جلسه دفاع پایاننامه
کارشناسیارشد
رشته مدیریتراهبردیفرهنگ
بردار فاضلم
حجتالاسلام #امین_شغلی
پایاننامه برادر عزیزم
حجتالاسلام #امین_شغلی
با کسب رتبه عالی دفاع شد
.
با موضوعی که بکر بود و مثل این موضوعات، جای کار بسیار دارد...
.
کاش پایاننامهها و رسالههای همه اهل علم، از دانشجویان و طلاب، برود به سمت حل مسائل عینی کشور، نه برای جاخوشکردن درکنج کتابخانه دانشگاه یا اتاق استاد...
.
دکتر #کرماللهی در جلسه میگفتند
امروز #حواصل_عمر من جمع هستند و هر گوشه جلسه به نحوی حاصل عمر علمی من هستند، از دکتر #مولایی_آرانی تا جناب شغلی تا بنده حقیر...
.
دکتر #کرماللهی از اساتید فاضل، صادق، صاف، سالم و دوستداشتنی #باقرالعلوم(ع) بودند (و البته هستند)...
کثراللهامثالهم...
@qoqnoos2
«برای محمد اسماعیلی؛ طلبهٔ ناهی از منکر»
(یادداشت برادر خوبم، طلبه فاضل حجتالاسلام #امین_شغلی)
#محمدهادی در زده بود و من برای اثبات خوشقولی پدرانه، بعد از ۹۰۰ کیلومتر رانندگی ملالآور، حالا در بیمارستان امیرالمؤمنین(ع) سمنان بودم.
برای فرار از استرس و حال و هوای آن ساعات، به فجازی پناه بردم. آن ویدئوی کذایی تازهمنتشرشده، با آن صدای جیغِ ممتد و مکرر زنانه را که باز کردم، به ناگاه از سالن انتظار بیمارستان، به حجره دوم زیرزمین مدرسه امام رضا(ع) در خیابان قدوسی قم، پرتاب شدم!
آنگاه که چیزی تا اذان صبح نمانده بود و #محمد_اسماعیلی با عبای توری و پیرهن همیشهسفید و عینک نیمفریماش، نیممتری من ایستاده بود و با لهجه لنگرودی در تلاش برای #بیداری و #قیام من بود...
- پاشو برادر! مگه نگفتی منو قبل اذان بیدار کن!
💠💠💠
#محمد را سالهاست که میشناسم؛ #حافظ_قرآن است و مسلط به روایات؛ با صدای ترتیلش میتوان قند آب کرد. ادب و متانت و خوشخلقی، چند واحدی پای درس او نشستهاند، از آنهایی که #درد_دین زود پیرشان میکند.
اما حقیقت آن است که گیلهمردان بزرگ مثل #میرزاکوچک و #محمد و امثالهم به قوارهٔ ما #قورباغههای_آبپز_شده نمیآیند!
آنها همیشه زودتر حس میکنند، بیشتر درد میکشند و ایستادهتر قیام میکنند...
ما اما مجاهدان در بستریم! امثال #محمد را #سوژهای میبینیم برای جهاد تبیین آبکیمان و حال آنکه آنان #سورهاند! سورهٔ انسان! آنها درد دارند پس هستند، آنها اثر دارند، پس زندهاند...
ما اما اهل تحلیلیم و نه #تجلیل! برای تبرئهٔ خودمان امثال محمد را #تخطئه میکنیم و روایت جهاد او را با هزار اما و اگر سر میبریم.
💠💠💠
محمد را چگونه میبینیم؟
اگر قم نبود و #اکباتان بود! اگر خون دل نبود و خون پیکر بود! اگر موبایل نبود و انگشتر شکسته خونآلود بود! آنگاه محمد را چگونه میدیدیم؟
ما را #سوگوار آرمان و روحالله و علی خلیلی بار آوردهاند و نه #حماسهخوان. از حماسهٔ محمد تا کربلای #علی_خلیلی فقط به قدر تیزی یک خنجر فاصله است!
به راستی چرا تنها سرخی خون است که ما را بیدار میکند؟
💠💠💠
راستی که چقدر حلالیت از او طلب دارم!
نه فقط برای آشپزی ناشیانهای که برنجهای محلیشان را شفته میکرد، اما هنوز بر غذای حوزه ترجیح داشت!
و نه بهخاطر موتورسواری ناشیانهای که به زانویش آسیب زد، اما به رفاقتمان نه!
و نه حتی برای همه پلشتبازیهایی که حرصش را درمیآورد، اما غضبش را نه!
بلکه بهخاطر التماسهایی که برای #بیداری و #قیام من و امثال من میکند.
بهخاطر #تواصی به حق و صبرش، غافل از اینکه برای ما «قبرستاننشیان عادات سخیف» چیزی لذتبخشتر از خواب نیست...
#محمد در کربلای خود حسینی شد!
«داد از آن اختیار که ما را از حسین(ع) جدا کند»
✍ #امین_شغلی
@amin_shoqli
@qoqnoos2