eitaa logo
کانون نویسندگان قم
1.7هزار دنبال‌کننده
375 عکس
41 ویدیو
8 فایل
🔹کانال رسمی کانون نویسندگان قم ارتباط با مدیر کانال: @kanooneqom نشانی: قم: خیابان دورشهر،نبش میدان رسالت، جنب موسسه آموزش عالی طلوع مهر ، کانون نویسندگان قم تلفن: ۳۷۸۳۱۴۲۱ - ۰۲۵
مشاهده در ایتا
دانلود
💢بهتر بنویسیم رضا بابایی پیش از ویرایش: مقصود ادبیات داستانی، این است که بدون پیش‌داوری و توصیه، از جهان درونی و بیرونی ما تصویرسازی کند. پس از ویرایش: ادبیات داستانی، جهان درون و بیرون ما را به تصویر می‌کشد؛ بدون پیش‌داوری و بدون رهنمود. پیش از ویرایش: مصحف امیر المؤمنین، ترتیب سوره‌هایش بر اساس زمان نزول از آغاز تا انجام بوده است که طبعا آیات مکی در آن مقدم بر آیات مدنی بوده است و همچنین آیات ناسخ، مؤخر از آیات منسوخ در آن قرار گرفته بوده است. پس از ویرایش: در مصحف امیرالمؤمنین، ترتیب سوره‌ها بر اساس زمان نزول بوده است. بنابراین، آیات مکی پیش از آیات مدنی، و آیات ناسخ پس از آیات منسوخ جای داشته است. یا ترتیب سوره‌ها در مصحف امیرالمؤمنین به ترتیب نزول بوده است. بنابراین آیات مکی، پیش از آیات مدنی و آیات ناسخ، پس از آیات منسوخ آمده است. پیش از ویرایش کتاب درسی، ترتیب فصل‌هایش باید بر اساس پیش‌نیاز باشد. پس از ویرایش: در کتاب‌های درسی، ترتیب فصل‌ها باید بر اساس پیش‌نیاز باشد. یا ترتیب فصل‌ها در کتاب‌های درسی، باید بر اساس پیش‌نیاز باشد. پیش از ویرایش: وی روش فلاسفه در اثبات علم خدا به اشیا را اشتباه می‌داند. پس از ویرایش وی روش فلاسفه را در اثبات علم خدا به اشیا، نادرست می‌داند. پیش از ویرایش: مقایسه این آیه و برهان ارائه شده در آن با برهان تمانع، قیاس مع الفارغ است. پس از ویرایش: مقایسۀ برهان موجود در این آیه با برهان تمانع، قیاس مع الفارق است. پیش از ویرایش: نماز، برای آن واجب شده است که انسان‌ها بتوانند به خداوند تقرب یابند. پس از ویرایش: نماز، برای آن است که نمازگزار به خدا نزدیک شود. ۱۴۰۲/۰۵/۲۹ تلگرام | ایتا | سایت
💢عوامل فنی و مهارت‌های قلمی برای ساده‌نویسی(۱) رضا بابایی شیوه‌‌های درست در جمله‌سازی و رعایت برخی نكات زبانی، در ساده‌نویسی بسیار مؤثرند. زبان، دستگاه پیچیده‌ای است كه بهره‌وری از آن به آگاهی و تجربه نیاز دارد. در پی، شماری از عادت‌های درست قلمی و بایسته‌های نوشتن می‌آید كه برآیند آنها ساده‌نویسی است؛ با تجدید این یادآوری كه ساده‌نویسی همان اندازه كه هنر است، مهارت است و مانند هر مهارت دیگری به تمرین، اهتمام، باورمندی و دلیری نیاز دارد: ۱. معیارنویسی هر زبانی دو گونه نظم و نثر دارد: معیار و غیر معیار. نثر معیار، زبان نوشتاری دانش‌آموختگان، رسانه‌های گروهی و متون درسی در آموزشگاه‌های رسمی كشور است. زبان معیار در هر دورۀ زمانی، دگرگون می‌شود و بر پایۀ نیازها و عناصر اجتماعی و فرهنگی همان دوره شكل می‌گیرد. بنابراین سیال و شناور است؛ زیرا عواملی همچون اوضاع سیاسی-اجتماعی و تحولات فكری-فرهنگی، توسعۀ دانش و تغییر ماهوی نیازها، زبان معیار را زیر نفوذ خود دارد. در مقابل زبان معیار، «سبك» است. هر نویسنده‌ای، اجازه دارد كه از زبان رسمی و معیار، بگریزد و طرحی نو دراندازد؛ مشروط به آنكه «تك‌روی» او، اصول كلی زبان را به هم نریزد و از چارچوب‌های كلان بیرون نزند. همچنین دانستنی است كه نوشتن به سبك ویژه، دشوار و نیازمند توانایی‌های ویژه است. معیارنویسی در حوزه‌های زبانی، به یك معنا نیست. معیار در زبان ادبی، غیر از معیار در زبان محاوره است و زبان معیار نوشتاری، غیر از زبان معیار گفتاری است. آنچه نیز در پی می‌آید، برخی از مهم‌ترین شاخصه‌های زبان و نثر معیار در نوشته‌های علمی، در روزگار ما است: ساد‌ه‌گرایی: اگر در روزگارهای پیشین، پیچیدگی‌های واژگانی و معنایی، نشانۀ فضل و هنرمندی نویسنده بود، امروزه سادگی، روانی و آسان‌یابی است كه متنی را برجسته و پذیرفته می‌كند. ساده‌گرایی در نظم و نثر را نباید با بی‌محتوایی و ابتذال یكسان دانست. بسا متن‌های بی‌محتوا كه ساده نیستند و بسا نوشته‌های نغز و پربار كه فاصلۀ میان چشم خواننده تا مغز او را به سرعت برق و باد می‌پیمایند. اعتدال‌ در وام‌گیری از زبان‌های بیگانه: زبان معیار امروز، برخلاف قرن‌های پیشین، به عربی‌ نمی‌گراید، اما همچون دهه‌های نخست این سده با واژگان عربی سر جنگ و ستیز هم ندارد؛ زیرا این زبان اكنون با فرهنگ و متون دینی-عربی چنان آمیخته است كه قادر به استقلال كامل واژگانی از زبان عربی نیست. زبان فارسی امروز، فرنگی‌گرا هم نیست، بلكه با تكیه بر سرمایه‌های خود و نیز با بهره‌وری از تجربه‌های نو، می‌كوشد بر توان و كارآمدی خویش در ساحت واژه‌سازی و جمله‌بندی‌های مدرن بیفزاید. با وجود این، گرایش افراطی به سره‌نویسی هم ندارد. برگرفته از کتاب «آئین قلم» ۱۴۰۲/۰۶/۲ تلگرام | ایتا | سایت
💢عوامل فنی و مهارت‌های قلمی برای ساده‌نویسی(۲) رضا بابایی محتواگرایی: وظیفۀ اصلی زبان‌ها ارائۀ پیام و محتوا به رساترین و سرراست‌ترین شكل ممكن است. فرم‌گرایی و صورت‌‌آرایی، از پیوست‌های ادبیات و آفرینش‌های ادبی ‌است؛ اما زبان معیار فارسی می‌كوشد از كناره‌ها بكاهد و به اصل مطلب بپردازد. در این نثر، زبان دیده نمی‌شود؛ ذهن خواننده با كلمات و جملات درگیری ندارد؛ هر كلمه و جمله‌ای به اندازۀ توان تاریخی و ساختاری‌اش در شكل‌گیری معنا سهم دارد. زبان معیار، همچون شیشه، وسیله‌ای است برای حفظ محتوا. ظرف شیشه‌ای، برای آن است كه محتوای آن دیده شود؛ پس نباید چشم‌ها را به خود خیره كند. ادبیات‌گریزی: ادبیات را «هنر تعبیر» دانسته‌اند؛ اما هنر زبان معیار، «تبیین» است. در این زبان، حتی اگر از تنوع تعبیر، استفاده شود، برای دست‌یابی به «بیان برتر» است؛ نه برای فرار از مواجهۀ مستقیم با موضوع. بر این پایه، زبان معیار، گرد عناصری همچون آشنایی‌زدایی، اغراق، خلق تصویرهای بدیع و آرایه‌پردازی نمی‌گردد. متنی كه پیام خود را سریع و مستقیم به مخاطب منتقل می‌كند، از جنس «زبان» است؛ اما انتقال غیر مستقیم پیام، به‌ویژه اگر خیال‌انگیز باشد، از كاركردهای ادبیات است. اجتناب از كهن‌گرایی: آركاییسم یا باستان‌گرایی، جایی در زبان معیار ندارد. نویسندگان حرفه‌‌ای همواره یك‌چشم به سنت‌های پیشین زبانی دارند و یك‌چشم به زبان روز. آنان سنت‌های زبانی را می‌آموزند، اما نه برای آنكه به كارشان گیرند، بلكه برای آنكه بتوانند بر پایۀ آن، زبان امروز را غنا و اصالت بخشند. یك ‌نمودِ باستان‌گرایی، در كاربرد واژه‌هایی مانند سرشك(اشك)، نیارستن(نتوانستن) و بدین رو(به این رو) است. اما كهنگی نحوی زبان، مهم‌تر از كهنگی واژگانی است. جمله‌های «بایدش گفت»، «نخواهند گفت پاسخ»، «تابم نبود دیدنش این‌چنین زار»، «گفته آمد»، «شادی روح شهیدان را صلوات»، «آزمون را» و مانند آنها، اگرچه هیچ واژۀ نامتعارفی ندارند، به دلیل نوع رابطۀ كلمات با یك‌دیگر در آنها، امروزی به شمار نمی‌آیند. گرایش به زبان گفتاری: نثر معیار امروز ایران، برخلاف سده‌های پیشین، گرایش آشكاری به زبان گفتاری مردم دارد. داستان‌نویسان، نخستین نویسندگانی بودند كه ذخایر طبیعی و توانایی‌های روزآمد زبان گفتاری را مغتنم شمردند. مركزگرایی: در نثر معیار، نمی‌توان از واژگان یا اصطلاحات یا ساختارهای بومی منطقۀ خاصی از كشور، بدون توضیحات لازم، استفاده كرد؛ بلكه همۀ توجه این زبان به پایتخت فرهنگی كشور است. بنابراین نویسندۀ ایرانی، اگرچه شمالی یا جنوبی باشد، باید واژگان و نوعی از جمله‌سازی را در آثار خود به كار گیرد كه برای شهروندان تهرانی غریب نباشد. تساوی لفظ و معنا: در نثر معیار، كفۀ الفاظ سنگین‌تر از كفۀ معانی نیست؛ یعنی «كلمات و عبارات كم‌سود یا بی‌فایده و مقدمه‌های طولانی» در آن، كم است. همچنین كفۀ معانی، سنگین‌تر از كفۀ الفاظ نیست؛ یعنی گرفتار «حذف‌های مخل و افتادگی‌های آزاردهنده» نیست. صراحت: نثر معیار، الفاظ را به‌گونه‌ای به كار می‌برد كه از آنها بیش از یك معنا برداشت نشود، و آن معنا نیز، معمولا معنای حقیقی كلمه است. الفاظ در نثر معیار، نمی‌توانند فقط كاركرد تزیینی یا عاطفی داشته باشند؛ اما اگر در كنار معنای روشن، واجد زیبایی هم باشند، مانعی نیست. پاكیزگی: در نثر معیار، جایی برای كلمات ركیك، الفاظ عامیانه و كلیشه‌های فرسوده نیست. برگرفته از کتاب «آیین قلم» ۱۴۰۲/۰۶/۰۸ تلگرام | ایتا | سایت
💢چگونه ننویسیم رضا بابایی توانایی و دانایی قلم در سبک‌باری آن است. قلم راه خود را می‌داند، کافی است که ما بارهای اضافی را از دوش او برداریم و دست و پای او را از قیدها و بندها آزاد بگذاریم. ما نباید به او بیاموزیم که چگونه بنویسد؛ بلکه ما باید نوشتن را از مهارت‌های بالقوۀ قلم بیاموزیم. همین قدر که بدانیم چگونه نباید بنویسیم و قلم را گرانبار از چه قیدهای بیهوده و کلیشه‌ها و عادت‌ها نکنیم، کافی است. قلم، کلمات را بر روی کاغذ می‌آورد کلمات همدیگر را احضار می‌کنند و اندیشه می‌آفرینند و پیش می‌روند. خطا است اگر گمان کنیم که نویسنده در ذهن می‌اندیشد و با قلم می‌نویسد؛ بلکه او در ذهن می‌نویسد و با قلم می‌اندیشد. یعنی آنگاه که شروع می‌کند به نوشتن، کلمات و جمله‌ها و روابط پنهان و پیدای الفاظ، نویسنده را به جهان هزارتوی معانی می‌برند؛ جهانی که پیشتر در ذهن او نبود و اندک اندک بر روی کاغذ شکل می‌گیرد. هر کلمه تا آنگاه که نوشته نشده است، چند حرف به‌هم‌پیوسته است؛ ولی وقتی به روی کاغذ می‌آید، از طریق پیوندها و خویشاوند‌ها و تداعی‌ها، کلمات دیگر را فرامی‌خواند و همراه آنها معانی نو خلق می‌شود. از این رو است که متن‌ها و داستان‌ها و شعرها تا پا به دنیای کاغذ نگذاشته‌اند، به بلوغ نمی‌رسند. به‌واقع اندیشه محصول پیوند و دیدار قلم با کاغذ است. نویسندگان نباید قلم را مجبور به راه و روشی کنند که پیشتر اندیشیده‌اند. رهایی و آزادی قلم بر روی کاغذ، پیش‌اندیشیده‌های پراکنده را به اندیشه‌های بارور و پروار و همگرا تبدیل می‌کند. ما باید یاد بگیریم که قلم را چگونه آزاد بگذاریم نه اینکه او را چگونه در بند عادت‌های فردی و کلیشه‌های جمعی بکشیم. ما باید بیاموزیم که چگونه ننویسیم و قلم را چگونه به بند نکشیم؛ چگونه نوشتن را او خود می‌داند. قلم به مثابۀ موجودی زنده و اندیشنده نه ابزاری برای تبدیل تصدیقات ذهنی به گزاره‌های لفظی، جهانی نامکشوف است که تنها نویسندگان حرفه‌ای به آن راهی دارند. در این جهان، قلم ذهن بیرونی نویسنده است؛ چنانکه ذهن، قلم درونی او است. بخشی از«نشست شبی با اهل قلم» ۱۴۰۲/۰۶/۱۹ تلگرام | ایتا | سایت
💢پاراگراف‌بندی درست رضا بابایی پاراگراف‌بندی درست، سهم بسیاری در فهم آسان و روان مطالب دارد؛ بلکه از بایسته‌های ساده‌نویسی است. هم زیاده‌روی و هم کوتاهی در ایجاد پاراگراف جدید، روند مطالعه را دچار دست‌انداز می‌کند. برای پاراگراف‌بندی، مانند اکثر مباحث ادبی و زبانی، معیار خط‌کش گونه‌ای وجود ندارد تا بر پایۀ آن همۀ نویسندگان یکسان و یک نواخت عمل کنند. همین قدر باید بدانیم که هر پاراگراف، طرح یکی از جزئیات ریزبحث را بر عهده می‌گیرد و برای طرح بحث جزئی دیگر، پاراگراف نیز تجدید می‌شود. ارتباط بندها با یکدیگر از راه جمله‌های نخستین و پایانی است؛ یعنی جملۀ آخر هر بند، بهتر است زمینه و مقدمه‌ای باشد برای بند پسین. پاراگراف‌ها بدنۀ نوشتار را می‌سازند. اگر بدنۀ هر نوشتار ی را به صفحۀ شطرنج تشبیه کنیم، هر یک از خانه‌های سفید و سیاه صفحه، در حکم یک پاراگراف است. بنابراین هر پاراگراف، باید از نوعی استقلال برخوردار باشد. استقلال هر مطلبی نیز وابسته به استقلال هستۀ مرکزی آن است. پس هر پاراگراف توضیحاتی محدود و با جملاتی معدود دربارۀ نکته‌ای است که اگرچه با نکات دیگر ارتباط زنجیروار دارد، از استقلال نسبی نیز برخوردار است. این نکات به هم پیوسته مطلب واحدی را تشکیل می‌دهند که ذیل یک سرفصل (تیتر) قرار می‌گیرند. بنابراین دور از واقع نیست اگر بگوییم: هر پاراگراف یک یادداشت کوتاه و مستقل، یا یک سکانس از یک فیلم بلند است. برگرفته از کتاب «بهتر بنویسیم» ۱۴۰۲/۰۶/۲۷ تلگرام | ایتا | سایت
💢از بیشترنویسی تا بهترنویسی محمد اسفندیاری کتابهای نویسندگان را گاهی سنجش می‌کنند و گاهی شمارش. می‌گویند فلان نویسنده، ده یا بیست یا پنجاه کتاب نوشته است. امّا عدد مهم نیست، بلکه معدود، مهم است. ملاک در سنجش آثار نویسندگان، نه تعداد آنها، که وزن علمی آنهاست. کتابهای نویسندگان را نباید شمرد، بلکه باید وزن کرد. یک کتاب وزین بهتر است از صد کتاب میان‌تهی. با یک کتاب گرانسنگ می‌توان یک ملت را اشباع کرد، ولی با صد کتاب سست‌بنیاد نمی‌توان یک نفر را سیراب ساخت. برگرفته از کتاب «اخلاق نگارش» ۱۴۰۲/۰۶/۲۹ تلگرام | ایتا | سایت
💢آرایش در پیرایش است رضا بابایی گاهی بهترین آرایش، پیرایش است؛ یعنی کاستن برای آراستن؛ مثل جملۀ نازیبا و سنگین زیر که اصلاحش در حذف برخی کلمات آن است. «گروه دوم، شبهاتی هستند که مطرح می‌شوند تا سنت دینی را مورد بازخواست قرار دهند.» کلمات «هستند»، «مطرح شدن»، «مورد... قرار دادن»، هر جمله‌ای را سنگین و بی‌ریخت می‌کنند. از قضا معمولاً به وجودشان هم نیازی نیست و با حذف آنها جمله سبک‌تر و زیباتر می‌شود: ✅«گروه دوم، شبهاتی است که سنت دینی را بازخواست می‌کنند.» ۱۴۰۲/۰۷/۰۱ تلگرام | ایتا | سایت
💢 نویسنده کیست؟ رضا بابایی این سؤال، کهنه و قدیمی است. هر کس از منظر خود به آن پاسخ داده است. اما در هر صورت خطا است اگر گمان کنیم واحد نویسندگی، جمله است؛ واحد نویسندگی متن یا پاراگراف است. یعنی نویسنده کسی است که می‌تواند متن بیافریند؛ ولو با جملات ضعیف. من کتابی نوشتم به نام «بهتر بنویسیم». کل آن دربارۀ جمله‌نویسی است و از آن فراتر نرفته است. ولی واقعا این نویسندگی نیست. ما باید بدانیم که مهارت و نبوغ در حوزۀ کلمه احدی را نویسنده نمی‌کند. و دوم اینکه جمله‌سازی هم کسی را نویسنده نمی‌کند. حتی اگر جملات شما زنده‌ترین سلول‌های پیکر باشد. نویسنده کسی است که ساختار بیافریند. در دوره‌های آموزشی، این مشکل بوده است که ما از جمله فراتر نرفتیم؛ در حالی‌که خیلی از کارهای دیگر باید کرد. تقریباً از دهۀ هشتاد من و خیلی از دوستان متوجه این ضعف شدیم و به این نتیجه رسیدیم که نویسندگی در حوزۀ کلمه و جمله نیست. واحد نویسندگی پاراگراف و متن است. متأسفانه ما این مهارت را نیاموختیم و شاید آموختنی هم نباشد. دست‌کم این را بپذیریم و بعد از این، همۀ وقتمان را صرف کلمه و جمله نکنیم. جمله برای دبستان است و کلمه برای کودکستان. دانشگاه نویسندگی محل آموزش پاراگراف است. آثار و پدیده‌های ادبی خودمان را که می‌بینیم در واقع اهمیت اینها به مجموعه و ساختار کلی آنها است. اگر ساختار نباشد با این دانه‌های تسبیح نه می‌توان ذکر گفت و نه فایده‌ای دارند؛ اشیاء یا گوهرهایی پراکنده در گوشه و کنار هستند. من خواهش می‌کنم از شما وقتی سخن از قلم و نوشتار و نویسندگی می‌شود ذهنتان به سمت کلمه و جملات نرود. آنها مصالحی هستند که در همه جا هست و هرکسی می‌تواند آن را بخرد. هنر بعد از دسترسی به این مصالح است که باید بیاموزیم. ۱۴۰۲/۰۷/۱۰ تلگرام | ایتا | سایت
💢 نویسنده کیست؟ رضا بابایی این سؤال، کهنه و قدیمی است. هر کس از منظر خود به آن پاسخ داده است. اما در هر صورت خطا است اگر گمان کنیم واحد نویسندگی، جمله است؛ واحد نویسندگی متن یا پاراگراف است. یعنی نویسنده کسی است که می‌تواند متن بیافریند؛ ولو با جملات ضعیف. من کتابی نوشتم به نام «بهتر بنویسیم». کل آن دربارۀ جمله‌نویسی است و از آن فراتر نرفته است. ولی واقعا این نویسندگی نیست. ما باید بدانیم که مهارت و نبوغ در حوزۀ کلمه احدی را نویسنده نمی‌کند. و دوم اینکه جمله‌سازی هم کسی را نویسنده نمی‌کند. حتی اگر جملات شما زنده‌ترین سلول‌های پیکر باشد... ادامه مطلب را اینجا بخوانید:👇 http://qomqalam.ir/1402-7-10/ تلگرام | ایتا | سایت
💢زیاده‌گویی رضا بابایی گروه دوم از موانعی كه راه ساده‌نویسی را ناهموار می‌كند، مربوط به مشكلات زبان فارسی است. یعنی عیب نه در نویسنده است و نه در خواننده. مثلا كسی كه بخواهد درست و مطابق قواعد بنویسد، به‌سختی می‌تواند آسان و ساده هم بنویسد. ما دربارۀ توانایی‌‌های زبان مادری‌مان فراوان خوانده‌ایم و نوشته‌ایم، اما كمتر دربارۀ مشكلات بیرونی و درونی این زبان می‌دانیم. اینكه چرا در این زبان نمی‌شود همیشه ساده‌‌نویسی را با درست‌نویسی یا زیبانویسی جمع كرد، ریشه‌های تاریخی دارد و اكنون موضوع بحث نیست. از مهم‌ترین و رایج‌ترین موانع گروه دوم، زیاده‌گویی است. هیچ‌چیز به اندازۀ ریخت و پاش بیهودۀ كلمات، ذهن خواننده را آشفته نمی‌كند. اگر مطلبی را با پنج كلمه می‌توان گفت، نباید از شش كلمه استفاده كرد. هر كلمۀ زائد یا كم‌فایده، بخشی از ذهن خواننده را مصرف می‌كند و همان اندازه او را به درد سر می‌اندازد. اگر به اندازۀ درد سری كه تولید می‌كند و به مقدار اشتغالی كه برای ذهن می‌سازد، فایده نداشته باشد، مزاحم است و مزاحم، مانع روانی و آسانی مطلب است. برگرفته از کتاب «آیین قلم» ۱۴۰۲/۰۸/۲۵ تلگرام | ایتا | سایت|
💢عوامل ذهنی در ساده‌نویسی رضا بابایی بهترین راه برای مهارت‌یابی در ساده‌نویسی، انس با آثار بزرگانی است كه ساده و نغز می‌نوشتند. نویسنده‌ای كه كیمیای سعادت غزالی را می‌خواند ناخودآگاه می‌پذیرد كه می‌توان بزرگ‌ترین دانشمند عصر خود بود و از همه ساده‌تر و شیرین‌تر نوشت. افزون بر آن، برای ساده‌نویسی، دو گروه از عوامل را می‌توان نام برد: گروه نخست زمینه‌های ذهنی و روحیات نویسنده است و گروه دوم، عوامل فنّی و زبانی. شماری از عوامل گروه نخست به این شرح است: اهتمام و اعتقاد به فضیلت سادگی در نوشتار: اگر سادگی در رفتار، بر گیرایی و جذابیت ما نزد مردم می‌افزاید، سادگی در گفتار و نوشتار نیز همین خاصیت را دارد. نویسنده باید بداند كه هر قدر با خواننده خود راحت‌تر باشد، در برقراری ارتباط با او موفق‌تر است. ساده گفتن و ساده نوشتن، اگر نزد عوام برهان كم‌سوادی است، نزد دانایان نشانۀ درآمیختن معلومات با ذهن و ذهن با زبان است. پختگی و شفافیت مطلب در ذهن نویسنده: فقط كسانی قادر به رعایت سادگی در نوشتار خود هستند كه درباره آنچه می‌نویسند، خود دچار ابهام و گنگی نباشند. جمله‌های گنگ و سردرگم، حكایت از ذهنی آشفته و ناتوان دارد. تصور مخاطب واحد: نویسنده‌ای كه هنگام نوشتن، مخاطبی آشنا را تصور می‌كند و گویی فقط برای او می‌نویسد، خودبه‌خود قلمش ساده و مهربان می‌شود؛ همچنان‌كه هر یك از ما در گفت‌وگوهای دوستانه با هر یك از اطرافیان خود، زبانی ساده و مهرآمیز داریم. نمونۀ تاریخی و بسیار شكوهمند این‌گونه سخنوری و اثرآفرینی، مثنوی معنوی و دیوان غزلیات شمس تبریزی است كه مخاطب اثر نخست، حسام‌الدین چلبی و مخاطب دومین، شمس تبریزی است. نوشتن برای شنیدن: نوشتار باید مرزهای باریك خود را با گفتار حفظ كند، اما می‌سزد كه پیوسته از لطایف، ظرایف، توانایی‌‌ها، شیوۀ واژه‌سازی‌، شگردهای زبانی و حتی لحن و موسیقی محاورات مردمی سود برد. باید چنان نوشت كه خواننده گمان كند كسی در حال گفت‌وگوی رودررو و شفاهی با او است. نوشته‌ای خواندنی است كه شنیدنی نیز باشد. اگر برخی چنان می‌گویند كه گویی در حال نوشتن‌اند! برخی نیز چنان می‌نویسند كه گویا مشغول گپ‌و‌گفت دوستانه‌اند. مردم از ساعت‌ها گفت‌وگو با یك‌دیگر خسته نمی‌شوند و اگر نویسندگان نیز به‌گونه‌ای بنویسند كه خواننده بیش از احساس خواندن، احساس شنیدن كند، به توفیقی بزرگ در جذب خواننده دست یافته‌اند. مدیریت اطلاعات و صرفه‌جویی در داده‌ها: نویسنده نمی‌تواند در هر نوشته یا هر جمله، همۀ آنچه می‌داند یا لازم می‌داند، در هم ادغام كند و تحویل خواننده دهد. بسیاری از نوشته‌ها، فقط به این دلیل ناخواندنی و دشوارند كه بیش از ظرفیت خود، بار برداشته‌اند. درست آن است كه به تعداد واحدهای مستقل معنایی، جمله‌های مستقل ساخت و از تودرتو كردن عبارات پرهیز كرد. خود‌داری از فضل‌فروشی‌: برخی را به‌غلط گمان بر آن است كه نباید به همان آسانی و راحتی كه سخن می‌گویند، قلم بزنند؛ وگرنه متهم به بی‌سوادی می‌شوند! این گمان خام، شماری از نویسندگان را به ورطه «لفظ قلم» و «دشوارنویسی» انداخته است. اعتماد به‌نفس: روح‌های شجاع، سادگی را دوست دارند و خود را نیازمند پیرایه‌ها و آرایه‌های مصنوعی نمی‌بینند. اگر نویسنده‌ای، به سخنش اطمینان نداشته باشد، نمی‌تواند آن را ساده بگوید. لاجرم به لفّاظی و شعبده‌بازی با كلمات روی می‌آورد و می‌كوشد ادراك خواننده را درگیر الفاظ كند. نیز ساده‌نویسی، نوعی كلیشه‌ستیزی و گاهی حتی ساختارشكنی است و بی‌اعتنایی به قالب‌های غالب و كلیشه‌های حاكم، كار دلیران عرصه قلم است. معناگرایی: كسی می‌تواند ساده و روان بنویسد كه قصدش از نوشتن، پیام‌رسانی باشد، نه بازی با كلمه. به قول مولوی نمی‌توان هم به قافیه‌ اندیشید و هم به دیدار؛ هم «حرف» را دید و هم «غرض» را: ناطقی یا حرف بیند یا غرض كی شود یك‌دم محیط دو غـرض چون به معنی رفت شد غافل ز حرف پیش و پس یك‌دم نبیند هیچ طرف برگرفته از کتاب «آیین قلم» ۱۴۰۳/۰۱/۱۹ تلگرام | ایتا | سایت|