eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.2هزار دنبال‌کننده
319 عکس
18 ویدیو
10 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰امام کاظم و مبارزه با چه چیز؟ |یکم ✍🏻 سیدمیثم میرتاج‌الدینی ⁉️ تاریخ چه تصویری از هارون عباسی نشان می‌دهد؟ 🔶 هارون عباسی شخصیتی است که: روزی صد رکعت نماز می‌خواند. از اموال شخصی هزار درهم صدقه می‌داد (جدای از زکات). اگر به حج می‌رفت صد نفر از فقیهان را با خود می‌برد و اگر حج نمی‌رفت سیصد نفر را با مخارج خودش به حج می‌فرستاد. بسیار بخشنده بود و اهل احسان. فرهیختگان و شعرا و ادیبان و اهل علم و فقاهت نزد او جایگاه والایی داشتند. اهل بگو مگو نبود و از هر آنچه که ثواب نداشت دوری می‌کرد. 🔷 هارون، بسیار انعطاف پذیر و روادار بود و به اوضاع مردم توجه ویژه داشت به گونه‌ای که به صورت ناشناس به بازار می‌رفت و میان مردم آمدوشد می‌کرد. رقیق القلب و احساساتی بود و هنگام شنیدن وعظ، بسیار گریه می‌کرد. دوران حکومت او وضع اقتصاد و معیشت مردم بسیار خوب بود و علم به طرز چشم‌گیری پیشرفت کرد. او همچنین عزت زیادی به مسلمانان و قلمرو خود بخشید به طوری که بسیاری از پادشاهان اروپایی آرزو و سعی داشتند به او نزدیک شده و با مملکت او ارتباط برقرار نمایند. 🔶 علاوه بر این همسر هارون نیز شخصیت بسیار بارزی به شمار می‌رفت. اگر او امروز زنده بود بی شک جزء چهره‌های برتر و از زنان شاخص جهان شناخته می‌شد. از وی یعنی زبیده، در منابع تاریخی به عنوان زنی دیندار، اصیل زاده، زیباروی، محبوب، نیکوکار، خیِّر و با نفوذ یاد شده است. 🔷 زبیده، محافلی برای اجتماع هنرمندان، علماء، اطبّاء، شعراء و ادباء ایجاد کرد و نسبت به فرهیختگان برخورد شایسته‌ای داشت. خود او اهل شعر و فرهنگ و علم بود. همچنین صد کنیز داشت که همه حافظ قرآن بودند و او نیز روزانه وقتی را به قرائت قرآن اختصاص می‌داد. 🔶 همچنین درباره زبیده گفته‌اند: بسیار اهل بخشش به زاهدان، نیکوکاران، فقرا و بیچارگان بود. علاوه بر این اهتمام فراوانی داشت بر عمران و آبادی و وقف و ساخت بناها و مراکز عام‌المنفعه و احیای قنات‌ها و ... . او یکی از زنان موثر در عرصه سیاست و به عنوان یک فعال مهم اجتماعی نیز به شمار می‌رفت. ⁉️ باتوجه به این تصویر از هارون و همسرش، به نظر شما چرا امام کاظم با چنین خاندان فرهیخته، اهل عبادت، بخشنده و خیّر، سیاست‌مدار، اهل تدبیر، رونق دهنده به مملکت و تمدن ساز و علاقمند به شعر و ادب و علم مبارزه باید می‌کرد؟‌ ادامه👇 🆔 @Qasas_sachool
🔰امام کاظم و مبارزه با چه چیز؟ |دوم 🔷 مبارزه امام کاظم با هارون عباسی، مبارزه اسلام ناب با اسلام اشرافیت و اسلام تبعیض و تزویر بود. اگر دقت کنیم امروز هم این اسلام به صورت پررنگی با هارون‌ها و زبیده‌ها و اشرافیتش حضور دارد. در یک عبارت، حکومت هارون یعنی: توسعه منهای عدالت. پیشرفت مادی بدون تعالی و رشد. آبادانی شهر و ویرانی انسان. 🔶 لذا باید روی دیگر چهره‌ی هارون در تاریخ را دید. پیرامون مجمع‌الاضدادی هارون آمده: همین هارونی که در مجلس وعظ اشک چشمش خشک نمی‌شد، هنگام خشم نیز خون بی گناهان را می‌ریخت. او حتی نزدیک‌ترین و خادم‌ترین وزیران خودش مانند خاندان برمکی را قتل‌عام کرد. همین هارونی که صدقه می‌داد و خیّر روزگار خویش بود، دست خودش و حکومتش تا آرنج در جیب بیت‌المال و اموال مردم فرو‌ می‌رفت. 🔷 نمونه‌ای از ریخت‌وپاش‌های دربار عباسی عبارتند از: 1⃣ زبیده به شدت به مال‌اندوزی و رفتارهای اشرافی علاقه داشت. برای مثال فرشی برای او بافته بودند که با طلا و یاقوت و زمرد بر آن تصاویر حیوانات و پرندگان منقوش بود. اثاث و ظروف زبیده عمدتا از جنس طلاهای مرصع بود و لباس‌هایش از پارچه‌های زربفت گران‌بها تهیه می‌شد. وجود پرده‌های حریر یا شمع‌های عنبرین و کفش‌های جواهرنشان و زیورآلات افسانه‌ای برای او مکرر ذکر شده است و همواره آرایشی می‌کرده که دیگر زنان اشراف شبیه او نباشند. 2⃣ مقرری زبیده از بیت‌المال را پنجاه هزار درهم ذکر کرده‌اند. گویا هارون و زبیده به غذاهای جدید علاقه زیادی داشتند و مخارج سفره‌ی آنها گاه ده هزار درهم بوده است. 3⃣ پیرامون مراسم عروسی هارون و زبیده نوشته‌اند: بهترین لباس‌ها و جواهرات به عنوان هدیه داده می‌شد. مراسم ولیمه‌ی بسیار عجیب و متنوعی داشت به طوری که مخارج عروسی را 1میلیون و 380هزار درهم نوشته اند که به پول امروز، میلیاردها تومان می‌شود. همچنین آمده هارون مروارید بر سر عروس می‌ریخت و حضار جمع می‌کردند. این همه در حالی بود که برخی از شدت فقر در قلمرو اسلامی سر گرسنه بر بالین می‌گذاشتند. 🔶 همچنین زبیده کنیزان زیباروی زیادی داشت که دستور داده بود لباس مردانه بپوشند. اگر پیش‌تر خواندید کنیزان حافظ قرآن داشت، باید بدانیم کنیزکان رقاصه و آوازه‌خوان فراوان دیگری نیز داشت که آنها را در اختیار امین فرزندش قرار می‌داد. یا آنکه همین هارون که فرهیختگان را ارج می‌نهاده، عالِم بی‌نظیر و بلامنازع زمان یعنی موسی‌بن جعفر را سالها در غل‌وزنجیر کرد. توجه آنها به تعریب یا همان عربیزده کردن اسلام و قلمرو اسلامی نیز می‌طلبید که به شعر و فرهنگ عربی روی خوش نشان دهند. حمایت وی از فقها و علماء از این رو بود که قرائت رسمی از اسلام، به قرائتی عباسی تبدیل شده و امامان شیعه و در نتیجه علم عالمان آل‌محمد به حاشیه رود. 🔷 ..و چه سخت بوده مبارزه با خلیفه‌ای که به شدت اهل شوآف است و رسانه‌های رسمی و تریبون های مهم و بودجه‌های کلان در اختیار اوست تا هرگونه می‌خواهد از خودش تصویر بسازد. با این حال هارون عباسی با آن همه قدرت، آنقدر از امام کاظم و تشکیلات وسیعش ترس داشت که اول او را زندانی و سپس به شهادت رساند. چرا که حضرت خاری بود در چشم اسلام اشرافی (بخوانید اسلام آمریکایی). رهبر انقلاب در این راستا می‌فرماید: ما خیال میکنیم موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام، یک آقای مظلوم بی سر و صدای سر به زیری در مدینه بود و رفتند او را زندانی کردند و بعد مسموم کردند، از دنیا رفت، همین و بس. قضیه این نبود. قضیه یک مبارزه‌ی تشکیلاتی، یک مبارزه‌ای با داشتن افراد زیاد در تمام آفاق اسلامی بود. 23/01/1364 📚 منابع: تاریخ طبری، ج8،ص347. طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص88و89. زرکلی، الاعلام، ج3، ص42. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج10، ص271. 🆔 @Qasas_sachool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰روزهای پس از بعثت 🔷 تصور کنید جوانی یتیم را می‌شناسید که در جوّ قبیله‌ای شهر، بی‌پدر و بی‌پناه همواره ناچار بر سر سفره‌ی کسان خویش روزگار گذرانده و اکنون که در آستانه‌ی چهل سالگی است، مغموم و مغبون از توان رفته و افسرده از ناتوانی در جلب نظر بزرگان ثروتمند قبیله‌ی خویش و لبریز از حس عقب‌ماندگی از سایر هم‌سالان، لاجرم به شبانی مشغول است. همچنین شنیده‌اید این اواخر از شدت افسردگی به غاری در دل کوه خزیده و روزها را در آنجا شب می‌کند. 🔶 یک روز هم از خواب بیدار می‌شوید و می‌شنوید این مرد در نقطه‌ای از شهر ایستاده و حرف‌های عجیبی می‌زند. هرچه گوش می‌سپارید که از حرف‌هایش سر در آورید بیشتر گیج می‌شوید. سر در گوش دوست و همراهی می‌برید و از او می‌پرسید: ماذا قال؟ این مرد چه می‌گوید؟ او هم گیج و منگ نگاه‌تان می‌کند و شانه را به نشانه ندانستن بالا می‌اندازد. 🔷 هر روز این بازی تکرار می‌شود و حرف‌های آن مرد عجیب‌تر. مرد مدعی حرف نو و جدید است و وعده‌ی برتری بر کسراها و قیصرها را می‌دهد و بر نظم سیاسی-اجتماعی سرزمینش می‌توپد. آخر مگر نه این است که مدعیان سخن صواب و جدید، از سرزمین‌های متمدن می‌آیند نه از پشت کوه و از دل غار؟! آیا جز این است که او چون قدرت کسراها و قیصرها را هرگز ندیده و از جاه و جلال و شکوه امپراتوری‌های بزرگ دنیا بی‌خبر است، خوش‌خیالانه افسانه می‌بافد و فریب می‌فروشد و توجه می‌خرد؟! 🔶 عجیب‌تر آنکه مخالفانش که در مقام ردّ و انکار حرف‌های اویند، بزرگان قومند. آنهایی که یک قبیله را سر سفره خویش می‌نشانند و اعتبارشان چنان زیاد است که از نهر تا بحر آنها را به اسم و رسم می‌شناسند. دنیادیده‌هایی که دنیا در خانه‌ی آنها ذلیلانه زانو زده و سالهاست کعبه و مناسک زیارتی و خیل عظیم زائرانش در کف با کفایت آنها اداره می‌شود. 🔺آن مرد محمد بود و آن مخالفان، اکثر قریب به اتفاق بزرگان ثروتمند و صاحب نام و دارای اعتبار قریش. تو باشی و چنین وضعی، به کدام سو مومن و به کدام سخن کافر می‌شوی؟ پ.ن: آیا به راستی موقعیت محمد در مکه و تصویری که از وی در اذهان بود چنین بود که در این متن بدان اشاره رفت؟ 🆔 @Qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 ایرانی‌ها چه رؤیایی در سر دارند؟ 🔶 میشل فوکو، نظریه‌پرداز فرانسوی و از چهره‌های مطرح و نام‌آشنا که تأثیر قابل توجهی بر حوزه‌های مختلف دانشی گذاشته در روزهای منتهی به انقلاب اسلامی دوبار به ایران آمد. یکبار ۲۵ شهریور تا ۲ مهر ۱۳۵۷ و دیگری ۱۸ تا ۲۴ آبان ۱۳۵۷. 🔹 نتیجه‌ی این حضور و درک از نزدیک وقایع منتشر شده از جمله در کتابی با عنوان "ایرانی‌ها چه رؤیایی در سر دارند؟" 🔶 او در بخشی از روایت خویش می‌گوید: "وقتی از ایران آمدم، سوالی که همه از من می‌کردند این بود:《این انقلاب است؟》من جوابی نمی‌دادم، اما دلم می‌خواست بگویم: نه! به معنی ظاهری کلمه، انقلاب نیست؛ یعنی نوعی از جا برخاستن و برپا ایستادن نیست، قیام انسان‌های دست خالی‌ای است که می‌خواهند باری را که بر پشت همه‌ی ما، به ویژه بر پشت ایشان، بر پشت کارگران نفت، این کشاورزان مرزهای میان امپراتوری‌ها سنگینی می‌کند از میان بردارند؛ بار نظم جهانی را. شاید این نخستین قیام بزرگ بر ضد نظام‌های جهانی باشد، مدرن‌ترین و دیوانه‌وارترین صورتِ شورش... همه می‌دانند این مردم در واقع چیز دیگری بیش از عبور از نظام سلطنتی به جمهوری می‌خواهند. در حیطه‌ی سیاست، چنین جنبشی را در کجا باید نشاند؟ جنبشی که نمی‌گذارد انتخاب‌های سیاسی پراکنده‌اش کنند، جنبشی که در آن نَفَس مذهبی دمیده شده است که بیش از آنکه از عالم بالا سخن بگوید به دگرگونی این دنیا می‌اندیشد." 🔹 پ.ن: غرب و نظریات متکثرش در حیطه‌ی تحلیل انقلاب‌ها اگرچه از فهم انقلاب اسلامی بسیار عاجز بوده و هست ولی گویا فوکو توانسته بود تا حدی به عظمت کاری که داشت خبر از آغاز تغییر جهان را می‌داد، نزدیک شود..! 📚منبع: ایرانی‌ها چه رؤیایی در سر دارند؟ میشل فوکو، مترجم: حسین معصومی همدانی، ص آخر. 🆔 @Qasas_school
🔰ماجرای افسوس برانگیز | به مناسبت ۵ مارس، سالروز مرگ استالین من افسوس می‌خورم که چرا بعضی از جوان‌های ما با این ماجراها آشنا نیستند! شما بیست سال بعد از انقلاب اکتبر- یعنی سال ۱۹۳۷ - شوروی را نگاه کنید؛ اینها را من و امثال من یادمان است؛ دیکتاتوری سیاه استالین بر شوروی در آن بیست سال حاکم بود، که صدهاهزار آدم به جرم مخالفت با حکومت استالین - یا توهّم مخالفت - اعدام و نابود شدند! و چند برابر آن در سیبری، تبعید شدند و چه شدند! تمام رؤسای سطح اول انقلاب، یکسره به‌وسیله‌ی کسانی که بعداً وارث آنها بودند، اعدام، یا فراری شدند و عده‌ای در تبعید کشته شدند! شما خود شوروی را هم که در ۱۹۳۷ نگاه کنید، می‌بینید که آن اوج دیکتاتوری سیاه استالین است. این دیکتاتوری، با حفظ مبانی انقلاب نبوده؛ یعنی استالین، یک تزار واقعی بود. فقط از خانواده‌ی رُمانف نبود، فرد دیگری بود؛ اما یک تزار و یک پادشاه مطلق بود! من گمان نمی‌کنم هیچ پادشاهی که در قصر «کرملین» حکومت کرده بود، به قدر استالین پادشاهی کرده باشد! چون او هم در همان قصر و با همان تشریفات و همان امکانات و همان زندگی و این‌ها بود. استالین، تنها چیزی که از انقلاب حفظ کرد، آن نیم‌تنه‌ای بود که تا آخر عمرش به شکل یک فرم می‌پوشید که تا بالا دکمه می‌خورد! آن را هم به مُجردی که مرد، اعقابش - همان چند نفری که بودند - کنار گذاشتند و هیچ چیز دیگر نماند؛ تمام شد! از انقلاب، فقط اسمش ماند؛ اگرچه از اول هم که انقلاب شد و سرکار آمده بودند، حکومت کارگری، فقط اسم بود! 📚بیانات رهبر انقلاب در دیدار شرکت‌کنندگان در همایش آسیب‌‌شناسی انقلاب‌ ۱۳۷۷/۱۲/۱۵ 🆔 @Qasas_school
