eitaa logo
کانال سیدحسین موسوی
1.1هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
55 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺«فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ» از صبح شنبه بعد انتخابات به خاطر حشر و نشر با این شهید در بهشت به سر می برم. 🔹اگر اجازه بدهد و انتخابم کند به زودی برای نوشتن کتابش دست به قلم خواهم شد. شخصیت فوق العاده ای که به عنوان یک قهرمان می تواند مثل شهید ابراهیم هادی از جوانان کند. از این شهید عزیز خیلی خواهم گفت. @qiyamir
3.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺تو تعویض روغنی کار می کرد. از دوازده سالگی که پدرش بر اثر سانحه تصادف از دنیا رفت، نان آور مادرش شد. ۲ سال طول کشید تا مادرش رو برای سوریه رفتن راضی کند. 🔹زنش به محمودرضا، ۸ماهه باردار بود که به عنوان اولین نیروی بسیجی بعد از بیست کیلو وزن کم کردن، از کرمان به سوریه اعزام شوم. خیلی از حضورش در سوریه نگذشته بود که به خاطر پرکاری ها و توانمندی هایش به عنوان جانشین فرمانده گردان زرهی انتخاب شد. 🔹وقتی پسرش به دنیا اومد، همه بهش می گفتند برو کرمان، بچه ات رو ببین و برگرد ولی غلامرضا قبول نکرده بود و گفته بود برای آمدن به سوریه خیلی زحمت کشیده ام، می ترسم بروم و دیگه نگذارند به سوریه اعزام بشم. مادرش می گفت وقتی خواستیم عکس پسرش رو بفرستیم اجازه نداد و گفت می ترسم وابسته اش بشوم. 🔹 میوندار هیئت های کرمان بود و در روضه های حضرت زهرا سلام علیها عجیب ضجه می زد و مادر مادر می گفت و در آخر، مراسم تشییع و تدفینش با سالروز شهادت حضرت سلام الله علیها مصادف شد. 🔹پنجشنبه صبح شهید شد و چهارشنبه شب وقتی آخرین تماسش را با مادر می گیرد در انتهای گفتگو به مادر می گوید: مادر دعا کن من شهید بشوم. 🔸امروز بعد از ۱۲ روز مطالعه مصاحبه ها و فیلم ها و مستندهای شهید، توفیق یار شد تا در دومین روز ماه مبارک رمضان دست به قلم بشوم و کتاب "کار درست"، زندگی نامه شهید مدافع حرم، غلام رضا لنگری زاده رو کلید بزنم. 🔻روزهای بعد از زندگی عجیب ترین شهید عاشق کرمانی بیشتر خواهم گفت. پ ن: فیلم مربوط به نی زنی در ساندویچی جمال آبادانی، پاتق همیشگی اش می باشد. ✍ سید حسین موسوی @qiyamir
هدایت شده از کانال سیدحسین موسوی
3.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺تو تعویض روغنی کار می کرد. از دوازده سالگی که پدرش بر اثر سانحه تصادف از دنیا رفت، نان آور مادرش شد. ۲ سال طول کشید تا مادرش رو برای سوریه رفتن راضی کند. 🔹زنش به محمودرضا، ۸ماهه باردار بود که به عنوان اولین نیروی بسیجی بعد از بیست کیلو وزن کم کردن، از کرمان به سوریه اعزام شوم. خیلی از حضورش در سوریه نگذشته بود که به خاطر پرکاری ها و توانمندی هایش به عنوان جانشین فرمانده گردان زرهی انتخاب شد. 🔹وقتی پسرش به دنیا اومد، همه بهش می گفتند برو کرمان، بچه ات رو ببین و برگرد ولی غلامرضا قبول نکرده بود و گفته بود برای آمدن به سوریه خیلی زحمت کشیده ام، می ترسم بروم و دیگه نگذارند به سوریه اعزام بشم. مادرش می گفت وقتی خواستیم عکس پسرش رو بفرستیم اجازه نداد و گفت می ترسم وابسته اش بشوم. 🔹 میوندار هیئت های کرمان بود و در روضه های حضرت زهرا سلام علیها عجیب ضجه می زد و مادر مادر می گفت و در آخر، مراسم تشییع و تدفینش با سالروز شهادت حضرت سلام الله علیها مصادف شد. 🔹پنجشنبه صبح شهید شد و چهارشنبه شب وقتی آخرین تماسش را با مادر می گیرد در انتهای گفتگو به مادر می گوید: مادر دعا کن من شهید بشوم. 🔸امروز بعد از ۱۲ روز مطالعه مصاحبه ها و فیلم ها و مستندهای شهید، توفیق یار شد تا در دومین روز ماه مبارک رمضان دست به قلم بشوم و کتاب "کار درست"، زندگی نامه شهید مدافع حرم، غلام رضا لنگری زاده رو کلید بزنم. 🔻روزهای بعد از زندگی عجیب ترین شهید عاشق کرمانی بیشتر خواهم گفت. پ ن: فیلم مربوط به نی زنی در ساندویچی جمال آبادانی، پاتق همیشگی اش می باشد. ✍ سید حسین موسوی @qiyamir