eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.2هزار دنبال‌کننده
320 عکس
18 ویدیو
10 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 باستانی‌پاریزی همچنین معتقد بود، تاریخ ریشه آدمیزاد را در خاک محکم می‌کند و می‌گفت: وقتی حادثه‌ای رخ دهد و قومی مجبور به مهاجرت می‌شود، ناخدای کشتی آخرین نفری است که مهاجرت می‌کند. در جوامع نیز معلم تاریخ آخرین نفری است که بار سفر می‌بندد و مهاجرت می‌کند؛ لذا معتقدم تاریخ ریشه آدمیزاد را در خاک محکم می‌کند، بویژه این‌که در مملکت خشکسالی باشد. شاهد ما نیز در این مجلس امداد است؛ معلم تاریخی که پسرش در آمریکا زندگی می‌کند و می‌تواند آن‌جا و در کنار پسرش زندگی کند؛ اما رودخانه خشک شیراز را به زندگی در کنار می‌سی‌سی‌پی ترجیح می‌دهد. 🔹 از او بیش از ۶۰ کتاب و صدها مقاله درباره جنبه‌های مختلف تاریخ ایران به‌ویژه «تاریخ جغرافیای کرمان» به‌جا مانده است. آثار «هفت‌گانه» او که همگی نام هفت دارد: «خاتون هفت‌قلعه»، «آسیای هفت‌سنگ»، «نای هفت‌بند»، «اژدهای هفت‌سر»، «زیر این هفت آسمان» و «سنگ هفت‌قلم» البته کتاب هشتمی هم به آن اضافه شد که به‌پیشنهاد ایرج افشار «هشت‌الهفت» نام ‌گرفت. آخرین کتاب باستانی به‌نام «کوه‌ها باهم‌اند» نیز بعد از مرگ او منتشر شد. 🔸 در میان مطالبی که درباره ویژگی آثار مرحوم استاد محمدابراهیم باستانی‌پاریزی نوشته و گفته شده، نکته‌ای که بیش از همه تکرار شده این است که آثار ایشان، آثاری مردم‌گراست. ⁉️ مردمی بودن آثار او یعنی چه؟ 🔻پنج تفسیر درباره مردم‌گرا بودن آثار تاریخی باستانی‌پاریزی از زبان رسول جعفریان وجود دارد که در ادامه تقدیم می‌شود! 🆔 @Qasas_school
🔰 پنج تفسیر درباره مردمی بودن آثار تاریخ‌نگارانه‌ی مرحوم باستانی‌پاریزی ✍🏻رسول جعفریان 1⃣ اولین تفسیر بلکه تصریح، این که آثار مرحوم باستانی، تاریخ مردم است نه تاریخ سیاسی و نظامی و غیره. آنچه در این‌باره گفتنی است این که، پس از آن که تاریخ اجتماعی و تاریخ فرهنگی و حتی گرایش‌هایی مانند تاریخ علم در حوزه «تاریخ» مطرح شده، همواره این اشکال وجود داشته است که چرا مورخان ما صرفا به تاریخ سیاستمداران و پادشاهان پرداخته و مردم و جنبه‌هایی از زندگی آنها را مورد غفلت قرار داده‌اند؟ در این میان باستانی تاریخنگاری است که به ثبت زندگی مردم پرداخته و غالب آن چه نوشته، وجوهی از زندگی مردم یا به عبارتی تاریخ اجتماع و تاریخ اجتماعی بوده است.  2⃣ دومین تفسیر این است که آثار باستانی به زبان مردم است نه به زبان فنی و دانشگاهی: زبان در اینجا به معنای یک امر معرفتی و تفهمی است. سوال این است که آیا روش باستانی یک روش آکادمیک است یا زبان دیگری را مورد استفاده  قرار داده است؟ باستانی توانایی نگارش آثار آکادمیک را دارد و در میان نوشته‌هایش چندین اثر با این ویژگی وجود دارد (مثل سیاست و اقتصاد در عصر صفوی). اما غالب نوشته‌های وی به زبان مردم است. در اینجا نباید زبان آکادمیک را برابر زبان مردم دست کم به معنایی که مورد نظر مرحوم باستانی است قرار دارد. بحث سر زبان خواص و عوام نیست، بلکه  مقصود زبان توده مردم اما توده اهل مطالعه هر چند نه لزوما اهل تخصص در تاریخ است. با این حال نباید تصور کرد که متخصصان، از آن آثار بی‌نیاز هستند. اما این که چطور می‌شود آدمی تاریخ آکادمیک را کنار بگذارد و سنت تازه‌ای بیافریند و در عین حال علمی بودن او مورد تایید باشد، نکته جالبی است. 3⃣ سومین تفسیر از مردمی بودن آثار ایشان این که او توانست تاریخ را به میان مردم ببرد و این به خاطر نوع نگاهی بود که وی در گزینش داشت. همین طور سبک نگارش که همان زبان است. نوع چینش رخدادها و ایجاد ارتباط میان آنها و روحی که او در آنها می‌دمید و آنها را متحرک می‌کرد. آقای اشراقی یکی از قدیمی‌ترین دوستان وی می‌گوید: «باستانی مورخی جامع بود که با شیوه بدیع تاریخ‌نگاری‌اش موقعیت خاصی در میان مردم تاریخ‌خوان کسب کرد. به نظرم این حواشی آمیخته به شعر، اسطوره و داستان به شکل انبوه و مضامین دل‌انگیز و طنزهای عبرت‌آمیز باستانی‌پاریزی را نمی‌توان از متن کتاب‌هایش کنار گذاشت زیرا تاریخ‌نگاری وی با آراستن تاریخ با شعر، داستان، حماسه، جغرافیا و مضامین شیرین سبب جلب توجه مردم شده بود، آمیختگی که وی در نوشتن تاریخ با آن، مهارتی ویژه کسب کرده بود از ویژگی‌های ممتاز سبک نگارش وی در تاریخ شمرده می‌شد». 4⃣ چهارمین تفسیر از مردمی بودن آثار باستانی، این که ایشان به ابعادی از تاریخ  معاصر و اخبار کوچه و بازار و تدبیل شفاهیات به کتبیات پرداخته که جنبه مردم‌شناسانه یا به عبارتی تاریخ اجتماعی دارد. ایشان بسیاری از قصه های کوچه بازار را وارد تاریخ کرد. این همه یک جنبه مردمی بودن یک تاریخ است. باستانی از آنچه امروزه و در دوره معاصر هم وجود داشت ضمیمه داستانهای کهن می کرد. وصل کردن تاریخ قدیم و جدید در نوشته های ایشان آشکار است. 5⃣ پنجمین تفسیر برای مردمی بودن آثار ایشان این است که باستانی تاریخ را برای استفاده مردم نوشت، تاریخ برای مردم، یعنی برای بهره بردن آنها. البته شاید هر مورخی ادعا کند که تاریخ را برای فایده و بهره‌وری مردم می‌نگارد، اما اولا از نظر کمی و ثانیا کیفی این مسأله مهم است که چه قدر  مورد استفاده مردم است. این استفاده را بهره‌گیری ذهنی–علمی ندانید که مثلا با خواندن آثار مربوطه درک تاریخی بهتری از تاریخ ایران داشته باشیم، بلکه نوعی استفاده روزمره، استفاده‌ای که درک بهتری نسبت به رویدادهای حتی ساده اطراف ما به‌دست می‌دهد و آن‌ها را تفسیر و پندآموز می‌کند، درکی را که برای ایجاد ارتباط میان سلسله‌ای از رخدادها (گاه ظاهرا مشابه و گاه حتی نه) به ما می‌دهد و مانند اینها باید دانست. دست کم یکی از معانی عبرت در فرهنگ تاریخی ما همین است. اینجا به قول آقای دکتر خیراندیش تاریخ برای تاثیر است. قدما حکایات تاریخی را به همین منظور می‌نوشتند. اما آن انتخاب‌ها ساده بود. باستانی با گزینش‌های دقیق خود، از تاریخ و حکایت و شعر و ادب، تاریخ را سودمندتر و اثر گذارتر می‌کند. 🆔 @Qasas_school
🔰 فقیه قصه‌گو |به مناسبت نوزدهم رمضان ✍🏻حسین مهدیزاده ما امیرالمومنین علی(ع) را روایت نکرده‌ایم. آن‌طور که کارهای فرزندش سیدالشهداء(ع) را از مکه تا کربلا و اول محرم تا 10 محرم و نهایتا در روز عاشورا را روایت می‌کنیم. اصلا بلد نیستیم این چهار سال و اندی حکومتِ پر از آب چشم و دود دل را روایت کنیم. ما خیلی شده‌ایم. اطلاعات داریم، اما اهل گفتن و حکایت یک‌دست درآوردن و بعد هم روایت کردن نیستیم! گویی ما بسیار کُند و گاهی واگذار شده به دشمنان است و باورتان می‌شود اگر بگویم غالب ما اصلا نگران نیستیم؟! قبلا هم نوشتم که رهبر معظم انقلاب در توضیح فرموده بودند که ما در هستیم و جهادتبیین، است، اما درک غالب از جهاد تبیین، پاسخ‌های به شبهه‌هاست و همچنان روایت ما از صحنه‌ها، کچل و لاغر و رها شده به زندگی خودش ادامه می‌دهد و رقیب ما، مدام روایت‌هایی پرپشت و چاق و دنباله‌دار از خود ما و زندگی گذشته و اکنون ما می‌دهد و برای آینده ما تولید می‌کند و ما اصلا متوجه نیستیم که مساله است، نه شبهاتی که در متن آن پراکنده شده است. در جنگ روایت‌ها، روایت رقیب، راستگویی‌هایش هم دشمنی و برای ضربه زدن و ناکار کردن است! روایتی که در جهت تخریب است، کلیتش خطر است و جوابش هم آن روایت تخریبی نیست چرا که نقد، خود تبلیغی است برای آن روایت! جوابش محاصره آن روایت است و در جریان انداختن روایت‌های صحیح و تبلیغ و انتشار آنها در افکار و خیال اجتماعی است! امروز داشتم احوال محمد ابراهیم ابن هلال ثقفی کوفی را می‌خواندم. او در این کتاب روایتی از یک سال و نیم آخر عمر امیرالمومنین(ع) داده است. روایتی که شما از هیچ کس دیگری این شکل از روایت را نمی‌بینید. عینک و زاویه دید او برای نوشتن مقتل امیرالمومنین(ع) از یک‌سال‌ونیم قبل و از پایان سه سال جنگ نفس‌گیر شروع می‌کند. آنجایی که در اطراف جنگ نهروان، علی(ع) بر فراز منبر از آینده‌ای خوفناک با بنی‌امیه خبر غیبی می‌گفت و در گوشه‌ی دیگر شهر کوفه قبیله باهله و غنی برای دشمنانش دعای پیروزی می‌کردند! ابن هلال ادامه می‌دهد که امیرالمومنین(ع) از نهروان برگشته بود و در نخیله برای سپاهیان آیه «يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ» می‌خواند. یعنی برای آنها حرف موسای نبی(ع) را می‌خواند که به آنها می‌گفت که اى قوم من، به زمين مقدسى كه خدا برای‌تان مقرر كرده است داخل شويد و بازپس‌مگرديد كه زيان‌ديده باز مى‌گرديد! سپاهیانش می‌آمدند و گریه می‌کردند و می‌گفتند سرما سخت است و ما را رها کن! و خلاصه یکی یکی و دسته دسته لشگرگاهش را ترک می‌کردند و به شهر برمی‌گشتند تا اینکه امیرالمومنین(ع) هم ناگزیر شد به کوفه برگردد. ابن‌هلال می‌گوید وقتی امیرالمومنین(ع) وارد کوفه شد، اول به سمت رزمندگان بنی‌هَمدان رفت، اما گروهی از آنها جلو آمدند و به او(ع) گفتند یا علی! آیا برای طلب حکومت، مسلمین را بدون جرم به کشتن دادی؟!... اینجا بود که مولای مظلوم ما، قصه‌های آینده را ماه‌ها با زبان ایجاز و بر فراز منبر برایشان تعریف کرد، با آه حسرت این جمله را گفت -و بعدا هم بارها و حتی بر سر منبر تکرار کرد- که «چه چیزی شقی‌ترین این امت را از اینکه محاسن من را به خود سرم خضاب کند باز داشته است؟! داشتم احوال ابن‌هلال را می‌خواندم که او الغارات را حداقل در زمان امام هادی(ع) نوشته است. این فقیه ثقه و پرکار در سال‌هایی که با آغاز غیبت امام دوازدهم، خیلی‌ها مذهب امامیه را ترک می‌کردند و مثلا زیدی می‌شدند(رجوع کنید به مقدمه مرحوم شیخ طوسی بر کتاب تهذیب الاحکام) او تازه از زیدیه، امامی مذهب شد و کتابی هم در معرفه‌الامام نوشت که قمی‌های سخت‌گیر را هم جلب کرد تا او را به قم دعوت کنند! وقتی به سیاهه بلند و بالایی که شیخ طوسی و ابن‌ندیم و نجاشی و... برای تالیفات او معرفی کرده بودند و امروز هیچ کدام از آنها دیگر موجود نیست الا همین کتاب الغارات، نگاه می‌کردم، دود از سرم بلند شد! او و دل‌مشغول فقه حکایات بود به جای و و ! نه اینکه آنها کم باشند که همه آنها هم مهم و بسیار مهم هستند، اما جای خالی‌اش خیلی پیداست! باورتان می شود که او کتاب سقیفه و فدک و شورا و بیعت با امیرالمومنین و مقتل او و سیدالشهداء (ع) و قیام توابین و مختار، تا کتاب از آینده ورود ما بر سر حوض کوثر و شفاعت نیز داشته است و ما آدم های قدرنادان قصه‌ها و کلان‌روایت‌ها، هیچ‌کدامش را امروز نداریم! همه این کتاب‌های مهم در تاریخ نابود شده‌اند! 🆔 @Qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️ "به زمینی وسیع و سفید رسیدم که نقطه‌ای از آن سیاه شده بود. قصه را جویا شدم و به من گفتند این محل دفن اشقی‌الاشقیاء است!! پرسیدم که؟ گفتند: نمی‌شناسی؟ قاتل اميرالمؤمنين علی! ابن‌ملجم مرادی!" ▪️ عبدالرحمان‌بن‌ملجم مرادی! گوش تیز کنیم، لابه‌لای پچ‌پچه‌ها، زمزمه‌ها، ناله‌ها و گریه‌ها در کوی و برزن این اسم را می‌شنویم. بعد از آنکه مردم به یکدگر می‌گویند علی را زدند! بی‌محابا و متعجبانه از هم می‌پرسند: چه کسی این جرات را، حماقت را، دنائت را... اصلا چی کسی را یارای ضربه زدن به فاتح خیبر و احزاب و سردار بدر و حنین؟! می‌شنوند: مردکی از خوارجِ متحجر و بدطینت! ابن ملجم مرادی! ▪️نامی که این روزها در کوفه‌ی سال ۴۰ هجری بر سر زبان‌ها افتاده. درحالیکه تاریخ چیز زیادی از او نمی‌داند جز آنکه مردی از اعراب حمیری بوده و در صفین کنار علی علیه معاویه شمشیر می‌زده. با راه افتادن حکمیت به زمره خوارج پیوسته و بعدِ نبرد نهروان با کینه‌ی علی شب را صبح و صبح را شب می‌کرده تا آنکه نیمه‌شب ۱۹ رمضان، بر علی به هنگامه‌ی نماز تاخته و ضربتی زده که: "اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ" (قمر/۱) ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺷﻜﺎﻓﺖ! البته گویا عشق دختری قطام نام، از زخم‌خوردگان نهروان و خوارج متعصب هم به دل داشته و آن دخترک خون علی را مهر ازدواج کرده. ▪️ هرچه بوده و هرچه هست، ابن ملجم گمنامی بیش نبود که در میانه‌ی روزگاری که افراد شهیری از عرب به خون علی تشنه بودند؛ او جاهلانه و سبعانه، عدالت را، امامت را، هدایت را... علی را ترور کرد. ▪️و این درسی است بزرگ برای ما که بدانیم چگونه گمنام‌هایی می‌توانند بدنام تاریخ شوند به طوری که وقتی ابن‌بطوطه از سیاهی لکه‌ای بر سپیدی زمینی وسیع می‌پرسد، به او می‌گویند این گور اشقی‌الاشقیاست. مردم نزدیک به ایام ضربت خوردن امیرشان، هفت‌شبانه‌روز بر گور او هیزم می‌سوزانند تا نمادی باشد از آتش خلدی که او برافروخت. ▪️همیشه‌ی تاریخ مردان بزرگ کارهای بزرگ نمی‌کنند. گاه خُردی بی‌خرد، یک تاریخ را جغرافیای تباهی و سیاهی می‌کند. 🏴 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔰 کشته شدن ابن‌ملجم با شمشیر خودش طبرى به نقل از اسماعيل بن راشد آورده: على عليه السلام فرمود: «آن مرد (ابن‌ملجم ) را بياوريد». او را نزد على عليه السلام آوردند. سپس فرمود: «اى دشمن خدا! آيا به تو نيكى نكرده بودم؟». گفت: چرا. فرمود: «پس چه چيزى تو را بر اين كار واداشت؟» گفت: چهل روز تيغ خود را تيز كردم و از خدا خواستم كه با آن، بدترينِ خلقش كشته شود! حضرت فرمود: «جز اين نمی‌بينم، كه با همين تيغ كشته می‌شوى و تو را نمی‏بينم، جز اين‏كه در آن لحظه بدترين خلقِ خدایی. 📚تاريخ الطبري: ج 5 ص 145، المعجم الكبير: ج 1 ص 99 ح 168، الكامل في التاريخ: ج 2 ص 435، المناقب للخوارزمي: ص 383 ح 401، البداية والنهاية: ج 7 ص 328. 🆔 @Qasas_school
🔰 طبیب یهودی بر بالین علی (علیه‌السلام) 🔶 پس از ضربت خوردن امیرالمؤمنین برخی اصحاب در پی طبیبی حاذق بودند. در میان اطباء معروف آن روز «اثیر بن عمرو هانی سکونی»، از همه مشهورتر و صاحب کرسی بود. منابع تاریخی او را یهودی قلمداد کرده‌اند. 🔷 این طبیب یهودی در مدرسه‌ای نخبه‌پرور در عین‌التمر تعلیم دیده بود. مدرسه‌ای که طی فتوحات کشف شد که در آن ۴۰ نوجوان تحت تعالیم مسیحیان بودند. 🔶 خالد بن ولید آن‌ها را به عنوان اسیر به مدینه برد و برخی از آن‌ها بعدها شخصیت‌های معروفی شدند. مانند همین اثیر بن عمرو طبیب معروف یا سیرین (شیرین) پدر ابن‌سیرین معبّر معروف یا نُصَیر پدر موسی‌بن‌نصیر سردار جنگی و فاتح سرزمین‌های آفریقایی و اندلس. 🔷 اصحاب امیرالمؤمنین، طبیب یهودی را بر بالین حضرت آوردند، و امام هم مخالفتی نکرد. 🔶 طبیب گفت: گوسفند مادّه بیاورید. گوسفندی آوردند و به دستور طبیب آن را ذبح کردند. طبیب شُش گوسفند را گرفت، و گرم بر روی زخم گذاشت و با فشار در آن دمید تا آنکه شُش در زخم سر امام علی علیه‌السلام فرو رفت. کمی صبر کرد و آن را بیرون آورد، دید که زهر به مغز سر رسیده. سپس گفت: کار از تدبیر ما بیرون است. 📚 ناسخ‌التواریخ، ج4، ص286؛ مقاتل الطالبیین، ص51؛ تاریخ الطبري، ج 3، ص377؛ الکامل فی‌التاریخ، ج2، ص395. 🆔 @Qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 عزاداری سیاسی اهل‌بیت علی ⚫️ بعد از آنکه علی پر کشید، اهل او در رثای این ماتم اشعاری خواندند و عزاداری کردند. از جمله امامه دختر زینب از فرزندان یا ربائب رسول‌الله چنین شعری خواند: کان الناس اذا فقدوا علیا نعام جال فی بلد سنینا یعنی مردم با از دست دادن علی، سرگردان خواهند شد. ⚫️ این شعر در عین آنکه مرثیه‌ای برای عزیز از دست رفته بود، اما می‌توانست پیامی به دشمن مخابره کند یا به نوعی توی دل مردم کوفه را خالی کند و یا به شکلی معنای نفی خلافت امام مجتبی را بدهد و... . ⚫️ خاندان علی و اهل بیت او باید خوب بدانند که آن‌ها افراد عادی جامعه نیستند و هرگونه سخنی یا موضع‌گیری ولو در شرایط سخت، عواقب سیاسی-اجتماعی بسیاری دارد. ⚫️ تیزهوشی و خردمندی ام‌کلثوم دختر علی را اینجا می‌توان دید. وقتی که بلافاصله در پاسخ امامه این شعر را خواند: 🔹 فلاتشمت معاویه بن حرب فان بقیه الخلفاء فینا 🔸 ای معاویه لب از شماتت فروبند که هنوز دیگر خلفاء پیامبر در میان ما هستند. 🔹 واجمعنا الاماره عن تراض الی ابن نبینا و الی اخینا 🔸 ما از روی رضایت اجماع کرده‌ایم بر امیری پسر پیامبر و برادر خویش. 🔹 و لا نعطی زمام الامر منا سواه الدهر آخر ما بقینا 🔸 و هرگز به غیر او زمام امور خویش را ندهیم 🔹 و ان سراتنا و ذوو حجانا تواصوا ان نجیب اذا دعینا 🔸 خردمندان و بزرگان ما سفارش کرده‌اند به ما 🔹 لکل مهند عضب و خرد علیهن الکماه مسومینا 🔸 هر گونه دشمنی را با شمشیر تیز و سواران نامی پاسخ دهیم. 🔺اگر بخواهیم این اشعار لطیف و نقطه‌زن را خلاصه ترجمه کنیم می‌شود اینطور گفت: گرگ‌ها خوب بدانند در این ایل غریب گر پدر مرد تفنگ پدری هست هنوز ◾️این نوع موضع‌گیری‌های هوشمندانه آن هم در هنگامه‌ی عزا و غم که آدمی تسلطش بر احساسات و افکار خویش کاهش پیدا می‌کند، بسیار شگفت‌انگیز و درس‌آموز است. 📚 مقاتل‌الطالبیین 🆔 @Qasas_school
🔰 تشییع و تدفین حضرت اميرالمؤمنين ◼️ منابع روایی می‌گویند: پیکر مطهر حضرت امیرالمومنین را همانند محبوبه‌اش حضرت زهرا، شبانه، مخفیانه و غریبانه تشییع و تدفین کردند؛ درحالیکه او خلیفه مسلمانان بود. ◾️شیخ مفید و مرحوم طبرسی علت مخفیانه و شبانه بودن را در دشمنی افراطی امویان و قساوت بسیار آنها می‌دانند که تشییع و تدفین آشکار، منجر به بروز جساراتی می‌شد. 📚 مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج1، ص10؛ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج1، ص312. 🆔 @Qasas_school
🔰 طوفان دوباره مبدأ تاریخ می شود... ✍🏻 حسن بیاتانی 🆔 @Qasas_school
این روزها که سریال «حشاشین» با محوریت شخصیت حسن صباح و ماجراهای تاریخی اسماعیلیه، مخاطب زیادی پیدا کرده است، دوباره بحث‌های تاریخی درباره حسن صباح و اسماعیلیه را بر سر زبان‌ها انداخته. مهدی علمی دانشور نیز طی یادداشتی آورده: «در مورد کلمه حشاشین؛ این واژه ریشه در جهل تخیلی صلیبیان و وقایع نگاران غربی آن‌ها دارد که به سرزمین مقدس آمدند و اورشلیم را (در سال ۱۰۹۹م/ 492 ق) محاصره و فتح کردند. کلمه «قاتل» (assassin) که برای اولین‌بار توسط صلیبیونی که با نزاری‌ها در سوریه روبرو شدند ابداع شد، از یک سوء‌تفاهم در فهم یک کلمه ناشی می‌شود. اصطلاح حشاشین در واقع یک دشنام، و «به معنای مردمی با اخلاق پایین، مردمی بدون جایگاه اجتماعی» بود، اما صلیبی‌ها فقط ظاهر این واژه را گرفتند و به این ترتیب در زبان‌های اروپایی ارتش‌های صلیبی، «هش‌شاشین» (hashshashin) به «قاتل» (assassin) تبدیل شد. برای دسترسی به یادداشت کامل و نکات مهم ایشان به لینک زیر مراجعه فرمایید: http://muslimna.ir/news/3347-2024-04-05-16-33-37.html 🆔 @Qasas_school