🔴اطلاعیه🔴
☑️ قابل توجه اساتید ارجمند
احتراما نظر به به ضرورت استفاده از سامانه همانندجوی ایرانداک (مشابهت یابی) و اهمیت آن در جلوگیری از انجام کارهای تکراری و پیشگیری از سرقت علمی، خواهشمند است اطلاعات درخواستی را جهت آماده سازی زیرساخت عضویت و دریافت شناسه کاربری به کتابخانه مرکزی ارسال فرمایید.
شیوه های ارسال:
☑️اتوماسیون اداری
☑️ایمیل: libqom99@gmail.com
☑️رتباط با ادمین کانال ایتای کتابخانه مرکزی: https://eitaa.com/qomlibrary
✅قابل ذکر است کتابخانه مرکزی به عنوان نماینده ایرانداک در سامانه های ثبت پارسا (پایان نامه) و مشابهت یابی تنها پاسخگوی کسانی خواهد بود که اطلاعات درخواستی را تحویل کتابخانه مرکزی نمایند.
آدرس سامانه همانندجو: https://tik.irandoc.ac.ir/
تلفن داخلی برای کسب اطلاعات بیشتر: 3327 و 3324
✅ اطلاعات درخواستی :
نام و نام خانواگی:
شماره ملی:
شماره تلفن همراه:
ایمیل:
🔴اطلاعیه🔴
با سلام خدمت اساتید، همکاران و دانشجویان بزرگوار, کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه بر اساس شیوه نامه فاصله گذاری هوشمند اجتماعی از ساعت 8-13 در خدمت کاربران گرامی (در صورت دارا بودن مجوز حضور در دانشگاه) خواهد بود:
✅کلیه منابع امانتی کاربران تا آخر فروردین به طور خودکار تمدید شده ا و تا اطلاع ثانوی, ضرورتی به تحویل منابع وجود ندارد. در صورت نیاز این فرجه مجددا تمدید خواهد شد;
امکان تسویه حساب دانشجویان مقاطع کارشناسی و تحصیلات تکمیلی (در صورت دارا بودن مجوز حضور در دانشگاه) مقدور خواهد بود.
🔴سالن های مطالعه نیز تا اطلاع ثانوی تعطیل هستند.
#کتاب_صوتی : مردی که می خندد
مردی که میخندد نام رمانی از ویکتور هوگو نویسنده و شاعر مشهور فرانسوی است. داستان کتاب در اوائل قرن هجدهم و در انگلستان روی میدهد.
کتاب روایت زندگی غمانگیز کودکی به نام جوئین پلین است که از بدو تولد بی خانمان میشود و هیچگاه خانواده خود را ندیدهاست او که توسط کودک ربایان دزدیده شده است در صورت خود زخمی دارد که در همه حالات به شکل انسانی است که می خندد ، قیافهٔ زشت و مضحک جوئین پلین که بسیار برای اجرای نمایش خوب و مناسب است مردم را به خنده میاندازد، از طرفی دیگر همه می دانند که پسرک بارون کلانچارلی یکی از افراد خانواده سلطنتی در کودکی ربوده شده است...
مضمون رمان همچون رمان بینوایان در محکومیت بی عدالتی و دفاع از ارزش های انسانی است ، هوگو در این داستان با بیان خطابهای از جوئین پلین قهرمان داستان به دنبال رساندن پیام اصلی رمانش میباشد، وی در خطابهای میگوید که بلایی که سرش آمده در حقیقت سر بشریت آمده است. مردمی که در ظاهر میخندند و باطنا رنج میبرند، در حالیکه بغض گلویش را گرفته و فریاد میزند و میگرید نمایندگان مجلس فقط نگاه کرده و پوزخند میزنند...
.