eitaa logo
حسینیه پروانه ها🦋🏴🖤
81 دنبال‌کننده
784 عکس
341 ویدیو
40 فایل
خادم حسینیه @hadid_27
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی ها میشناسنش وقتی که اسم اون میاد🖤 غم تو دلاشون میشینه دوستش دارن خیلی زیاد🖤 وقتی کسی تشنه میشه وقتی کسی آب میخواد🖤 وقتی که سیراب میشه فقط یه اسم یادش میاد🖤 بهش میگن امام حسین امام خوب و مهربون🖤 امامی که بچه هاشو هدیه داده به آسمون🖤 کاش که ما بچه ها بودیم باهاش تو کربلا بودیم🖤 تو روز عاشورا بودیم کاش هممون اونجا بودیم🖤 امامی که گفته روی حق کسی پا نذارید🖤 رفیق نیمه راه نشیم هیچ کسو تنها نذاریم🖤 وقتی شنیدم که امام واسه خدا جونشو داد🖤 بدجوری عاشقش شدم چطور بگم خیلی زیاد🖤 شاعر : امیر پیرنهان @pvsqadiri
فرا رسیدن ایام تاسوعای حسینی را خدمت شما تسلیت عرض میکنیم🖤🖤 التماس دعا از همه عزیزان🏴🏴
💠بسم الله الرحمن الرحیم💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصه بهترین عموی دنیا🌏_بخش اول عمو سعید🧔🏻 من یک ورزشکار قوی💪 است. من او را خیلی دوست😍 دارم. یک روز به او گفتم تو بهترین عموی دنیا هستی😘. عمو سعید کمی فکر کرد🤔و گفت :نه❗️من بهترین عموی دنیا نیستم ولی بهترین عموی دنیا🌏را می شناسم👌 گفتم خوب او کیست؟🧐 عمو سعید گفت بهترین عموی دنیا🌏حضرت عباس🌙است. گفتم چرا او بهترین عموی دنیاست🌏⁉️ عمو سعید🧔🏻گفت: خوب قضیه اش مفصّل است. گفتم مفصّل باشد خواهش می کنم برایم تعریف کنید🥺 عمو سعید🧔🏻 گفت: در کربلا💥، کاروان امام حسین☀️به وسیله دشمنان👹 محاصره شده بود. دشمنان سنگدل☠️ نمی گذاشتند که امام☀️ و یارانش از آب رودخانه ی🌊 فرات استفاده کنند. قحطی آب💧، خیلی زود همه ی اهل حرم را تشنه😔 کرد. بیشتر از همه، بچه ها👶👧🏻👦تشنه😩 شده بودند. اما بچه های امام حسین☀️ می دانستند که عموی🌙شجاعشان می تواند از میان محاصره کنندگان👹 عبور کند و برایشان آب💦بیاورد. چون عموی🌙 آنها یک فرمانده ی بسیار قدرتمند💪 و یک شمشیر زن🗡ماهر بود. ادامه دارد... @pvsqadiri
بهترین عموی دنیا🌏_بخش دوم ... وقتی تشنگی😫 شدید شد، حضرت عباس🌙 به دستور امام حسین☀️، همراه 20 نفر دیگر به سمت گوشه ای از رودخانه ی فرات حمله کرد. او با شجاعت و مهارت زیادی مشغول جنگیدن با سربازان یزید👿 شد و حواس شان را پرت کرد تا دوستانش بتوانند مَشک ها را پر از آب💦 کنند. مَشک ها که پر شد همگی توانستند از دست سربازهای یزید فرار کنند و آب را برای اهل حرم👦🧕👶👧🏻بیاورند. بچه هایی که جلوی خیمه ها ایستاده بودند دیدند👁👁 عمو🌙 در حالیکه مشک آب روی دوشش گرفته ،به سمت آنها می آید🐎. بچه ها از پیروزی عمو🌙 خوشحال😃 شدند. من از حرف های عمو سعید🧔🏻 خوشم آمد و ذوق😍 کردم اما عمو سعید با ناراحتی😔 گفت: روز عاشورا💥 اتفاق دیگری افتاد.آن روز این عموی🌙 مهربان دیگر نتوانست بچه ها را خوشحال کند😢 او با مشک آب💦 به سمت رودخانه🌊رفت اما بعضی از سربازان، پشت درخت ها🌴🌴پنهان شده👀بودند و از پشت سر و از پهلو ،به او حمله⚔️ کردند و او را تیرباران🏹 کردند😨. عمو عباس🌙 با وجود اینکه از دست هایش خون می ریخت، مشک آب را به دندانش گرفته بود و سعی می کرد هر طوری شده مشک آب💦 را به خیمه ها⛺️⛺️برساند. اما دشمنان👹، او را محاصره کردند و مشک اش را پاره کردند و خودش را هم به شهادت🥀 رساندند. عمو سعید🧔🏻، آخر قصه📗را در حالی برایم تعریف کرد که اشک می ریخت😭 من هم آن روز برای بهترین عموی🌙 دنیا🌏 گریه کردم😭 شما را دعوت می کنیم به دیدن 🎞انیمیشن «سقّا»، تا دقایقی