eitaa logo
روزانه یک صفحه قرآن هدیه به یک شهید 🌷
569 دنبال‌کننده
836 عکس
14 ویدیو
0 فایل
قرائت روزانه یک صفحه📖 #قرآن_کریم و #هدیه_به_شهید بهمراه✍️ #خاطره ای کوتاه از شهید🌷 ادمین کانال : 🆔 @AyatZendegi ⭕️ طرح ملی آیات زندگی، حفظ موضوعی 📖 قرآن کریم 🆔 @AyatZendegi_Quran
مشاهده در ایتا
دانلود
قرائت صفحه 561 سوره مبارکه زمر تقدیم به 💖 🌷 شهید غلامعلی رجبی🌷 ✍️ عنوان خاطره : 🕊قربون کبوترای حرمت 🌼 غلام علی انس خاصی با امام رضا داشت. در عالم رؤیا دیده بود که در صحن نو، برای امام رضا (ع) زیارت جامعه کبیره می خواند. وقتی مشهد بود کمتر داخل حرم می رفت. اکثر اوقات همان صحن نو می نشست. از ساعت ۱۲ شب تا اذان صبح با خودش خلوت می کرد و دو ساعت مانده به صبح را برای مردم زیارت جامعه می خواند. کم کم دورش شلوغ شد. 💠 داخل همین صحن بود که توسل کرد که چهارده قدم به سوی ضریح بردارد و در هر قدم شعری برای حضرت بگوید. قدم بر می داشت و گریه می کرد. حاصلش شد شعر معروف: 🕊قربون کبوترای حرمت امام رضا /قربون این همه لطف و کرمت امام رضا 💠 آخرش هم شهادت را از امام رضا (ع) گرفت: توی صحن گوهر شاد دیدمش. گفت: انشاء الله اذن شهادت را از امام رضا (ع) گرفتم. گفتم: حالا حالا باهات کار داریم. دعای عرفه امسال را باید بخوانی. دو روز مانده بود به عرفه آمد برای خداحافظی و گفت: منافق ها دارند کارهایی می کنند. احتمالا عملیاته. من هم باید بروم. گفتم: پس برنامه عرفه و محرم چه می شود؟ گفت: نمی خواهم از جهاد جا بمانم. احتمالا تا محرم مرغ از قفس پریده. الّلهُم‌صَلِ علی‌مُحمّد و آل‌مُحمّد ‌و‌عَجّل‌فرجهم 🥀🕊 @AyatZendegi_Quran @qaraat_rooz
قرائت صفحه 463 سوره مبارکه زمر تقدیم به 💖 🌷 شهید مهدی باکری 🌷 ✍️ عنوان خاطره : نمی‌توانم بمانم 😥 بعد از عملیات خیبر فرماندهان را بردند زیارت امام رضا (ع). وقتی مهدی برگشت توی پد پنج بودیم. برایم سوغاتی جا نماز  و دو حبه قند و نمک نبرکی آورده بود. نمکش را همان روز زدیم به آبگوشت ناهارمان. اما مهدی حال همیشگی را نداشت. گفتم: «تو از ضامن آهو چه خواسته ای که این چنین شده ای؟ نابودی کفار؟ پیروزی رزمندگان؟ سلامتی امام؟». چیزی نمی گفت. به جان امام که قسمش دادم، گفت: فقط یک چیز. گفتم: چه چیز؟ گفت: «مصطفی! دیگر نمی توانم بمانم. باور کن. همین را به امام رضا (ع) گفتم. گفتم: واسطه شو این عملیات، آخرین عملیات مهدی باشد». عجیب بود. قبلا هر وقت حرف از شهادت می شد، می گفت برای چه شهید شویم؟ شهادت خوب است؛ اما دعا کنید پیروز شویم. صرف اینکه دعا کنیم تا شهید شویم یعنی چه؟ اما دیگر انقطاعی شده بود. امام رضا (ع) هم خیلی معطلش نکرد و بدر شد آخرین عملیاتش. راوی: مصطفی مولوی الّلهُم‌صَلِ علی‌مُحمّد و آل‌مُحمّد ‌و‌عَجّل‌فرجهم 🥀🕊 @AyatZendegi_Quran @qaraat_rooz
