eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.2هزار دنبال‌کننده
319 عکس
18 ویدیو
10 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 فقیه قصه‌گو |به مناسبت نوزدهم رمضان ✍🏻حسین مهدیزاده ما امیرالمومنین علی(ع) را روایت نکرده‌ایم. آن‌طور که کارهای فرزندش سیدالشهداء(ع) را از مکه تا کربلا و اول محرم تا 10 محرم و نهایتا در روز عاشورا را روایت می‌کنیم. اصلا بلد نیستیم این چهار سال و اندی حکومتِ پر از آب چشم و دود دل را روایت کنیم. ما خیلی شده‌ایم. اطلاعات داریم، اما اهل گفتن و حکایت یک‌دست درآوردن و بعد هم روایت کردن نیستیم! گویی ما بسیار کُند و گاهی واگذار شده به دشمنان است و باورتان می‌شود اگر بگویم غالب ما اصلا نگران نیستیم؟! قبلا هم نوشتم که رهبر معظم انقلاب در توضیح فرموده بودند که ما در هستیم و جهادتبیین، است، اما درک غالب از جهاد تبیین، پاسخ‌های به شبهه‌هاست و همچنان روایت ما از صحنه‌ها، کچل و لاغر و رها شده به زندگی خودش ادامه می‌دهد و رقیب ما، مدام روایت‌هایی پرپشت و چاق و دنباله‌دار از خود ما و زندگی گذشته و اکنون ما می‌دهد و برای آینده ما تولید می‌کند و ما اصلا متوجه نیستیم که مساله است، نه شبهاتی که در متن آن پراکنده شده است. در جنگ روایت‌ها، روایت رقیب، راستگویی‌هایش هم دشمنی و برای ضربه زدن و ناکار کردن است! روایتی که در جهت تخریب است، کلیتش خطر است و جوابش هم آن روایت تخریبی نیست چرا که نقد، خود تبلیغی است برای آن روایت! جوابش محاصره آن روایت است و در جریان انداختن روایت‌های صحیح و تبلیغ و انتشار آنها در افکار و خیال اجتماعی است! امروز داشتم احوال محمد ابراهیم ابن هلال ثقفی کوفی را می‌خواندم. او در این کتاب روایتی از یک سال و نیم آخر عمر امیرالمومنین(ع) داده است. روایتی که شما از هیچ کس دیگری این شکل از روایت را نمی‌بینید. عینک و زاویه دید او برای نوشتن مقتل امیرالمومنین(ع) از یک‌سال‌ونیم قبل و از پایان سه سال جنگ نفس‌گیر شروع می‌کند. آنجایی که در اطراف جنگ نهروان، علی(ع) بر فراز منبر از آینده‌ای خوفناک با بنی‌امیه خبر غیبی می‌گفت و در گوشه‌ی دیگر شهر کوفه قبیله باهله و غنی برای دشمنانش دعای پیروزی می‌کردند! ابن هلال ادامه می‌دهد که امیرالمومنین(ع) از نهروان برگشته بود و در نخیله برای سپاهیان آیه «يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ» می‌خواند. یعنی برای آنها حرف موسای نبی(ع) را می‌خواند که به آنها می‌گفت که اى قوم من، به زمين مقدسى كه خدا برای‌تان مقرر كرده است داخل شويد و بازپس‌مگرديد كه زيان‌ديده باز مى‌گرديد! سپاهیانش می‌آمدند و گریه می‌کردند و می‌گفتند سرما سخت است و ما را رها کن! و خلاصه یکی یکی و دسته دسته لشگرگاهش را ترک می‌کردند و به شهر برمی‌گشتند تا اینکه امیرالمومنین(ع) هم ناگزیر شد به کوفه برگردد. ابن‌هلال می‌گوید وقتی امیرالمومنین(ع) وارد کوفه شد، اول به سمت رزمندگان بنی‌هَمدان رفت، اما گروهی از آنها جلو آمدند و به او(ع) گفتند یا علی! آیا برای طلب حکومت، مسلمین را بدون جرم به کشتن دادی؟!... اینجا بود که مولای مظلوم ما، قصه‌های آینده را ماه‌ها با زبان ایجاز و بر فراز منبر برایشان تعریف کرد، با آه حسرت این جمله را گفت -و بعدا هم بارها و حتی بر سر منبر تکرار کرد- که «چه چیزی شقی‌ترین این امت را از اینکه محاسن من را به خود سرم خضاب کند باز داشته است؟! داشتم احوال ابن‌هلال را می‌خواندم که او الغارات را حداقل در زمان امام هادی(ع) نوشته است. این فقیه ثقه و پرکار در سال‌هایی که با آغاز غیبت امام دوازدهم، خیلی‌ها مذهب امامیه را ترک می‌کردند و مثلا زیدی می‌شدند(رجوع کنید به مقدمه مرحوم شیخ طوسی بر کتاب تهذیب الاحکام) او تازه از زیدیه، امامی مذهب شد و کتابی هم در معرفه‌الامام نوشت که قمی‌های سخت‌گیر را هم جلب کرد تا او را به قم دعوت کنند! وقتی به سیاهه بلند و بالایی که شیخ طوسی و ابن‌ندیم و نجاشی و... برای تالیفات او معرفی کرده بودند و امروز هیچ کدام از آنها دیگر موجود نیست الا همین کتاب الغارات، نگاه می‌کردم، دود از سرم بلند شد! او و دل‌مشغول فقه حکایات بود به جای و و ! نه اینکه آنها کم باشند که همه آنها هم مهم و بسیار مهم هستند، اما جای خالی‌اش خیلی پیداست! باورتان می شود که او کتاب سقیفه و فدک و شورا و بیعت با امیرالمومنین و مقتل او و سیدالشهداء (ع) و قیام توابین و مختار، تا کتاب از آینده ورود ما بر سر حوض کوثر و شفاعت نیز داشته است و ما آدم های قدرنادان قصه‌ها و کلان‌روایت‌ها، هیچ‌کدامش را امروز نداریم! همه این کتاب‌های مهم در تاریخ نابود شده‌اند! 🆔 @Qasas_school