دیگر... @pvsqadiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠بسم الله الرحمن الرحیم💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصه شهادت خورشید☀️ کاروان امام حسین (ع) به کربلا💥 رسید. شترها🐫🐫🐪زانو زدند و بارهایشان را خالی کردند. بچه ها👧🏻👶 از روی شترها و اسب ها پیاده شدند. بزرگترها خیمه ها⛺️⛺️ را برپا کردند. بچه ها خیلی خوشحال😀 شدند. امشب می توانستند توی خانه های چادری بخوابند. آن طرف تر یک رودخانه ی🌊 پر از آب بود. بچه ها عاشق آب💦بودند و دوست داشتند مثل بزرگترها مشک هایشان را پر از آب کنند. مشک ها از رود فرات پر از آب شدند. بچه ها در دشتی بزرگ در کنار رودخانه فرات🌊 مشغول بازی شدند. کربلا زیبا و پر از هیاهو🥰 شد. اما آن طرف تر… آن طرف تر سپاهی بزرگ روبروی امام☀️ قرار گرفته بود. سپاهی که هیچ کدام از آدم هایش👹خوب نبودند. سپاهی که پر از مردهای بدجنس👹 و عصبانی😡 بود. اما امام حسین☀️ از هیچ کس نمی ترسید✊. او قوی ترین💪 و شجاع ترین✊ انسان روی زمین🌏 بود. بچه ها👶👧🏻🧒🏻نزدیک امام حسین☀️ بازی می کردند و امام☀️مواظب بچه ها بود. تا اینکه بالاخره روز دهم محرم⚔️رسید. روز دهم محرم⚔️امام حسین☀️از بچه ها خداحافظی👋کرد و به جبهه⚔️جنگ رفت. امام حسین☀️ با شجاعت و قدرت💪زیادی با آن سپاه بدجنس👹👹 جنگید. خیلی از دشمنان سنگدلش را کشت😃. اما دشمنان👹 امام خیلی خیلی زیاد بودند و بالاخره امام☀️را به شهادت🥀 رساندند. بچه ها بعد از امام حسین☀️خیلی ناراحتی🥺 و سختی😭تحمل کردند. اما همیشه بچه های خوب و مهربانی باقی ماندند👌 @pvsqadiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞🎼 کلیپ کاشکی ما بچه ها بودیم😢 باهاش تو کربلا💥بودیم😭 برای دوستان تون ارسال کنید‼️ @pvsqadiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠امام صادق علیه السلام: ⛅️مهدی بین مردم رفت و آمد می کند در بازارها راه می رود و روی فرش های آن ها قدم می گذارد ولی او را نمی شناسند. @pvsqadiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠بسم الله الرحمن الرحیم💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سیّده رقیّه🌻 یکی ازکودکان امام حسین☀️ که در کربلا🌴بود، رقیه🌻 نام داشت. رقیه🌻کوچولو دختر سه ساله امام حسین علیه‏السلام بود که به همراه خانواده امام حسین به کربلا اومده بود تا در کنار پدرش باشه. اون پدرش رو خیلی خیلی دوست❤️داشت وقتی امام به شهادت🥀 رسیدند خانواده ایشان را به اسارت⛓ بردند، حضرت رقیه🌻 خیلی از دوری امام بی تاب بود و گریه می کرد😭 حضرت رقیه🌻 با اون سن و سال کم وقتی اسیر⛓بود خیلی سختی کشید😔. اون دشمنا👹 اون قدر بی‏رحم بودن که حتی این دختر کوچولو رو هم آزار می‏دادن. برای رقیه🌻 کوچولو دوری از پدرش خیلی سخت بود و صدای گریه😭او همیشه توی خرابه های شام به گوش می رسید . همه اونایی که در میون اسرا⛓ بودن، می‏دونستن که این صدای رقیه🌻، دختر کوچک امام حسینه☀️. اون حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش رو می‏گرفت😢. او انگار خواب پدرش رو دیده بود. اون وقت یزید👺، کسی که دستور داده بود امام حسین☀️ و یارانش رو به شهادت🥀برسونن، دستور داد سر امام حسین ☀️علیه‏السلام رو به دختر کوچولو🌻 نشون بدن. وقتی حضرت رقیه سر بریده پدرش امام حسین رو دید، با فریاد😧و ناله😭خودشو روی سر بریده پدرش☀️ انداخت و همون جا، روحش به سوی آسمون آبی🌤 پرواز کرد🥀 @pvsqadiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا