eitaa logo
کتابخانه مرکزی دانشگاه قم
1.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
54 ویدیو
898 فایل
تلفن : 02532103324 ایمیل: @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">lib.qom.university@gmail.com ارتباط با ادمین : @amirdadgar آیدی بخش امانت: @libmoradi تلفن بخش امانت: 02532103325 پایان نامه ها: ؛ 02532103327 @Pnuamani مدیر کتابخانه: @aa_ahmadloo
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰🔰 ✂️برشی از کتاب سلوک ✍نویسنده : محمود دولت آبادی 📌مردی را می بیند که در سایه می رود. به درستی نمی تواند او را تشخیص بدهد. بنابراین نمی تواند بفهمد یا بداند او چگونه آدمی است. 📌فقط احساس می کند یا درست تر این که گفته شود یک حس گنگ و ناشناخته به او می گوید آن مرد باید برایش آشنا باشد. اما هر چه به ذهن فشار می اورد نمی تواند تصویر روشنی از او برای خود بسازد، یا حتی چیزایی از او در خاطرش بازسازی کند. 📌پس چرا احساس می کند که باید او را بشناسد، که او را می شناسد، که می شناخته است؟ و چرا ذهنش دمی از چالش باز نمی ماند؟ و این کنجکاوی … قدم تند می کند بلکه بتواند نزدیک تر بشود مگر او را به جا بیاورد، اما آن مرد بی آن که به خود زحمت بدهد به نسبت آهنگ گام های او، قدم هایش تند می شود و لاجر فاصله ی قیس با او در همان نواخت باقی می ماند. 📌پس امیدی نمی تواند تصور کند برای همبر شدن با او، و این که احتمالا بتواند با آن مرد هم سخن بشود، که بتواند با دقت نگاهش کند و شاید در سلام و علیکی کوتاه صدایش را بشنود. 📌نه، هیچ امیدی برایش وجود ندارد. سهل است که از همین فاصله می تواند دریابد که او اهل حرف و سخن هم نباید باشد. سر در گریبان خود دارد و از سایه می رود. 💢 این کتاب و بقیه آثار آقای دولت آبادی در کتابخانه مرکزی موجود است.