eitaa logo
روزانه یک صفحه قرآن هدیه به یک شهید 🌷
407 دنبال‌کننده
958 عکس
25 ویدیو
0 فایل
قرائت روزانه یک صفحه📖 #قرآن_کریم و #هدیه_به_شهید بهمراه✍️ #خاطره ای کوتاه از شهید🌷 ادمین کانال : 🆔 @AyatZendegi ⭕️ طرح ملی آیات زندگی، حفظ موضوعی 📖 قرآن کریم 🆔 @AyatZendegi_Quran
مشاهده در ایتا
دانلود
قرائت صفحه 193 سوره مبارکه توبه تقدیم به 💖 🌷 شهید ولی الله چراغچی 🌷 ✍️ عنوان خاطره : حرم نرفتن 🥺 💠 ارادت شهید ولی الله چراغچی به امام رضا (ع) ولی الله عاشق خدا و مرید اهل بیت (ع) بود. شب بود که از منطقه رسیدیم مشهد. از هم دیگر خداحافظی کردیم و من رفتم خانه. بعدا متوجه شدم ولی الله آن شب را خانه نرفته بود. با اینکه زن و بچه داشت و خیلی وقت بود که ندیده بودشان، مستقیم رفته بود حرم امام رضا (ع) و تا صبح مشغول راز و نیاز بود و بعد از نماز صبح راهی خانه شده بود. شاید فکر می کرد اگر حرم نرود خلاف ادب مرتکب شده است. الّلهُم‌صَلِ علی‌مُحمّد و آل‌مُحمّد ‌و‌عَجّل‌فرجهم 🥀🕊 @beytolahzanQuran @qaraat_rooz
قرائت صفحه 199 سوره مبارکه توبه تقدیم به 💖 🌷 شهید ولی الله چراغچی 🌷 ✍️ عنوان خاطره : نماز طوفان 😳 شهید ولی الله چراغچی و نماز طوفان رکود بر جبهه های غرب حاکم شده بود. فرماندهان مصمم بودند عملیاتی را انجام دهند و بهترین گزینه آزاد سازی ارتفاعات میمک بود. اما ستون پنجم هم بیکار ننشسته بود و خبرهای جبهه را به دشمن مخابره کرده بود. به همین خاطر منتظر حمله بودند. از طرفی هم طرح عملیات ریخته شده بود و باید انجام می شد. ولی الله معاون تیپ بود. اشک ریزان به نماز ایستاد. در قنوت نماز از خدواند طوفان و باران را با هم می خواست. فقط در این صورت بود که آمادگی دشمن غیر فعال می شد. هنوز از نماز ولی الله و توسل فرماندهان چیزی نگذشته بود که طوفان شروع شد. کم کم به حدی شدت گرفت که در جبهه خودی چادر ها را از جا کند و در جبهه دشمن، دیده بان ها را از ارتفاعات به دل سنگر هاشان کشاند. با این عنایت الهی عملیات شروع شد. وقتی نیروهای خودی خودشان را بالای سر عراقی ها رساندند، تازه از خواب خوش بیدار می شدند و فقط عده کمی از آنها توفیق فرار را پیدا کردند. الّلهُم‌صَلِ علی‌مُحمّد و آل‌مُحمّد ‌و‌عَجّل‌فرجهم 🥀🕊 @beytolahzanQuran @qaraat_rooz
قرائت صفحه 392 سوره مبارکه قصص تقدیم به 💖 🌷 شهید ولی الله چراغچی 🌷 ✍️ عنوان خاطره : علیا مخدره احترام به همسر در سیره شهید ولی الله چراغچی آقا ولی مرا خیلی احترام می کرد. موقع راه رفتن پشت سرم راه می رفت تا کفش هایم را جفت کند. بعضی اطرافیان به طعنه می گفتند: «آقا ولی کفش ها یاین جوجه را براش جفت می کنه». از همان اوایل زندگی گاهی وقت ها توی خانه “علیا مخدره” صدایم می کرد. اطرافیان نمی دانستند. یک بار که ولی رفته بود منطقه، برای اینکه تنها نباشم، رفتم خانه خودمان و ولی زنگ می زند آنجا. یک بار زنگ که زد خواهرم گوشی را برداشت. شنیدم به آقایی که پشت خط است، می گوید: «آقا اشتباهی گرفته اید اینجا مخابرات نیست.» شستم خبر دار شد ولی است. خواهرم علیا مخدره را مخابرات شنیده بود. دویدم گوشی را ازش گرفتم و صحبت کردم. راوی: تهمینه عرفانیان امیدوار؛ همسر شهید الّلهُم‌صَلِ علی‌مُحمّد و آل‌مُحمّد ‌و‌عَجّل‌فرجهم 🥀🕊 @AyatZendegi_Quran @qaraat_rooz
قرائت صفحه 472 سوره مبارکه غافر تقدیم به 💖 🌷 شهید ولی الله چراغچی 🌷 ✍️ عنوان خاطره : حرم نرفتن 🥺 💠 ارادت شهید ولی الله چراغچی به امام رضا (ع) ولی الله عاشق خدا و مرید اهل بیت (ع) بود. شب بود که از منطقه رسیدیم مشهد. از هم دیگر خداحافظی کردیم و من رفتم خانه. بعدا متوجه شدم ولی الله آن شب را خانه نرفته بود. با اینکه زن و بچه داشت و خیلی وقت بود که ندیده بودشان، مستقیم رفته بود حرم امام رضا (ع) و تا صبح مشغول راز و نیاز بود و بعد از نماز صبح راهی خانه شده بود. شاید فکر می کرد اگر حرم نرود خلاف ادب مرتکب شده است. الّلهُم‌صَلِ علی‌مُحمّد و آل‌مُحمّد ‌و‌عَجّل‌فرجهم 🥀🕊 @AyatZendegi_Quran @qaraat_rooz