فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺تو تعویض روغنی کار می کرد. از دوازده سالگی که پدرش بر اثر سانحه تصادف از دنیا رفت، نان آور مادرش شد.
۲ سال طول کشید تا مادرش رو برای سوریه رفتن راضی کند.
🔹زنش به محمودرضا، ۸ماهه باردار بود که به عنوان اولین نیروی بسیجی بعد از بیست کیلو وزن کم کردن، از کرمان به سوریه اعزام شوم.
خیلی از حضورش در سوریه نگذشته بود که به خاطر پرکاری ها و توانمندی هایش به عنوان جانشین فرمانده گردان زرهی انتخاب شد.
🔹وقتی پسرش به دنیا اومد، همه بهش می گفتند برو کرمان، بچه ات رو ببین و برگرد ولی غلامرضا قبول نکرده بود و گفته بود برای آمدن به سوریه خیلی زحمت کشیده ام، می ترسم بروم و دیگه نگذارند به سوریه اعزام بشم. مادرش می گفت وقتی خواستیم عکس پسرش رو بفرستیم اجازه نداد و گفت می ترسم وابسته اش بشوم.
🔹 میوندار هیئت های کرمان بود و در روضه های حضرت زهرا سلام علیها عجیب ضجه می زد و مادر مادر می گفت و در آخر، مراسم تشییع و تدفینش با سالروز شهادت حضرت سلام الله علیها مصادف شد.
🔹پنجشنبه صبح شهید شد و چهارشنبه شب وقتی آخرین تماسش را با مادر می گیرد در انتهای گفتگو به مادر می گوید: مادر دعا کن من شهید #کار_درست بشوم.
🔸امروز بعد از ۱۲ روز مطالعه مصاحبه ها و فیلم ها و مستندهای شهید، توفیق یار شد تا در دومین روز ماه مبارک رمضان دست به قلم بشوم و کتاب "کار درست"، زندگی نامه شهید مدافع حرم، غلام رضا لنگری زاده رو کلید بزنم.
🔻روزهای بعد از زندگی عجیب ترین شهید عاشق کرمانی بیشتر خواهم گفت.
پ ن: فیلم مربوط به نی زنی #غلامرضا_لنگری_زاده در ساندویچی جمال آبادانی، پاتق همیشگی اش می باشد.
✍ سید حسین موسوی
@qiyamir
7.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فیلم
🔺اگر خروجی نظام خلقت فقط شهید #غلامرضا_لنگری_زاده و مادرش بود، ارزشش را داشت.
اگر خدا هیچ یک از انبیاء و اولیاء و اوصیاء رو خلق نمی کرد، غلامرضا لنگری زاده و مادرش حجت را برای بشریت تمام می کردند.
انقلاب اسلامی حاصل مجاهدت های این مادران و فرزندان است.
این مادر نقره داغ داشته، سوخته.
تا به حال شنیدید می گویند فلانی جگرش سوخته؟
از سوز صدای این مادر پی به جگر سوخته اش خواهید برد.
با جان و دل گوش بدید که دل سوخته، می سوزاند.
وقتی سال ۱۴۰۰ به اتفاق شهید #عادل_رضایی به منزل این مادر دل سوخته فداکار رفتیم، می گفت: من در عالم هیچ کسی را جر غلامرضا نداشتیم. روزی چندبار بهش زنگ میزدم و پیگیر احوالش می شدم، ولی وقتی فهمیدم به کار حضرت زینب سلامالله علیها می آید، تنها پسرم را به خانم تقدیم کردم.
زندگی غلامرضا لنگری زاده گفتنی های زیادی دارد که شنیدنش می تواند جوانانی را دچار بحران هویت شده اند را متحول کند.
✍ سید حسین موسوی
@qiyamir
هدایت شده از کانال سیدحسین موسوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺تو تعویض روغنی کار می کرد. از دوازده سالگی که پدرش بر اثر سانحه تصادف از دنیا رفت، نان آور مادرش شد.
۲ سال طول کشید تا مادرش رو برای سوریه رفتن راضی کند.
🔹زنش به محمودرضا، ۸ماهه باردار بود که به عنوان اولین نیروی بسیجی بعد از بیست کیلو وزن کم کردن، از کرمان به سوریه اعزام شوم.
خیلی از حضورش در سوریه نگذشته بود که به خاطر پرکاری ها و توانمندی هایش به عنوان جانشین فرمانده گردان زرهی انتخاب شد.
🔹وقتی پسرش به دنیا اومد، همه بهش می گفتند برو کرمان، بچه ات رو ببین و برگرد ولی غلامرضا قبول نکرده بود و گفته بود برای آمدن به سوریه خیلی زحمت کشیده ام، می ترسم بروم و دیگه نگذارند به سوریه اعزام بشم. مادرش می گفت وقتی خواستیم عکس پسرش رو بفرستیم اجازه نداد و گفت می ترسم وابسته اش بشوم.
🔹 میوندار هیئت های کرمان بود و در روضه های حضرت زهرا سلام علیها عجیب ضجه می زد و مادر مادر می گفت و در آخر، مراسم تشییع و تدفینش با سالروز شهادت حضرت سلام الله علیها مصادف شد.
🔹پنجشنبه صبح شهید شد و چهارشنبه شب وقتی آخرین تماسش را با مادر می گیرد در انتهای گفتگو به مادر می گوید: مادر دعا کن من شهید #کار_درست بشوم.
🔸امروز بعد از ۱۲ روز مطالعه مصاحبه ها و فیلم ها و مستندهای شهید، توفیق یار شد تا در دومین روز ماه مبارک رمضان دست به قلم بشوم و کتاب "کار درست"، زندگی نامه شهید مدافع حرم، غلام رضا لنگری زاده رو کلید بزنم.
🔻روزهای بعد از زندگی عجیب ترین شهید عاشق کرمانی بیشتر خواهم گفت.
پ ن: فیلم مربوط به نی زنی #غلامرضا_لنگری_زاده در ساندویچی جمال آبادانی، پاتق همیشگی اش می باشد.
✍ سید حسین موسوی
@qiyamir