«حملات موشکی مامان!»
(دلنوشته برادر عزیزم آقا #محمدتقی_شیرنیا از راهپیمایی ۲۲بهمن۱۴۰۲)
آقا #محمدتقی از بچههای مخلص و باصفا و هنرمند هیأتی است...
پای میز تدوین، آنقدر در کارش جدی است که با هیچکس شوخی برنمیدارد... شلوار جین میپوشد، خوشتیپ و امروزی است... حرّیتی هم دارد که در نسبت با کسی تعارفبردار نیست... اگر نشناسیاش، در نگاه اول شاید گمان نکنی اهل راهپیمایی و این حرفها باشد...
وقتی متن قشنگش را که در گروه گذاشته بود، خواندم، حیفم آمد با شما به اشتراک نگذارم:
«اصلاً یادم نمیره، بچهتر که بودم وقتی راهپیمایی میشد، مخصوصاً ۲۲بهمن، مامان با چه اشتیاقی تو راهپیمایی شرکت میکرد.
وقتی از راهپیمایی برمیگشت خونه و متوجه میشد ما خواب بودیم و تو راهپیمایی شرکت نکردیم، باید خودمون رو آماده میکردیم برای حملات موشکی مامان!
ما پتو رو مثل گنبد آهنینی درست میکردیم تا از دست موشکهای مامان جان سالم به در ببریم، اما زهی خیال باطل! که تعداد موشکها زیاد بود و نقطهزن و هیچ گنبد آهنینی جلودارش نبود و همیشه با کلی تلفات به صلح میرسیدیم.
بعدها هم مامان را باید با موتور مثل یک مسئول رسمی مملکت، به اول مسیر راهپیمایی میرساندیم! خودمان هم در راهپیمایی شرکت میکردیم و گوشبهزنگ مامان میماندیم که: «فلانجا هستم، بیا دنبالم!»
تا برویم دنبالش و برگردیم خونه.
خلاصه، وقتی به خودمون اومدیم، متوجه شدیم که دیگه کار از کار گذشته و شده بودیم پای ثابت راهپیماییها.
طبق فرمول مامان، ما یک وظیفهای داریم و مسئولین هم وظیفهای و هرکس باید وظیفه خودش را انجام بده.
و آخر اینکه تصمیم گرفتم ثواب شرکت در این راهپیماییها رو تقدیم کنم به مادرم و همه مادرانی که همچین باقیات صالحاتی رو از خودشون به یادگار گذاشتن...
انشاءالله که اگه در قید حیاتن خدا سلامتی و طول عمر باعزت بهشون بده، اگرم مثل مادر من اسیر خاکن، روحشون شاد بشه، به برکت صلوت بر محمد آل محمد. 🤲
مخلصیییم.»
✍🏻 #محمدتقی_شیرنیا
با اندکی تغییر
✍ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2