eitaa logo
⁦صدا و سیمای مرکز قم
7.9هزار دنبال‌کننده
32.7هزار عکس
27.6هزار ویدیو
291 فایل
کانال رسمی صدا و سیمای مرکز قم سایت مرکز قم qom.irib.ir آپارات aparat.com/qomirib ارتباط با ادمین @admin_qomirib
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 دریایی از اخلاص 🕋 در عملیات والفجر ۱، گردان قمر بنی هاشم از لشکر سیدالشهدا علیه السلام قرار بود یک گردان عملیاتی باشد. محوری که بنا بود آنجا عمل کنیم، به نام «پیچ انگیزه» معروف بود. شب عملیات، موقع پیشروی، خمپاره ای نزدیک یکی از دسته ها خورد، فرمانده گردان شهید ساربان نژاد و نیز یکی از فرماندهان گروهانها که به او برادر رقعی می گفتند، نزدیک آن دسته بودند که هر دو مجروح شدند. وظیفه ما در آن عملیات، حمل مجروح بود. این برادران را از توی شیارها بالا آوردیم و به داخل یکی از سنگرهای عراقی که بچه ها تصرف کرده بودند، منتقل کردیم. به طرف یکی از بچه ها برگشتم و گفتم: پایین شیار را نگاه کن، ببین بین شهدا کسی هست که مجروح شده باشد تا او را اول بیاوریم بالا؟ صبح که یکی از بچه ها رفته بود پایین ببیند وضعیت شهدا چگونه است، می گفت: یکی از مجروحین وقتی که می فهمد رفتنی است، جانمازش را پهن کرده بود و در همان حالت، با آن جراحت شدید نماز شبش را خوانده بود. 📚 نماز شب شهیدان ؛ محمد محمدی ؛ نشر دارخوئین ؛ ص 63. 🍋 به نقل از کانال مرکز تخصصی نماز ... 🌺 @qomirib
🌱 طبق قراری که با محسن گذاشته بودیم، هر روز برای نماز صبح به مسجد جامع نجف آباد می رفتیم. هرکدام زودتر بیدار می شد، زنگ می‌زد به آن یکی و بیدارش می کرد. یک روز هرچه تماس گرفته محسن گوشی را جواب نداد. صبح، توی پارکینگ دیدمش و عت را جویا شدم. خیلی ناراحت بود. سرش را تکان داد و گفت: «دیشب تا ساعت سه بیدار بودم. نماز صبحم هم قضا شد.» دو روز بعد که دیدمش، رنگش زرد و لب هایش خشک شده بود. پرسیدم: «باز هم روزه گرفتی؟» گفت: «این روزه، جریمه‌ی همان نماز صبحی است که قضا شد.» 📖 کتاب زیر تیغ، خاطراتی از شهید ، خاطره آقای صادقیان، صفحه ۱۶۰ 🍋 به نقل از کانال مرکز تخصصی نماز ... 🌺 @qomirib
🌹 بچه که بودیم گاهی روزهای تعطیل به خانه پدربزرگمان می رفتیم و وقتی از بیکاری حوصله مان سر می رفت، یک توپ پلاستیکی می خریدیم و فوتبال بازی می کردیم. وسط شور و نشاط بازی، ناگهان عباس غیبش می زد! صدایش می کردیم و جوابی نمی شنیدیم. با کنجکاوی به دنبالش میگشتیم و می دیدیم که در حال وضو گرفتن است. 🍃 بزرگ تر که شدیم، دیگر می دانستیم که حتی در گرماگرم بازی، عباس نمازش را به موقع می خواند. این باعث شده بود که ما هم به تبعیت از او، بازی را تعطیل کنیم و نماز بخوانیم. 📖 آخرین نماز در حلب، صفحه ۲۹، خاطره ی محمد امین دانشگر، پسرعموی . ...🌺 @qomirib
✨ نماز ظهر و عصر را در مسجد الزهرا علیهاالسلام خوانده بودیم و با رفیقم در گوشه ای از مسجد نشسته بودیم و صحبت می کردیم. 🍃 همه نمازگزاران، به جز یک جوان، رفته بودند و غیر از ما کسی در مسجد نبود. به رفیقم گفتم: «این پسره کیه؟ چقدر سیمش وصله ! نیم ساعته نماز تموم شده و همه رفتن، ولی این پسره مونده و داره نماز میخونه.» رفیقم گفت: «نمیشناسیش؟ عباس دانشگره دیگه.» 📚 آخرین نماز در حلب، صفحه ۳۱، خاطره ی علی حسینی، رفیق شهید عباس دانشگر. به نقل از کانال مرکز تخصصی نماز ... 🌺 🆔 @qomirib
💠 در دوره آموزش عمومی سپاه در دانشگاه امام حسین علیه‌السلام باهم بودیم. در این دوره انواع آموزش های رزمی، انفرادی، جمعی و... داشتیم. 🔹 از آنجایی که بچه ها از صبح تا شب مشغول آموزش بودند، آخر شب که می رفتیم بخوابیم، مثل جنازه بودیم. تا سر روی متکا میگذاشتیم سریع خوابمان می برد. 💠 در این شرایط اگر کسی نماز شب بخواند معلوم می شه که ایمان واقعی دارد و پا به کار است. 🔹 من چندین بار در دوره آموزشی دیدم که عباس در حال نماز شب خواندن است. 📖 آخرین نماز در حلب، صفحه ۳۸، خاطره ی احسان قنبری، همکار شهید عباس دانشگر 🍋 به نقل از کانال مرکز تخصصی‌ نماز ... 🌺 @qomirib
💠 دو ماه صبح ها تا ظهر آب نمی‌خورد تا خودش را جریمه کند برای قضا شدن یک نماز ... 🌺 @qomirib
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷اگر میخواهید شهید شوید، این کلیپ را ببینید 🎙 شفیعی همرزم شهید سیدعبدالحسین موسوی نژاد 🌷 ⏰ پنجشنبه‌ها، ساعت ۱۰ شب 📺 شبکه نور ...🌺 🆔 @qomirib
| اقتدا به اهل سنت 🌹 برای عملیات کربلای ۱۰ رفتیم به کردستان و در شهر بانه مستقر شدیم. حاج حسین محمدیانی گفت برای نماز برویم داخل مساجد شهر بانه رفتیم داخل مسجد همه اهل سنت بودند. 🔹 من فکر نمی کردم بتوان با اهل سنت نماز خواند داخل وضو خانه رفتیم آنها به شکل خودشان وضو می گرفتند و ما هم به طریق خودمان، فهمیدند که ما شیعه هستیم. 🌹 به ما نگاه می کردند رفتیم داخل مسجد به حاجی گفتیم فرادا بخوانیم نماز را یا به جماعت؟ گفت: اقتداء کنیم به جماعت بخوانیم. 🔹 گفت هر وقت داخل شهر آمدیم نماز را به جماعت بخوانید حضرت امام فتوا داده است باید پشت سر اهل سنت هنگام نماز وقتی واقع شدید نماز بخوانید. 📚 اطلاعات دريافتي از كنگره سرداران و 32000 شهيد استانهاي خراسان، شهید حسین‌ محمدیانی‌. 🍋 به نقل از کانال مرکز تخصصی نماز ...🌺 @qomirib
خاطره ای از شهیده 💠 شهناز تأکید زیادی روی نماز اول وقت داشت. حتی برایِ نماز لباسِ جداگانه‌ای می‌پوشید. 🔹 هر وقت هم ازش می‌پرسیدم: چرا وقـت نماز لباست رو عـوض می‌کنی می‌گفت: چطور وقتی می‌ خواهی بری مهمونی لباسِ آراسته می ‌پوشی؟ چه مهمونی و دعوتی بالاتر از گفتگو کردن با خدا؟ 🔹 نماز مهمونیِ بزرگیه که خدا بندگانش رو در اون می پذیره ، پس بهترین وقته برای مرتب و پاکیزه و منظم بودن ... 📚 محراب عشق ، صفحه 76. 🍋 به نقل از کانال مرکز تخصصی نماز ...🌺 @qomirib
| شاید به مقصد نرسیدیم 🌷 همسر سردار شهید محمد بروجردى مى گويد: محمّد در عرض ده سال زندگى مشتركمان طورى بود كه هميشه نمازشرا در اول وقت اقامه مى كرد. در طول مسافرت هايى كه با محمّد داشتيم، هرگاه در راه صداى اذان به گوشش مى رسيد، هر كجا بود ماشين را پارك مى كرد و همانجا نمازش را بجا مى آورد. 🌷 اگرچه به مقصدى كه مورد نظرش بود دور يا نزديك بود. بارها به ايشان گفتم : حالا كه نزديك مقصد است نمازتان را شكسته [دو رکعت] نخوانيد بگذاريد وقتى به منزل رسيديم نمازتان را كامل بخوانيد. محمّد در جواب مى گفت : حالا كه موقع اذان است نماز مى خوانيم شايد به منزل نرسيديم و در تمام اين مدّت هيچگاه ياد ندارم كه او بدون وضو باشد. 📚 علی احمدپور ، نماز خوبان ، داستان 48. ... 🌺 @qomirib
💠 نماز احمد 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 اگر به نماز‌های احمد کاظمی‌نگاه می‌کردیم ، می‌دیدیم یکپارچه عشق و معنویت بود . هیچ وقت با حالت خستگی و پراکندگی ذهنی نماز نمی‌خواند. کسانی که در کنار احمد نماز خوانده اند، صدای خشوع و تضرع توأم با دل شکستگی او را هنگام رکوع و سجود به یاد دارند . چرا که او واقعا انسان مؤمن و مسلط بر نفس خویش بود. 📔منبع : نوید شاهد 🍋 به نقل از کانال مرکز تخصصی نماز ... 🌺 @qomirib
💠 روایت سبک زندگی شهیدِ نخبه 🔸 در روز حادثه تروریستی شاهچراغ «شهیدسیدفریدالدین معصومی» رفته بود زیارت تا قبل از پروازش به تهران، نماز اول وقت بخواند. اهمیت به نماز اول وقت شهادت را برایش دست‌یافتنی کرد. حتی من به شوخی به او می‌گفتم، نقطه عطف زندگی تو ازدواجت با خواهر من بود، اما واقعا نقطه عطف زندگی فرید آن‌جایی بود که همه‌ امکانات عالی و پیشنهادات خیلی خوب را در خارج از کشور رها کرد و به لطف خدا روز به روز بیشتر اوج گرفت.» 🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷 🍋 به نقل از کانال مرکز تخصصی نماز ... 🌺 🆔 @qomirib
؛ 💠 نماز اول وقت پشت پدافند☄️ 🌷 به نماز بسیار اهمیت می‌داد. خیلی در این زمینه وقت شناس بود و همیشه دیگران را به نماز و روزه راهنمایی می‌کرد. با این‌که پشت پدافند و چشمانش به آسمان بود، در آن وضعیت هم به نمازش اهمیت می‌داد و مرتب به جا می‌آورد. یک نفر را صدا می‌زد؛ به جای خودش می‌گذاشت و ده دقیقه می‌رفت نمازش را می‌خواند و برمی‌گشت. 🍋 به نقل از کانال مرکز تخصصی نماز ... 🌺 @qomirib
؛ ما را با قنوتت ببر تا خدا ...💠 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ۱۱ اسفند ۱۳۶۲ جزیره‌ ی مجنون عکاس: محمدحسین حیدری مجروح عملیات خیبر نماز می‌خواند ساعتی بعد با حمله‌ ی شیمیایی عراق بسیاری از رزمندگان مجروح و شهید می‌شوند... 🍋 به نقل از کانال مرکز تخصصی نماز ...🌺 @qomirib
💠 هدفش نماز بود‼️ همراه ابراهیم به سمت مقر سپاه می رفتیم تا وسایل لازم را برای رزمندگان تحویل بگیریم صدای اذان ظهر که آمد ماشین را مقابل یک مسجد نگه داشت. 💭گفتم: آقا ابراهیم بیا زودتر بریم مقر همونجا نماز می خونیم ما که بیکار نیستیم داریم کار رزمنده ها رو انجام می دیم این هم مثل نمازه. 🔹با لبخندی بر لب نگاهم کرد و گفت تموم این کارها بازیه هدف از جنگ و جبهه اینه که نماز زنده بشه هدف تمام کارهای ما اینه که ما عبد خدا و اهل نماز اول وقت بشیم. ان شا ءالله اثر نماز اول وقت رو تو زندگی خودت می بینی. ☘َاقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِی به خاطر یاد من ، نماز را اقامه کن (طه ۱۴) 📚خدای خوب ابراهیم 🍋 به نقل از کانال مرکز تخصصی نماز ...🌺 @qomirib
💠 نماز در جاده ✅با حمیدرضا در جزیره مینو بودیم. روزی برای انجام دادن کاری سوار بر خودرو شدیم و به طرف اهواز حرکت کردیم. فصل تابستان بود و گرمای طاقت فرسای خوزستان همه را اذیت می کرد. ناگهان در نزدیک های اهواز، حمیدرضا خودرو را کنار جاده متوقف کرد. دلیل توقف را پرسیدم: او گفت: مگر صدای اذان را نشنیدی؟ به او گفتم: تا اهواز راهی نمانده است و در آنجا زیر سرپناهی نماز می خوانیم. حمیدرضا نگاه معنی داری به من کرد و گفت: تو از کجا می دانی تا اهواز ما زنده هستیم؟ سپس با مقدار آبی که در ماشین داشتیم، وضو گرفتیم و همان جا نماز را در اول وقت به جا آوردیم». 🌹شهید حمیدرضا نوبخت 🍋 به نقل از کانال مرکز تخصصی نماز ...🌺 @qomirib
؛ شمال آره مسجد نه؟🤔 چند روزی اعزامش تأخیر خورده بود نزدیک ایام اعتکاف گفته بود: دوست دارم برنامه سفرم عقب بیفته تا بتونم تو اعتکاف شرکت کنم. اعتکاف رفت یکی از دوستانش به ایشان گفته بود حاجی شما اعتکاف نرید که کار مردم رو راه بیندازید شاید ثوابش خیلی بیشتر باشه با خنده جواب داده بود : «شما مرخصی میگیرید برای شمال رفتن ما مرخصی میگیریم برای مسجد رفتن و دعا کردن برای شفا - اشکالی داره؟ 🌹روز سوم اعتکاف یکی از دوستان به ایشان گفته بود: آقای اسکندری میخوام برم کربلا شما هم میاید؟ ایشان آهی کشیده بود و گفته بود. كربلا❗️ امام حسین❗️ ✅چه خوبه که شهید شیم ✅و چه خوبه که مثل امام حسین شهید شیم ✅ و چه خوبه که سر از تنمون جداشه مثل امام حسین!! 🤲 🍋 به نقل از کانال مرکز تخصصی نماز ...🌺 @qomirib
🔻 با خــــدا قهـــــرم! 🌷شهید ابراهیم هادی یک بار حرف از نوجوانها و اهمیت به نماز بود ابراهیم گفت: زمانی که پدرم از دنیا رفت خیلی ناراحت بودم. شب اول، بعد از رفتن مهمانان به حالت قهر از خدا نماز نخواندم و خوابیدم. 🏠به محض اینکه خوابم برد، در عالم رویا پدرم را دیدم! درب خانه را باز کرد. مستقیم و با عصبانیت به سمت اتاق آمد. روبروی من ایستاد. برای لحظاتی درست به چهره من خیره شد. همان لحظه از خواب پریدم. نگاه پدرم حرف های زیادی داشت! هنوز نماز قضا نشده بود. بلند شدم، وضو گرفتم و نمازم را خواندم. 🍋 به نقل از کانال مرکز تخصصی نماز ...🌺 @qomirib
؛ 💠 برای قیامت به نماز شب اهمیت زیادی می داد. حتی شب هایی که خسته بود، معمولاً ساعت یازده تا یازده و نیم، نماز شبش را می خواند و می خوابید. یک شب ایشان را سر سجاده دیدم. سراغش رفتم. به ذکر نماز مشغول بود. خیلی گریه می کرد. گفتم: «اخوی! شما پاسدارها که وضعتان خوب است، چرا این قدر گریه می کنید؟» گفت: «به خدا قسم آقا محمد، من از روز قیامت وحشت دارم! اگر ذره ای در کار کوتاهی کنم، نمی توانم پاسخ گو باشم. اگر یک قطره خون به خاطر قصور یا تقصیر من ریخته شود، خودم را نمی بخشم». 🌷 🍋 به نقل از کانال مرکز تخصصی نماز ...🌺 @qomirib
؛ 💠 گذشت با دو رکعت نماز 🎙شهید حسن باقری اگر از دست کسی ناراحت هستید؛ دو رکعت نماز بخوانید و بگید : خدایا این بنده ت حواسش نبود من ازش گذشتم تو هم بگذر🙏 🍋 به نقل از کانال مرکز تخصصی نماز ...🌺 @qomirib
ساعتی برای خدا⌛️ 🌷 گفتم: با فرمانده تون کار دارم گفت: الان ساعت 11 هست ملاقاتی قبول نمی‌کنه! . رفتم پشت در اتاقش در زدم گفت: «کیه؟» گفتم: مصطفی منم... سرش را از سجده بلند کرد؛ چشم هایش سرخ و رنگش پریده بود... نگران شدم! ✳️گفتم چی شده مصطفی؟ خبری شده، کسی طوریش شده؟ دو زانو نشست سرش را انداخت پایین، زل زد به مهرش گفت: یازده تا دوازده هر روز را فقط برای خدا گذاشتم! از خودم می‌پرسم کارایی که کردم برای خدا بوده یا برای خودم... 📚کتاب مصطفای خدا. 🍋 به نقل از کانال مرکز تخصصی نماز ...🌺 @qomirib
📸 ماجرای نماز خواندن شهید مهدی زین الدین ... 🌺 @qomirib