#قصهی_نادر
✍🏻به قلم روحالله شمسی کوشکی
۱۴ فروردین سالروز ولادت «نادر ابراهیمی»؛ داستان نویس، فیلمنامهنویس، کارگردان، خطاط، نقاش و عکاس مشهور معاصر است.
نادر ابراهیمی از نوادگان «ابراهیم خان ظهیر الدولة» (حاکم کرمان در عصر قاجار و عموزاده «فتحعلیشاه» و بانی بناهای مهم تاریخی کرمان، همچون: مدرسه علمیه ابراهیم خان یا همان ابراهیمیه) و از نوادگان «علامه محمد کریم خان کرمانی»(فرزند ابراهیم خان) عالم و فقیه بزرگ قرن ۱۳ و رهبر فرقهی «شیخیه» کرمان بود.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @Qasas_school
🔶 لازم به ذکر است که خاندان «ابراهیمی» کرمان (که نادر ابراهیمی منتسب به آن است) از خاندانهای شهیر کرمان میباشند که همگی پیرو فرقه «شیخیه» هستند و دو رهبر اخیر این گروه (یعنی؛ 'سرکار آقا' عبدالرضا و 'سرکار آقا' ابراهیم خان ابراهیمی) نیز هردو از همین خاندان بودند.
لکن «نادر ابراهیمی» تعلقی به «شیخیه» نداشت.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @Qasas_school
🔰 برای «مردی از فراسوی باور ما» و نادرهی «سرزمین کوچک من»؛
برای "نادر ابراهیمی قاجار کرمانی"
🔺 «آن شب تا به سحرِ» «روزی که همسایهها فریادم را شنیدند»، تو برای ما «سرودخوان جنگ بودی در خطّهی نام و ننگ» و «آرشی بودی در قلمرو تردید» و برایمان «خانهای ساختی برای شب»...
.
🔺 تو همان «آتش بدون دود» بودی که «هزارپای سیاه» را «در حد توانستن» نشاندی بر «جادههای آبی سرخ» و بیرون کردی از «سرزمین کوچک من» ، چون «حکایت آن اژدها»...
.
🔺 «قلب کوچکم را به چه کسی هدیه دهم»؟ جز تو؛ ای «مردی که از فراسوی باور ما میآمدی»
و اینک «جای تو خالی»، ای «ابوالمشاغل»، ای نادرِ «کمیاب و قیمتی امّا»... امّا... .
پاورقی: هر آنچه در «» آمد، عناوین بخشی از داستانهای معروف نادر ابراهیمیست!
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @Qasas_school
✍🏻 نادر ابراهیمی:
"دختر سیاسی، بهتر از پسر سیاسی است. مردان، انگار که برای حضور در معرکه سیاست به دنیا میآیند؛ اما زنان، بر این میدان منت میگذارند که پا در آن مینهند.
هر جا زنی هست که به خاطر عدالت میجنگد، آنجا عطری پیچیده است شیرین و شورانگیز و بهشتی. ما بدون زنان خوب، مردان کوچکیم."
📚 آتش بدون دود
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @Qasas_school
#پانزدهم_رمضان| میلاد کریم اهل بیت
🔰 یکم
این تصویر فردی است به نام دکتر محمد عبده. فردی که به مدت هشت سال وزارت فرهنگ عربستان را مدیریت کرد. عبده به عنوان یک عالم سنّی از شخصیتهای تراز اول عربستان بوده و هست که هم در دانش زمینشناسی از دانشگاه کرنل آمریکا دکترای خود را گرفت و هم در علوم اسلامی مطالعات گسترده و تالیفات متعدد داشت.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔@Qasas_school
Noor-Book.com علموا أولادكم محبة ال النبي 3 .pdf
8.44M
#پانزدهم_رمضان| میلاد کریم اهل بیت
🔰 دوم
دکتر عبده یمانی کتابی دارد به نام
«علموا أولادكم محبة آل بيت النبي(ص)»
چنانچه از عنوان کتاب پیداست او در این کتاب پدران و مادران جامعهی اهل سنت را ترغیب میکند تا محبت اهل بیت پیامبر را به فرزندان خود آموزش دهند و برای این کار از منابع اهل سنت روایات بسیاری نقل میکند.
پاورقی: فایل پیدیاف کتاب🔺
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔@Qasas_school
#پانزدهم_رمضان| میلاد کریم اهل بیت
🔰سوم
او در همین کتاب به هنگام برشمردن ویژگیها و سجایای شخصی و شخصیتی و فضائل امام حسن مجتبی میگوید:
«... وتخرّج الحسن واخوه فی کنف النبىّ(صلى الله علیه وآله) فنشأ على سجایا الخیر واخلاق النبوة حتى شبّ، وفیه مخایل جده، محیاه الوسیم وخلقه العظیم، وعلمه الواسع الجادّ. نشأ ذا حشمة وسکینة، محبباً إلى الناس، عفّ اللسان، لم یسمع منه فحش قطّ، فصیحاً بلیغاً طلیق اللسان، ورث البلاغة والفصاحة عن جده وعن امّه وابیه...»
...حسن و برادرش در دامان پیامبر(صلى الله علیه وآله) تربیت شده و بزرگ شدند. لذا آن دو بر اخلاق خیر و اخلاق نبوت متولد شده و با آن رشد کردند. در وجود او اوصاف جدّش و نشانههاى حیات معنوى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و اخلاق عظیم و علم واسع اوست. او با حشمت و جاه و وقار بزرگ شد.
[نکتهی مهم و جالب توجه👇]
مردم او را دوست داشتند. زبانش عفیف بود. هرگز فحشى از او شنیده نشد.
فصیح، بلیغ، و زبانى روان داشت. بلاغت و فصاحت را از جدّش رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و از پدر و مادرش به ارث برده بود.
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔@Qasas_school
نوزدهم فروردین| سالروز شهادت نابغه دوران، شهید سیدمحمدباقر صدر
⚠️هشدار! آنچه در ادامه میخوانید حاوی مطالبی است دردناک از شکنجهها و نحوه شهادت سیدمحمدباقر صدر⚠️
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @Qasas_school
⚠️ روایتی از شکنجه و شهادت
🔴 《سید شهید را با بند آهنی بسته بودند و شخص صدام با تازیانه به سر و صورت وی میزد... شکنجهگران سرِ او را سوراخ و در چشمان او میخ فرو کردند به طوری که سوراخی بر روی ابروی او ایجاد شده بود... سه ضربه چاقو بر سینهاش وارد ساخته و محاسنش را سوزانده بودند...》
🟠 صدام به سید گفته بود: "خودت چه روشی را برای کشته شدن انتخاب میکنی؟" سید گفته بود: "أن أذبح کما ذبح جدی الحسین؛ یعنی سر من بریده شود همانند جدم حسین!"
🔺 وقتی «عباس بلاش» بند کفن را باز کرد گردن سید از قفا بریده شده بود.
📚 السیره و المسیره فی حقایق و وثائق، ج 4 ص 282
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔 @Qasas_school