هدایت شده از از نسل روحالله
بهنام خدا، بهیاد خدا، و برای خدا انشاءالله
«وجه مشترک همه ما بغضی بود در گلو...»
روز یکشنبه ۳۰ ارديبهشت بود که استاد منطق، هنگام تدریس مثل همیشه نبود... حالی آشفته داشت... کلاس که تمام شد، برخلاف همیشه، استاد بلافاصله رفتند سراغ گوشی و بالاوپایینکردن کانالها...
مثل همیشه رفقا برای «خستهنباشید» گفتن و خداحافظیکردن خدمت استاد رفتند، ولی حال نگران استاد این «خستهنباشید»ها را تبدیل کرد به فضولیکردن در تلفن همراه استاد و خبری که توسط یکی از بچهها بلند خوانده شد: «سقوط بالگرد رئیسجمهور در نزدیکی ورزقان!»
نگاه بچههایی که داشتند میرفتند برگشت؛ نگاهها پریشان، بهتزده و نگران شد...
- چی؟
- هلیکوپتر رئیسی توی سفرش به آذربایجان غربی توی کوه سقوط کرده!
▫️▫️▫️
حالا تمام صحبتها بر سر همین موضوع بود و برای بچههایی که به گوشی هوشمند دسترسی نداشتند، کلاس و گوشی استاد تبدیل شده بود به پایگاه خبری در کل مدرسه، حتی برای پایههای دیگر...
استاد تا حدود یکساعت بعد از کلاس هم مانده بود برای پاسخ به نگرانیهای بچهها...
پس از اینکه استاد رفتند، دیگر راه دیگری نداشتیم جز اینکه برای گرفتن خبر جدید با گوشیهای دکمهای رادیو گوش کنیم و سهمی جز تکرار خبر سقوط چیزی عایدمان نمیشد... بعضی دیگر نیز با خانوادهها تماس میگرفتند تا شاید خبر جدیدی بشنوند...
همان شب یکی از بچهها پشت تلفن، مادرش را آرام میکند، مادری که نگران است از این حادثه با بغضی درگلونشسته...
▫️▫️▫️
ساعت خاموشی میشود با چشمهایی که خواب برایشان معنای بیبخاری داشت!
صبح بعد از طلوع آفتاب تنها خبری که رسیده بود پیداکردن لاشه هلیکوپتر بود که هنوز به لاشه نرسیده بودند...
ساعت ۷ صبح همه با کوهی از نگرانی به کلاس میرویم، همه حالمان خراب است مثل استاد...
پس از اتمام کلاس راهی حجره میشویم و با گوشی دکمهای به رادیو وصل میشوم...
«آیتالله رئیسی رئیس جمهور ایران در سانحه هوایی شهید شدند»
اولین بار است که با چنین خبر ناگواری مواجه میشوم... هرکس حالی دارد، یکی سرش را گرفته، دیگری به دیدار مشت میزند و من هم میروم که لباس سیاهم را بپوشم، لباسی که برای هیأت آورده بودم... وجه مشترک همه ما بغضی بود که در گلو بود، به کتابخانه میرویم برای برداشتن کتاب که تلویزیون مدرسه با اجازه معاونت آموزش روشن شده است، تصاویر شهید رئیسی را نشان میدهد در شهرهای مختلف، بین روستاهای دورافتاده، بین گلولای برای درد مردم... اینجا بود که بعض همه ترکید و گریهها شروع شد، ولی گریهها صدا نداشت.
▫️▫️▫️
کتاب را برداشته و سر کلاس نشستیم با چشمانی اشکآلود، استاد شروع کرد:
«بسمالله الرحمن الرحیم
انا لله و انا اليه راجعون
انشاءالله که ما هم مثل ایشون شهید بشیم...»
بعد این جمله گریههای بیصدای سالن مطالعه در کلاس جان گرفته بود... در این شرایط استاد چه کار میتوانست بکند؟ جز اینکه با صحبتکردن این جمع بچههای ۱۶ساله را آرام کند... بعد از حدود ۲۰ دقیقه گریه و صحبتکردنهای استاد، کلاس به شکل رسمی شروع میشود... درس امروز اسم فاعل بود و فاعل يعنی انجامدهنده کار، همین هم دوباره تلمیحی داشت به کننده و کاریبودن شهید رئیسی برای مردم... این کلاس تنها کلاسی بود که معلمش با بغض درس میداد. کلاس تمام شد... انتهای کلاس به کناردستیام گفتم: «اینجوری نمیشه، باید وقتی که رفتیم حجره روضه بگیریم»
انگار که این سخن دونفریمان را استاد شنید و گفت که کلاس را با سلامی به امامحسین(ع) تمام کنیم... سهبار سلام دادیم و استاد شروع کرد به روضهخواندن... این روضه خودجوش تسکین درد و فشاری بود که بر ما وارد شده بود و یاد روضهخوانی شهید رئیسی افتادم که میگفت اگر میخواهید برای چیزی گریه کنید برای امامحسین گریه کنید «إنْ كُنْتَ باكِياً لِكُلِّ شَئ فابك عَلى الحُسَيْن»...
✍ #روح_الله_آبفروش
🆔@Rouhollah_313
هدایت شده از از نسل روحالله
چند نکته از تجربههای سفر به اربعین در مواجهه با برادران عراقی
1⃣ از کوله مناسب استفاده کنید.
2⃣ ممکنه شما غذایی از موکب بگیرید ولی خوشتون نیاد، تا جای ممکن کاری کنید که اسراف نشه و همونطوری نندازید کنار موکب، چون موکبدار یکسال پول جمع کرده و دوست نداره انفاقش حروم بشه.
3⃣ هم دینار هم تومان داشته باشید، چون در بعضی مواقع مغازهدارها یا رانندهها تومان رو به پایین گرد میکنند و اگه تومان پرداخت کنید بهصرفهتره.
4⃣ تا جای ممکن در پنجشنبه و جمعه وارد مرز نشید.
5⃣ توی هر خونه عراقی بیشتر از ۱ شب نمونید، چون علاقه دارند به زائرین بیشتری خدمت کنند.
6⃣ از آب مواکب برای خنککردن سر، صورت و چفیه استفاده نکنید، چون برای یخ و سردکردن آب، موکبدار هزینه کرده.
7⃣ برای تعارفکردن توی صف دستشویی نگید «تفضل» (اين کلمه برای خوردنیها استفاده میشه) مورد داشتیم که عراقیه ناراحت شده و شروع کرده به دعوا.
8⃣ ممکنه در مواجهه با اسمهای بعضی از عراقیها متعجب بشید یا براتون خندهدار باشه کاری کنید که متوجه نشند و به روشون نیارید.
9⃣ با رانندههاشون صحبت کنید، توی ایام اربعین اوج کار اینهاست برای همین ۲۴ساعت کار میکنند و نمیخوابند؛ اگه دیدید پشت فرمون با تلفن صحبت میکنه یا پیام میده نگران نباشید، چون اینکار رو میکنه که خوابش نبره (بسته مکالمه میخرن و با رانندههای دیگه درباره چیزهای مختلف صحبت میکنند)
0⃣1⃣ در عراق استفاده خانمها از چفیه بهعنوان روسری رو قبیح میدونند.
1⃣1⃣ اگه میزبان عراقی با نوع تفکر و چارچوبهای شما تضاد داشت وارد جروبحث و مباحثه نشید.
2⃣1⃣ توی آداب عربها این هست که مهمون اول غذا بخوره، بعدش میزبان، برای همین سر سفره اگر همسفره نشدند به چندتا تعارف بسنده کنید و با اصرار الکی اونها رو توی مضیقه قرار ندید.
3⃣1⃣ اگه بهتون اینترنت رایگان دادند به بسته اینترنتشون رحم کنید و آبروی ایران رو نبرید!
4⃣1⃣ با عرق زیر باد مستقیم نرید که سرما میخورید.
5⃣1⃣ برای جلوگیری از عرقسوزی یه جستوجو کنید زشته من اینجا بنویسم! 😅
6⃣1⃣ اگر خونهشون رفتید حتماً شماره تلفن بگیرید و بعد اربعین هم ارتباط داشته باشید شاید اونها هم اومدند ایران، چه خوبه که شما میزبانشون باشید.
7⃣1⃣ توی طریقالحسین ۱۱۰ عمود که از اول مسیر طی کنید، عدد عمودها صفر میشه اگر دوست داشتید میتونید اینها رو با ماشین رد کنید و از عمود ۱ واقعی شروع کنید!
8⃣1⃣ اگر جایی کارتون لنگ کسی شد باهاش جروبحث نکنید، چون یه عادت بدی که دارن اگه لج کنند دیگه کارت راه نمیافته (مخصوصاً با مأمورها، چون احتمال بازداشت داره)
9⃣1⃣ حواستون باشه که شما مهمان هستید و آنها میزبان، پس مراقب باشید طوری برخورد نکنید که انگار خدمت به شما وظیفهشونه.
🔴 و نکته آخر اینکه برای ما هم دعا کنید.
✍ #روح_الله_آبفروش
🆔@Rouhollah_313