 بود. اما امام حسین☀️ از هیچ کس نمی ترسید✊. او قوی ترین💪 و شجاع ترین✊ انسان روی زمین🌏 بود. بچه ها👶👧🏻🧒🏻نزدیک امام حسین☀️ بازی می کردند و امام☀️مواظب بچه ها بود. تا اینکه بالاخره روز دهم محرم⚔️رسید. روز دهم محرم⚔️امام حسین☀️از بچه ها خداحافظی👋کرد و به جبهه⚔️جنگ رفت. امام حسین☀️ با شجاعت و قدرت💪زیادی با آن سپاه بدجنس👹👹 جنگید. خیلی از دشمنان سنگدلش را کشت😃. اما دشمنان👹 امام خیلی خیلی زیاد بودند و بالاخره امام☀️را به شهادت🥀 رساندند. بچه ها بعد از امام حسین☀️خیلی ناراحتی🥺 و سختی😭تحمل کردند. اما همیشه بچه های خوب و مهربانی باقی ماندند👌 @pvsqadiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیلی ها میشناسنش وقتی که اسم اون میاد🖤 غم تو دلاشون میشینه دوستش دارن خیلی زیاد🖤 وقتی کسی تشنه میشه وقتی کسی آب میخواد🖤 وقتی که سیراب میشه فقط یه اسم یادش میاد🖤 بهش میگن امام حسین امام خوب و مهربون🖤 امامی که بچه هاشو هدیه داده به آسمون🖤 کاش که ما بچه ها بودیم باهاش تو کربلا بودیم🖤 تو روز عاشورا بودیم کاش هممون اونجا بودیم🖤 امامی که گفته روی حق کسی پا نذارید🖤 رفیق نیمه راه نشیم هیچ کسو تنها نذاریم🖤 وقتی شنیدم که امام واسه خدا جونشو داد🖤 بدجوری عاشقش شدم چطور بگم خیلی زیاد🖤 شاعر : امیر پیرنهان @pvsqadiri
فرا رسیدن ایام تاسوعای حسینی را خدمت شما تسلیت عرض میکنیم🖤🖤 التماس دعا از همه عزیزان🏴🏴
💠بسم الله الرحمن الرحیم💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصه بهترین عموی دنیا🌏_بخش اول عمو سعید🧔🏻 من یک ورزشکار قوی💪 است. من او را خیلی دوست😍 دارم. یک روز به او گفتم تو بهترین عموی دنیا هستی😘. عمو سعید کمی فکر کرد🤔و گفت :نه❗️من بهترین عموی دنیا نیستم ولی بهترین عموی دنیا🌏را می شناسم👌 گفتم خوب او کیست؟🧐 عمو سعید گفت بهترین عموی دنیا🌏حضرت عباس🌙است. گفتم چرا او بهترین عموی دنیاست🌏⁉️ عمو سعید🧔🏻گفت: خوب قضیه اش مفصّل است. گفتم مفصّل باشد خواهش می کنم برایم تعریف کنید🥺 عمو سعید🧔🏻 گفت: در کربلا💥، کاروان امام حسین☀️به وسیله دشمنان👹 محاصره شده بود. دشمنان سنگدل☠️ نمی گذاشتند که امام☀️ و یارانش از آب رودخانه ی🌊 فرات استفاده کنند. قحطی آب💧، خیلی زود همه ی اهل حرم را تشنه😔 کرد. بیشتر از همه، بچه ها👶👧🏻👦تشنه😩 شده بودند. اما بچه های امام حسین☀️ می دانستند که عموی🌙شجاعشان می تواند از میان محاصره کنندگان👹 عبور کند و برایشان آب💦بیاورد. چون عموی🌙 آنها یک فرمانده ی بسیار قدرتمند💪 و یک شمشیر زن🗡ماهر بود. ادامه دارد... @pvsqadiri
بهترین عموی دنیا🌏_بخش دوم ... وقتی تشنگی😫 شدید شد، حضرت عباس🌙 به دستور امام حسین☀️، همراه 20 نفر دیگر به سمت گوشه ای از رودخانه ی فرات حمله کرد. او با شجاعت و مهارت زیادی مشغول جنگیدن با سربازان یزید👿 شد و حواس شان را پرت کرد تا دوستانش بتوانند مَشک ها را پر از آب💦 کنند. مَشک ها که پر شد همگی توانستند از دست سربازهای یزید فرار کنند و آب را برای اهل حرم👦🧕👶👧🏻بیاورند. بچه هایی که جلوی خیمه ها ایستاده بودند دیدند👁👁 عمو🌙 در حالیکه مشک آب روی دوشش گرفته ،به سمت آنها می آید🐎. بچه ها از پیروزی عمو🌙 خوشحال😃 شدند. من از حرف های عمو سعید🧔🏻 خوشم آمد و ذوق😍 کردم اما عمو سعید با ناراحتی😔 گفت: روز عاشورا💥 اتفاق دیگری افتاد.آن روز این عموی🌙 مهربان دیگر نتوانست بچه ها را خوشحال کند😢 او با مشک آب💦 به سمت رودخانه🌊رفت اما بعضی از سربازان، پشت درخت ها🌴🌴پنهان شده👀بودند و از پشت سر و از پهلو ،به او حمله⚔️ کردند و او را تیرباران🏹 کردند😨. عمو عباس🌙 با وجود اینکه از دست هایش خون می ریخت، مشک آب را به دندانش گرفته بود و سعی می کرد هر طوری شده مشک آب💦 را به خیمه ها⛺️⛺️برساند. اما دشمنان👹، او را محاصره کردند و مشک اش را پاره کردند و خودش را هم به شهادت🥀 رساندند. عمو سعید🧔🏻، آخر قصه📗را در حالی برایم تعریف کرد که اشک می ریخت😭 من هم آن روز برای بهترین عموی🌙 دنیا🌏 گریه کردم😭 شما را دعوت می کنیم به دیدن 🎞انیمیشن «سقّا»، تا دقایقی دیگر... @pvsqadiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠بسم الله الرحمن الرحیم💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصه شهادت خورشید☀️ کاروان امام حسین (ع) به کربلا💥 رسید. شترها🐫🐫🐪زانو زدند و بارهایشان را خالی کردند. بچه ها👧🏻👶 از روی شترها و اسب ها پیاده شدند. بزرگترها خیمه ها⛺️⛺️ را برپا کردند. بچه ها خیلی خوشحال😀 شدند. امشب می توانستند توی خانه های چادری بخوابند. آن طرف تر یک رودخانه ی🌊 پر از آب بود. بچه ها عاشق آب💦بودند و دوست داشتند مثل بزرگترها مشک هایشان را پر از آب کنند. مشک ها از رود فرات پر از آب شدند. بچه ها در دشتی بزرگ در کنار رودخانه فرات🌊 مشغول بازی شدند. کربلا زیبا و پر از هیاهو🥰 شد. اما آن طرف تر… آن طرف تر سپاهی بزرگ روبروی امام☀️ قرار گرفته بود. سپاهی که هیچ کدام از آدم هایش👹خوب نبودند. سپاهی که پر از مردهای بدجنس👹 و عصبانی😡 بود. اما امام حسین☀️ از هیچ کس نمی ترسید✊. او قوی ترین💪 و شجاع ترین✊ انسان روی زمین🌏 بود. بچه ها👶👧🏻🧒🏻نزدیک امام حسین☀️ بازی می کردند و امام☀️مواظب بچه ها بود. تا اینکه بالاخره روز دهم محرم⚔️رسید. روز دهم محرم⚔️امام حسین☀️از بچه ها خداحافظی👋کرد و به جبهه⚔️جنگ رفت. امام حسین☀️ با شجاعت و قدرت💪زیادی با آن سپاه بدجنس👹👹 جنگید. خیلی از دشمنان سنگدلش را کشت😃. اما دشمنان👹 امام خیلی خیلی زیاد بودند و بالاخره امام☀️را به شهادت🥀 رساندند. بچه ها بعد از امام حسین☀️خیلی ناراحتی🥺 و سختی😭تحمل کردند. اما همیشه بچه های خوب و مهربانی باقی ماندند👌 @pvsqadiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا