eitaa logo
کانون نویسندگان قم
2.2هزار دنبال‌کننده
693 عکس
98 ویدیو
8 فایل
🔹کانال رسمی کانون نویسندگان قم ارتباط با مدیر کانال: @kanooneqom نشانی: قم: خیابان دورشهر،نبش میدان رسالت، جنب دانشگاه طلوع مهر ، کانون نویسندگان قم تلفن: ۳۷۸۳۱۴۲۱ - ۰۲۵
مشاهده در ایتا
دانلود
💢زبان علمی رضا بابایی زبان نوشتاری را به زبان‌های علمی، ادبی، محاوره‌ای و طنز تقسیم می‌کنند. مناسب‌ترین زبان برای مقالات و آثار محققانه، زبان علمی است. در این نوع نگارش، الفاظ باید گویا، کوتاه و آسان‌یاب‌ باشند. بنابراین لفظ نباید چندان خودنمایی ‌کند و بیش از مجرایی برای عبور آسان‌تر معانی باشد. از ویژگی‌های زبان علمی آن است که در آن از کنایات دور و تشبیهات ادیبانه و نازک‌خیالی‌های شاعرانه پرهیز می‌شود و معانی با مأنوس‌ترین کلمات خود می‌آیند. نویسنده وقتی با چنین زبانی سخنی می‌گوید، از امثال عبارات زیر می‌پرهیزد: عرصۀ خاکی را به نور افلاکی خود روشن کرد؛ به جای «به دنیا آمد». اسب حکومت را به زیر ران گرفت؛ به جای «به حکومت رسید». شاهد مقصود را در آغوش گرفت؛ به جای «به مقصود رسید». حضور به هم رسانید؛ به جای «آمد». زیبایی و شیوایی در هر زبانی، معنایی دارد که باید بدان پایبند بود. شیوایی در همۀ انواع نثر پسندیده، و بلکه لازم، است. می‌توان علمی نوشت و زبان را به عبارات عاطفی و احساساتی نیاراست، و در عین حال از چاشنی ذوق سود برد. آنچه در زبان علمی ممنوع است، تعابیر شاعرانه و نثرهای ادبی است، نه زیبایی و استواری که در هر زبانی، معنا و خصلت‌های مربوط به خود را دارد. به نمونۀ زیر توجه شود: زبان ادبی: چهل سال از هجرت پیامبر (ص) به مدینه می‌گذشت که فرشتۀ شهادت، درهای بهشت وصال را به پاداش عمری عشق و جانبازی در راه معشوق ازلی، در وعده‌گاه همیشگی، به روی عاشق دلسوخته کوفه، مولای خوبان، گشود. زبان علمی، همراه با شیوایی: در سال چهلم هجری، آن امام گرامی، پاداش عمری فداکاری را در راه حق و حقیقت در محراب نماز گرفت. ۱۴۰۳/۰۶/۰۸ تلگرام | ایتا | سایت|
💢بازی با اعصاب خواننده رضا بابایی بند زیر، حدود ۵۰ کلمه دارد و هشت غلط و چند مشکل بلاغی و ویرایشی و یک عیب بزرگ که من آن را «بازی با اعصاب خواننده» می‌نامم: «جنبه های بسیار حائز اهمیتی از دین، جدای از محتوای گزاره ای باور های دینی، در دسترس درک و فهم ما قرار دارند. بنابراین مطالعه دین می تواند از اتخاذ یک رویکرد پراگماتیکی در باره معنا بهره مند گردد، در حالی که همزمان به این نکته نیز توجه دارد که این دیدگاه پیشاپیش متکی به مفروضات معناشناسانه خاص خود است .» از غلط‌های تایپی و ویرایشی آن می‌گذرم که چندان مهم نیست. به مشکلات بلاغی و بیانی آن(مانند گرته‌برداری و تتابع اضافات در برخی عبارات) هم کاری ندارم. مشکل اصلی این بند که در قلم نویسندگان دیگر نیز کم‌وبیش به چشم می‌خورد، «ابهام ساختگی» است؛ یعنی ابهامی که دلیلی ندارد جز اعتیاد برخی نویسندگان به خواننده‌آزاری و پیچاندن مطلب. آنان گمان می‌کنند اگر بگویند «فلان شخص، پسر زنی است که او مادر من است و نیز همسر پدرم»، علمی‌تر و باکلاس‌تر از آن است که بگویند او برادر من است. سرراست نوشتن و ساده‌گویی را در شأن خود نمی‌دانند؛ وجاهت علمی را در گره‌افکنی بر مفاهیم ساده می‌بینند، و آب را گل‌آلود می‌کنند تا به نظر عمیق‌تر بیاید. این گروه از نویسندگان را که متأسفانه شمارشان هم کم نیست، باید از مهم‌ترین عوامل بی‌رغبتی جوانان به مطالعۀ آثار فلسفی و علمی شمرد. من سعی کردم پاراگراف بالا را بازنویسی کنم؛ اما نتوانستم؛ چون ارتباط جملات بسیار سست و مبهم است و دقیقا معلوم نیست که نویسنده چگونه از برخی جنبه‌های حائز اهمیت در دین، به این نتیجه رسیده است که «بنابراین مطالعه دین می‌تواند از اتخاذ یک رویکرد پراگماتیکی درباره معنا بهره‌مند گردد.» باقی عبارات نیز بر دامنۀ ابهامات می‌افزاید. خوانندگان، معمولا با مطالعۀ این دست نوشتارها، خود را متهم به بی‌سوادی یا نداشتن تمرکز می‌کنند؛ اما به‌واقع مشکل در فرستنده‌ است، نه گیرنده. اگر نویسندگان ما بپذیرند که اهمیت و ارزش آنان در گره‌گشایی است، نه در زحمتی که برای فهم مطلب به خواننده می‌دهند، خدمتی بزرگ به رشد علمی جامعه کرده‌اند. ۱۴۰۳/۰۶/۱۹ تلگرام | ایتا | سایت|
💢سودمندی و خوشایندی نوشتار رضا بابایی هر نوشته‌ای با دو ویژگی، «خواندنی» می‌شود: سودمندی و خوشایندی. یک. سودمندی نوشتۀ سودمند، همه يا بيشتر ویژگی‌های زیر را دارا است: ۱. از مضمون و معنایی تازه و بکر برخوردار است؛ یا در مقدمات، یا در نتیجه. اگر نویسنده‌ای نه مقدمات و استدلالی تازه‌ دارد و نه به نتیجه‌ای جدید رسیده است، به هیچ وجه صلاح نیست که دست به قلم ببرد؛ وگرنه عرض خود برده و به دیگران زحمت داده است. ۲. به سمت کلی‌گویی نمی‌رود. کلی‌گویی، متن را به انشا تبدیل می‌کند. انشانویسی، خطری مهلک برای هر نوشته‌‌ای است. انشا مانند فشار دادن پا بر پدال گاز خودرو است، در حالی که خلاص است. گاز بدون دنده، سر و صدای بیهوده تولید می‌کند و آزاردهنده است. خطر انشانویسی را از راه‌های مختلف می‌توان از پیش پای نوشتار برداشت؛ مانند ورود به جزئیات و مصادیق، غنی‌سازی علمی متن، هدفمندی و ارجاع به منابع لازم یا مفید. ۳. ذهن خواننده را یا قانع می‌کند یا درگیر. ۴. افقی جدید پیش روی خواننده می‌گشاید. ۵. بیش از استدلال یا اطلاعاتی که ارائه می‌دهد، مدعایی ندارد. دو. خوشایندی خوشایندی یا لذت‌بخشی متن، به اندازۀ سودمندی آن، مهم و کارساز است؛ اما اکثر نویسندگان ما به آن نمی‌اندیشند یا برای رسیدن به آن، ناشی‌گری می‌کنند. خواندن، به‌خودی‌خود کاری سخت و ریاضت‌گونه است و نویسندۀ ناشی، بر سختی کار و زحمت خواننده می‌افزاید. زبان فارسی نیز چالاکی و توانمندی زبان‌های اصلی دنیا را ندارد. به همین دلیل، متأسفانه بیشتر نوشته‌های فارسی‌زبانان خواننده‌آزار است. لذت‌بخشی، صفت اختیاری برای متن نیست؛ بلکه ضروری است و اگر کسی از عهدۀ آن برنمی‌آید، بهتر است کار و باری دیگر برگزیند یا جز به‌ضرورت دست به قلم نبرد. لذت‌بخشی متن در گرو طیفی از مهارت‌های قلمی و آرایه‌های زبانی است؛ از تایپ پاکیزه تا تصویرسازی‌های هنرمندانه و مهندسی ماهرانۀ متن و تنوع در تعبیر و زاویۀ دید. برخی از مهم‌ترین مهارت‌ها و آرایه‌هایی که ممکن است متنی را «خواندنی» کند، به این شرح است: ۱. پاکیزگی. ۲. سادگی. ۳. برابری کمّی و کیفی لفظ با معنا. ۴. صمیمت. ۵. ابتکار در تعبیر و اعتدال در استفاده از کلیشه‌ها. ۶. طنر ملیح، ملایم و پراکنده. ۷. تدوین و چیدمان منطقی. ۸. استفاده از آرایه‌های زیرپوستی. ۹. مراعات شعور خواننده. ۱۰. غنای واژگانی. ۱۱. مناعت طبع و پرهیز از شیوه‌های دستمالی‌شده در بیان. ۱۲. اهتمام‌ به تغییر ذائقۀ خواننده در ایستگاه‌های بین‌راهی. ۱۳. تبدیل مطلب به نکته و نکته به مطلب در برخی پاراگراف‌ها. ۱۴. استفاده از شگردهای روایت در داستان و سینما، مانند بازگشت(فلش‌بک) و پایان باز در آخر متن. ۱۵. ظهور حالات روحی نویسنده(مانند خشم، شادی، غم و هیجان) در متن؛ آن مقدار که به فضای علمی بحث لطمه نزند و بیش از حد آن را شخصی نکند. ۱۶. برخی آرایه‌های سنتی، مانند تناسب و تلمیح و حسن مطلع. خوشایندی نوشتار، بر پایه‌های دیگری نیز استوار است. شرح اصول نامبرده و غیر آن را به فرصتی دیگر می‌سپارم. ۱۴۰۳/۰۶/۲۷ تلگرام | ایتا | سایت|
💢بازنویسی بهتر از بسیارنویسی محمد اسفندیاری نویسنده باید رنج بکشد و عرق از جان بریزد و به مرارت تن بدهد. پاداش باریک‌نویسی، دقیق‌خوانی است و کیفر سرسری‌نویسی، سرسری‌خوانی. «آنکه باد می‌کارد، طوفان درو می‌کند»؛ و آنکه چون باد می‌نویسد، نوشته‌اش به سرعت طوفان خوانده می‌شود. نویسنده‌ای که می‌نویسد و می‌گذرد، خواننده‌اش نیز می‌خواند و می‌گذرد. اما نویسنده‌ای که در صفحه به صفحۀ کتابش بماند، خواننده نمی‌تواند از آن بگذرد. هرچه بدون زحمت نوشته شود، بدون لذت خوانده می‌شود. کشش هر نوشته در گرو کوشش نویسنده است. نویسنده باید مرارت بکشد تا خواننده حلاوت بچشد. جان کَند تا خواننده جان پرورد. رنج بَرد تا خواننده گنج یابد. پایان این مقاله، پایان سخن نویسنده نیست. پس سخن را با یک سخن کوتاه، کوتاه کنیم که بازنویسی فرصتی است برای نویسنده تا نوشته‌اش را بسامان‌تر کند. دریغ است نویسنده این فرصت را از خود دریغ دارد. پس نویسندگان! بازنویسی کنید. برگرفته از کتاب«اخلاق نگارش» ۱۴۰۳/۰۷/۰۱ تلگرام | ایتا | سایت|
💢 نوشتۀ خوب سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا) ۱. ویژگی‌های نوشته خوب از حیث پیام یک. تناسب با مقتضیات زمان نوشته خوب باید با نیازهای روزگار خود همساز و دمساز باشد. گذشته از اصول ثابت اعتقادی و برخی احکام عملی که در همه روزگاران ثابتند، دیگر اصول و فروع را باید به تناسب مقتضیات زمان دریافت و به خواننده انتقال داد. دو. هماهنگی با نیاز مخاطب نوشته خوب پیش از شکل‌یابی و استوار شدن، مخاطب خود را ارزیابی می‌کند. برخی از نیازهای مخاطب فطری‌اند، یعنی پاسخ‌گویی به آنها عین تعهّد است؛ و برخی زاید و «نیازنما» یند. در نوشته خوب، خواننده باید پاسخ نیازهای فطری خود را بیابد، خواه علمی باشد و خواه احساسی، کاربردی، تفریحی، و جز آنها. از این رو، پیش از دست بردن به قلم، باید بدانیم: برای چه کسانی می‌نویسیم. آن کسان چه نیازهای فطری و اصیلی دارند. راه پاسخگویی به آن نیازها چیست. آن راه را چگونه با قالب و زبان گفتار خود هماهنگ و همنوا سازیم. سه. اصالت و استواری مفهوم نوشته خوب باید مبانی و اصول خود را از سرچشمه‌ای وام بگیرد که تشنگی انسان و جهان را سیراب کند، نه آن که او را به امید آب به سوی سراب بکشاند. نویسندگانی که اصول فکری خویش را از شرق و غربِ اندیشه‌ای وام می‌گیرند، حتّی اگر مطلب خُنثا بنویسند - البتّه به اعتقاد ما، مطلب خُنثا وجود ندارد- به هر حال روزی خواننده خود را به بیراهه می‌برند. هر نوشته‌ای، با هر موضوع و فضایی، باید رو به قبله حقیقی داشته باشد و محراب عبادتی عاشقانه باشد. اگر نوشته‌ای از سرچشمه وحی خداوند و سنّت پاکان سیراب گردد، نیازهای فطری مخاطب را حتماً پاسخ می‌گوید. اگر می‌بینید که بیگانگان و نیز خودی‌های بیگانه پیمان، گاه در گرفتن مهار فکری جامعه پیشتازند، نه از آن رو است که برحقّند. این، از کم‌کاری و کم‌کوشی و کم‌حوصلگی بعضی از مؤمنان اهل قلم است! در این میان، باید دقّت ورزیم که به نام دین، هر تر و خشکی را بر سفره اندیشه مردم ننشانیم و تا اطمینان نیافته‌ایم که سخنی ریشه در وحی خداوند و سنّت پاکان دارد، آن را به قلم نیاوریم، حتّی اگر میان دینداران مشهور باشد. ۲. ویژگی‌های نوشته خوب از حیث آیین یک. درست‌نویسی دو. شیوانویسی نوشته خوب باید هم بر پایه قواعد و هنجارهای شناخته شده ادبی استوار باشد و هم دلکش و شیوا جلوه کند. درستی سخن در دانش‌های دستور زبان، لغت، بافت‌شناسی و ساخت‌شناسی ارزیابی می‌گردد. از این رو، نوشته درست آن است که با معیارهای این چهار دانش برابری کند. نیز برای شیوانویسی (فصیح و بلیغ‌نویسی) راهکارهایی یافت می‌شوند که در دانش‌های معانی، بیان، بدیع، و سبک‌شناسی مطالعه می‌گردند. ناگفته نگذاریم که معمولاً جز با درست‌نویسی، شیوانگاری ممکن نیست. برخی بر این عقیده‌اند که کسی با آموختن قواعد درست‌نویسی، به ویژه دستور زبان، نویسنده نمی‌شود. ما نیز با این گروه همنواییم، امّا نباید از این مقدّمه درست به نتیجه‌ای نادرست رسید. آموختن قواعد درست‌نویسی، برای نویسنده شدن «کافی» نیست، امّا مسلّماً «لازم» است. مشکل امروز ما این است که قواعد درست‌نویسی را بَد می‌آموزیم، یعنی آنها را به مثابه ضوابطی خشک و غیرکاربردی تعلیم می‌دهیم. هر نویسندۀ خوب باید قواعد را فراگیرد تا هم از راهی کوتاه به مقصد برسد و هم بتواند پشتوانۀ اصولی و استدلالی برای کار خود فراهم آورَد و هم در آموزشِ سبْک و شیوه خویش به دیگران موفّق باشد. برگرفته از کتاب «بر بال قلم» ۱۴۰۳/۰۷/۰۳ تلگرام | ایتا | سایت|
💢واژه‌پردازی رضا بابایی زبان‌ها برای ماندن و بالیدن، باید پیوسته بر گسترۀ واژگانی خود بیفزایند. گسترش واژگانی، مهم‌ترین عامل پایایی و پویایی زبان نیست؛ اما جزء نیازهای ضرور هر زبانی است که می‌خواهد عمری درازتر داشته باشد. افزایش واژگان در زبان‌ها، معمولا از سه طریق است: وام‌گیری از زبان‌های بیگانه؛ احیای واژه‌های کهن و فراموش‌شده؛ ساختن واژه‌های جدید. راه چهارمی هم وجود دارد که بیش‌وکم به آن عمل می‌شود، اما هنوز رسما جزء راه‌های واژه‌سازی به شمار نیامده است. من نام این راه را «واژه‌پردازی» می‌گذارم؛ در مقابل «واژه‌سازی». در واژه‌سازی، ما کلمه یا ترکیبی را که پیشتر نبوده است، می‌سازیم؛ مثل «پوشه» یا «پرونده» یا «فناوری» یا «آسیب‌شناسی». در واژه‌پردازی، کلمۀ جدیدی ساخته نمی‌شود، بلکه کلمه‌های موجود و رایج، در شکل یا معنایی جدید با روابطی متفاوت، پردازش یا پرورش می‌یابد. روشن است که این شکل یا معنای جدید، باید همسانی‌هایی با شکل و معنای قدیم کلمه داشته باشد؛ اما به هر حال، «کلمۀ جدید» به حساب می‌آید. پیش از مثال، بگویم که در واژه‌پروری، کلمه‌ای که بازپروری می‌شود، باید همراه قرینه‌‌ای باشد که معنای جدید و پرداخته را پیش چشم خواننده بیاورد. مثال روش این شیوۀ واژه‌افزایی، کلمۀ «راهنما» در ترکیب «راهنما زدن» است. کلمۀ راهنما در پیشینۀ زبان فارسی، هیچ گاه با «زدن» به کار نرفته بود؛ اما وقتی در ماشین‌ها چراغ راهنما نصب کردند، نیاز بود که برای استفاده از آن، کلمه‌ای بیابیم یا بسازیم. مردم ترکیب «راهنما زدن» را ساختند و گرفت. در واقع کلمۀ «راهنما» در ترکیب «راهنما زدن»، تغییر کاربری داده و با پذیرفتن فعل «زدن»، چهره‌ای جدید از خود را به نمایش گذاشته است. پیش از این ابتکار، با «راهنما» هر کاری می‌کردند جز «‌زدن»! در اینجا، کلمۀ «راهنما» ساخته یا احیا نشده است؛ بلکه از رهگذر بازپروری و پردازش، معنایی جدید یافته است که البته پیوستگی آشکاری با معنای قدیم خود دارد. «حروف‌چینی» هم مثال خوبی است. حرف و چیدن، جدید نیست؛ اما نسبت دادن آنها به یكدیگر كه در چاپخانه‌‌ها اتفاق افتاد، جدید است. از همین دست است کلمۀ «ارتباط‌گیری» که در روابط‌عمومی مؤسسات و اداره‌ها ساخته شد و جا افتاد. «پرینت گرفتن» و «نظر گذاشتن = کامنت» هم همین حکایت را دارد. واژه‌پردازی غیر از ترکیب‌سازی است. در ترکیب‌سازی، کلماتی کنار هم می‌نشینند که پیشتر نیز میان آنها هم‌نشینی یا همراهی بوده است. بنابراین «آسیب‌شناسی» و مانند آن، ترکیب‌سازی است، نه واژه‌پردازی؛ زیرا «آسیب را شناختن»، جدید نیست؛ بر خلاف – مثلا – ارتباط گرفتن یا راهنما زدن، که جدید است. واژه‌پردازی، گرته‌برداری هم نیست. در گرته‌برداری، بر اثر تقلید از زبان‌های بیگانه، گاهی دو کلمه کنار هم می‌آیند که پیشتر با هم نمی‌آمدند و اکنون نیز نیازی به هم‌‌نشینی آن دو با یک‌دیگر نیست. مثلا وقتی کسی می‌گوید: «اجازه بدهید نخست خدمت شما سلامی داشته باشم» سلام را با داشتن، همراه کرده است که نه ریشۀ تاریخی دارد و نه نیازی به آن است؛ چون می‌توانست بگوید: «اجازه بدهید نخست سلامی کنم». از همین‌‌ گونه است: دوش گرفتن و خواب افتادن. این را هم بگویم که ما می‌توانیم برای غنی‌سازی زبان، رابطه‌های متفاوت میان کلمات را از متون گذشته کشف کنیم و به کار ببریم. مثلا من با نگاهی سطحی و سریع به باب نخست گلستان(سیرت پادشاهان)، ده‌ها رابطۀ واژگانی به چشمم خورد که امروز برای ما «متفاوت» محسوب می‌شود. چند نمونه‌اش را در زیر می‌آورم: «برادران حسد بردند و زهر در طعامش کردند» حسد بردن = حسادت ورزیدن، حسودی کردن. زهر در عذا کردن= زهر در غذا ریختن. «فرصت نگاه می‌داشتند.» فرصت را نگه داشتن = قدر فرصت را دانستن. «فریدون ... پادشاهی یافت.» پادشاهی یافتن = به پادشاهی رسیدن. «ملک را عجب آمد.» عجب آمدن = تعجب کردن. «خیال باطل بست.» خیال بستن = پنداشتن. «چندان نعمت را به چندین مدت برانداخت.» نعمت برانداختن = هدر دادن نعمت. استفاده از این‌گونه رابطه‌های متفاوت، نیاز به مهارت و تجربه دارد و کار نویسندگان تازه‌کار نیست؛ چون اندکی نابلدی در استفاده از این رابطه‌ها، زبان را از ریخت می‌اندازد. در عین حال، دیده‌ام که نویسندگان ورزیده و هنرمند، بدون اینکه به دام کهن‌گرایی و زبان باستانی بیفتند، این رابطه‌ها را به نثر خود راه داده‌اند و از این رهگذر به نثری رنگارنگ و سرشار از واژگان غیر تکراری دست یافته‌اند. بر هم زدن روابط کلیشه‌ای میان واژگان، اگر هنرمندانه صورت بگیرد، بسامد واژگانی نویسنده را بالا می‌برد و می‌دانیم که یکی از عوامل مهم در آفرینش نثرهای اثرگذار، بسامد واژه‌های غیر تکراری است. ۱۴۰۳/۰۷/۱۲ تلگرام | ایتا | سایت|
💢تناسب واژه با سبک و مخاطب سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا) در نوشته‌های عمومی، واژه نه باید فنّی و خاص باشد و نه سَخیف و سَبُک. باید اعتدال رعایت گردد و سعی شود که مخاطب واژه‌ها را به راحتی بفهمد. از آفات گویندگی و نویسندگی در میان بعضی عالمان، «به کارگیری واژه های خاص و اصطلاحی» است. کم نیستند دانشجویان و جوانانی که با همۀ علاقه‌شان به مباحث علمی، گاه از این‌گونه سخن گفتن و قلم زدن گله دارند. اکنون بعضی تعبیرهای این چُنین را ذکر می‌کنیم و برابرهای پیشنهادی را می آوریم. شایان تذکّر است که در ارائه برابرها، به جنبۀ کاربردی تعابیر نظر داشته‌ایم و نه معادلِ لفظ به لفظ: به شَرحْ ایضاً: این نیز مثلِ همان است علی ای حال / علی ای تقدیر: به هر حال إنْ قُلْت کردن / زدن: اِشکال گرفتن ذاتِ اقدس اِلاه: وجود پاک خداوند ائمه هُداهِ مَهدیین: امامان راهنمای رهیافته مسبوق به ذهن: آشنا طابَقَ النّعلُ بالنّعلِ: درست مثلِ هم صَبَّحَکم اللّه بالخیر: صبحتان به خیر لا تُعَدُّ و لاَ تُحْصی: از حدّ و حساب بیرون است به نَصِّ قرآن: قرآن به روشنی فرموده است روایات مأثوره: روایت‌های رسیده از امامان به عبارت اُخْرا: به بیان دیگر جمع بین این و آن: هر دو را به جا آوردن اگر اَمر دائر شود بین این و آن: اگر قرار شود یکی انجام گیرد لطائف‌الحِیل: با تدبیرهای نیکو ذَوی‌الحُقوق: صاحبانِ حق وَ قِس عَلی ذلک: مثل همان مُعْتَنابه: شایسته توجّه فَلِذا: بنا بر این بناءً علی هذا: بنابراین لا یخْفی: پوشیده نیست بِلا شُبهه: بی تردید واجدِ شرایط: دارای شرط‌ها اِلی یومِنا هذا: تا امروز بِالملازمه می‌فهمیم: از آن، این را هم می‌فهمیم عقاید حَقّه: عقیده‌های درست برگرفته از کتاب «بر بال قلم» ۱۴۰۳/۰۷/۲۴ تلگرام | ایتا | سایت|
💢بايسته‌های مخاطب‌مداری رضا بابایی اكثر پژوهش‌های علمی، افزون بر جنبۀ تحلیلی و گزارشی، ارزش‌داوری هم می‌كنند. بنابراین با گرایش‌های درونی خوانندگانشان درگیر می‌شوند. بدین رو علاوه بر مغزها، با قلب‌ها نیز سروكار دارند. قلب‌ها، قواعد خود را دارند و برخلاف مغزها چندان پیش‌بینی‌پذیر و قابل یكسان‌سازی نیستند. آنها كمتر تن به بخشنامه‌های دستوری یا حتی منطقی می‌دهند. هر مغزی را با چند استدلال می‌توان تسلیم كرد؛ اما لشكر براهین را به قلعۀ قلب‌ها راهی نیست. فرق است میان معتقد شدن و متقاعد گشتن. اولی، نصیب قلب است و دومی، بهرۀ عقل. به سخن دیگر، مغز را باید متقاعد كرد و قلب را معتقد. اقتضای مغز، غیر از تقاضای قلب است. قلب، كانون عواطف و مركز گرایش‌های ناخودآگاه است؛ اما مغز، قرارگاه اندیشه‌ها و كنش‌های خودآگاه. بنابراین بر آفرینندگان آثار فرهنگی است كه مخاطب خود را معجونی از گرایش‌های قلبی و كنش‌های مغزی بدانند، و یكی را فدای دیگری نكنند. پاره‌ای از نوشته‌ها و خطابه‌ها و برنامه‌های سمعی- بصری، یكی از این دو را می‌بینند و دیگری را نه. گاه چنان احساس‌گرایی می‌كنند كه گویی مخاطب آنان سراپا قلب است و تهی از مغز و اندیشه؛ گاه نیز چندان بر طبل استدلال‌های ریز و درشت می‌كوبند كه گویا عقل محض را خطاب می‌كنند! در كتاب‌ها و مقالات علمی، نباید عاطفۀ خواننده را تحریك كرد؛ همچنان‌كه در بیانات احساسی و شاعرانه، نباید میدان را به براهین عقلی و استدلال‌های خشك داد. در عین حال نباید از یاد برد كه خردورزی و نگارش علمی، ابایی از چاشنی‌های قلب‌پسند ندارد؛ چنانكه در حین گفت‌وگو با قلب‌ها نیز نباید از یاد برد كه مغز و عقل مخاطب نیز حاضر است و نظارت می‌كند. «باید در وجود یك نویسنده در آنِ واحد، یك متفكر، یك هنرمند و یك ناقد با هم مشغول كار باشند. وجود یكی از این مفروضات كافی نیست. متفكر، فعال و دلیر است؛ پاسخ چراها را می‌داند، هدف‌های نهایی را می‌بیند و نشانه‌های راهنما را مشخص می‌كند. هنرمند، احساساتی است و عواطف لطیف دارد. از هر طرف محاط در این سؤال است كه "چگونه" كار را باید انجام داد؛ به دنبال چراغ راهنما می‌رود، به فارغ شدن نیاز دارد؛ وگرنه پخش‌وپلا می‌شود، و تجزیه می‌گردد.» برگرفته از کتاب «آیین قلم» ۱۴۰۳/۰۷/۳۰ تلگرام | ایتا | سایت|
💢بهترين آموزشگاه نویسندگی(۱) رضا بابایی بخوان و بنویس! هیچ راه دیگری برای بهتر نوشتن نیست. مطمئن باشید! بهترین کلاس‌های آموزش نویسندگی، میان سطرهای یک نوشتۀ خوب برگزار می‌شود و مؤثرترین گام را آنگاه برمی‌داری که قلم به دست می‌گیری و می‌نویسی. در جهان، راه‌هایی هست که باید با سر پیمود: در ره چو قلم گر به سرم باید رفت با دلِ زخم‌کش و دیدۀ گریان بروم راه‌هایی را هم که باید با پا پیمایش کنیم، می‌شناسیم: راه خانه، راه مدرسه، راه بازار... . نوشتن، راهی است که در آن از پا و سر کاری ساخته نیست. در این راه با دست باید گام زد تا به مقصد رسید. پس بخوان و بنویس و بدان که جز این راهی نیست. اما درس‌واره‌هایی هم هست که دانستن آنها خالی از سود نیست. دانستن این آموزه‌ها اگرچه معجزه نمی‌کند، در برداشتن گام‌های نخست، کمک‌کار نوقلمان است. به‌ویژه اگر این دانستنی‌ها مقدمه‌ای برای کارورزی و تمرین باشد، سودی دوچندان دارند. در مجموعۀ گفتارهای حاضر می‌کوشیم برخی از آنچه به کار قلم‌زنان و نویسندگان مبتدی می‌آید، همراه شرح و تمرین بازگوییم. باشد که به کار آید و زحمت نیفزاید. سخن نخست را به «آنچه نویسندگان باید بدانند» اختصاص می‌دهم. بر این گمانم که هر نویسنده‌ای باید سه نوع آگاهی داشته باشد: ۱. آگاهی‌های تخصصی این نوع آگاهی، نویسنده را از ورطۀ تکرار و تقیلد می‌رهاند و قوی‌ترین انگیزه‌ها را برای نوشتن فراهم می‌آورد. شک نکنید که اگر کسی سخنی بکر و تازه داشته باشد، نمی‌تواند قلمش را بی‌عار و بیکار در گوشه‌ای رها کند. صاحب قلم، پیشتر و بیشتر باید صاحب‌نظر باشد. آنکه سخنی برای گفتن ندارد، انگیزۀ چندانی هم برای نوشتن ندارد و این بی‌انگیزگی، همۀ راه‌ها را به سوی نویسندگی برتر می‌بندد. بازگویی گفته‌ها و نوشته‌های دیگران هم دردی را دوا نمی‌کند. دست کم باید ثلثی از هر نوشته، حاوی نکته‌ها یا نظریه‌های بکر باشد تا قلم در دست بی‌تابی کند و برای رقصیدن بر روی کاغذ لحظه‌ها را بشمارد. اگر در نوشتن کاهلیم و شب و روزمان با کاغذ و قلم نمی‌گذرد، شاید از آن رو است که معرفتی نو از درون، ما را به جلوه‌گری نهیب نمی‌زند. از پیش گفته‌اند که «پری‌رو تاب مستوری ندارد.» پری‌رویانِ معرفت، سینۀ صاحب خود را می‌شکافند و از ریسمان قلم بر صفحۀ کاغذ می‌نشینند. رغبت و قوت در نوشتن، همچون شیر مادران است که تا فرزند نو نزایند، در سینه نمی‌جوشد. ادامه دارد.... ۱۴۰۳/۰۸/۰۱ تلگرام | ایتا | سایت|
💢بهترين آموزشگاه نویسندگی(۲) رضا بابایی ۲. آگاهی‌های عمومی نویسندگان علاوه بر تخصص و صاحب‌نظری در یکی از رشته‌های علمی، باید به سایر شاخه‌های علوم همگن هم سرک کشیده یا سری زده باشند. بی‌خبری محض از دیگر حوزه‌های علمی و ناآشنایی با علوم روز، قلم را خشک، و خالی از هیجان می‌کند. نگارنده بر این عقیده است که هر نویسنده‌ای باید _علاوه بر آگاهی‌های تخصصی و موضوعی_ کمابیش از موضوع و مسائل علوم دیگر، مانند تاریخ معاصر و فلسفه‌های جدید و علوم ارتباطات و هر دانشی که چالشگا‌ه‌ اندیشه‌های دینی است، باخبر باشد. پذیرفته نیست که نویسنده‌ای برای فارسی‌زبانان، کتاب یا مقاله یا وبلاگ بنویسد، اما نداند که چالش‌های ذهنی آنان چیست و چه تاریخ پر فراز و نشیبی را پشت سر دارند. مطالعات و آگاهی‌های عمومی، فواید دیگری نیز برای هر نویسنده‌ای دارد. غنای واژگانی و مهارت در ساختن جمله‌های متنوع و با حال و هوای متفاوت و مانند آنها، از دیگر عایدات پرخوانی و آگاهی‌های گسترده است. بی‌گمان، آنان که فقط در یک‌رشته مطالعه می‌کنند و کمترین اطلاعی از سایر علوم و فنون ندارند، دچار مشکلات لاینحلی در نویسندگی حرفه‌ای‌اند؛ بگذریم از اینکه در توفیق علمی آنان نیز می‌توان تردیدهای جدی کرد. ۳. آگاهی‌های زبان‌شناختی نسبت میان قلم و زبان، از نوع نسبت کالبد و جان است. آنچه به چشم می‌آید و حضورش را حس می‌کنیم، جسم است؛ اما به‌واقع جسم از خود هنری ندارد و از برکت روح است که می‌جنبد و این‌سو و آن‌سو می‌رود. جسمِ بی‌جان، لاشۀ بی‌قدر و مقداری بیش نیست. چنین تناسب و تعاملی میان زبان و قلم نیز در کار است. هر قدر زبان را بیشتر بشناسیم و امکانات آن را بیشتر بدانیم و با ظرافت‌های آن آشناتر باشیم و از گشت‌وگذار در باغستان‌های خرم آن لذت بیشتری برده باشیم، در به‌کارگیری قلم تواناتریم و چابک‌تر. قلم‌زنانی که زبان‌ را نمی‌شناسند و هرازگاه در کوچه‌باغ‌های زبان و ادب قدم نزده‌اند، هرگز توفیق آن را نخواهند یافت که توسن قلم را به زیر فرمان خود آورند و بر سپاه کلمات حکم رانند. قلم، کارخانۀ تولید کلمه و جمله است. کسی دست به قلم می‌برد باید بداند که این کارخانۀ عظیم و کهن، چگونه دستگاهی است و فرایند تولید را از چه مسیرهای طی می‌کند. ۱۴۰۳/۰۸/۰۲ تلگرام | ایتا | سایت|
💢نویسندۀ واقعی رضابابایی نویسنده اساسا یک موجود ادبی است؛ حتی اگر ادبی ننویسد و حتی اگر آنچه درباره آن می‌نویسند و می‌اندیشد از ادبیات بسیار دور باشد باز هم لحظه‌ای که قلم به دست می‌گیرد فرایند یک فعالیت سخت ادبی در ذهنش آغاز می‌شود. یک اشتباهی در ذهن بسیاری از علاقه‌مندان هست که گمان می‌کنیم نویسندگی یعنی درست‌نویسی و بی‌خطا نوشتن در حالی که کسی که طعم ادبیات را نچشیده و کسی که نمی‌داند باید فضای ذهنی روشن، فعال و جامع داشته باشد، نویسنده نیست. اکثر کسانی که کتاب در حوزه آئین نگارش می‌نویسند خودشان اهل نگارش نیستند، این نشان می‌دهد آن چیزی که بیرون از وجود ما هست یعنی دانستنی‌های مربوط به قواعد درست‌نویسی چندان به کار ما نمی‌آید. پیش از آن باید توانایی‌ها و سرمایه‌هایی در وجود ما به وجود بیاید. نویسندگی، درست‌نویسی زیبانویسی و حتی ساده‌نویسی نیست و ما اشتباه کردیم که در کلاس‌های نویسندگی وقت علاقه‌مندان را با مسائل دستور زبان فارسی درگیر کرده‌ایم. ادبیات دو تعهد بزرگ بر گردن صاحبش می‌گذارد: یکی از این تعهدات جمع‌گرایی و دیگر فردگرایی است و اگر کسی بتواند میان این دو متناقض تعادل برقرار کند، نویسنده واقعی است؛ قلم او روان و سخن او دلنشین خواهد شد و دیگر نیازی به آرایه‌ها و صنایع ادبی ندارد. برگرفته از سخنان ایشان در نشست«ادبیات و راه‌های نپیموده» ۱۴۰۳/۰۸/۱۵ تلگرام | ایتا | سایت|
💢چهار لایه معناییِ پیام سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا) با آنکه همه اجزای نوشته همچون تار و پود یک قالی در هم تنیده‌اند، می‌توان به هنگام نقد و ارزیابی آن، دو اقلیم را از هم بازشناخت؛ یکی گستره محتوا و پیام، و دیگری قلمرو قالب و آیین. از این رو، می‌توان ویژگی‌های نوشته خوب را نیز در این دو قلمرو ارزیابی کرد: پیام (محتوا) و آیین (قالب) . البتّه پیام هر نوشته را می‌توان از جنبه‌های مختلف بررسی کرد. یکی از تقسیم‌بندی‌های مناسب و کاربردی، تقسیم پیام به چهار لایه معنایی است. در این تحلیل، خواننده باید به هنگام مطالعه آثار ادبی چهارلایه معنایی را در آنها جست و جو کند: معنای ظاهری. معنای اخلاقی. معنای تمثیلی یا نمادین. معنای روحانی یا عرفانی که متضمّن حقیقتی جاوید است. هنگامی می‌توان اثر ادبی را از لحاظ پیام و محتوا موفّق دانست که این چهار لایه معنایی در آن، به طور متوازن حضور داشته باشند و مفهومی اصیل و ارزشمند را بیان کنند. برگرفته از کتاب «بر بال قلم» ۱۴۰۳/۰۹/۰۷ تلگرام | ایتا | سایت|