قرائت صفحه 464 سوره مبارکه زمر تقدیم به 💖 🌷 شهید حسن باقری🌷 ✍️ عنوان خاطره : طبیب شفا دهنده🌼 💠 عشق و ارادت شهید حسن باقری به امام رضا (ع) حسن می گفت: «با جمعی از فرماندهان سپاه رسیدیم خدمت حضرت آیت الله بهاء الدینی و از مشکلات اداره امور جنگ گفتیم. ایشان فرمودند: ما در ایران یک طبیب داریم که شفا دهنده همه دردهاست. چرا حاجت های خود را از امام رضا (ع) نمی خواهید؟! بعد از زیارت ایشان رفتیم، خدمت امام رضا (ع). یاد جمله آیت الله بهاء الدینی افتادم. فکر کردم که بهتر از شهادت چیزی نیست که از حضرتش بخواهم و خواستمش». هنوز یک هفته از این زیارت نورانی نگذشته بود که امام رضا همه دردهای حسن را با شهادت التیام بخشید. راوی: محمد گلزاری الّلهُم‌صَلِ علی‌مُحمّد و آل‌مُحمّد ‌و‌عَجّل‌فرجهم 🥀🕊 @AyatZendegi_Quran @qarqaat_rooz
قرائت صفحه 465 سوره مبارکه زمر تقدیم به 💖 🌷 شهید علی محمودوند🌷 ✍️ عنوان خاطره : فرماندهی که از نماز شب فراری بود😳 توی مقر تخت هایمان کنار هم بود. ساعتم یک ربع قبل از اذان صبح زنگ می زد. زودتر بلند می شدم برای نماز شبی، دعایی، چیزی. علی توی خواب و بیداری فحش می داد. پتویش را می کشید روی سرش و می گفت” عجب گیری کردم از دست شما بچه حزب الهی ها. نمی گذارید بخوابم.” ساعت خودش سر اذان زنگ می زد . بعضی شب ها تنها می خوابید ، توی چادر فرماندهی. یک شب یواشکی خودم را رساندم دم چادرش. چراغ خاموش بود اما صدای مناجاتش را می شنیدم. تازه فهمیدم همه این کارهاش فیلم بوده برای مخفی نگه داشتن نماز شب هاش. الّلهُم‌صَلِ علی‌مُحمّد و آل‌مُحمّد ‌و‌عَجّل‌فرجهم 🥀🕊 @AyatZendegi_Quran @qarqaat_rooz
قرائت صفحه 466 سوره مبارکه زمر تقدیم به 💖 🌷شهید محمد حسین بهشتی🌷 ✍️ عنوان خاطره : تقویم جیبی 📖 نظم و انظباط فردی در سیره شهید بهشتی با شهید بهشتی کاری داشتم. برایم زمان ملاقاتی در تقویم کوچک جیبی اش نوشت. فردا نُه صبح. صبح هر چه سعی کردم با بیست دقیقه تأخیر رسیدم. با لبخند استقبال کرد و گفت: از وقت شما ده دقیقه مانده که آن هم با احوال پرسی و خوردن یک چای تمام خواهد شد. برای نوبت دیگر اقدام کردم. گفت: هفته بعد چهارشنبه بعد از نماز صبح. این بار قبل از نماز صبح در خانه شان رسیدم. در آغوشم گرفت و صحبت کردیم. بعد از نماز گفت: آقا جواد! من نظم و انظباط را از نماز آموخته ام. کتاب سید محمد بهشتی؛ نگاهی به زندگی و مبارزات شهید دکتر بهشتی، نویسنده: امیر صادقی الّلهُم‌صَلِ علی‌مُحمّد و آل‌مُحمّد ‌و‌عَجّل‌فرجهم 🥀🕊 @AyatZendegi_Quran @qaraat_rooz
قرائت صفحه 467 سوره مبارکه زمر تقدیم به 💖 🌷 شهید حسین دخانچی 🌷 ✍️ عنوان خاطره : زیارت حضرت مسلم علیه السلام هفده سال جانباز قطع نخاع بود. این اواخر می گفت: جایم را در بهشت می بینم. خواهر عزم عتبات عالیات داشت. گفت: حاجتی دارم، سر قبر حضرت مسلم دعا کنید، بر آورده بشود. تعجب کردم چرا سر قبر حضرت مسلم؟ وقتی شهید شد سِرّ حاجت و سر قبر مسلمش آشکار شد. در روز شهادت حضرت مسلم آسمانی شد. راوی: همسر شهید الّلهُم‌صَلِ علی‌مُحمّد و آل‌مُحمّد ‌و‌عَجّل‌فرجهم 🥀🕊 @AyatZendegi_Quran @qaraat_rooz
قرائت صفحه 470 سوره مبارکه غافر تقدیم به 💖 🌷 شهید مهدی خندان 🌷 ✍️ عنوان خاطره : خمس پسرها 🤓 مهدی خیلی به مسائل شرعی پای بند بود. بعد از عملیات والفجر یک تهران بود. هر وقت می خواست بیاید خانه با خودش نان می آورد. با تعجب گفتم: تو که نان روستای خودمان را می پسندیدی، پس چرا با خودت نان می آوری؟ گفت: پدر جان! شما اگر خمس مالت را حساب نکنی، دیگر نمی شود در این خانه نان خورد. گفتم: ما که چیزی نداریم. یک خانه و زمین کشاورزی است که کفاف مخارج خودمان را هم نمی دهد. گفت: بالاخره باید سال خمسی داشته باشی و حساب و کتاب کنی. چند روز بعد یکی از دوستانم برای محاسبه خمس اموالم به اینجا می آید، اگر دلتان خواست شما هم خمس اموال تان را حساب کنید. وقتی حاج آقای هوشیاری آمد، رفتم پیشش و کل خمسم شد یک صد تومان. هفته بعد که دوباره به روستا آمد باز هم نان دستش بود. گفتم: من که خمسم را دادم این نان دیگر چیست؟ خیلی خوشحال شد و صورتم را می بوسید و می گفت: نوکرتم. مدتی بعد دوباره بحث خمس را مطرح کرد. گفتم پسرجان! من که خمسم را دادم و هنوز سر سال خمسی نشده. گفت: شما خمس اموال تان را داده اید اما خمس پسران تان را نه. بی مقدمه گفت: از من دل بکن. مهدی خمس پسرهای شماست. راوی: پدر شهید الّلهُم‌صَلِ علی‌مُحمّد و آل‌مُحمّد ‌و‌عَجّل‌فرجهم 🥀🕊 @AyatZendegi_Quran @qaraat_rooz
قرائت صفحه 471 سوره مبارکه غافر تقدیم به 💖 🌷 شهید عبدالله رودکی 🌷 ✍️ عنوان خاطره : کابوس صهیونیست‌ها ☠ عبدالله (بیژن) رودکی متولد ۱۳۳۴ در شیراز بود و از بچگی علاقه خاصی به ورزش داشت آنهم بوکس. او قهرمان سه دوره بوکس جوانان ایران بود. او در جوانی حتی موفق شد تا پرویز بادپا قهرمان بوکس آسیا را در رینگ رسمی شکست دهد. او اما با آغاز جنگ، قید همه علاقه های جوانی اش را به مثل بسیاری از نوجوانان و جوانان آن روزها زد و راهی جبهه ها شد. ۸۹ ماه حضور بی امان در جبهه ها از گردانهای غواص لشکر ۱۹ فجر گرفته تا تشکیل قرارگاه نوح نبی از او چهره ای نامدار در پشت خاکریزها و در سرزمین ایمان ساخته بود. او بلند آوازه