نكتهها:
در آيهى قبل خوانديم كه خداوند، همهى مواهب زمين را براى انسان آفريده است.
۱. در اين آيه و آيات بعد، مسألهى خلافت انسان در زمين مطرح مىشود
۲. فرشتگان، يا از طريق اخبار الهى و يا مشاهدهى انسانهاى قبل از حضرت آدم عليه السلام در عوالم ديگر يا در همين عالم و يا به خاطر پيشبينى صحيحى كه از انسان خاكى و مادّى و تزاحمهاى طبيعى آنها داشتند، خونريزى و فساد انسان را پيشبينى مىكردند.
گرچه همهى انسانها، بالقوّه استعداد خليفه خدا شدن را دارند، امّا همه خليفهى خدا نيستند.
۳. قرارگاه اين خليفه، زمين است، ولى لياقت او تا «قٰابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنىٰ» مىباشد.
۴. به ديگران اجازه دهيد سؤال كنند. خداوند به فرشتگان اذن داد تا سؤال كنند وگرنه ملائك، بدون اجازه حرف نمىزنند.
۵.معنای دقیق جانشینی خداوند چیست؟
۶.فلسفه خلقت انسان، به اینکه انسانها در جهان خونریزی میکنند، ترجیح دارد.
هدایت شده از کانال اهل ولاء
💠#حديث ۳٠٤٣
بنا به نقل، امام صادق عليه السّلام فرمودند: عمل خالص آن عملی است که دوست نداری دربارهی آن، احدی جز خدای سبحان از تو تعریف و تمجید کند.
🔅اَلْعَمَلُ الْخالِصُ الّذی لاتُریدُ اَنْ یَحْمَدَكَ عَلَیْهِ اَحَدٌ إلاَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ.
اصول کافی، ج ٣، ص ٢٦
@ahlevela_channel
نكتهها:
خداوند متعال اسما و همه اسرار عالم، را به آدم تعليم داد. یادگیری همین اسما الهی فلسفه آفرینش انسان است.
اما حقیقت اسما الهی که به آدم آموخته شده، بسیار سربسته و به رمز بیان شده و هر کس به میزان پاکی باطنی و ریاضت شاید بتواند،گوشه ایی از آن را ادراک کند.شاید اسماءالهی،همان اسم اعظم الله است،که انسان را شایسته مقام خلیفه اللهی میکند. وگرنه انسان چرا باید جانشین خدا گردد. انسان زمانی جانشین خدا میتواند باشد که اسماءالهی در وجودش تحقق یابد.(آرامش)
پيامها:
۱ معلّم اول و واقعى خداست .و قلم، بيان، استاد و كتاب، زمينههاى تعليم هستند. «عَلَّمَ»
۲ برترى انسان بر فرشتگان، به خاطر علم به اسماء است. «وَ عَلَّمَ آدَمَ...»
۳ انسان براى دريافت تمام علوم، استعداد و لياقت دارد. «كُلَّهٰا»
۴ فرشتگان عبادت بيشترى داشتند و آدم، علم بيشترى داشت. رابطه مقام خلافت با علم، بيشتر از عبادت است. «نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ... عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ»
۵ براى روشن كردن ديگران، بهترين راه، برگزارى امتحان و به نمايش گذاشتن تفاوتها و لياقتهاست. «عَلَّمَ... ثُمَّ عَرَضَهُمْ... فَقٰالَ أَنْبِئُونِي»
۶ فرشتگان، خود را به مقام خليفةاللهى لايقتر مىدانستند. «إِنْ كُنْتُمْ صٰادِقِينَ»
نكتهها:
ابليس و ملائكه هركدام به نوعى خود را برتر از آدم مىديدند؛
ابليس به واسطهى خلقت خودش از آتش می گفت من از آدم برترم ؛ «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»
فرشتگان به واسطهى عبادت؛ «نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ» و اینکه انسان خون ریز است، انسان را موجود برتری نمی دانستند.
امّا ابليس در برابر فرمان سجده خداوند، مغرورانه نافرمانی كرد، ولى فرشتگان چون حقيقت اعطای علم اسماء به انسان را فهميدند، از خدا پوزش خواستند و به جهل خود اقرار كردند. «سُبْحٰانَكَ لاٰ عِلْمَ لَنٰا»
پيامها:
۱. عذرخواهى از سؤال بدون علم، يك ارزش است. «سُبْحٰانَكَ»
۲.به جهل خود اقرار كنيم. «لاٰ عِلْمَ لَنٰا» *
۳.ادب در محضر خدا را رعایت کنیم. فرشتگان عالىترين نوع ادب را به نمايش گذاشتند. كلمات: «سُبْحٰانَكَ، لاٰ عِلْمَ لَنٰا، عَلَّمْتَنٰا، إِنَّكَ، أَنْتَ اَلْعَلِيمُ اَلْحَكِيمُ» ، همه نشانهى ادب است.
۴. علم فرشتگان، محدود است. «لاٰ عِلْمَ لَنٰا»
۵. علم خداوند، ذاتى است؛ «إِنَّكَ أَنْتَ اَلْعَلِيمُ» ولى علم ديگران، اكتسابى از خداوند است. «عَلَّمْتَنٰا»
۶ آفرینش انسان وخلقت عالم را تصادفی و بیهوده نپنداريم بلکه . «أَنْتَ اَلْعَلِيمُ اَلْحَكِيمُ»
@quoranpazhohan
پيامها:
۱ .انسان تنها موجودی است که استعداد و لیاقت آموزش علم اسماء را دارد. «أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمٰائِهِمْ»
۲ در آزمون علمى كه خداوند برگزار نمود، آدم بر فرشتگان برترى يافت. «فَلَمّٰا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمٰائِهِمْ»
۳ ملائكه علاوه بر آنچه گفتند، مسائل دیگری هم در دل داشتند و آنها را كتمان مى کردند. «كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ»
۴. هدف آفرینش انسان شکوفایی علم اسماء است.که مایه برتری انسان بر دیگر موجودات شده است.
@quoranpazhohan
آیه الله میرزا عبدالکریم حقشناس، که به محضر بقیه الله الاعظم تشرف داشتند، روزی در کلاس اخلاقشان فرمودند:
در عالم معنا به من گفتند اگر
بخواهی رستگار بشوی روزی
در دو آیه قرآن تدبر کن.
این کانال برای همین منظور
ایجاد شده است.
@quoranpazhohan
نكتهها:
داستان عداوت اجنه کافر با انسان از اینجا شروع شد:
به فرموده قرآن، ابليس از نژاد جنّ بود كه در جمع فرشتگان عبادت مىكرد. «كٰانَ مِنَ اَلْجِنِّ»
سجده بر آدم چون به فرمان خدا بود، در واقع بندگى و عبوديت خداست. زيرا عبادت واقعى، عملى است كه خداوند بخواهد، نه آنكه طبق ميل ما باشد. ابليس حاضر بود قرنها به خداوند سجده كند، ولى به آدم سجده نكند.
سجده براى آدم نه تنها به خاطر شخص آدم بود، بلكه به معنای سجده به نسل و اولاد و جنس انسان نيز بوده است.
چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد: «خَلَقْنٰاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنٰاكُمْ ثُمَّ قُلْنٰا لِلْمَلاٰئِكَةِ اُسْجُدُوا لِآدَمَ» و امام سجاد عليه السلام مىفرمايد: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: سجده بر آدم به خاطر ذرّيه و نسل او بود.
سجده فرشتگان به آدم موقّتى بود، امّا نزول آنها بر انسانهای مؤمن و استغفارشان براى آنان دائمى است. «اَلَّذِينَ قٰالُوا رَبُّنَا اَللّٰهُ ثُمَّ اِسْتَقٰامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ اَلْمَلاٰئِكَةُ» ملائکه همیشه برای مومنان استغفار میکنند.
سجدهى بر آدم نه به خاطر جسم او، بلكه به خاطر روح الهى اوست. «فَإِذٰا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سٰاجِدِينَ» ونیز به دلیل اینکه آدم علم اسماء را از خداوند آموخت و برترین مخلوق خداوند شد.
بىانصافى است كه به فرمان خدا تمام فرشتگان بر انسان سجده كنند، ولى انسان براى خدا سجده نكند.
پيامها:
۱. فرشتگان نيز مانند انسان، مورد خطاب و امر و نهى قرار دارند. «اُسْجُدُوا لِآدَمَ»
۲. شایستگی، از سابقه مهمتر است. فرشتگان قديمى بايد براى انسان که شایستگی بالاتر دارد،و تازه به دوران رسيده سجده کنند. «اُسْجُدُوا لِآدَمَ»...
۳.با این آیه معنای کفر روشن تر میشود. کفر فقط به معنای انکار وجود خدا نیست. ابلیس با خدا سخن می گفت پس،وجود خدا را قبول داشت. شش هزار سال هم برای خدا عبادت کرد. طبق
این آیه کفر به معنای نافرمانی از امر الهی است.و معنای عبادت خدا هم تسلیم امر خدا بودن است.
یک خاطره مهم در باره این آیه:
سالها بود که اجنه کافر وارد بدن پسرم شده بودند و او را بشدت اذیت میکردند. وقتی ماقرآن میخواندیم،این جن، با صدای مخوفی عربده میکشید. یک بار بمن گفت گوش بده: چرا خداوند دستور داد سلطان بزرگ ما ابلیس اعظم به آدم سجده کند؟ اگر الان به ما اجنه سجده کنی،من از بدن پسرت خارج میشوم.من فقط به این شرط از بدن پسرت خارج میشوم. وگرنه آزارتان میدهم. من بلافاصله، آیه فوق الذکر در مخیله ام خطور کرد و گفتم به اذن الله هیج وقت به تو سجده نخواهم کرد، وبلافاصله آیه الکرسی را خواندم و جن عربده کشید. و بعدها با کمک تلاوت آیات خارج شد.
اجنه کافر تحت فرمان ابلیس همنشین هر انسانی هستند، و از حسادتشان از انسان انتقام میگیرند. تا او را منحرف کنند.
نكتهها:
در فرهنگ قرآن، «شجر» علاوه بر درخت، به «بوته» هم گفته مىشود. مثلاً به بوته كدو مىگويد: «شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ» ، بنابراين اگر در روايات و تفاسير مىخوانيم كه مراد از شجر در اين آيه گندم است، جاى اشكال نيست.
«جنات» به باغهاى دنيا نيز گفته مىشود، چنانكه در سورهى قلم آيه ۱۷ آمده است: «إِنّٰا بَلَوْنٰاهُمْ كَمٰا بَلَوْنٰا أَصْحٰابَ اَلْجَنَّةِ» ما صاحبان باغ را آزمايش كرديم. آنچه از آيات ديگر قرآن و روايات استفاده مىشود، باغى كه آدم در آن مسكن گزيد، بهشت موعود نبوده است. زيرا:
۱. آن بهشت، براى پاداش است و آدم هنوز كارى نكرده بود كه استحقاق پاداش بهشتی داشته باشد. «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا اَلْجَنَّةَ وَ لَمّٰا يَعْلَمِ اَللّٰهُ اَلَّذِينَ جٰاهَدُوا مِنْكُمْ»
۲. كسى كه به بهشت وارد شود، ديگر خارج نمىشود. «وَ مٰا هُمْ مِنْهٰا بِمُخْرَجِينَ»
۳. در آن بهشت، امر و نهى و ممنوعيّت و تكليف نيست، در حالى كه آدم از خوردن درخت نهى شد. به علاوه در روايات اهل بيت عليهم السلام نيز آمده است كه بهشت آدم، بهشت موعود نبوده است.
نهى حضرت آدم، نهى تكليفى نبود كه انجامش حرام باشد، بلكه جنبهى توصيه و راهنمايى داشت.
پيامها:
۱. در شيوهى تربيت، هرگاه خواستيد كسى را از كار يا چيزى بازداريد، ابتدا راههاى صحيح، باز گذاشته شود و سپس او را از کار ناشایست نهی کنید. مثلا اگر به جوانان میگویید زنا نکنید، اول باید راه آسان ازدواج جوانان را فراهم کنید.
اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ کَتَبْتَهُ عَلَیَّ بِسَبَبِ عُجْبٍ کَانَ مِنِّی بِنَفْسِی أَوْ رِیَاءٍ أَوْ سُمْعَهٍ أَوْ خُیَلَاءَ أَوْ فَرَحٍ أَوْ حِقْدٍ أَوْ مَرَحٍ أَوْ أَشَرٍ أَوْ بَطَرٍ أَوْحَمِیَّهٍ أَوْ عَصَبِیَّهٍ أَوْ رِضاً أَوْ سَخَطٍ أَوْ شُحٍّ أَوْ سَخَاءٍ أَوْ ظُلْمٍ أَوْ خِیَانَهٍ أَوْ سَرِقَهٍ أَوْ کَذِبٍ أَوْ نَمِیمَهٍ أَوْ لَعِبٍ أَوْ نَوْعٍ مِمَّا یُکْتَسَبُ بِمِثْلِهِ الذُّنُوبُ وَ یَکُونُ فِی اجْتِرَاحِهِ الْعَطَبُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَالْغَافِرِینَ.
بند ۳۳: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که بر من نوشته ای به جهت خود پسندی ای که در من به وجود آمده، یا خود نمایی، یا خودستایی(با رساندن عمل خود به گوش دیگران)، یا تکبّر، یا شادمانی، یا کینه، یا خوشی، یا بخشندگی، یا بخل، یا ظلم، یا خیانت، یا دزدی، یا دروغ، یا سخن چینی، یا لهو و لعب، یا هرنوع کاری که با آن مرتکب گناه میشوند و هر که آن را انجام دهد خود را به هلاکت اندازد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
#استغفار_هفتاد_بندی_امیرالمومنین_علیه_السلام
@OstadMahdiTayyeb
نكتهها:
از آيه «إِنِّي جٰاعِلٌ فِي اَلْأَرْضِ خَلِيفَةً» كه قبلاً خوانديم، استفاده مىشود كه غرض اصلى از خلقت آدم اين بود كه وى در زمين زندگى كند، ولى زندگى در زمين نيازمند يك نوع آمادگى بود و بايد آدم بداند كه:
۱. آزاد مطلق نيست. در زندگى او، امرونهى و تكليف وجود دارد.
۲. ابليس دشمن اوست و چهبسا با سوگند و وعدههاى دروغ، انسان را فريب دهد.
۳. اطاعت از شيطان، عامل سقوط اوست.
۴. توبه، وسيله جبران است.
امام رضا عليه السلام مىفرمايد: ماجراى لغزش آدم، قبل از رسيدن به مقام نبوّت بوده و از لغزشهاى كوچكى بوده كه قابل عفو است.
شيطان براى ايجاد لغزش، دست به هر نوع تاكتيك روانى و تبليغاتى زد، از جمله:
الف: براى آدم و حوّا سوگند ياد كرد. «قاسمهما»
ب: قيافهى خيرخواهانه به خود گرفت و گفت: من از خيرخواهان شما هستم. «إِنِّي لَكُمٰا لَمِنَ اَلنّٰاصِحِينَ»
ج: وعده ابديّت داد، كه اگر اين گياه را بخوريد، زندگى و حكومت ابدى خواهيد داشت. «شَجَرَةِ اَلْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لاٰ يَبْلىٰ»
د: دروغ گفت و به ذات حقّ تهمت زد. «مٰا نَهٰاكُمٰا رَبُّكُمٰا عَنْ هٰذِهِ اَلشَّجَرَةِ إِلاّٰ أَنْ تَكُونٰا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونٰا مِنَ اَلْخٰالِدِينَ» يعنى پروردگارتان شما را نهى نكرد مگر...