eitaa logo
مترجمی قرآن تا ظهور
112 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
4.1هزار ویدیو
47 فایل
ادمین ثبت نام طرح مترجمی زبان قرآن @M_kish
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14030231 شهید خدمت.mp3
3.27M
🖤 ضرورت نگاه توحیدی به شهادت آیت الله ♨️ چهار نکتۀ مهم و آرام‌بخش دربارۀ این حادثه 1️⃣ یادمان نرود خدا هست! 2️⃣ آیۀ یأس نخوانیم! 3️⃣ گمانه‌زنی‌های بی‌مبنا ممنوع! 4️⃣ به لطف خدا در انتخاب بعدی امیدوار باشیم! ‼️حتما گوش کنید و منتشر کنید. https://eitaa.com/joinchat/1676214274C1c9e6cb731
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شایعه اسرائیلی بحث دست داشتن اسراییل در موضوع سقوط هلی‌کوپتر رییس جمهور، یکی از خطرناک ترین خطوطی است که میشود به ذهن جامعه تزریق کرد. از بین این همه احتمال چرا باید چیزی که تا این لحظه هیچ سند و مستندی برایش نیست را برجسته کرد؟ این روایت فقط یک برنده دارد: اسراییل. اسراییل می‌تواند با فروش غیررسمی این روایت از طریق رسانه‌های درجه دو و سه در قالب شایعات هم حس ذلت را به ایرانیان وارد و حس قدرت ملی حاصل از وعده صادق را خنثی سازی کند و هم در جامعه خود اسراییل بخشی از تحقیر وعده صادق را کم کند. اسراییل نیازی به ترور رییسی ندارد. به همین نیاز دارد که ما این شایعه را تکرار کنیم و به آن وزن دهیم و در ذهن افکار عمومی به یک واقعیت تبدیل کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔶🔷 انس با قرآن راهی به سوی الله 🔔 کلاس فشرده _ ترم تابستان ⭕️ مترجمی زبان قرآن ⭕️ 💠 دوره مقدماتی _ دو جلسه در هفته 💠 حضوری و آنلاین https://eitaa.com/qorantazohur جهت کسب اطلاعات بیشتر @M_kish
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در مسیر پیشرفت.pdf
2M
👈این را همه بخوانند بخشی از خدمات کم‌نظیر در دوسال اول ریاست‌جمهوری 🔸 فایل کتاب 💠، او بود و حتی برخی خودی ها هم می گفتند کاری نکرده و به درد نمی خورد ‼️ 👌 جملات ویژه امروز رهبری مخصوصا آنجایی که گفت ها و ها او را دلسرد نمی کرد، همه این تحلیل ها علیه او را باطل کرد. 👈 همین شهریور سال قبل بود که رهبری فرمود من از این دولت نه تنها تعریف ، بلکه هم می کنم و خدمات این دولت را ویژه نامید و بعد خودشان شروع به لیست کردن خدمات دولت کردند. 👆👆 حالا اما تقدیر اینگونه رقم خورده و این فایل را باید به عنوان یادبود و تقدیر از این خواند تا بدانیم وقتی رهبری فرمود یعنی چه... تا بفهمیم چه رئیس جمهور پرتلاشی را از دست دادیم. 🖤 خدا او و همراهان شهیدش را با اجداد مطهر و پاکش محشور بفرماید 🖤 💔🆔️@madarie_nab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 🌹 💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و غرق خون را همانجا مداوا می‌کردند. پارگی پهلوی رزمنده‌ای را بدون بیهوشی بخیه می‌زدند، می‌گفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت و خونریزی خودش از هوش رفت. 💠 دختربچه‌ای در حمله ، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمی‌دانست با این چه کند، جان داد. صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین بود و دل من همچنان از نغمه ناله‌های حیدر پَرپَر می‌زد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد. 💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانی‌ام برد، زن‌عمو اعتراض کرد :«سِر نمی‌کنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمی‌بینی وضعیت رو؟ رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!» و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :« واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک می‌فرسته! چرا واسه ما نمی‌فرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!» 💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا تو آمرلی باشه، کمک نمی‌کنه! باید برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«می‌خوان بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!» پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته مردم رو تماشا می‌کنه!» 💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمی‌آمد که دوباره به سمت من چرخید و با که از چشمانش می‌بارید، بخیه را شروع کرد. حالا سوزش سوزن در پیشانی‌ام بهانه خوبی بود که به یاد ناله‌های حیدر ضجه بزنم و بی‌واهمه گریه کنم. 💠 به چه کسی می‌شد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زن‌عمو می‌توانستم بگویم فرزندشان در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟ حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و می‌دانستم نه از عباس که از هیچ‌کس کاری برای نجات حیدر برنمی‌آید. 💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز حیدر نداشتم که در دلم خون می‌خوردم و از چشمانم خون می‌باریدم. می‌دانستم بوی خون این دل پاره رسوایم می‌کند که از همه فرار می‌کردم و تنها در بستر زار می‌زدم. 💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس می‌کردم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه ناله‌اش را می‌شنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد. عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد. 💠 انگشتانم مثل تکه‌ای یخ شده و جرأت نمی‌کردم فیلم را باز کنم که می‌دانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد. دلم می‌خواست ببینم حیدرم هنوز نفس می‌کشد و می‌دانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید. 💠 انگشتم دیگر بی‌تاب شده بود، بی‌اختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد. پلک می‌زدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند. 💠 لب‌هایش را به هم فشار می‌داد تا ناله‌اش بلند نشود، پاهای به هم بسته‌اش را روی خاک می‌کشید و من نمی‌دانستم از کدام زخمش درد می‌کشد که لباسش همه رنگ بود و جای سالم به تنش نمانده بود. فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمی‌ام به‌جای اشک، خون فواره زد. 💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ می‌زدم و به التماس می‌کردم تا کند. دیگر به حال خودم نبودم که این گریه‌ها با اهل خانه چه می‌کند، بی‌پروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا می‌زدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپاره‌های شهر را به هم ریخت. 💠 از قداره‌کشی‌های عدنان می‌فهمیدم داعش چقدر به اشغال امیدوار شده و آتش‌بازی این شب‌ها تفریح‌شان شده بود. خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت... ادامه دارد ... نویسنده فاطمه ولی نژاد مترجمی زبان قرآن https://eitaa.com/qorantazohur