جبهه ها و گمنام خیابان ها و شهرها بود. عبداله آرمان های بزرگ در سر داشت. از او به کابوس صهیونیست‌ها نیز یاد می کنند. هیچ کس فکرش را هم نمی کرد که جوان آر پی جی زنی که در آبادان به آب و آتش میزد تا حرف امام خمینی (ره) زمین نماند. روزگاری فرمانده طراحی عملیات‌ها و سازمان رزم شود و یگان دریایی راه بیاندازد و اولین نشانه های نمایش قدرت ایران در آبهای خلیج فارس در روزگار سخت جنگ و تحریم را کلید بزند. 💠 الّلهُم‌صَلِ علی‌مُحمّد و آل‌مُحمّد ‌و‌عَجّل‌فرجهم 🥀🕊 @AyatZendegi_Quran @qaraat_rooz
قرائت صفحه 472 سوره مبارکه غافر تقدیم به 💖 🌷 شهید ولی الله چراغچی 🌷 ✍️ عنوان خاطره : حرم نرفتن 🥺 💠 ارادت شهید ولی الله چراغچی به امام رضا (ع) ولی الله عاشق خدا و مرید اهل بیت (ع) بود. شب بود که از منطقه رسیدیم مشهد. از هم دیگر خداحافظی کردیم و من رفتم خانه. بعدا متوجه شدم ولی الله آن شب را خانه نرفته بود. با اینکه زن و بچه داشت و خیلی وقت بود که ندیده بودشان، مستقیم رفته بود حرم امام رضا (ع) و تا صبح مشغول راز و نیاز بود و بعد از نماز صبح راهی خانه شده بود. شاید فکر می کرد اگر حرم نرود خلاف ادب مرتکب شده است. الّلهُم‌صَلِ علی‌مُحمّد و آل‌مُحمّد ‌و‌عَجّل‌فرجهم 🥀🕊 @AyatZendegi_Quran @qaraat_rooz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرائت صفحه 473 سوره مبارکه غافر تقدیم به 💖 🌷 آیت‌الله سید روح الله الموسوی الخمینی 🌷 ✍️ عنوان خاطره : اسرار الصلاة 😍 دستی به سر و رویش می‌کشد ریش‌هایش را مرتب می‌کند عطر می‌زدند خود را برای دیداری آماده می‌کند میخواهد نماز بخواند... الّلهُم‌صَلِ علی‌مُحمّد و آل‌مُحمّد ‌و‌عَجّل‌فرجهم 🥀🕊 @AyatZendegi_Quran @qaraat_rooz
قرائت صفحه 477سوره مبارکه فصّلت تقدیم به 💖 🌷 شهید سید عبد الکریم هاشمی نژاد 🌷 ✍️ عنوان خاطره : مسئولیت شهید سید عبد الکریم هاشمی نژاد شیدا و عاشق امام جواد الائمه علیه السّلام بود و به آن حضرت چون دیگر امامان عشق می ورزید.  یکی از بستگان بسیار نزدیک هاشمی نژاد، پس از شهادت او در عالم خواب، خود را بالای قبر شهید در حرم رساند. اما با قبر خالی شهید مواجه گردید، با جستجوی فراوان او را، داخل ضریح امام رضا علیه السّلام دید که نشسته است. خطاب به شهید گفت: شما که در دنیا با همه لیاقتها، پست های پیشنهاد شده از سوی امام خمینی را قبول نکردید. حالا در ضریح به چه کاری اشتغال دارید؟ سرش را بالا آورد و گفت داخل قبر جایم خیلی تنگ بود. اینجا آمده ام و مسئولیت تنظیم ملاقاتهای امام جواد علیه السّلام را قبول کرده ام. الّلهُم‌صَلِ علی‌مُحمّد و آل‌مُحمّد ‌و‌عَجّل‌فرجهم 🥀🕊 @AyatZendegi_Quran @qaraat_rooz