#روز_هشتم غزلی عشق مرا می چیند
سفره را گوشه ی ایوان طلا می چیند
از همان اول صبح نیت مشهد کردم
نام سلـطـان دلـم را به زبان آوردم
هشتمین روز قرار از دل ما میگیرد
روزم عَطرِ حرم و صحن و سرا میگیرد
هشتمین روز هـوای دلمان بارانیست
مشهد و کرب و بلا هردو حرم مهمانیست
هم سر سفره ی سلطان دو عالم هستیم
هم پریشان شب هشت محرم هستیم
هم علی اکبری ام هم رضـوی، حیرانم
کفتر بام #حسین و #حـرم_سلطانم
#نـوكــر_نـوشــت:
#امـام_رضـا_جــان
هشت روز است سحر منتظر این هستند
روز هـشـتـم بنویسند ز تـو شـاعـرهـا
کاش امـروز منـم زائـر مـشـهـد بودم
خوش به حال همه خدام، تو و زائر ها
@quran_shekarabi
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
◼️◾️▪️
◾️▪️
▪️
🔴 #شهدای_کربلا 🔴 - ۲
2⃣ حربن يزيد رياحي تميمي:
🔹حرّ از فرماندهان و شجاعان کوفه بود. ابن زیاد او را در نظر گرفته، براي گرفتن راه بر حسین علیه السلام برگزید، پس او با هزار سوار از کوفه بیرون آمد...
🔸روز عاشورا حر با خطبه امام متنبه شد.امام فرمود: «الا حرّ يدع هذه اللّماظة من دنياكم» يعني آيا آزاده اي هست كه اين ريزه غذاي داخل دهان را براي اهلش واگذارد؟
🔹شايد اين سخن امام بود كه طوفان ظلمت براندازي را در جان حر به پا ساخت.لذا حر به عمرسعد گفت: آيا پيشنهاد حسين مورد پسند شما نيست؟ ابن سعد گفت: چرا ولي فرمان امير تو جنگ است...
🔸 سرانجام ادب و تفكر دست او را گرفت. در حالي كه بدنش مي لرزيد و خود را بين بهشت و جهنم مخير مي ديد، آهسته از لشكر فاصله گرفت شرمنده و سرافكنده خدمت امام رسيد.
▪️حر مانند آزادگان خجل پیش از ورود در ساحت حریم، معرفی خود و اعتراف به سابقۀ خویش را لازم دید. و گفت: خدا مرا به قربانت کند؛ اي پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله! من آن همراهت هستم که تو را حبس کرده از مراجعت مانعت شدم، در راه پا به پاي تو آمدم تاخود را به پناهگاهی نرسانی و بعد به تو سخت گرفتم تا پیاده ات کردم و در این مکان هم به تو تنگ گرفتم؛ اما به حق خدایی که جز او خدا نیست، گمان نمی کردم که این مردم سخن و پیشنهادهاي تو را ردّ کنند و کار را با مثل تویی به این پایه برسانند…
🔹سپس از امام اجازه خواست و به میدان رفت، پس از کشته شدن حبیب، با همراهی زهیر به جنگ پرداخته، جنگ سختی کردند طرز جنگشان چنین بود که هر گاه یکی از آنها حمله می کرد و میان لشکر فرو می رفت آن دیگری حمله می کرد تا او را از مخمصه خلاص و مستخلص می کرد در این حال هر دو یک ساعت در کار این پیکار بودند... بعد رجاله به حرّ حمله بردند و او را کشتند.
همین که به زمین افتاد در همان حال یاران حسین او را از زمین برداشته در پیشگاه امام زمین گذاشتند. امام همی به رخسار او دست می کشید، غبار از چهره اش می زدود، خون از تن حرّ می جست، حسین علیه السلام بالین سرش ایستاده می گفت: اي حرّ! تو را باید آزاد مرد نامید، چنانکه مادرت نامت نهاده، آزاده اي دردنیا و نیکبختی در آخرت
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
کتاب #حر پیام به کسانی است که اعمال اجتماعی در دست آنها است و در رأس جامعه هستند به آنان می گوید: اي زعما! اي امراي لشکر! اي نواب! اي شما که هبوط جماعات مسبب از هبوط شما است، بدون یک شجاعت ادبی، بدون یک انقلاب کلی حال شما تغییر پذیر نخواهد بود، بدون توبۀ اجتماعی شما - قلوبی که با شما رابطه دارد اصلاح نخواهد شد.
مگوئید #حسین علیه السلام در حال حاضر نیست که ملجأ باشد، حسین علیه السلام همان جبهه اي بود که در آنجا قرآن و خاندان محمد صلی الله علیه و آله بود. اکنون هم همان جبهه حسین است، #حسین همان است که در آن سخنان عالی مدفون است و توبۀ اجتماعی آن است که تمام قواي خود را در راه زنده کردن این دو بگمارید...
📚منبع: سیدالشهدا و یارانش- ایت الله کمره ای
#ادامه_دارد...
@qurantehran
@quran_shekarabi
🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
▪️رسیدن #کاروان_اهل_بیت به شام
🏴 خانواده پیامبر با دستهای زنجیرشده در کنار مسجد ایستاده و در انتظار آینده بودند...
▪️قاسم بن بخیت گزارش کردهاست؛ هنگامیکه فرستادگان اهل کوفه با سر #حسین به مسجد دمشق وارد شدند، مروانبنحکم با دیدن آنها پرسید:«شما چه کردید؟»
▫️ آنها پاسخ دادند: هجده تن از آنها به سوی ما آمدند، به خدا سوگند همه را کشتیم و هماکنون اینها سرهای ایشان است مروان با شنیدن پاسخ برخاست و از آنها جدا شد آنگاه یحیی برادر مروان آمد و او نیز پرسید: شما چه کردید؟ و همان پاسخ اول را به او نیز گفتند یحیی درحالیکه اندوهناک شده بود برخاست و گفت شما از ملاقات محمد در روز قیامت محروم شدهاید و هیچگاه و در هیچ کاری با شما همکاری نمیکنم. سپس از مسجد بیرون شد.
▫️طریحی اضافه میکند یحیی خطاب به سر امام گفت: ای #اباعبدالله مصیبتی که بر تو رفت برایم سخت و دشوار بود، امام غریب کربلا که سر از بدن تو جدا شد از سوی ابنزیادی که او از اراذل عالم است.
▪️ زهر بن قیس ضمن تحویل نامه عبیدالله به یزید چنین گزارش داد:
▫️ ای امیر مؤمنان تو را بشارت دهم که خداوند فتح و پیروزی را نصیب تو ساخت #حسینبنعلی همراه با هجده تن از خاندان و شصت تن از اصحاب و شیعیان اش نزد ما آمد و ما آنها را به تسلیم دعوت کردیم، نپذیرفتند. پس هنگام طلوع خورشید بر آنان تاختیم و از هر سو آنها را در خود گرفتیم چون شمشیرها بر آنان فرود میآمد، میگریختند! بیآنکه پناهگاهی داشته باشند. آنگونه که کبوتر از چنگال عقاب میگریزد به بیشهها و گودالها پناه میبردند! به خدا سوگند بهاندازهی یک خواب نیمروزی کشتن آنها بیشتر به طول نیانجامید. همه آنان را کشتیم. اکنون پیکرهایشان #برهنه، جامههای شان #خونین، و چهرههایشان #غبارآلود است. آفتاب بر بدنهایشان میتابد و باد بر ایشان میوزد و کرکسها به دیدار آنها میروند و در سرزمینی خشک بر خاک افتادهاند...
▫️ یزید گفت من بدون قتل #حسین نیز از شما راضی بودم. اگر او به نزد من میآمد او را عفو میکردم اما خداوند روی ابن مرجانه را زشت کند که چنین کرد...
📚منابع:
🔹جواهرالمطالب، ج۲، ص۲۷۰
🔹کامل (ابن اثیر)، ج۳، ص۲۹۸و۳۰۱
🔹بحارالانوار، ج۴۵،ص۱۲۹
🔹المنتخب (طریحی)، ج۲، ص۴۸۴
🔹بعثت بدون وحی ـ حشمت الله قنبری، ص۲۸۲و۲۸۵
@quran_shekarabi