🔰 من استالین نیستم! گفته شد که بعضی نظرات کارشناسی می‌دهند که با نظر رهبری مخالف است، می‌گویند آقا این ضد ولایت است. من به شما عرض بکنم؛ هیچ نظر کارشناسی‌ای که مخالف با نظر این حقیر باشد، مخالفت با ولایت نیست؛ دیگر از این واضح‌تر؟! من استالین نیستم که بنشینم یک سری حرف بزنم بعد یک عده‌ای را بیاورم بنشینند آنها را تئوریزه کنند، کار کارشناسی، کار علمی، کار دقیق به هر نتیجه‌ای که برسد، آن نتیجه برای کسی که آن کار علمی را قبول دارد، معتبر است؛ به هیچ وجه مخالفت با ولایت فقیه و نظام هم نیست. البته گاهی اوقات میشود که این حقیر خودش در یک زمینه‌ای کارشناس است؛ بالاخره ما هم در یک بخشهائی یک مختصر کارشناسی‌ای داریم؛ این نظر کارشناسی ممکن است در مقابل یک نظر کارشناسی دیگر قرار بگیرد؛ خیلی خوب، دو تا نظر است دیگر؛ کسانی که می‌خواهند انتخاب کنند، انتخاب کنند. به هر حال هیچگاه اعلام نظر کارشناسی و نظر علمی، معارضه و مبارزه و مخالفت و اعلام جدائی از رهبری و ولایت و این حرفها به حساب نمی‌آید و نباید بیاید. 📚 بیانات رهبرانقلاب در تاریخ ۹۱/۵/۱۶ 🆔 @Qasas_school
🔰 ولایتعهدی امام رضا؛ به مناسبت روزهای آغازین ماه رمضان(1) 🔷 روزهای اول ماه رمضان، ایام انتصاب امام رضا به ولایتعهدی است توسط مامون عباسی. در اینکه دقیقا چه روزی انتصاب رخ داده اختلاف بسیاری وجود دارد. اما آنچه در دیدگاه شیعیان مسلّم است، تحمیلی بودن قضیه ولیعهدی است به چند نشانه: 1⃣ بیان حضرت رضا آن‌گاه که مامون ولایتعهدی را به حضرت پیشنهاد می‌کند: «إِنْ‏ كَانَتْ‏ هَذِهِ‏ الْخِلَافَةُ لَكَ‏ وَ اللَّهُ‏ جَعَلَهَا لَكَ فَلَايَجُوزُ لَكَ أَنْ تَخْلَعَ لِبَاساً أَلْبَسَكَ اللَّهُ‏ وَ تَجْعَلَهُ لِغَيْرِكَ وَ إِنْ كَانَتِ الْخِلَافَةُ لَيْسَتْ لَكَ فَلَايَجُوزُ لَكَ أَنْ تَجْعَلَ لِي مَا لَيْسَ لَك‏» اگر لباس خلافت را خداوند به تن شما کرده، پس جایز نیست که این لباس را از تن درآورده و به دیگری دهید. اما اگر این لباس خلافت از آنِ شما نیست پس جایز نیست که چیزی که مال شما نیست را به دیگری بدهید. در این بیان ظریف حضرت هم غصبی بودن خلافت توسط عباسیان را متذکر شده و هم به صورت ضمنی ولایتعهدی را نمی‌پذیرد. 2⃣ حضرت در سفر به سمت مقر حکومت مامون عباسی، هیچ یک از افراد خانواده را با خود نبرد و وداعی بسیار غمگین داشت. از «حسن بن علی وشّاء» نقل شده که امام(علیه السّلام) به من فرمود: «إِنِّي حَيْثُ‏ أَرَادُوا الْخُرُوجَ‏ بِي‏ مِنَ‏ الْمَدِينَةِ جَمَعْتُ عِيَالِي فَأَمَرْتُهُمْ أَنْ يَبْكُوا عَلَيَّ حَتَّى أَسْمَعَ ثُمَّ فَرَّقْتُ فِيهِمْ اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ دِينَارٍ قُلْتُ: أَمَا إِنِّي لَا أَرْجِعُ إِلَى عِيَالِي أَبَداً»؛ (موقعی که می‌ خواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، افراد خانواده‌ ام را جمع کرده و دستور دادم برای من گریه کنند تا گریه آنها را بشنوم. سپس دوازده هزار دینار در میان آنها تقسیم کرده و گفتم من دیگر به سوی شما باز نخواهم گشت. همچنین مرحوم «صدوق» از «معول سجستانی» آورده: «زمانی که پیکی برای بردن امام رضا(علیه السّلام) به خراسان وارد مدینه شد، من در آنجا بودم. امام(علیه السّلام) به منظور وداع از رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) وارد حرم شد، او را دیدم که چندین بار از حرم بیرون می‌ آمد و دوباره به سوی مدفن پیغمبر باز می‌ گشت و با صدای بلند گریه می‌ کرد. من به امام(علیه السّلام) نزدیک شده و سلام کردم و علّت این موضوع را از آن حضرت جویا شدم. در جواب فرمود: من از جوار جدّم بیرون رفته و در غربت از دنیا خواهم رفت». 3⃣ حضرت رضا(علیه‌السلام) به برخی از اصحاب خود ماجرای تحمیلی بودن ولایتعهدی را متذکر شده بود. از «عبدالسلام هروی» نقل شده: «وَ اللهِ مَا دَخَلَ الرِّضَا(علیه السّلام) فِي هَذَا الْأَمْرِ طَائِعاً»؛ قسم به خدا امام رضا(علیه السّلام) به میل خود در این امر وارد نشد. 4⃣ امام رضا(علیه‌السّلام) شرط کرد تا در صورت پذیرش ولایتعهدی، هیچ‌ گونه مداخله‌ای در امور سیاسی و جاری نداشته باشد: «وَ أَنَا أَقْبَلُ‏ ذَلِكَ‏ عَلَى‏ أَنِّي‏ لَا أُوَلِّي‏ أَحَداً وَ لَا أَعْزِلُ‏ أَحَداً وَ لَا أَنْقُضُ رَسْماً وَ لَا سُنَّةً وَ أَكُونُ فِي الْأَمْرِ مِنْ بَعِيدٍ مُشِيراً». من این امر را می‌پذیرم با این شرط که کسی را به کاری نگمارم، کسی را از مقامش عزل نکنم، رسم و روشی را نقض نکنم و فقط از دور، مورد مشورت قرار گیرم. 📚 منابع: عیون اخبار الرضا(علیه السّلام)، همان، ج 2، ص138 و ص140 و ص218؛ نور الأبصار في مناقب آل بيت النبي المختار، شبلنجى، ص 143؛ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ص 310؛ الکافی، ج 1، ص 487؛ روضة الواعظین، ص 224 - 225؛ إعلام الورى بأعلام الهدى، طبرسى، ص 320؛ بحارالانوار، ج 49، ص 34 - 35؛ حیاة الامام الرضا(علیه السّلام)، ص347؛ اثبات الوصية، مسعودى، ص 203؛ مسند الامام الرضا(علیه السّلام)، ج 1، جزء 2، ص 169؛ روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، فتال نيشابورى، ص 223. 🆔 @Qasas_school
🔰 ولایتعهدی امام رضا؛ به مناسبت روزهای آغازین ماه رمضان(2) موضوع مهم دیگر آنکه هرچند ولایتعهدی، توری بود که مامون برای امام رضا پهن کرده بود تا از این طریق بتواند ماهی خود را صید کرده و افکار عمومی ایرانیان و محبان اهل‌بیت پیامبر را با خود همراه نماید، لکن به دلیل برخورد هوشمندانه امام رضا، برکاتی برای تشیع امامی به همراه داشت. از جمله مواردی که در بیان خود حضرت رضا(علیه‌السلام) تبلور یافته است: 1⃣ آشکار شدن فضیلت ائمه بر سایرین پس از سالها مبارزه حکومتی با اهل بیت؛ «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ‏ الَّذِي‏ حَفِظَ مِنَّا مَا ضَيَّعَ‏ النَّاسُ‏ وَ رَفَعَ مِنَّا مَا وَضَعُوهُ حَتَّى لَقَدْ لُعِنَّا عَلَى مَنَابِرِ الْكُفْرِ ثَمَانِينَ عَاماً وَ كُتِمَتْ فَضَائِلُنَا وَ بُذِلَتِ الْأَمْوَالُ فِي الْكَذِبِ عَلَيْنَا وَ اللَّهُ يَأْبَى لَنَا إِلَّا أَنْ يُعْلِيَ ذِكْرَنَا وَ يُبَيِّنَ فَضْلَنَا» سپاس خدای را که آنچه مردم از ما تباه کرده بودند، حفظ فرمود و قدر و منزلت ما را که پایین برده بودند، بالا برد. هشتاد سال بر بالای چوب‌ های کفر ما را لعن و نفرین کردند، فضایل ما را کتمان نمودند و دارایی‌ هایی در دروغ بستن به ما هزینه شد و خداوند، جز بلندی یاد ما و آشکار شدن فضل ما را نخواست. 2⃣ رسمیت یافتن حق خلافت امامان شیعه؛ «إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَضَدَهُ‏ اللَّهُ‏ بِالسَّدَادِ وَ وَفَّقَهُ‏ لِلرَّشَادِ، عَرَفَ مِنْ حَقِّنَا مَا جَهِلَهُ غَيْرُهُ ....‏ وَ إِنَّهُ جَعَلَ إِلَيَّ عَهْدَهُ وَ الْإِمْرَةَ الْكُبْرَى إِنْ بَقِيتُ بَعْدَه» امیر المؤمنین [یعنی مأمون] که خدا او را در رفتن راه راست کمک کند و در استقامت امرش توفیق دهد، آنچه از حق ما را که دیگران انکار کرده بودند به رسمیّت شناخت. او ریاست کل و خلافت را برای من واگذاشت اگر بعد از او زنده ماندم. 3⃣ باز شدن فضا برای ائمه پس از اختناق شدید دوره‌ی هارون عباسی؛ مانند حضور امام رضا در گفتگوهای علمی و مناظره‌های بین ادیان و مذاهب که به وضوح برتری علمی و فکری و معرفتی امامان شیعه را بر سایرین نمایش می‌داد. 4⃣ گرایش یافتن جریان‌های مردمی از اهل سنت به سمت اهل بیت به عنوان خاندان علم و تقوا؛ این گرایش چنان بود که مردم حضرت رضا را «مجدد راس مائه ثانیه» خواندند. یعنی حضرت دین اسلام را احیاء کرده و این لقب به واسطه باور اهل سنت به این موضوع بود که در هر قرن، به دنبال سستی و رخوت و مردگی اسلام در میان مردم، خداوند یک مجدّد و مصلح می‌فرستد تا با احیاء معارف حق، جامعه اسلامی را احیاء کند. 📚 منابع: تاریخ طبری، ج7، ص139؛ المنظم، ابن جوزی، ج10، ص94؛ الکامل فی‌التاریخ، ج6، ص326؛ عیون اخبار الرضا، همان، ج 2، ص146 و ص162. 🆔 @Qasas_school
🔰 ولایتعهدی امام رضا؛ به مناسبت روزهای آغازین ماه رمضان(3) 🔶 برخی منابع تاریخی معتقدند مامون عباسی پیرامون ماجرای ولایتعهدی مدت زمان طولانی با حضرت رضا(علیه‌السلام) مکاتبه و نامه‌نگاری می‌کرد و چنانچه پیش‌تر گفته شد، حضرت حاضر به پذیرفتن این انتصاب نبود و نمی‌خواست بازیچه دست حکام عباسی قرار بگیرد و به ابزاری برای تثبیت قدرت مامون بدل شود. 🔷 در همین حین برخی شیعیان به گمان آنکه اگر حضرت رضا قضیه ولایتعهدی را بپذیرد، این آغاز گشایش‌های مختلف از جمله دستیابی به قدرت و ثروت برای آنهاست، از نپذیرفتن ولایتعهدی گلایه‌ می‌کردند. از جمله وقتی «محمّد بن ابی عباد» با لحن اعتراض‌ آمیزی به آن حضرت گفت: چرا مسئولیت ولایتعهدی را نپذیرفته و از موقعیت استفاده نمی‌کنید (تا به ما هم نفعی برسد)؟ امام فرمود: اگر این کار به دست من بود و تو نیز همین موقعیت را نزد من داشتی، حقوق تو از بیت المال برابر حقوق مردم عادی می‌ شد. «مَا كَانَتْ‏ نَفَقَتُكَ‏ إِلَّا فِي‏ كُمِّكَ وَ كُنْتَ‏ كَوَاحِدٍ مِنَ‏ النَّاسِ». 🔶 این فرمایش امام رضا یعنی نباید به حکومت و قدرت به چشم یک موقعیت برای استفاده یا سوءاستفاده مادی نگریست. چرا که مسئولیت حکومتی به معنای اعطای فرصت بهره‌برداری مادی نیست و نگاه جایزه‌وار داشتن به مناصب غلط است. از این رو اگر حضرات معصومین به حکومت می‌رسیدند، مسئولیت اطرافیان آنها زیادتر می‌شد نه آنکه به سان سلاطین و پادشاهان، طبقات نزدیک به آنها از رانت و جایزه بهره‌مند شوند. ⁉ به راستی چقدر مدیران و مدیریت‌های اتوبوسی و کیف‌کش‌های آنها، شبیه امام رضا فکر و عمل می‌کنند؟ 📚 منبع: عیون اخبار الرضا(علیه السّلام)، همان، ج 2، ص90. 🆔 @Qasas_school
🔰به مناسبت ۲۵ اسفندماه، سالروز رحلت حجت‌الاسلام سیداحمدخمینی یکی از مهم‌ترین حوادث عمر سیداحمد خمینی مواجهه وی با منتظری بود. او نامه‌ای طولانی به منتظری نوشت که در بخشی از این نامه می‌خوانیم: امام با کمال بزرگواري شما را خواستند و شما در جلسه‌ای در منزل اينجانب که سران سه قوه و آقای نخست وزير بودند شرکت کرديد. از ابتدا معلوم بود که به شما گفته بودند که زير بار هيچ پيشنهادی نرويد تا آقا مهدی را آزاد کنند چرا که با همه با خشونت برخورد کرديد. امام در اين جلسه با تواضع بسيار از شما خواستند: "که اعتصاب خود عليه نظام را بشکنيد." به شما گفتند: آيا شما ماها را دشمن خود می‌دانيد؟ يقيناً اين را نمی‌توانيد بگوئيد." بعد با حالت بسيار صميمی و گرم فرمودند: "من از شما خواهش می‌کنم که اين کارها را کنار بگذاريد و مشغول کار خود بشويد." قبول نکرديد. فرمودند: "من ارادت به شما دارم، من مخلص شما هستم، از اين مريد و مخلص خود قبول بفرماييد و به کار خود مشغول شويد." با کمال خشونت گفتيد "لا يکلّف الله نفساً الا وسعها". در اين هنگام من به دوستان نگاه کردم ديدم همگي از شرم و حيا سرهاشان را پايين انداخته‌اند و آقای خامنه‌ای اشک در چشمان‌شان بود آقای رفسنجانی و من در جلو امام به شما گفتيم که شما قائل به ولايت فقيه هستيد و بقول خودتان 700 صفحه پيرامون آن مطلب نوشته‌ايد، چرا گوش به حرف امام نمی‌هيد؟ باز همان جمله "لا يکلف الله نفساً" را به زبان آورديد و امام با خونسردی به شما نگاه می‌کردند. مسلم، وسواسان خناس به شما گفته بودند که نبايد کوتاه بياييد تا آقا مهدی [سیدمهدی هاشمی] را آزاد کنند. 🆔@Qasas_school
🔰 ابوطالب 📜 شیخ مفید بر این باور است که هفتم ماه مبارک رمضان، سالروز وفات حضرت ابوطالب، عموی رسول خدا و پدر اميرالمؤمنين است. ر.ک: مسارالشیعه. 📜 هرچند اقوال دیگری درباره روز وفات ابوطالب وجود دارد. ر.ک: ابن‌سعد، طبقات‌الکبری، ج۱، ص۱۰۰؛ ابن‌قتیبه دینوری، المعارف، ص۱۳۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷-۳۸؛ طوسی، مصباح‌المتهجد، ص۸۱۲؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج۱، ص۱۵۰ و... 📜 از امام باقر در ستایش عظمت ابوطالب روایت شده: اگر ایمان ابوطالب را در یک کفه‌ی ترازو و ایمان سایر خلق را در کفه‌ی دیگر بگذارند، کفه‌ی ابوطالب سنگین‌تر است. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۴، ص۶۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۵۶. 📜 سخن از حمایت ابوطالب نسبت به رسول خدا تفصیل زیادی می‌طلبد و کافیست بدانیم که او همواره پسر خود علی را بر بستر پیامبر می‌خوابانید و هرشب جای پیامبر را مخفیانه تغییر می‌داد تا مبادا قریش به رسول خدا گزندی برسانند. سپس به پیامبر می‌گفت: ای پسر برادرم، برو و هرچه دوست داری بگو، به خدا قسم تو را لحظه‌ای تنها نمی‌گذارم. ابن‌هشام، سیره النبویه، ج۱، ص۲۶۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۷. 📜 ابوطالب اشعار مهمی را درباره حمایت خویش از پیامبر سروده و در برخی از آنها علی و جعفر را به یاری پیامبر تحریض کرده است. کراجکی، کنزالفوائد، ص۷۹؛ بیهقی، دلائل‌النبوه، ج۲، ص۱۸۸؛ ذهبی، تاریخ‌الاسلام، ج۱، ص۱۵۰؛ ابن‌کثیر البدایه و النهایه، ج۳، ص۴۲؛ فتال نیشابوری، روضه‌الواعظین، ص۱۴۰-۱۴۱؛ مجلسی بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۵۶. 📜 همچنین در روایتی پیامبر فرمود: قریش درباره هرچه که کراهت داشتم به من برسد ناکام ماند تا زمانی که ابوطالب رحلت نمود. ابن‌هشام، سیره‌النبویه، ج۱، ص۴۱۶. 📜 درباره ابوطالب آورده‌اند: ابوطالب فردی تنومند و قوی‌هیکل، زیبا و خوش‌قیافه بود، که در چهره‌ی او سیمای پادشاهان و وقار حکیمان دیده می‌شد. محدث قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۱۰۸. 📜 از اکثم‌بن‌صیفی حکیم معروف عرب پرسیدند: حکمت و ریاست و سیاست را از که آموختی؟ گفت از همنشین علم و ادب، سید عجم و عرب، ابوطالب‌بن‌عبدالمطلب. مجلسی، بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۳۴. 📜 پیامبر در مصیبت ابوطالب بسیار گریست و بر پیکر او حاضر شد. سپس چهار مرتبه بر جبین راست و سه مرتبه بر جبین چپ ابوطالب دست کشید و فرمود: عموجان! در کودکی مرا پرورش دادی، در یتیمی کفیلم شدی، در بزرگسالی یاورم بودی. خدا به تو پاداش نیکو دهد. سپس حضرت رسول پیشاپیش پیکر ابوطالب می‌رفت و بلند می‌فرمود: صله‌رحم به جا آوردی و جزای نیکو گرفتی. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۵. 🆔 @Qasas_school
🔰خدیجه کبری 🔶 خودش صاحب ثروت فراوانی بود. کاروان‌های تجاری‌اش شهرت داشت. خدیجه را می‌گویم که در عرب جاهلی ملقب بود به طاهره و سیده نساء قریش. بیهقی، دلائل‌النبوه، ص22؛ ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج3، ص15. 🔷 شوهرش محمد که به رسالت مبعوث شد، بی‌درنگ تصدیقش کرد و سپس مورد طعن اطرافیان قرار گرفت. تصور کنید، زنی با چنان اعتبار اجتماعی، کارش به جایی رسید که سایر زنان عرب از او کناره گرفته و افراد پست به او زخم‌زبان زدند و حتی هنگام زایمان او را تنها رها کردند. کوفی، الاستغاثه، ج1، ص70؛ طبری امامی، دلائل‌الامامه، ص77؛ قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج2، ص524؛ حلی، العدد القویه، ص223؛ مجلسی، بحارالانوار، ج16، ص80. 🔶 در خدیجه چه بود که وقتی سران قریش به محمد پیشنهاد ثروت فراوان و ریاست قوم و قبیله را دادند تا وی دست از فریاد توحید بردارد، او قرص و محکم از رسول خدا پشتیبانی کرد و حتی پیامبر را در مواجهه با هزاران شکل از دشمنی دلداری می‌داد و جسارت‌های عرب جاهلی را بی‌اهمیت می‌شمرد؟ درحالیکه شاید زنی مانند خدیجه که مزه‌ی رفاه و ثروت و قدرت را چشیده، با پیشنهادهای سران قریش وسوسه شود و از درون خانه بر همسر خویش با چانه‌زنی‌ها و حیله‌های زنانه فشار آورد! ابن‌هشام، السیره‌النبویه، ج1، ص240؛ ابن‌اثیر جزری، اسدالغابه، ج6، ص82. 🔷 ویژگی حق‌طلبی و استقامت در مسیر خدا خدیجه را به زنی تبدیل کرد که پیامبر هرگز یاد او را فراموش نمی‌کرد. عایشه دراین‌باره می‌گوید: «رسول خدا از خانه بیرون نمی‌رفت، مگر آنکه خدیجه را یاد می‌کرد و بر او به خوبی و نیکی مدح و ثنا می‌فرمود. روزی از روزها حسادت در من گُر گرفت و به پیامبر گفتم: او پیرزنی بیش نبود و خدا بهتر از او را به شما داده است (منظور عایشه خودش بوده). پیامبر با شنیدن این جملات از روی حسادت درباره خدیجه، بسیار غضبناک شد به طوری که موی جلوی سر حضرت از خشم می‌لرزید. سپس پیامبر فرمود: نه.. نه...! به خدا قسم بهتر از خدیجه را نصیبم نکرده. او به من ایمان آورد وقتی که مردم کافر بودند و مرا تصدیق کرد هنگامی که مردم مرا تکذیب می‌کردند و اموال شخصی خود را در راه رسالت خرج کرد وقتی قریش مرا تحریم اقتصادی کردند و از او فرزندانی نصیب من شد که از سایر زنان نشد.» ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ج4، ص1823؛ ابن‌جوزی، المنتظم، ج3، ص18؛ ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج6، ص84. 🔶 درباره حسادت برخی زنان پیامبر به مقام خدیجه نزد پیامبر نقل‌های دیگری نیز هست. عایشه خود دراین‌باره نیز گفته: «بر احدی از زنان پیامبر حساس نبودم آن اندازه که خدیجه حساسیت مرا برمی‌انگیخت. پیامبر بسیار از خدیجه یاد می‌کرد و گاه گوسفندانی ذبح می‌نمود و برای دوستان خدیجه می‌فرستاد.» یعنی رسول خدا آنقدر خدیجه را دوست داشت که به دوستان او خدمت می‌کرد صرفا از آن جهت که با خدیجه رابطه دوستی داشتند. احمد بن حنبل، مسند، ج6، ص202؛ بخاری، صحیح، ج4، ص230 و ج7، ص76؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج7، ص133. 🔷 درباره فضیلت‌های خدیجه از پیامبر روایت شده: «بهترین زنان عالم، مریم بنت عمران، آسیه بنت مزاحم، خدیجه بنت خویلد، و فاطمه بنت محمد هستند.» ابن عباس هم می‌گوید: «روزی پیامبر چهار خط بر زمین کشید و نام چهار زن (مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه) را برد و فرمود اینها بهترین زنان بهشتی هستند. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ج4، ص1822؛ ابن‌اثیر جزری، اسدالغابه، ج6، ص83. 🔶 خدیجه کسی بود که خداوند از طریق جبرئیل امین برای او سلام فرستاد. مسلم در صحیح خود آورده: «پیامبر فرمود جبرئیل نزد من آمد و گفت یا رسول الله! اینکه خدیجه با ظرفی از غذا و نوشیدنی نزد تو می‌آید. از طرف خدا و من به او سلام برسان و او را به خانه‌ای در بهشت بشارت بده.» ابن‌هشام در سیره خود و نسائی و حاکم نیشابوری نیز شبیه همین روایت را نقل کرده‌اند. مسلم نیشابوری، صحیح، ج7، ص133؛ ابن‌هشام، السیره‌النبویه، ج1، ص241؛ اربلی، کشف‌الغمه، ج2، ص136؛ نسائی، فضائل‌الصحابه، ص75؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج2، ص138. 🔷 همچنین خدیجه همان بانویی است که خداوند او را در قرآن ام‌المومنین خطاب کرد: النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ۖ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ (احزاب/6) به نقل شیخ مفید این بانوی بزرگوار در 10 رمضان سه سال پیش از هجرت، رحلت نمود. این فقدان چنان بر پیامبر سنگین آمد که سال رحلت خدیجه را «عام الحزن» نامید. مسارالشیعه، ص22. 🔺سلام خدا بر ام‌المؤمنین حضرت خدیجه کبری 🆔 @Qasas_school
دکتر عایشه بنت‌الشاطي نویسنده و قرآن‌پژوه مصری درباره خدیجه می‌گوید: «آیا همسری غیر از خدیجه این استعداد را دارا بود که دعوت تاریخی شوهرش را وقتی از غار حرا آمد، با ایمان قوی و آغوش باز و مهر و عطوفت استقبال کند، بی‌آنکه در راستی او و اینکه خداوند او را تنها نخواهد گذاشت، شکّی در دل راه بدهد؟ آیا جز خدیجه هیچ بانوی ثروتمندی که در ناز و نعمت و آسایش و احترام زیسته، می‌توانست با کمال رضایت و خرسندی از زندگی اشرافی، اموال بسیار و عزت و توانگری چشم بپوشد، تا در دشوارترین لحظات زندگی کنار همسرش بایستد و او را در بلایا و مشکلات موجود در راه تحقق هدفی که به حقانیت آن ایمان داشت، یاری کند؛ حاشا و کلّا! فقط خدیجه چنین بود و زنان دیگر چون او نیستند؛ مگر آنکه در رتبه او باشند.» رمضان در تاریخ، اثر مرحوم صافی گلپایگانی، ص65-66. 🆔 @Qasas_school
🔰عقد اخوت| به مناسبت دوازدهم ماه رمضان 📜 پیامبر اکرم همه مهاجران را جمع کرد و دوبه‌دو آنها که به یکدیگر نزدیک‌تر بودند را برادر اعلام کرد. کاری که سرآغاز سنت حسنه‌ای شد به نام "عقد اخوت". در همان روز که همه چشم‌ها منتظر بود ببیند رسول خدا برای خود از میان مهاجران چه کسی را برادر خود اعلام می‌کند، پیامبر دست علی را گرفت و به آغوش کشید و فرمود: "انت اخی فی‌الدنیا و الاخره" ابن‌اثیر جزری، اسدالغابه، ج۳، ص۵۸۸. 📜 بعدها که پیامبر برای مرتبه‌ی دوم و این‌بار میان مهاجران و انصار اخوت و برادری را جاری کرد، باز چشم‌ها دنبال برادر رسول خدا بود که حضرت با انگشت علی را نشان داد و فرمود: هذا اخی. ابن‌هشام، السیره‌النبویه، ج۱، ص۵۰۵. 📜 شیخ مفید بر این باور است که دوازدهم ماه رمضان روزی بوده که پیامبر اصحاب را به اخوت دوبه‌دو امر نمود و سپس علی را برای خود به برادری برگزید. مسارالشیعه، ص۲۳. 📜 این اخوت و برادری میان رسول و علی، از جمله حوادثی است که بسیاری از کتب مهم اهل‌سنت بر آن گواهی داده‌اند. رجوع کنید به: سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۰؛ سنن ابن‌ماجه، ج۱، ص۴۴؛ المستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۴؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۶؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۵۹؛ مجمع‌الزوائد هیثمی، ج۹، ص۱۳۴؛ طبقات‌الکبری ابن‌سعد، ج۸، ص۲۳؛ الدرالمنثور سیوطی، ج۴، ص۲۹۵ و ص۳۷۱. 🔺 در روزگاری که روابط قبیله‌ای در جامعه عرب جاهلی سبب برتری‌طلبی برخی بر برخی دیگر می‌شد و در روزگار تفاخر بر سر نژاد و راه‌اندازی جنگ و دعوا و... محمد آیینی آورد که در آن برادری بر محور ایمان است که إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ(حجرات/١٠). اکنون در روزگاری که ارتباطات انسانی و اجتماعی بر محور سودجویی قوام یافته، بازگشت به اصل اخوت، می‌تواند راهگشا باشد. 🆔 @Qasas_school
🔰پنج فروردین| سالروز رحلت مردی که روی تاریخ تولدش حساس بود! 🔶 محمدابراهیم باستانی‌پاریزی ۱۳۰۴ در پاریز، روستایی میان رفسنجان و سیرجان به دنیا آمد. ولی همواره به طنز معتقد بود که نباید تاریخ ولادتش را به حضرت عزرائیل اعلام کند. 🔷 در سال ۱۳۲۱ وقتی ۱۷ساله بود، ششم ابتدایی قدیم را به پایان رساند و یک ‌سالی ناچار به ترک تحصیل شد. اولین مقاله‌اش را همان سال می‌نویسد با نام «تقصیر با مردان است، نه زن‌ها» و آن را در روزنامه‌ی «بیداری» کرمان چاپ می‌کند. خودش می‌گوید: «آن ‌سال شخصی به نام اسماعیل مرتضوی برازجانی، از معلمان کرمان، مقاله‌ای نوشت درباره‌ی زن‌ها مبنی بر این‌که زنان مسلمان نمی‌توانند وارد عرصه‌های فرهنگی، علمی و اجتماعی شوند و من این را در پاسخ به آن مطلب نوشتم و آوردم که حضرت فاطمه‌ زهرا (س) در کنار حضرت علی (ع) به امور بیرون از خانه هم می‌پرداخته‌اند.» 🔶 بیش‌تر کتاب‌ها و مقاله‌ها را از پدرش ملاعلی‌اکبر باستانی‌ پاریزی معروف به حاج آخوند که آن‌ها را می‌خوانده، می‌گرفته و مطالعه می‌کرده است. 🔷 باستانی پاریزی پس از دانشسرای مقدماتی کرمان، از سال ۱۳۲۵ به دانشگاه وارد می‌شود. در سال ۱۳۳۰ در رشته‌تاریخ و جغرافیا دانش‌آموخته می‌شود. بعد برای معلمی تاریخ در دبیرستان بهمنیار به کرمان می‌رود، تا سال ۱۳۳۷ که در آزمون دکتری تاریخ پذیرفته و به تهران منتقل می‌شود. 🔶 به کتاب‌هایش علاقه دارد؛ اما به «حماسه‌ی کویر» بیش‌تر، و می‌گوید: در فضیلت دهات و روستاییان این مردمان شریف ایرانی تألیف شده است. 🆔 @Qasas_school
🔺 باستانی‌پاریزی همچنین معتقد بود، تاریخ ریشه آدمیزاد را در خاک محکم می‌کند و می‌گفت: وقتی حادثه‌ای رخ دهد و قومی مجبور به مهاجرت می‌شود، ناخدای کشتی آخرین نفری است که مهاجرت می‌کند. در جوامع نیز معلم تاریخ آخرین نفری است که بار سفر می‌بندد و مهاجرت می‌کند؛ لذا معتقدم تاریخ ریشه آدمیزاد را در خاک محکم می‌کند، بویژه این‌که در مملکت خشکسالی باشد. شاهد ما نیز در این مجلس امداد است؛ معلم تاریخی که پسرش در آمریکا زندگی می‌کند و می‌تواند آن‌جا و در کنار پسرش زندگی کند؛ اما رودخانه خشک شیراز را به زندگی در کنار می‌سی‌سی‌پی ترجیح می‌دهد. 🔹 از او بیش از ۶۰ کتاب و صدها مقاله درباره جنبه‌های مختلف تاریخ ایران به‌ویژه «تاریخ جغرافیای کرمان» به‌جا مانده است. آثار «هفت‌گانه» او که همگی نام هفت دارد: «خاتون هفت‌قلعه»، «آسیای هفت‌سنگ»، «نای هفت‌بند»، «اژدهای هفت‌سر»، «زیر این هفت آسمان» و «سنگ هفت‌قلم» البته کتاب هشتمی هم به آن اضافه شد که به‌پیشنهاد ایرج افشار «هشت‌الهفت» نام ‌گرفت. آخرین کتاب باستانی به‌نام «کوه‌ها باهم‌اند» نیز بعد از مرگ او منتشر شد. 🔸 در میان مطالبی که درباره ویژگی آثار مرحوم استاد محمدابراهیم باستانی‌پاریزی نوشته و گفته شده، نکته‌ای که بیش از همه تکرار شده این است که آثار ایشان، آثاری مردم‌گراست. ⁉️ مردمی بودن آثار او یعنی چه؟ 🔻پنج تفسیر درباره مردم‌گرا بودن آثار تاریخی باستانی‌پاریزی از زبان رسول جعفریان وجود دارد که در ادامه تقدیم می‌شود! 🆔 @Qasas_school
🔰 پنج تفسیر درباره مردمی بودن آثار تاریخ‌نگارانه‌ی مرحوم باستانی‌پاریزی ✍🏻رسول جعفریان 1⃣ اولین تفسیر بلکه تصریح، این که آثار مرحوم باستانی، تاریخ مردم است نه تاریخ سیاسی و نظامی و غیره. آنچه در این‌باره گفتنی است این که، پس از آن که تاریخ اجتماعی و تاریخ فرهنگی و حتی گرایش‌هایی مانند تاریخ علم در حوزه «تاریخ» مطرح شده، همواره این اشکال وجود داشته است که چرا مورخان ما صرفا به تاریخ سیاستمداران و پادشاهان پرداخته و مردم و جنبه‌هایی از زندگی آنها را مورد غفلت قرار داده‌اند؟ در این میان باستانی تاریخنگاری است که به ثبت زندگی مردم پرداخته و غالب آن چه نوشته، وجوهی از زندگی مردم یا به عبارتی تاریخ اجتماع و تاریخ اجتماعی بوده است.  2⃣ دومین تفسیر این است که آثار باستانی به زبان مردم است نه به زبان فنی و دانشگاهی: زبان در اینجا به معنای یک امر معرفتی و تفهمی است. سوال این است که آیا روش باستانی یک روش آکادمیک است یا زبان دیگری را مورد استفاده  قرار داده است؟ باستانی توانایی نگارش آثار آکادمیک را دارد و در میان نوشته‌هایش چندین اثر با این ویژگی وجود دارد (مثل سیاست و اقتصاد در عصر صفوی). اما غالب نوشته‌های وی به زبان مردم است. در اینجا نباید زبان آکادمیک را برابر زبان مردم دست کم به معنایی که مورد نظر مرحوم باستانی است قرار دارد. بحث سر زبان خواص و عوام نیست، بلکه  مقصود زبان توده مردم اما توده اهل مطالعه هر چند نه لزوما اهل تخصص در تاریخ است. با این حال نباید تصور کرد که متخصصان، از آن آثار بی‌نیاز هستند. اما این که چطور می‌شود آدمی تاریخ آکادمیک را کنار بگذارد و سنت تازه‌ای بیافریند و در عین حال علمی بودن او مورد تایید باشد، نکته جالبی است. 3⃣ سومین تفسیر از مردمی بودن آثار ایشان این که او توانست تاریخ را به میان مردم ببرد و این به خاطر نوع نگاهی بود که وی در گزینش داشت. همین طور سبک نگارش که همان زبان است. نوع چینش رخدادها و ایجاد ارتباط میان آنها و روحی که او در آنها می‌دمید و آنها را متحرک می‌کرد. آقای اشراقی یکی از قدیمی‌ترین دوستان وی می‌گوید: «باستانی مورخی جامع بود که با شیوه بدیع تاریخ‌نگاری‌اش موقعیت خاصی در میان مردم تاریخ‌خوان کسب کرد. به نظرم این حواشی آمیخته به شعر، اسطوره و داستان به شکل انبوه و مضامین دل‌انگیز و طنزهای عبرت‌آمیز باستانی‌پاریزی را نمی‌توان از متن کتاب‌هایش کنار گذاشت زیرا تاریخ‌نگاری وی با آراستن تاریخ با شعر، داستان، حماسه، جغرافیا و مضامین شیرین سبب جلب توجه مردم شده بود، آمیختگی که وی در نوشتن تاریخ با آن، مهارتی ویژه کسب کرده بود از ویژگی‌های ممتاز سبک نگارش وی در تاریخ شمرده می‌شد». 4⃣ چهارمین تفسیر از مردمی بودن آثار باستانی، این که ایشان به ابعادی از تاریخ  معاصر و اخبار کوچه و بازار و تدبیل شفاهیات به کتبیات پرداخته که جنبه مردم‌شناسانه یا به عبارتی تاریخ اجتماعی دارد. ایشان بسیاری از قصه های کوچه بازار را وارد تاریخ کرد. این همه یک جنبه مردمی بودن یک تاریخ است. باستانی از آنچه امروزه و در دوره معاصر هم وجود داشت ضمیمه داستانهای کهن می کرد. وصل کردن تاریخ قدیم و جدید در نوشته های ایشان آشکار است. 5⃣ پنجمین تفسیر برای مردمی بودن آثار ایشان این است که باستانی تاریخ را برای استفاده مردم نوشت، تاریخ برای مردم، یعنی برای بهره بردن آنها. البته شاید هر مورخی ادعا کند که تاریخ را برای فایده و بهره‌وری مردم می‌نگارد، اما اولا از نظر کمی و ثانیا کیفی این مسأله مهم است که چه قدر  مورد استفاده مردم است. این استفاده را بهره‌گیری ذهنی–علمی ندانید که مثلا با خواندن آثار مربوطه درک تاریخی بهتری از تاریخ ایران داشته باشیم، بلکه نوعی استفاده روزمره، استفاده‌ای که درک بهتری نسبت به رویدادهای حتی ساده اطراف ما به‌دست می‌دهد و آن‌ها را تفسیر و پندآموز می‌کند، درکی را که برای ایجاد ارتباط میان سلسله‌ای از رخدادها (گاه ظاهرا مشابه و گاه حتی نه) به ما می‌دهد و مانند اینها باید دانست. دست کم یکی از معانی عبرت در فرهنگ تاریخی ما همین است. اینجا به قول آقای دکتر خیراندیش تاریخ برای تاثیر است. قدما حکایات تاریخی را به همین منظور می‌نوشتند. اما آن انتخاب‌ها ساده بود. باستانی با گزینش‌های دقیق خود، از تاریخ و حکایت و شعر و ادب، تاریخ را سودمندتر و اثر گذارتر می‌کند. 🆔 @Qasas_school
🔰 فقیه قصه‌گو |به مناسبت نوزدهم رمضان ✍🏻حسین مهدیزاده ما امیرالمومنین علی(ع) را روایت نکرده‌ایم. آن‌طور که کارهای فرزندش سیدالشهداء(ع) را از مکه تا کربلا و اول محرم تا 10 محرم و نهایتا در روز عاشورا را روایت می‌کنیم. اصلا بلد نیستیم این چهار سال و اندی حکومتِ پر از آب چشم و دود دل را روایت کنیم. ما خیلی شده‌ایم. اطلاعات داریم، اما اهل گفتن و حکایت یک‌دست درآوردن و بعد هم روایت کردن نیستیم! گویی ما بسیار کُند و گاهی واگذار شده به دشمنان است و باورتان می‌شود اگر بگویم غالب ما اصلا نگران نیستیم؟! قبلا هم نوشتم که رهبر معظم انقلاب در توضیح فرموده بودند که ما در هستیم و جهادتبیین، است، اما درک غالب از جهاد تبیین، پاسخ‌های به شبهه‌هاست و همچنان روایت ما از صحنه‌ها، کچل و لاغر و رها شده به زندگی خودش ادامه می‌دهد و رقیب ما، مدام روایت‌هایی پرپشت و چاق و دنباله‌دار از خود ما و زندگی گذشته و اکنون ما می‌دهد و برای آینده ما تولید می‌کند و ما اصلا متوجه نیستیم که مساله است، نه شبهاتی که در متن آن پراکنده شده است. در جنگ روایت‌ها، روایت رقیب، راستگویی‌هایش هم دشمنی و برای ضربه زدن و ناکار کردن است! روایتی که در جهت تخریب است، کلیتش خطر است و جوابش هم آن روایت تخریبی نیست چرا که نقد، خود تبلیغی است برای آن روایت! جوابش محاصره آن روایت است و در جریان انداختن روایت‌های صحیح و تبلیغ و انتشار آنها در افکار و خیال اجتماعی است! امروز داشتم احوال محمد ابراهیم ابن هلال ثقفی کوفی را می‌خواندم. او در این کتاب روایتی از یک سال و نیم آخر عمر امیرالمومنین(ع) داده است. روایتی که شما از هیچ کس دیگری این شکل از روایت را نمی‌بینید. عینک و زاویه دید او برای نوشتن مقتل امیرالمومنین(ع) از یک‌سال‌ونیم قبل و از پایان سه سال جنگ نفس‌گیر شروع می‌کند. آنجایی که در اطراف جنگ نهروان، علی(ع) بر فراز منبر از آینده‌ای خوفناک با بنی‌امیه خبر غیبی می‌گفت و در گوشه‌ی دیگر شهر کوفه قبیله باهله و غنی برای دشمنانش دعای پیروزی می‌کردند! ابن هلال ادامه می‌دهد که امیرالمومنین(ع) از نهروان برگشته بود و در نخیله برای سپاهیان آیه «يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ» می‌خواند. یعنی برای آنها حرف موسای نبی(ع) را می‌خواند که به آنها می‌گفت که اى قوم من، به زمين مقدسى كه خدا برای‌تان مقرر كرده است داخل شويد و بازپس‌مگرديد كه زيان‌ديده باز مى‌گرديد! سپاهیانش می‌آمدند و گریه می‌کردند و می‌گفتند سرما سخت است و ما را رها کن! و خلاصه یکی یکی و دسته دسته