eitaa logo
قفسه
152 دنبال‌کننده
574 عکس
5 ویدیو
5 فایل
قفسه؛ معرفی کتاب و ترویج فرهنگ مطالعه و تفکر خرید، تبلیغات و ارتباط با مدیر: @darvishi کانال اصلی در بله: ble.ir/join/ZTk3NGIyNT اطلاع از موجودی b2n.ir/bkbk
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب «جایی که خیابان‌ها نام داشت» نوشته این رمان داستان دختری به نام حیات است. دختر نوجوان فلسطینی به همراه دوست مسیحی‌اش وارد منطقه می‌شود تا ... رنج و سختی با امید و زندگی در این کتاب همراه است. ، دانش‌آموخته فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام به خوبی از پس ترجمه این داستان خواندنی برآمده است. با : https://b2n.ir/hyat www.Qafase.ir | @Qafase با ، تازه بمانید: 👉 ble.ir/join/ZTk3NGIyNT
«جایی که خیابانها نام داشت» اثر نویسنده استرالیایی فلسطینی‌تبار است. پیشتر از او کتاب «بهم میآد؟» با موضوع حجاب (روسری) را خوانده بودم که دوستم دکتر ترجمه کرده بود. این رمانش را دوست دیگرم که ازقضا همکلاسی همان مترجم بوده، ترجمه کرده: آقا بخش عمده داستان، ماجراجویی 13 ساله فلسطینی به اسم «حیات» است که مخفیانه و متهورانه به قدس می‌رود تا مادربزرگش را به آرزویش برساند. نویسنده در خلال داستان، خواننده را نه فقط با ظلم و اشغالگری صهیونیستها، بلکه با فرهنگ و مسائل از نمای نزدیک آشنا می‌کند. رشد و تحول شخصیت قهرمان کتاب هم جالب توجه است. نشر 264 صفحه قیمت: 30 هزار تومان (تعداد محدود) سفارش: @Darvishi @Qafase ble.ir/join/ZTk3NGIyNT
📚 ؟ 📔 📝 🌐 📖 ۴۰۰ صفحه 📇 انتشارات 👤 📌من فکر میکنم چند بار قلم را گذاشته، ذهنش قفل شده و دیگر رمقی برای حرکت دادن فکرش نداشته است. فکر میکنم آن موقع باید یک روز کامل با بغض و اشک و خشم می‌گذرانده تا دوباره بتواند قلم را بردارد. اگر غیر از این بود چگونه است که خواندن کتاب همین مقدار ذهن خواننده را توی مشتش میگیرد. انگار نویسنده تصمیم گرفته است بی خیال همه کلی گویی و سیاست ورزی و مستندها و مقاله ها باشد، او قصد کرده شکل گیری و استمرار حیات جنایتکارانه‌ی یک رژیم کشور دزد را از زبان مردم نقل کند. از زبان دلیله و حسن که داشتند زندگی شان را میکردند، دو پسر داشتند و یک باغ و یک خانواده که خیلی بوی رُز می‌داد. از زندگی در اردوگاه آوارگان زیر نگاه سرباز که لوله تانک را به سمت خانه هایشان تنظیم کرده است. کتاب زخم داوود از عشق حرف میزند وقتی که از بین آوارها و آواره ها جوانه می‌زند و این معجزه عشق است که بی خبر می‌آید. ➕ برشی از متن کتاب: بمب‌ها می‌باریدند و از پناهگاهی به پناهگاه دیگر می‌دوید و و را ترسیده بودند و جیغ می‌زدند، بغل کرده بود. روستا تقریبا از بین رفته بود و دلیله همان روز، همه فامیلش را، به جز دو خواهر، از دست داد. تنها یک ساعت برای زیر و روشدن همه دنیای آن‌ها کافی بود... 🔗 🔰 @inokhundi ble.ir/join/ZTk3NGIyNT