لشگرگاهش را ترک می‌کردند و به شهر برمی‌گشتند تا اینکه امیرالمومنین(ع) هم ناگزیر شد به کوفه برگردد. ابن‌هلال می‌گوید وقتی امیرالمومنین(ع) وارد کوفه شد، اول به سمت رزمندگان بنی‌هَمدان رفت، اما گروهی از آنها جلو آمدند و به او(ع) گفتند یا علی! آیا برای طلب حکومت، مسلمین را بدون جرم به کشتن دادی؟!... اینجا بود که مولای مظلوم ما، قصه‌های آینده را ماه‌ها با زبان ایجاز و بر فراز منبر برایشان تعریف کرد، با آه حسرت این جمله را گفت -و بعدا هم بارها و حتی بر سر منبر تکرار کرد- که «چه چیزی شقی‌ترین این امت را از اینکه محاسن من را به خود سرم خضاب کند باز داشته است؟! داشتم احوال ابن‌هلال را می‌خواندم که او الغارات را حداقل در زمان امام هادی(ع) نوشته است. این فقیه ثقه و پرکار در سال‌هایی که با آغاز غیبت امام دوازدهم، خیلی‌ها مذهب امامیه را ترک می‌کردند و مثلا زیدی می‌شدند(رجوع کنید به مقدمه مرحوم شیخ طوسی بر کتاب تهذیب الاحکام) او تازه از زیدیه، امامی مذهب شد و کتابی هم در معرفه‌الامام نوشت که قمی‌های سخت‌گیر را هم جلب کرد تا او را به قم دعوت کنند! وقتی به سیاهه بلند و بالایی که شیخ طوسی و ابن‌ندیم و نجاشی و... برای تالیفات او معرفی کرده بودند و امروز هیچ کدام از آنها دیگر موجود نیست الا همین کتاب الغارات، نگاه می‌کردم، دود از سرم بلند شد! او و دل‌مشغول فقه حکایات بود به جای و و ! نه اینکه آنها کم باشند که همه آنها هم مهم و بسیار مهم هستند، اما جای خالی‌اش خیلی پیداست! باورتان می شود که او کتاب سقیفه و فدک و شورا و بیعت با امیرالمومنین و مقتل او و سیدالشهداء (ع) و قیام توابین و مختار، تا کتاب از آینده ورود ما بر سر حوض کوثر و شفاعت نیز داشته است و ما آدم های قدرنادان قصه‌ها و کلان‌روایت‌ها، هیچ‌کدامش را امروز نداریم! همه این کتاب‌های مهم در تاریخ نابود شده‌اند! 🆔 @Qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️ "به زمینی وسیع و سفید رسیدم که نقطه‌ای از آن سیاه شده بود. قصه را جویا شدم و به من گفتند این محل دفن اشقی‌الاشقیاء است!! پرسیدم که؟ گفتند: نمی‌شناسی؟ قاتل اميرالمؤمنين علی! ابن‌ملجم مرادی!" ▪️ عبدالرحمان‌بن‌ملجم مرادی! گوش تیز کنیم، لابه‌لای پچ‌پچه‌ها، زمزمه‌ها، ناله‌ها و گریه‌ها در کوی و برزن این اسم را می‌شنویم. بعد از آنکه مردم به یکدگر می‌گویند علی را زدند! بی‌محابا و متعجبانه از هم می‌پرسند: چه کسی این جرات را، حماقت را، دنائت را... اصلا چی کسی را یارای ضربه زدن به فاتح خیبر و احزاب و سردار بدر و حنین؟! می‌شنوند: مردکی از خوارجِ متحجر و بدطینت! ابن ملجم مرادی! ▪️نامی که این روزها در کوفه‌ی سال ۴۰ هجری بر سر زبان‌ها افتاده. درحالیکه تاریخ چیز زیادی از او نمی‌داند جز آنکه مردی از اعراب حمیری بوده و در صفین کنار علی علیه معاویه شمشیر می‌زده. با راه افتادن حکمیت به زمره خوارج پیوسته و بعدِ نبرد نهروان با کینه‌ی علی شب را صبح و صبح را شب می‌کرده تا آنکه نیمه‌شب ۱۹ رمضان، بر علی به هنگامه‌ی نماز تاخته و ضربتی زده که: "اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ" (قمر/۱) ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺷﻜﺎﻓﺖ! البته گویا عشق دختری قطام نام، از زخم‌خوردگان نهروان و خوارج متعصب هم به دل داشته و آن دخترک خون علی را مهر ازدواج کرده. ▪️ هرچه بوده و هرچه هست، ابن ملجم گمنامی بیش نبود که در میانه‌ی روزگاری که افراد شهیری از عرب به خون علی تشنه بودند؛ او جاهلانه و سبعانه، عدالت را، امامت را، هدایت را... علی را ترور کرد. ▪️و این درسی است بزرگ برای ما که بدانیم چگونه گمنام‌هایی می‌توانند بدنام تاریخ شوند به طوری که وقتی ابن‌بطوطه از سیاهی لکه‌ای بر سپیدی زمینی وسیع می‌پرسد، به او می‌گویند این گور اشقی‌الاشقیاست. مردم نزدیک به ایام ضربت خوردن امیرشان، هفت‌شبانه‌روز بر گور او هیزم می‌سوزانند تا نمادی باشد از آتش خلدی که او برافروخت. ▪️همیشه‌ی تاریخ مردان بزرگ کارهای بزرگ نمی‌کنند. گاه خُردی بی‌خرد، یک تاریخ را جغرافیای تباهی و سیاهی می‌کند. 🏴 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔰 کشته شدن ابن‌ملجم با شمشیر خودش طبرى به نقل از اسماعيل بن راشد آورده: على عليه السلام فرمود: «آن مرد (ابن‌ملجم ) را بياوريد». او را نزد على عليه السلام آوردند. سپس فرمود: «اى دشمن خدا! آيا به تو نيكى نكرده بودم؟». گفت: چرا. فرمود: «پس چه چيزى تو را بر اين كار واداشت؟» گفت: چهل روز تيغ خود را تيز كردم و از خدا خواستم كه با آن، بدترينِ خلقش كشته شود! حضرت فرمود: «جز اين نمی‌بينم، كه با همين تيغ كشته می‌شوى و تو را نمی‏بينم، جز اين‏كه در آن لحظه بدترين خلقِ خدایی. 📚تاريخ الطبري: ج 5 ص 145، المعجم الكبير: ج 1 ص 99 ح 168، الكامل في التاريخ: ج 2 ص 435، المناقب للخوارزمي: ص 383 ح 401، البداية والنهاية: ج 7 ص 328. 🆔 @Qasas_school
🔰 طبیب یهودی بر بالین علی (علیه‌السلام) 🔶 پس از ضربت خوردن امیرالمؤمنین برخی اصحاب در پی طبیبی حاذق بودند. در میان اطباء معروف آن روز «اثیر بن عمرو هانی سکونی»، از همه مشهورتر و صاحب کرسی بود. منابع تاریخی او را یهودی قلمداد کرده‌اند. 🔷 این طبیب یهودی در مدرسه‌ای نخبه‌پرور در عین‌التمر تعلیم دیده بود. مدرسه‌ای که طی فتوحات کشف شد که در آن ۴۰ نوجوان تحت تعالیم مسیحیان بودند. 🔶 خالد بن ولید آن‌ها را به عنوان اسیر به مدینه برد و برخی از آن‌ها بعدها شخصیت‌های معروفی شدند. مانند همین اثیر بن عمرو طبیب معروف یا سیرین (شیرین) پدر ابن‌سیرین معبّر معروف یا نُصَیر پدر موسی‌بن‌نصیر سردار جنگی و فاتح سرزمین‌های آفریقایی و اندلس. 🔷 اصحاب امیرالمؤمنین، طبیب یهودی را بر بالین حضرت آوردند، و امام هم مخالفتی نکرد. 🔶 طبیب گفت: گوسفند مادّه بیاورید. گوسفندی آوردند و به دستور طبیب آن را ذبح کردند. طبیب شُش گوسفند را گرفت، و گرم بر روی زخم گذاشت و با فشار در آن دمید تا آنکه شُش در زخم سر امام علی علیه‌السلام فرو رفت. کمی صبر کرد و آن را بیرون آورد، دید که زهر به مغز سر رسیده. سپس گفت: کار از تدبیر ما بیرون است. 📚 ناسخ‌التواریخ، ج4، ص286؛ مقاتل الطالبیین، ص51؛ تاریخ الطبري، ج 3، ص377؛ الکامل فی‌التاریخ، ج2، ص395. 🆔 @Qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا