4_6037157811106874612.mp3
1.05M
🔸ترتیل صفحه ۳۳ قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده
چشم به راه ظهور:
📇 خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۱۱
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
1⃣ در بحث قبلي, خداوند فرمود اگر شما جمعاً در برابر دين الهي سلم نباشيد و همگان مسلم و منقاد نباشيد, منتظر عذاب الهي خواهيد بود. آنگاه فرمود براي عذاب شما ميتوانيد هم سند تاريخي دريافت كنيد و هم برهان عقلي.
🔹 سند تاريخياش آن است كه از علماي اهل كتاب بپرسيد كه يهوديها، بنياسراييل چقدر در برابر آيات الهي ناسپاسي كردند و خداي سبحان با آنها چگونه رفتار كرد.
🔹 بحث عقلي: اصل كلي بر آن است كه اگر كسي نعمت الهي را تغيير داد خدايي كه شديدالعقاب است با عقوبت شديد با او رفتار ميكند.
2⃣ در قسمت اول فرمود: ﴿سَلْ بَنِي إِسرَائِيلَ كَمْ آتَيْنَاهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ﴾; تو از بنياسراييل بپرس، از علما و عالمان به عهدين بپرس كه ما چقدر به آنها آيات الهي داديم و آنها اين آيات الهي را ناديده گرفتند و همانطوري كه بنياسراييل آيات الهي را ناديده گرفتند و به عذاب الهي مبتلا شدند، شما هم منتظر همان عذاب الهي باشید.
3⃣ ميفرمايد هر كس نعمت الهي را دگرگون كند خدا شديد العقاب است. بنياسراييل از آيات فراواني برخوردار شدند بعد چه كردند؟ اين آيات الهي را تبديل كردند و هركس آيات الهي را تبديل بكند، گرفتار عقوبت خداي شديدالعقاب خواهد شد همانطور که بنياسراييل گرفتار عقوبت خداي شديدالعقاب شدند.
@qurantehran
📇 خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۱۶
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
1⃣ وجوب جهاد با بيگانگان
يعني كشتار و جهاد با سيف نسبت به بيگانگان بر شما لازم شد و اين كار براي شما دشوار است، بعضي از امور را شما نميپسنديد براي شما ناخوشايند است در حالي كه خير شماست [و] بعضي از امور را ميپسنديد در حالي كه براي شما شر است و شما در تشخيص خير و شر عالم نيستيد در نتيجه در گرايش يا انزجار، آگاهانه رفتار نميكنيد و خداوند ميداند و شما نميدانيد.
🔹 اينكه فرمود: ﴿وَهُوَ كُرْهٌ لَكُم﴾ اين مقدمه است براي مطلب آينده وگرنه پيداست كشتار و كشته شدن و به جنگ رفتن كار آساني نيست چون مقدمه است براي مطلب آينده اين جمله را فرمود وگرنه ﴿وَهُوَ كُرْهٌ لَكُم﴾ يك امر معلومي بود كه براي طبع انسان، جنگ كردن و جنگيدن و كشته شدن دشوار است. اينكه فرمود: ﴿وَهُوَ كُرْهٌ لَكُم﴾ براي آن است كه بگويد گرايش شما ميل شما رضا و سخط شما به انديشه شما وابسته است شما به مقداري كه ميفهميد حب و بغض داريد و فهمتان محدود و ناقص است. مسئله گرايش طبعي كه امر طبيعي است، نسبت به همه دردآور است هيچ كسي نيست كه بگويد من در برابر شمشير احساس لذت ميكنم. بايد گفت كه اين گرچه براي طبع شما دشوار است براي جان شما گواراست اين را تحمل كنيد، اينكه فرمود: ﴿وَهُوَ كُرْهٌ لَكُم﴾ يعني براي طبع شما دشوار است، ولي مواظب باشيد كه براي فكر شما مكروه نباشد براي عقيده شما مكروه نباشد شما نسبت به قتال بي ميل نباشيد، البته دردآور است. اين دردآور بودن راجع به طبع است و تحت تكليف هم نيست، اما چون دردآور است شما متأثر باشيد و ناخوشايندتان باشد اين بد است، لذا فرمود: ﴿وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَي أَن تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُم﴾.
🔸 «كُره» در اينجا فشار دروني است يعني با طبع شما ناسازگار است، ولي شما اين را مكروه ندانيد نسبت به اين بدتان نيايد منزجر نباشيد براي اينكه كراهت و محبت شما معيار صحيحي ندارد ﴿وَعَسَي أَن تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُم﴾ چيزي كه شرعاً و عقلاً براي شما خير است ممكن است او را دوست نداشته باشيد يا چيزي كه عقلاً و شرعاً براي شما بد است او را دوست داشته باشيد، بعضي از معاصي كه عقلاً و شرعاً بد است ممكن است نزد شما محبوب باشد ﴿وَعَسَي أَن تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَي أَن تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُم﴾ بنابراين شما معيار محبت و كراهتتان را به دست شرع بدهيد نه به دست طبيعت، چون شما اگر در محدوده طبيعت خلاصه ميشديد براساس محور طبيعي كراهت و محبتتان ارزيابي ميشد، ولي چون اساس شما، جان شماست كه از محور طبيعت به ماوراي طبيعت بسته است آن را بايد با واحدهاي ماوراء طبيعي ارزيابي كنيد و آن عقل است و شرع، پس اگر چيزي براي طبع شما ناگوار است براي جان شما ناگوار نباشد؛ شما آن را يا دوست داشته باشيد مانند اوحدي از اهل ايمان يا لااقل نسبت به او بيميلي نشان ندهيد مانند اوساط از اهل ايمان، لذا فرمود: ﴿وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾
🔹 انسان از شمشير متأثر بشود از سنگ و چوب احساس درد بكند اين نقص نيست اين يك امر طبيعي است، اما از حكم خدا منزجر باشد اين نقص است. آن كه نقص نيست به همه نسبت داد، فرمود: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ القِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُم﴾ اما آنكه نقص است فقط به منافقين و ضعيفالايمانها نسبت داد فرمود آنها هستند كه از قتال منزجرند و خوشايند نيست.
@qurantehran
4_6044268962689057768.mp3
942.1K
🔸ترتیل صفحه ۳۵ قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده
📇 خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۲۰
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
🔹 تبيين روش صحيح تفكّر دربارهٴ دنيا و آخرت
در آیه قبل فرمود: ﴿كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ ٭ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ﴾ يعني آيات الهي را ما اينچنين بيان ميكنيم تا شما درباره دنيا و درباره آخرت فكر كنيد. البته نه این كه شما درباره دنيا بينديشيد دنيا فاني است و درباره آخرت فكر كنيد و آخرت باقي است آن وقت سر از زهد دربياوريد، بلكه درباره شئون دنيا و درباره شئون آخرت فكر كنيد اگر شما ميگوييد: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً﴾ اگر حسنه ميخواهيد فكر كنيد، هر چه كه براي زندگي سالم شما مؤثر است فكر كنيد و به عنوان يك واجب ديني تلقي كنيد، از دامداري تا صنعت از صنعت تا كشاورزي اگر شما حسنه ميخواهيد بايد فكر كنيد به دنبالش برويد فكر، تنها اين نيست كه انسان بگويد دنيا فاني است و آخرت باقي است اين يك گوشهاي از فكر درباره دنيا و آخرت است فكر، درباره علوم دنيايي و علوم اخروي باید كنار هم باشد نه اينكه بعضي درباره دنيا فكر كنند بعضي درباره آخرت بلكه همه شما درباره دنيا و آخرت فكر كنيد كه اگر علوم مادّي شما را به سمت خود جذب كرده است، فكر آخرت راهگشا باشد كه چگونه از آن علوم مادي بهره بيانديشيد و اگر فكر در آخرت شما را به خود جذب كرده است از دنيا هم غفلت نكنيد شما درباره دنيا و درباره آخرت فكر كنيد نه تنها فقط نتيجه فكرتان زهد باشد.
@qurantehran
4_6046520762502743125.mp3
1.05M
🔸ترتیل صفحه ۳۶ قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده
📇 خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۲۵
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
🔹 اين آياتي كه بعضي از آنها گذشت و بعضي از آنها در بحثهاي بعد به خواست خدا مطرح ميشود از 221 تا 242 مسائل عقد و نكاح و طلاق و ايلاء و امثال ذلك مطرح است, لزوم رضاي فرزند به اينكه نفقه به عهده صاحبفرزند است مطرح است كه قسمت مهم اينها مربوط به اصول خانوادگي است, چون يكي از مسائل مربوط به نكاح و طلاق مسئله ايلاء است و ايلاء هم به قَسم وابسته است شوهر سوگند ياد ميكند كه مباشرت نكند و اين هم حكم فقهي دارد, قبل از اينكه حكم ايلاء را در آيه 226 [بقره] بيان بفرمايد مسئله اهميت سوگند و اينكه قسم براي هر چيزي روا نيست و اينكه اگر كسي قسم ياد كرد موظف است سوگند را حفظ كند و اينكه اگر جِدّ و هزل سوگند ياد كرد بينشان فرق ميكند و ساير امور مربوط به قسم درآيات 224 و 225 بیان شده است وگرنه با آيات گذشته كه مربوط به نكاح بود و آيات آينده كه مربوط به طلاق است مسئله قسم اين وسط خيلي مناسب نيست, مگر به مناسبت ايلاء كه يك قسم خاص است در محدوده نكاح
@qurantehran
📇 ادامه خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۲۰
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
🔹 دسته بندي آيات مربوط به أيتام
آنگاه مطلب پاياني اين است كه ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَي قُلْ إِصْلاَحٌ لَهُمْ خَيْرٌ﴾. يك طايفه از آيات قرآن كريم درباره پرهيز از بياعتنايي و ستم به يتامي است، طايفه ديگر آياتي است كه ما را تشويق ميكند به گراميداشت يتامي، طايفه سوم آياتي است كه سيره بزرگان را درباره برخورد با ايتام بازگو ميكند، طايفه چهارم آياتي است كه از مداخله در شئون ايتام ما را منع ميكند و طايفه پنجم همين طايفهاي است كه محل بحث است كه راهگشاست و راهنماست.
🔸 اجازهٴ دخالت عادلانه در أموال أيتام به نيّت اسلام
وقتي خداي سبحان پرهيز شديد از ارتباط با يتيم و اموال يتيم را صادر كرد عدهاي صرفنظر كردند، آنگاه ايتام بيسرپرست شدند هم براي خود آنها مشكل بود هم براي ايتام، اما براي آنها مشكل بود براي اينكه نوعاً مبتلا بودند به شركت با اموال يتيم؛ طوري بايد در مال خودشان تصرف ميكردند كه به اين مال يتيم هيچ سرايت نميكرد و اين بسيار دشوار بود هم ايتام بي سرپرست ميشدند، اين تشكيلات زمينه سؤال را فراهم كرد گفتند ما با ايتام چه كنيم؟
چون ﴿إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ﴾ او نفوذناپذير است جلوي اراده الله را احدي نميگيرد، اما حكيم است پس نخواست شما به زحمت بيفتيد گفت با مال يتيم مثل مال يك برادر رفتار بكن و قصد اصلاح داشته باش؛ هم او را تأمين كند هم خودت از اين مشقت بيرون بيا و هم مال او را ترقي بده هم او را بپروران و اگر ـ معاذ الله ـ قصد سوء داشتيد؛ مفسدانه برخورد كرديد به بهانه اصلاح خداي سبحان مفسد را از مصلح تشخيص ميدهد: ﴿وَاللّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَو شَاءَ اللّهُ لأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾
🔹آميخته بودن قهر و مهر خداوند
خداي سبحان در عين حال كه حكم قهرآميز دارد به عباد مؤمنش رئوف و مهربان است و اين رأفت و مهرباني خدا، نه به اين معناست كه در بعضي از امور رئوف است در بعضي از امور رئوف نيست و قهار است، بلكه قهر او با مهر او آميخته است اينچنين نيست كه قهرش جداي از مهر و مهرش جداي از قهر باشد. اگر خواستيم آيتي براي آميزش قهر و مهر ذكر بكنيم همان طبيب جراح است كه در عين قهر اهل رأفت و مهر است، چون مهربان و رئوف است دست به جراحي ميزند و عضوي را قطع ميكند. اگر جراح سرگرم بريدن عضو فاسد است نه چون اهل قهر است، بلكه مهرش ايجاب ميكند كه عضو فاسد را قطع كند. اگر خداي سبحان حكم قهري تنظيم كرد فرمود: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ القِتَالُ﴾ اين جلال خداست كه با جمال آميخته است، قهر خداست كه با لطفش مخلوط است براي اينكه اين اختلاط مهر و قهر روشن بشود در نوع آياتي كه مشتمل بر حكم قهري است نشانههاي مهر هم يادآوري ميشود. گاهي ميفرمايد كه اين حكم الزامي كه رنجآور است براي شما تثبيت كرديم براي گذشتگان هم تثبيت كرديم، ديگران هم همين حكم را داشتند. پس مخصوص به شما نيست، نظير آن حكم الزامي روزه گرفتن كه فرمود: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكُم﴾ اين بيان مقداري مستمعين و مخاطب و مكلف را قانع ميكند كه اين يك حكم عمومي است, وقتي عمومي شد رأفت عامه خداي سبحان در اين حكم ملحوظ است نمونه دوم همان جريان قصاص است.
@qurantehran
4_6048866510431061144.mp3
1.02M
🔸ترتیل صفحه ۳۷ قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده
📇 خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۳۱
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
در این آيه فرمود: وقتي شما زن را طلاق داديد اينها به پايان مدت رسيدند «اجل» يعني همان مدت و آن عده وقتي دارند به پايان عده ميرسند شما احدالامرين را انتخاب بكنيد يا نگه بداريد اينها را در همان عده و مراجعه كنيد يا صبر كنيد عده اينها تمام بشود، خودشان آزادانه تصميم بگيرند. كه اين حكم قبلاً گذشت الآن همين حكم فقهي را با چندين حكم اخلاقي بازگو فرمود.
1⃣ تعريف امساك به معروف در قرآن
اين امساك به معروف را در سورهٴ مباركهٴ «طلاق» تا حدودي مشخص كرد فرمود اولاً در زمان عده زوجه حق سكني دارد، شما حق نداريد آنها را از خانه بيرون كنيد و آنها هم حق ندارند از خانه بيرون بروند كه مبادا عُلقه بالكل منقطع شود، شايد قلبها به هم مرتبط شدند دوباره خواستند با يكديگر زندگي كنند. فوراً او را از خانه بيرون نكنيد اين امساك به معروف است اين درباره اسكان. درباره نحوه اسكان هم هر مقداري كه وُجد شماست يعني مييابيد وسع شماست توان آن را داريد هر جايي كه خودتان سكونت داريد آن را در همان حدّ اسكان بدهيد ديگر او را در يك اتاق تاريك اسكان ندهيد...
@qurantehran
📇 خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۲۵
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
🔸 نفاق, نتيجهٴ بيحرمتي به خداوند متعال و اهميت ندادن به سوگند
اثر قسم در محاكم قضايي, عِدل بينه است. همانطوري كه بينه به سود مدعي مشكل قضايي را حل ميكند و قاضي به استناد شهادت بينه, حكم صادر ميكند همان محكمه قضايي به استناد يمين منكر هم, حكم صادر ميكند. اگر مسئله يمين آنقدر اثر دارد كه مشكل قضا را در محاكم حل كند اگر كسي مرتب عادت كرده است به قسم خوردن به خدا, براي او در محكمه چند تا قسم خوردن عادي است اثر قسم از بين ميرود و منافع و فوايد ديگري كه دارد, لذا فرمود خدا را شما معرض سوگند قرار ندهيد كه در «عُرضه» باشد هر روز سوگندتان را به او عَرْضِه كنيد او معرض اين كارها قرار بگيريد معد و مبتذل بشود براي سوگند اين و آن. اگر كسي خدا را معرض سوگند خود قرار داد, كم كم ميشود «حلاّف» يعني پرسوگند و اين باكي ندارد براي هر امر باطلي سوگند ياد كند, براي ابطال حق يا احقاق باطل سوگند ياد كند، آنگاه نشانه اين بيحرمتي به الله و كم گرفتن سوگند به الله آن است كه سر از نفاق در ميآورد.
🔹 وجوه تسميهٴ قسم به يمين
چرا قسم را يمين گفتند؟
1⃣ چون قسم مايه قدرت مطلب ميشود آن مقسم به را محكم ميكند به او توان ميبخشد به اين مناسبت يمين گفتند چون يمين هم يعني قدرت
2⃣ چون به قسم تبرك ميشد با يمن و بركت همراه بود از اين جهت به قسم يمين گفتند
3⃣ يا اینکه رسم آنها اين بود در هنگام سوگند دستها را به هم ميدادند يمينها را به هم مرتبط ميكردند از اين جهت از قسم به يمين تعبير شده است.
📇 ادامه خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۳۱
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
2⃣ بيان معناي «سرّحون بمعروف»
خب ﴿سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ﴾ چطور؟ فرمود حالا كه قصد ابقاي زوجيت نداريد ديگر بدگويي نكنيد بالأخره شما هم يك اشكالي داشتيد او هم يك انتقادي داشت زندگي ترك شد، اگر او بخواهد زندگي مجدد تأسيس كند ديگر براي خطبه كنندههاي او قصه ماجرا نگوييد كه آنها را از ازدواج مجدد بازداريد شما كه تسريح به معروف نكرديد تسريح به احسان نكرديد!
3⃣ اصرار قرآن اين است كه حالا كه گذشت، گذشت با سرنوشت اين زن مطلقه بازي نكنيد. حالا او را رها كنيد در انتخاب همسر آزاد باشد ممكن است از اين گذشته خود پندي گرفته باشد.
4⃣ نه تنها به امر اكتفا نكرد بلكه نهي را هم بالصراحه ذكر كرد. فرمود: ﴿وَلاَ تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَاراً لِتَعْتَدُوا﴾ كه اعتدا و تعدي كنيد نسبت به او ستم روا بداريد.
5⃣ اصل كلي بازگشت هر ظلم و گناهي به خود شخص
اگر كسي نسبت به زن ستم كرد در حقيقت به خود ظلم كرده است. اين ديگر همان بحث كلي اخلاقي است كه اصولاً هيچ كسي به ديگري بد نميكند الا بالعرض تمام ستمها را به خود ميكند اولاً و بالذات سايه ستم به ديگري ميرسد؛ ممكن نيست كسي بتواند به كسي ظلم بكند الا بالعرض، مثل آنكه انسان در درون خانه خود كنيفي حفر ميكند بدبو كه خودش در آن كنيف زندگي ميكند دائماً؛ منتها گاهي كه درِ كنيف گرفته شد بوي اين كنيف آن عابر را متأذّي ميكند گاهي وگرنه انسان اگر كنيف بدبويي حفر كند و خود در آن كنيف به سر ببرد تمام آسيب براي اوست بالاصالة و يك آسيب بالتبع هم به عابر كنار كوچه ميرسد.
🔹 هر كسي هر خطري نسبت به ديگري دارد ضرري و ظلمي و حسدي و كينهاي درباره ديگران دارد در حقيقت كنيفي كنده است و خود را در آن كنيف زنداني كرد گاهي اين در كنيف گرفته مي شود و عابر آسيب ميبيند, لذا فرمود: ﴿وَمَن يَفْعَلْ ذلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ﴾
6⃣ سهلانگاري در عمل به احكام الهي مساوي با استهزاي آيات الهي
آنگاه براي تثبيت اين مطلب فرمود اينها آيات الهي است اينها قوانين الهي احكام الهي، آيات الهي است اينها را به استهزا نگيريد.
7⃣ نعمت بودن احكام الهي
بعد فرمود اين آيات الهي، احکام الهی نعمتهاي خداست، كفران نعمت نكنيد. همانطوري كه چشم نعمت است كسي حق ندارد چشم خودش را كور كند؛ احكام الهي نِعم الهي است. كسي حق ندارد كفران نعمت كند. ما امروز خيال ميكنيم احكام براي ما تكليف است حال آنکه اينها نعمتهاي خداست چطور ما نميگوييم مكلفيم به استنشاق هوا، نميگوييم مكلفيم به نوشيدن آب زلال ... و ميگوييم متنعميم نبايد بگوييم مكلف به نماز و روزهايم [بلكه] بايد بگوييم متنعميم. فرمود اينها نعمتهاي الهي است, اين نعمتها را كفران نكنيد ﴿وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ﴾
8⃣ قرآن, بارزترين نعمت خدا
فرمود نعمت خدا را كه بارزترين آنها قرآن است بارزترين آنها حكمت و معرفت و فقه است بارزترين آنها احكام الهي است به ياد اينها باشيد
(وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُم مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُم بِهِ﴾ همانطوري كه اصل قرآن هدايت است؛ منتها گروه خاص بهره ميبرند، اصل دستورات الهي هم موعظه است گروه خاص متعظ می شوند. او وعظش عمومي است، اما متعظان كماند.
@qurantehran
4_6050666118907954992.mp3
962.6K
🔸ترتیل صفحه ۳۸ قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده
📇 خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۳۴
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
1⃣ اجمالي آيهٴ شريفه همراه توفّي بودن مرگ
گرچه محتواي اين آيه ناظر به عده وفات است ولي در كنار بحث طلاق و عده طلاق ياد شده است. فرمود مرداني كه از شما ميميرند و همسرهايي را باقي ميگذارند بر آن همسرها لازم است كه چهار ماه و ده روز خويشتندار باشند ﴿يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ﴾؛ خود را در چهار ماه و ده روز حفظ كنند همسر جديد انتخاب نكنند وقتي اين مدت سپري شد، آنگاه اگر خواستند درباره خود تصميم زناشويي بگيرند مادامي كه راه معروف و صحيحي را طي ميكنند بر شما حرج وجناحي نيست و در همه اين كارهاي شما خداي سبحان خبير و آگاه است اين ترجمهٴ آيه، مضمون اين آيه چند مطلب را در بر دارد؛ اولاً تعبير به موت نفرمود تعبير به توفي است چون اصولاً مرگ را قرآن كريم وفات ميداند تعبير به موت و تعبير به فوت نميكند و اگر به موت تعبير كرده است چه اينكه تعبير به موتش كم نيست همان وفات و توفي مراد است.
@qurantehran
📇 ادامه خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۳۴
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
2⃣ شمول اطلاق آيه به أقسام زوجه
فرمود اگر كسي مرد و همسري را گذاشت آن همسر بايد چهار ماه و ده روز خود را نگه بدارد همين كه زوج صادق بود مشمول اين آيه است خواه مطلقه باشد به طلاق رجعي يا مطلقه نباشد، اگر مطلقه بود به طلاق بائن چون رابطه زوجيت بينونت پيدا كرد و گسيخته شد، صادق نيست. اين آيه به اطلاق شامل همه اقسام زن خواهد بود؛ زن اعم از بالغ و نابالغ اعم از مباشرت شده و مباشرت نشده اعم از زني كه در سن عادت است و عادت نميبيند يا عادت ميبيند اعم از زني كه به سن يأس رسيده است يا نرسيده است همه اينها را اطلاق آيه شامل ميشود.
3⃣ اشتراك زنها در عدّهٴ وفات
در طلاق، بين اين زنهاي ياد شده از نظر احكام فرقهاست؛ بعضي اصلاً عده ندارد بعضي عدهشان سه ماه است بعضي عدهشان سه طهر است بعضي عدهشان وضع حمل است همه زنهايي كه در طلاق از همديگر امتياز حكمي دارند در جريان عده وفات اشتراك در حكم دارند، فقط مطلقه طلاق بائن را شامل نميشود، چون زوج نيست.
@qurantehran
📇 ادامه خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۳۴
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
4⃣ لزوم خويشتن داري زنان در عدّهٴ وفات
مطلب سوم آن است كه فرمود: ﴿يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً﴾ اين كلمه «انفس» در اين آيات كه آمده همان نكتهاي را دارد كه در آيه 228 به عرض رسيد. در مسئله ايلاء نفرمود كه مردها چهار ماه خودشان را نگه بدارند، فرمود: ﴿لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِن نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ﴾ چون انزجار از طرف مرد است اگر بخواهد صبر بكند نميگويند خويشتنداري كرده است، ولي در مسئله طلاق چون انزجار از طرف مرد است مرد، زن را رها كرد زن، آماده است براي تجديد فراش اما اسلام فرمود بايد سه طهر يا سه ماه خويشتندار باشد نفرمود «يتربصن» فرمود: ﴿يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ﴾ اين كلمه «تربص» وقتي ﴿بِأَنْفُسِهِنَّ﴾ در كنارش آمد يعني بايد خويشتندار باشد در جريان عده وفات هم فرمود: ﴿يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ﴾؛ بايد خودشان را چهار ماه و ده روز نگه بدارند.
5⃣ ظهور بلوغ اجل در آيه، به انقضاي مدّت
ظاهر بلوغ الاجل يعني تمام شد. به معناي انقضاي مدت است يعني وقتي چهار ماه و ده روز تمام شد آن وقت است كه بخواهند تصميم بگيرند عيب ندارد و شما حق دخالت نداريد، قبلاً اگر او ميخواست درباره خود تصميم بگيرد چون كار منكري ميكرد ميتوانستيد نهي از منكر كنيد، اما الان كار منكري نيست شما نميتوانيد دخالت كنيد دخالت قبليتان بر اساس نهي از منكر بود نه بر اساس ولايت الآن هم اگر بعد از گذشت اين مدت بخواهد تصميم منكر بگيرد باز اگر حق دخالت داريد دخالت نهي از منكري است نه دخالت ولايي.
6⃣ نسخ حکم یکساله
چون در جاهليت بنا بر اين بود كه زن تا يك سال صبر كند بعد از يك سال ميتوانست تجديد فراش كند همين حكم جاهلي را در اوايل اسلام خداي سبحان امضا كرده است يعني تا يك سال بايد صبر كند بعد مجاز است وقتي اسلام قدرت پيدا كرد اين حكم جاهلي را از بين برد، فرمود تا چهار ماه و ده روز بايد صبر كند.
@qurantehran
4_5764687542569927994.mp3
770K
🔸ترتیل صفحه ۳۹ قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده
📇 خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۳۸
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
1⃣ بررسی آيات مربوط به حفظ نماز در بين احكام نكاح و طلاق
در اثناي احكام مربوط به نكاح و طلاق، جريان نماز و حفظ نماز را مطرح فرمود؛
🔻 اولاً ترتيب ضبط و كتابت آيات به ترتيب نزول نيست.
🔻 اگر هم بر فرض به ترتيب نزول در اين قسمتها باشد براي آن است كه سرگرمي به مسائل نكاح و طلاق و مسائل خانوادگي، انسان را از آن عمود دين باز ندارد.
🔹 ﴿حافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ﴾ يعني بر نمازها محافظت كنيد و نماز وسطي را هم محافظت كنيد و براي خداي سبحان قيام كنيد در حالي كه قانت و داعي و خاضعايد.
🔸 حفظ گرچه وظيفهاي است كه به همه حدود و احكام الهي متوجه است اما حفظ نماز از آن جهت كه عمود دين است خصوصيتي دارد كه جداگانه ياد شده است.
2⃣ انواع دستورهاي قرآن دربارهٴ حفظ نماز
گاهي حفظ به اصل صلات و حقيقت صلات تعلق ميگيرد گاهي حفظ به كميت و عدد صلات تعلق ميگيرد، آنجا كه اصل حقيقت و كيفيت حقيقت مطرح است، با عنوان صلات(مفرد) ذكر ميشود، اما وقتي مطلوب و منظور حفظ ارقام نماز و كميّت نمازها باشد آنجا جمع ياد ميشود، لذا در قرآن كريم هم حفظ صلات؛ آمده است هم حفظ صلوات.
@qurantehran
📇 ادامه خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۳۸
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
3⃣ مراد از «الصلوات» و "الوسطی"
مطلب بعدي آن است كه آيا منظور از اين صلوات همان نمازهاي معهود يوميه است يعني ظهرين و مغربين و صلات صبح يا بر همه نمازهايي كه در اسلام است دلالت دارد و محافظت بر همه نمازها لازم است.
و اینکه اين صلات وسطي که عطف شد بر اين صلوات، نماز خاصي از نمازهاي يوميه است؟
🔹 براي اوسط دو معنا ذكر شد:
🔺 يكي اينكه وسط بين دو چيز باشد.
🔺 يكي آن افضل را ميگويند اوسط.
اگر اين وسطي، مؤنث اوسط باشد كه اوسط به معناي افضل است اين وسطي يعني فضلي آنگاه معنا اينچنين خواهد شد كه "آن صلاتي كه خيلي فضيلت دارد" که این معنا دو احتمال دارد:
۱/ آن نماز یکی از این صلوات باشد كه از ساير نمازها افضل است آن براي آن است كه يكي از اين نمازها از ساير نمازها افضل است.
۲/ هر نمازي كه در آن حضور قلب و خشوع قلب است آن افضل است و اين آيه ما را تشويق ميكند به حفظ نمازي كه در آن خضوع و خشوع و حضور قلب است.
🔸 ولي اگر وسطي آن معناي اولي بود اين متعين است كه منظور نمازي است كه بين دو نماز قرار ميگيرد كه بايد در تعيينش بحث كرد كه آن نماز وسطي كدام نماز است؟
4⃣ وجوه مختلف در صلات وسطي
اگر اين وسطي مؤنث اوسط بود اوسط يعني المتوسطة بين الامرين، بايد معلوم بشود كه كدام نماز است.
🔻بعضيها بر آناند كه اصلاً معلوم نشد و خداوند اين را مبهم گذاشت و صلاح در ابهام او بود تا نمازگزارها به همه نماز اهميت بدهند، نظير اينكه اسم اعظم در بين اسماي حسناي خداي سبحان مستور است ليلةالقدر در بين ليالي مستور است آن ساعت و لحظهاي كه دعا مستجاب است در روز جمعه آن لحظه مستور است، وليّ خدا در بين انسانها مستور است و مانند آن تا انسان به همه اين امور احترام كند، بلكه به آن ليله قدر يا به آن اسم اعظم يا به آن ولي الهي يا به آن لحظهاي كه دعا مستجاب است توفيق پيدا كند.
🔻 بعضيها گفتند منظور از اين صلات وسطي نماز ظهر است براي اينكه در بين نمازهاي روز اين وسط دوتا نماز است صبح است و عصر و ظهر وسط دوتا نماز روز است خب، اين وسطاي بين نماز روز است نه بين كل نمازها.
🔻بعضي گفتند كه منظور از اين صلات وسطي نماز عصر است براي اينكه بين صلات يوم است و صلات ليل؛ روز از صبح و ظهر شروع ميشود شب از مغرب و عشا شروع ميشود اين نماز عصر بين نمازهاي روز است و نمازهاي شب.
🔻بعضي گفتند كه منظور از صلات وسطي، نماز مغرب است براي اينكه نماز مغرب بين عصر است كه چهار ركعت است و بين عشاست كه آن هم چهار ركعت است دو طرفش مساوياند و خودش در حد هيچ كدام از اينها نيست بينابين است.
🔻 بعضي گفتند منظور نماز عشاست براي اينكه آن در نيمه شب قرار ميگيرد.
5⃣ معناي صحيح صلات وسطي
در روايات آمده است كه منظور از صلات وسطي نماز ظهر است، لذا نوع فقها هم به اين فتوا دادند از قدما و از متأخرين.
و آنچه معروف بين اماميه است اين است كه صلات وسطي همان نماز ظهر است، لذا گفتند اگر كسي نذر كند كه صلات وسطي را انجام بدهد اگر نماز ظهر را به جا آورده است نذرش را وفا كرده است.
@qurantehran
📇 خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۳۸
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
6⃣ تمثّل حقيقت نماز
نماز حقيقتي دارد كه اين حقيقت بعد از انجام اين فعل با انسان سخن ميگويد و به صورتي متمثل ميشود. در روايت اينچنين آمده است كه اگر كسي نماز را در اول وقت، صحيح واجد شرايط و فاقد مبطلات و موانع خواند اين نماز ميدرخشد، ميتابد «هي بيضاءُ مُشرِقَة» و به نمازگزار خطاب ميكند «حَفِظتَنِي حَفِظَكَ الله»؛ تو مرا حفظ كردهاي خدا تو را حفظ كند و اگر آخر وقت خواند؛ فاقد شرايط بود يا با عجله و بدون حضور قلب و مانند آن خواند همين نماز به صورت سياه ظهور ميكند و ميگويد «ضَيَّعتَنِي ضَيَّعَكَ الله»؛ تو مرا ضايع كردي خدا تو را ضايع كند.
7⃣ احتمالاتي در معناي «قوموا لله قانتين» و تبيين معناي صحيح
منظور از اين قيام يا ايستادن است در مقابل ركوع يا ايستادگي است در مقابل ضعف و عجز و امثال ذلك. اگر منظور ايستادن باشد يعني در حال نماز در حالي كه ايستادهايد قنوت داشته باشيد، قنوت يعني خضوع و دوام بر دعا و طاعت و مانند آن و اگر منظور از اين قيام ايستادگي باشد نه ايستادن كما هو الظاهر منظور آن است كه دائماً براي خداي سبحان در حالت ايستادگي باشيد، چون مهمترين حال براي دفاع حالت ايستادن است از اين جهت تعبير به ايستادن شده است ﴿أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَي وَفُرَادَي﴾ يا ﴿اذ قاموا﴾ در جريان اصحاب كهف قيام كردند يعني ايستادگي كردند در حالي هم كه نشسته باشند باز قائماند، زيرا اگر وظيفهشان در يك حالي نشستن باشد چون در برابر باطل دارند مقاومت ميكنند در همه حال قائماند.
بنابراين اگر فرمود: ﴿وَقُومُوا لِلّهِ قَانِتِينَ﴾ يعني ايستادگي كنيد براي حفظ قنوت و لزوم طاعة در پيشگاه خداي سبحان.
@qurantehran
📇 ادامه خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۴۶
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
3⃣ وجوب مبارزه در راه خدا و لزوم تعيين رهبري در جهاد
هر جنگی يك فرمانده لشكر و رهبر لازم دارد، اين از يك اصل كلي ديني نشأت ميگيرد و آن حفظ نظم است به وحدت رهبري. زمخشري در كشاف ميگويد «روي ان رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) قال:» كه اگر مسافرت كرديد و سه نفر همسفر شديد يكي از شما امير قافله باشد. پس اگر مسافرت ميكنيد ولو گروه كمي هم كه باشيد يك نفر را به عنوان راهنما و رهبر اين قافله انتخاب كنيد. اگر كسي يك نفر بود، ديگر نيازي به انتخاب امير و راهنما ندارد و اگر دو نفر بود انتخاب كار آساني نيست، چون اكثريت حاصل نيست ولي اگر سه به بالا شدند ديگر نظم به اين است كه يك نفر راهنما و امير قافله باشد، اين نشانه آن است كه كار بينظم پيش نميرود.
4⃣ حداقل افراد اطاعت كنندگان جهاد
مطلب بعدي آن است كه گروه كمي نداي آن رسول را استجابت كردند و اين گروه كم آن طوري كه زمخشري ظاهراً دارد همان عدد اصحاب بدر بودند؛ 313 نفر بودند : ﴿إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ﴾. اين 313 نفر يك انسانهاي عادي نيستند، كساني هستند كه بالأخره در آن صلح جهاني نقشي دارند حالا فرض كنيد ولي عصر (ارواحنا فداه) وقتي ظهور كرد 313 نفر ياوري دارد كه حداقل هر كدامشان مثل اماماند، اگر بخواهند عالم را اصلاح كنند بايد اين 313 نفري كه حداقلشان مثل اماماند در پاي ركاب آن ذات مقدس باشند تا بتواند كل عام را اصلاح كند.
5⃣ مطلب بعدي آن است كه فرمود: ﴿وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ﴾ اين نكته در بحث قبل عرض شد كه اگر گروهي تن به آوارگي و اسارت و زندان بدهد و مبارزه نكند ظالم است.
@qurantehran
4_5769319965446374514.mp3
811K
🔸ترتیل صفحه ۴۰ قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده
📇 خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۴۶
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
1⃣ نحوهٴ في سبيل الله بودن جنگ براي استرداد سرزمين
از اين كريمه چند مطلب استفاده ميشود؛ اول وجوب مبارزه است در راه خدا ولو به عنوان آزادي اسرا و زندانيان و پس گرفتن آب و خاك،
🔸بعد از بيان لزوم دفاع ﴿فِي سَبِيلِ اللّهِ﴾ جريان گروهي از بنيإسرائيل آواره را مطرح فرمود و مصداقي از آن جامع كلي را ذكر كرد. آن مصداق مطروح در اين آيه آن است كه اگر كسي به خدا و قيامت معتقد باشد و به دستور خدا و رسول خدا براي استرداد سرزمين خود و رهايي از آوارگي و همچنين براي آزادي اسرا و زندانيها مبارزه كند اين جنگ و اين قتال ﴿فِي سَبِيلِ اللّهِ﴾ است. پس اگر عدهاي به زندان افتادند يا به اسارت رفتند و سرزمين آنها اشغال شد ديگران موظفاند به عنوان قتال ﴿فِي سَبِيلِ اللّهِ﴾ مبارزه كنند.
🔹 في سبيلالله، اختصاصي به دعوت ديني ندارد.
2⃣ مطلب بعدي آن است كه اين كلمه «ملاء» مثل قوم و جيش و رهط اسم جمع است و براي جمع وضع شد مثل قوم و رهط ولي مفردي از ماده خود ندارد.
@qurantehran
4_5771723948836259299.mp3
770K
🔸ترتیل صفحه ۴۱ قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده
☘️☘️☘️☘️
📇 خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه۲۴۹
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
1⃣ سازماندهي نظامي و تشكيل چند لشكر توسط طالوت
با آمدن تابوت تثبيت شد كه #طالوت از طرف خدا فرمانده لشكر است، و اعتراضها تمام شد. #طالوت وقتي فرماندهي را پذيرفت و آن بنياسرائيل آواره هم وقتي فرماندهي را قبول كردند آن شروع به سازماندهي كرد، گروهها را به صورت جُند و لشكر تأسيس كرد. چندين جُند و چندين لشكر، پس جمعيت فراواني همراه #طالوت حركت كردند.
2⃣ معناي فصل و استفادهٴ كثرت جمعيّت بنياسرائيل از همهٴ جنود
سازماندهي نظامي محقق شد و بنا شد از اين منطقهاي كه سپاهيان، آماده شدند حركت كنند. فرمود: ﴿فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ﴾ يعني وقتي #طالوت سپاهيان را از آن منطقه بيرون آورد خب، معلوم ميشود گروه فراواني به دنبال طالوت حركت كردند، با اینکه اینها کم بودند. چرا کم بودند؟ براي اينكه آوارههاي اسرائيلي زياد بودند و همه طعم تلخ آوارگي را چشيدند و پشنهاد جنگ دادند كه اگر ما فرمانده لشكر داشته باشيم ميجنگيم، اما وقتي حكم قتال بر اينها تثبيت شد، اكثري اينها در جنگ شركت نكردند و گروه كمي حاضر به نبرد شدند اين گروه كم شدند چندين جُند، چندين لشكر معلوم ميشود جمعيت اينها زياد بود: ﴿فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ﴾.
@qurantehran
📇 ادامه خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۴۹
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
3⃣ لزوم امتحان در جنگ و بيان امتحان #طالوت
مطلب بعدي آن است كه در همه موارد امتحان لازم است بالخصوص در مسئله جنگ بالاخص آن وقتي كه اين نيروي رزمي به آن فرمانده لشكر سرسپرده نباشد، اما اصل امتحان در همه موارد لازم است كه بحث مبسوطي دارد. در مسئله جنگ امتحان لازم است براي اينكه اگر كسي آزمون نشود و تلخي را تحمل نكند احياناً صحنه را ترك ميكند در صورتي كه به فرماندهاش سرسپرده نباشد، ممكن است در هنگام فشار سرپيچي كند. لذا طبق دستور الهي لابد اين #طالوت كه مبعوث از طرف حق سبحانه تعالي بود گفت ما الآن كه حركت كرديم نهري را در پيش داريم طي اين راه در اين هواي گرم مثلاً حرارت و عطش را به همراه دارد خداوند شما را با اين آبي كه ما در پيش داريم ميآزمايد، اگر حاضر شديد در حالي كه خسته و تشنهايد آب ننوشيد معلوم ميشود در جنگ هم صابريد، اگر حاضر نشديد اين امتحان الهي را با موفقيت پشت سر بگذاريد معلوم ميشود در تلخي جنگ قدرت تحمل نداريد.
4⃣ زمينه آزمونهاي الهي
آن روز #امتحان به اين بود كه در بين فلسطين و اردن، انسانهاي تشنه به يك نهر امتحان بشوند، امروز به يك نحو ديگر است مصاديق عوض ميشود وگرنه آزمون هست. در مسئله صيد حرم، فرمود كه صيد شكارهاي بياباني براي شما حرام است از آن طرف فرمود اين كبوترها يا آهواني كه در دامنههاي كوههاي عرفات زندگي ميكردند، ما آنها را دستور ميدهيم كه به دسترس شما و به تيررس شما بيايند از آن طرف ميگوييم صيد, حرام است از اين طرف اين صيد را هم به تيررس شما ميآوريم به دسترس شما ميآوريم. از آن طرف ميگوييم ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِم﴾ از آن طرف نامحرم را هم از جلوي چشمش عبور ميدهيم كه #امتحان كنيم وگرنه اگر نامحرمي نباشد كه آزمون معنا ندارد، اگر صيدي در دسترس يا تيررس نباشد كه امتحان معنا ندارد مسائل امتحان الهي اينچنين است از آن طرف انسان را خسته و تشنه ميكند از آن طرف هم با آب ميآزمايد.
📇 ادامه خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۴۹
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
5⃣ تفكيك چند گروه در لشكر #طالوت بعد از امتحان
فرمود شما در اين #امتحان به چند گروه تقسيم ميشويد: هر كه از اين آب نوشيد اين از من نيست هر كه از اين آب طعمي نبرد از من است. طعم هم بر شرب اطلاق ميشود كه نوشيدن است هم بر ذوق اطلاق ميشود كه چشيدن است، اگر كسي مختصري چشيد، ولي ننوشيد، از من نيست آن كه نخورد از من است يعني نه بنوشد و نه بچشد.
ميماند گروه سوم آنهايي كه ننوشيدند ولي چشيدند اين گروه تشنهاند، خستهاند مختصري چشيدند، نظير اينكه «سلمان منّا أهل البيت» آنهايي كه نوشيدند معصيت كبيره كردند كه از ما نيستند، اما آنها كه چشيدهاند همراه ما هستند ولي از ما نيستند.
مگر كسي که يك كف دست بردارد؛ اين گروه سوم را از گروه اول خارج ميكند، ولي معلوم نيست وارد گروه دوم بكند.
اينجا سه گروه ظهور ميكنند آنهايي كه كاملاً خستگي و تشنگي را با اين آب نهر برطرف كردند اينها معصيت كبيره كردند و در #امتحان ناموفق بودند و از آن پيامبر جدايند.
آنها كه دست به آب نزدند نه چشيدند و نه نوشيدند اينها از آن اولياي خاصاند كه هر عصري هر پيامبري يك چنين اصحاب خاص داشت، نظير حواريين عيسي (سلام الله عليه) و در صدر اسلام نظير سلمان كه فرمود: «سلمان منّا أهل البيت» و مانند آن.
گروه سوم كسانياند كه گرچه ننوشيدند، اما لبي تازه كردند نظير كساني كه به معاصي صغيره تن در ميدهند اين گروه گرچه مثل گروه اول ﴿فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي﴾ نيستند كه جدا باشند، اما نظير گروه دوم هم نيستند كه نظير «سلمان منّا أهل البيت» باشند.
@qurantehran
📇 ادامه خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۴۹
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
6⃣ كنارشدن افراد حاضر به جنگ همراه با #طالوت
﴿فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاّ قَلِيلاً مِنْهُم﴾ نفرمود «طعموا» فرمود: ﴿شَرِبُوا﴾ يعني اكثري گرفتار آن معصيت كبيره شدند و نوشيدند، مگر قليلي كه اينها ننوشيدند اين قليل كه ننوشيدند يا اصلاً نچشيدند، يا مختصري چشيدند؛ پس آن كه الآن حاضر است با #طالوت بجنگد قليل اندر قليلاند.
زيرا در اصل جريان ﴿فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُم﴾ بعد اين قليل هم به يك اكثري و اقلي تبديل شدند كه اكثريشان رخت بربستند و قليل مانده است. اين قليل دو گروهند؛ عدهاي آن اوحدي از اصحاباند كه اصلاً نچشيدند و ننوشيدند و يك عده هم ملحقين به اينها هستند كه گرچه ننوشيدند، ولي مختصري چشيدند. پس آنها كه از نهر گذشتند همه همراهان نبودند #طالوت بود با كساني كه با او ايمان آوردند. بقيه اين لبه نهر همين كه تشنگي و خستگي را با آب برطرف كردهاند ماندند و #طالوت با گروهي كه به همراهش رفتند، با جنود جالوت برخورد کردند. در اين بين گفتند ما جنگ نابرابر را نميتوانيم تحمل كنيم، طاقت آن را نداريم.
7⃣ اعتراض برخي از افراد به نابرابر بودن جنگ
﴿قَالُوا لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ﴾ همين گروهي كه ماندند در بين اين گروه اين زمزمه پيدا شد، كه جنگ ما نابرابر است ما قدرت تحمل نداريم.
8⃣ اشاره به يقينيبودن معيّت خداوند با صابران از طرف اوحدي از اصحاب
اين حرف كه در سپاه و اين لشكر بلند شد، همان اوحدي از اصحاب كه نه تنها ننوشيدند، بلكه نچشيدند با همه اين خستگي و تشنگي اين راه طولاني را طي كردند، گفتند: شما به جنگ نابرابر نگاه نكنيد به قدرت خدايي تكيه كنيد كه در سايه قدرت او بسيار اتفاق افتاد كه گروه كم بر گروه زياد پيروز شد.
🔸 چه بسا گروه كم بر گروه زياد اما ﴿بإذْنِ الله﴾ پيروز شد. اينها انگيزهاي دارند که آن انگیزه وادارشان كرد به حرف زدن و اين لشكر را آرام كردن
حرف آنها اين نبود كه ما اميدواريم پيروز بشويم، شايد پيروز بشويم، ممكن است خدا ما را ياري كند. از امكان و احتمال و اميد و آرزو سخن نگفتند بلكه به صورت جزم آن هم با نشان دادن مصداق خارجي با فعل ماضي ياد كردند گفتند اين حرفها چيست بسياري افراد بودند كه كم بودند و پيروز شدند ﴿كَمْ مِن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَت﴾ در گذشته ﴿غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ﴾
🔹 ميفرمايد اصل كلي اين است كه ﴿وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ﴾ يك اصل كلي است كه خدا با صابرين است آن گذشته اگر پيروز شدند به بركت صبر است. هر كس صابر بود خدا با اوست. ما هم صبر كرديم خدا با ماست. اين حرف اين سپاه و ستاد و ارتش و لشكر را آرام كرد.
🔸 اما چه چيزي وادارشان كرد كه اينطور حرف بزنند, «شوق اللقاء» يعني اين حرف از روحيه شهادت و لقاءالله طلبي نشأت ميگيرد، گفتن اين حرف همان و آرامش اين لشكر همان كه مطلب پيروزي را آيه بعد به دنبال دارد.
@qurantehran
4_5773975748649944609.mp3
948.2K
🔸ترتیل صفحه ۴۲ قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
📇 خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۵۳
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
1⃣ بيان اقسام تفضيل الهي دربارهٴ انبيا
فرمود ما بعضي از انبیا را بر بعضي ترجيح داديم. ترجيحها دو قسم است:
🔺ترجيح متقابل الطرفين
🔺 ترجيح يك طرفه
ترجيحهاي متقابل الطرفين آن است كه مثلاً به موساي كليم (سلام الله عليه) يك معجزات خاص و كمالات مخصوص ميدهد كه آن كمالات را به عيسي (عليه السلام) نميدهد، ولي به عيسي (عليه السلام) يك معجزات و كمالات مخصوص ديگر ميدهد اينها يك تفاضل متقابل است.
يك وقت تفاضل، تفاضل يك طرفه و مطلق است نه نسبي، مثل آنچه رسول الله (صَلّي الله عَليهِ وَ آلهِ و سلّم) نسبت به انبياي سلف دارد كه اين به نحو عموم و خصوص مطلق است كه هر چه انبياي سلف داشتند وجود مبارك رسول الله (صَلّي الله عَليهِ وَ آلهِ و سلّم) دارد و لا عكس.
@qurantehran
📇 ادامه خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۵۳
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
2⃣ حقيقي بودن تفاضل ميان انبياء
اجمالاً انبيا با هم تفاضلي دارند و اين تفاضل وجودي و حقيقي است نه تفاضل اعتباري، يك وقت كسي رئيس فلان مؤسسه است مديركل فلان مؤسسه است كه اين با يك ابلاغ يك سطري ميآيد و با يك عزل يك سطري هم رخت برميبندد، آن ابلاغ و اين عزل جزء انشائات اعتباري است نه چيزي بر او افزوده ميشود و نه چيزي از او كاسته ميشود اينها فضلهاي اعتباري است. در جريان انبيا فضل حقيقي است اين فضل حقيقي به كمالات وجودي برميگردد و ظهورش در قيامت روشنتر است.
🔹 روح القدس، مرحلهٴ عاليهٴ ارواح انبياء است كه درباره عيساي مسيح (سلام الله عليه) در اين آيه فرمود ما به او بينات داديم او را به روحالقدس مؤيد كرديم ومانند آن.
3⃣ اقسام سهگانه تكلّم الهي
خداي سبحان با بندگانش يعني با انبيا سه گونه حرف می زند؛ يا بلاواسطه يا من وراء حجاب يا با فرستادن رسول مثلاً مَلك. معلوم نيست آن حرفي كه خداي سبحان با موساي كليم زده است بالاتر از نحوه سخن گفتني باشد كه با رسول الله(صَلّي الله عَليهِ وَ آلهِ و سلّم) در معراج سخن گفت.
🔹 صرف اينكه خداي سبحان با يك پيامبري سخن بگويد دليل افضليت او نيست البته دليل فضيلت است، چه اينكه در تأييد به روحالقدس هم باز اينچنين است.
4⃣ در ذيل آيه فرمود: ﴿وَلَوْ شَاءَ اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ البَيِّنَاتُ﴾ قبلاً دستور قتال صادر شده بود و قبلاً جريان بنياسرائيل و طالوت و مبارزه داوود و امثال ذلك ذكر شد و برهان مسئله دفاع و جنگ هم اين بود كه اگر جنگ نباشد مفسدان فيالارض زمين را به تباهي ميكشند.
@qurantehran
📇 ادامه خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۵۳
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
5⃣ اسناد جنگ به جنگ ايمان و كفر از روي اختيار
فرمود ما انبيا را با بينات و ادله قطعي اعزام كرديم تا بهانهاي براي كسي نباشد. لكن عدهاي به سوء اختيار كفر ورزيدند و عدهاي با حسن اختيار مؤمن شدند و از آن به بعد جنگ شروع شد. مؤمنان و كافران به جنگ هم پرداختند، و منشأ اين قتال هم ايمان و كفر اختياري است.
🔸 پس منشأ جنگ اختلاف عقيده است يكي مؤمن است و ديگري كافر، كسي از نظر جهانبيني معتقد است كه در عالم مبدئي حكومت ميكند و اين عالم به هدف منتهي ميشود، ديگري به اين امر معتقد نيست اين اساس اختلاف است كه زمينه جنگ را فراهم ميكند.
6⃣ معناي نفي اقتتال در صورت خواست خداوند
فرمود اگر خدا ميخواست جنگي اتفاق نميافتاد. منشأ اين اقتتال پذيرش دعوت رسالت انبياست، تناسب صدر و ذيل آيه اين است كه ما انبيا را با تفاوت درجاتي كه دارند فرستاديم، بعضي رسالت انبيا را ميپذيرند بعضي رسالت انبيا را نميپذيرند و اين نپذيرفتن زمينه جنگ است. خب اگر خدا ميخواست جنگي اتفاق نميافتاد خدا چطور بخواهد؟ آن طوري كه خدا بخواهد قدرت حق را تثبيت ميكند ولي راه كمال را ميبندد خدا اگر بخواهد با الجا با اضطرار با اجبار مردم ايمان بياورند ايمان ميآورند با روياهاي هولناك با حوادث دردناك و امثال ذلك، نظير ﴿رَفَعْنَا فَوْقَهُمُ الطُّورَ﴾ اگر خداي سبحان بخواهد مردم را مضطر به ايمان كند يقيناً در دل اينها هراسي ايجاد ميكند يا شوق زايدي ايجاد ميكند كه بالأخره ايمان ميآورند، اينكه كمالي براي مردم نشد كه با ترس، ايمان بياورند.
🔹 اگر خدا بخواهد ريشه اختلاف و اقتتال برداشته ميشود يعني مردم بالالجاء و الإجبار مؤمن ميشوند وقتي مؤمن شدند ديگر اختلافي نيست وقتي اختلافي نبود جنگي نيست، اما اين كمال نشد.
7⃣ هدايت تشريعي خداوند و نفي هدايت الجائي
اگر خدا ميخواست همه را با اعمال قدرت هدايت كند ميكرد، ولي ميخواهد اينها با طوع و رغبت خود مؤمن بشوند خدا همه را هدايت كرده است به هدايت تشريعي خدا آن قدرت را دارد، اما خب اين كمال نيست براي كسي.
@qurantehran
📇 ادامه خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۵۳
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
8⃣ ظهور كفر برخي از افراد در ابتلائات
در اينجا فرمود: ﴿وَلَوْ شَاءَ اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ البَيِّنَاتُ وَلكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُم مَن آمَنَ وَمِنْهُم مَن كَفَرَ﴾ بعضي مؤمناند بعضي كافر؛ منتها اين كفر در امتحان ظهور ميكند. شيطان هم كسي نيست كه نشناسد افراد را و ابزار نداشته باشد كه، او يك طلبه عادي را اگر بخواهد فريب بدهد به وسيله هم بحثش فريب ميدهد يك زاهد نود ساله را بخواهد به دام بكشد به وسيله يك عابد 95 ساله به دام ميكشد، چنين موجودي الآن در كمين ماست، اينچنين نيست كه او ابزار نداشته باشد اينچنين نيست كه اگر كسي سنش بالا بود علمش هم زايد بود و ما را خداي ناكرده به سمتي كشاند كه دارد عصاي مسلمين را شق ميكند ما خيال كنيم او دارد ما را هدايت ميكند، ابزار شيطان يكي دوتا نيست، لذا فرمود: ﴿فَمِنْهُم مَن آمَنَ وَمِنْهُم مَن كَفَرَ﴾
9⃣ سنّت الهي بر آزاد گذاشتن انسانها جهت تمييز خبيث از طيّب
﴿فَمِنْهُم مَن آمَنَ وَمِنْهُم مَن كَفَرَ﴾ باز همان معنا را با يك بيان لطيفتري به صورت يك قياس استثنايي روشن ذكر كرد فرمود: ﴿وَلَوْ شَاءَ اللّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلكِنَّ اللّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ﴾؛ اگر خدا ميخواست اينها باهم جنگ نميكردند، لكن سنت الهي بر اين است كه اينها را آزاد بگذارد تا معلوم بشود انسان مؤمن تا چه اندازه اهل نثار و ايثار است و از آن طرف هم روشن بشود انسان كافر چه اندازه درنده خوي است.
4_5778625544669103344.mp3
860.2K
🔸ترتیل صفحه ۴۳ قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده
📇 خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۵۷
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
1⃣ تصوير خروج مؤمنين از ظلمت به نور توسط خداوند
خداي سبحان ولي مؤمنين است. چگونه آنها را از ظلمت به نور خارج می کند؟ جوابش اين است كه مؤمنين چند قسماند: آنهايي كه با فطرت توحيدي در يك خاندان متدين به بار آمدند و آلوده نشدند اينها موحداً به دنيا آمدند موحداً دوران خردسالي را گذراندند موحداً بالغ شدند... اينجا اخراج، به معناي دفع است يعني من نميگذارم به چاه بيفتد.
آنكه ـ معاذ الله ـ فطرت توحيدي را آلوده كرد و در دوران كودكي به فسق عقلي مبتلا بود، گرچه شرعاً مكلف نبود، خداي سبحان او را از ظلمت به نور خارج كرده است رفعاً. پس اگر كسي سابقه عصيان داشته باشد نسبت به او اخراج، همان معناي متعارف خود را دارد كه آنها را بيرون آورد.
🔹 اگر در محفلي جا براي نامحرمان و بيگانهها نباشد به بيگانهاي كه قصد ورود دارد، ميگويند نرو كه بيرون ميكنند. يعني نرو كه راه نميدهند، نه اينكه اول راه ميدهند بعد بيرون ميكنند، چه اينكه اگر بيگانهاي به طور ناشناس وارد شد او را هم بيرون ميكنند پس بيرون كردن و اخراج، هم دفع را شامل ميشود هم رفع را.
@qurantehran
📇 ادامه خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۵۷
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
2⃣ اما خروج از نور به ظلمات، فقط رفع را شامل ميشود نه دفع را، فقط يك مصداق دارد، چرا؟ براي اينكه افرادي كه كافرند يا در خانواده كفر به دنيا آمدند و در دوران خردسالي هم در مسير كفر بودند وقتي هم كه بالغ شدند بلغ كافراً، يا نه؛ ايمان آوردند و بعد مرتد شدند و دست از اين عروهٴ وثقي برداشتند همان چاهبانان او را به چاه ميكشند و اينها را از نور اسلام و توحيد خارج و به ظلمت ميكشانند.
3⃣ تفاوت بين اخراج از ظلمات به نور و اخراج از نور به ظلمات
اگر كسي كافر بود ثم آمن، و اين عروه وثقي را گرفت آن كه اين ايمان را بپذيرد و بر اين ايمان اثر بار كند، این همان اخراج من الظلمات الي النور است اين ولايت الهي است، لذا فرمود شما به اين طناب چنگ بزنيد بيرون كشيدن به عهده ما، گاهي انسان چاه افتاده را بيرون ميكشند گاهي اين طناب را كنار چاه ميگذارند كه انسان چنگ به طناب بزند نيفتد درون چاه چه رفع باشد چه دفع در جمله اولي صادق است ولي در جمله ثانيه فقط رفع است.
4⃣ نفرمود خداي سبحان ولي بعضي است و آنها را به ايمان ميكشاند [بلكه] فرمود اگر كسي مؤمن شد تحت ولايت الله داخل ميشود از آن به بعد فيض خدا نصيب او خواهد شد. در صدر آيه فرمود: ﴿اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا﴾ آن فيضي كه بعد از ايمان مؤمن نصيبش ميشود بر اساس ولايت و سرپرستي حق است، اگر كسي مؤمن بود يعني به طاغوت كفر ورزيد به الله ايمان آورد كه در آيه قبل فرمود: ﴿فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالعُرْوَةِ الوُثْقَي﴾; فرمود اگر كسي مؤمن شد به عروه وثقي مستمسك شد ما او را از ظلمتها بيرون ميآوريم، پس ايمان مؤمنين به اختيار خود مؤمنين است فيض بعدي نصيب آنها خواهد شد، چه اينكه در ذيل آيه نفرمود عدهاي در تحت ولايت طاغوتياناند تا انسان اينچنين توهم كند كه طاغوتيان عدهاي را كافر كردهاند [بلكه] فرمود كافران تحت ولايت طاغوتياناند. اگر كسي كفر ورزيد و از ربفه الهي بيرون آمد زمامش را به دست كافر ميسپارد، از اين به بعد مشمول قهر طاغوتيان خواهد بود.
@qurantehran
📇 ادامه خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۵۷
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
6⃣ بحثي در حقيقت طاغوت و شيطان در نظام تكوين
مطلب بعدي آن است كه گرچه خداي سبحان فرمود اگر كسي كفر ورزيد در تحت سرپرستي طاغوتيان است؛ اما اينچنين نيست كه طاغوت در مقابل الله باشد بلكه طاغوت تازيانه خداست، اينچنين نيست كه نظير تفكر ثنويت ما در عالم يك رحماني داشته باشيم يك شيطاني، آنچه در جهان هست و كل جهان زيرپوشش او اداره ميشود و او رب العالمين است ذات اقدس الهي است. شيطان گرچه در نظام تشريع تمرد دارد، ولي در نظام تكوين عبد ذليل خداست؛ هر كاري كه شيطان ميكند به فرمان خداست تكويناً، خداي سبحان دستور داد كه تو نسبت به مؤمنين وسوسه كن كه اين وسوسه بسيار بركت خوبي است، زيرا اگر وسوسه نباشد مسئله تهذيب نفس نيست تصفيه ضمير نيست جهاد اكبر نيست نيل به مقام ولايت نيست و مانند آن. در حد وسوسه است و وسوسه هم به كسي آسيب نميرساند، در قيامت هم استدلال شيطان اين است كه من فقط دعوتنامه نوشتم من كاري نكردم، خدا به وسيله انبيا دعوتنامه نوشت تو نپذيرفتي، من با وسوسه دعوتت كردم پذيرفتي. من هيچ سلطهاي بر شما نداشتم. من نسبت به شما بد نكردم من دعوت كردم ميخواستي نيايي، خدا دعوت كرد ميخواستي بروي حجتي انسان بر شيطان ندارد اين براي طليعه امر. اگر كسي با داشتن فطرت در درون و با داشتن انبيا و مرسلين (عليهم السلام) از بيرون و با داشتن مهلت توبه و انابه نكرد از آن به بعد خداي سبحان اين شيطان را بر او مسلط ميكند شيطان نظير كلب معلَّم است يك سگ شكاري گزنده دونده تابع صرف است كجا پارس كند و كجا بگزد.
7⃣ در نظام احسن وجود شيطان رحمت و بركت است، مثل وجود خود جهنم ما ديگر جايي بدتر از جهنم كه نداريم. اگر پرده كنار برود خيلي از ماها وقتي كه وارد قيامت شديم جهنم را تكريم ميكنيم ميگوييم تو باعث شدي كه ما دستور حق را اطاعت كرديم بهشت آمديم اگر ترس تو نبود ما هم دست بردار از گناه نبوديم. اكثري ما بر اساس خوفاً من النار اطاعت ميكنيم، اينكه ميبينيد كسي حاضر نيست نماز صبحش قضا بشود و اما باكش نيست كه نماز شب بخواند يا نخواند با آن همه فضائلي كه براي نماز شب است براي آن است كه ترك نماز شب جهنم ندارد و ترك نماز صبح جهنم دارد، اكثري ما خوفاً من النار عبادت ميكنيم و اگر به بهشت ميرسيم براي بركت جهنم است، در نظام احسن جهنم بركت است.
شيطان، جهنم اينها گرچه بد نسبياند؛ اما خوب نفسياند و نسبت به كل نظام هم رحمت و بركتاند.
@qurantehran
4_5780631088237905200.mp3
917.5K
🔸ترتیل صفحه ۴۴ قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده
☘️☘️☘️☘️
📇 خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۶۰
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
🔹 اثبات ايمان ابراهيم(عليه السلام) در آيه و عدم شك در آن
اگر علم ضعيف بود ايمان هم ضعيف است و اگر علم قوي بود ايمان هم قوی می شود.
🔸 علم درجاتي دارد يقيناً ايمان هم درجاتي دارد و اگر براي علم درجاتي شد كسي كه در درجه اول است نسبت به درجه بعدي او اضطراب دارد و اگر كسي به درجه اول ايمان رسيد نسبت به درجات بعدي ايمان، اضطراب دارد و هر اندازه كه علم بالاتر اطمينان بيشتر و ايمان بيشتر و هر اندازه كمتر، اطمينان هم كمتر ايمان هم كمتر.
🔹 خليل حق (سلام الله عليه) آن مقدار لازم را نه تنها داشت، بلكه آن مقدار لازم را ياد ديگران هم ميداد؛ امّا چون درجات علم حدّي ندارد, چون ﴿فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ﴾ تا به علم نامحدود حق برسند و درجات ايمان هم قابل حد و حصر نيست، لذا اگر خليل حق سؤال كرد ﴿رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَي﴾ براي آن است كه علم او از مرتبهاي به مرتبه برتر برود و ايمان او هم از مرتبهاي به مرتبه بالاتر برسد طمأنينه او هم باز همچنين لذا اگر كيفيّت معاد را ببيند علم او بيشتر، ايمان او بيشتر كه همان طمأنينه خواهد بود.
@qurantehran
📇 ادامه خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۶۰
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
🔹اهميت بالاي مسئله معاد از مبدأ
چون مسئله معاد مهمتر از مسئله مبدأ است، هر كس به معاد معتقد بود به مبدأ معتقد است.
🔸 بودند و هستند کسانی که مبدأ را به عنوان خالق قبول دارند ولي معاد را انكار ميكنند و قسمت مهم تعليم و تربيت متوجه به معاد است يعني اعتقاد به معاد است كه در انسان اثر ايجاد ميكند وگرنه اعتقاد به خدايي كه عالم را آفريد و كاري با انسان ندارد سودي ندارد، لذا اين اعتقاد ساده براي مشركين هم قابل قبول بود يعني ميپذيرفتند كه جهان خالقي دارد انسان خالقي دارد آسمان و زمين را خدا آفريد و بس؛ امّا كاري با انسان ندارد به اين مناسبت مسئله معاد را در دو جريان جدا ذكر فرمود.
🔹 سؤال ابراهيم(عليه السلام) در جهت فهم نمودار حشر اكبر در قيامت
خليل حق ميخواهد نمودار حشر اكبر را بفهمد، نميخواهد بفهمد كه خدا مرده را چگونه زنده ميكند وگرنه يك مرده را از اينهايي كه هر روز ميميرند يا از اين پرندههايي كه هر روز ميميرند ميخواست تا خدا زنده كند در قيامت تنها سخن از احياي مرده نيست بلكه سخن از ﴿إِلَي رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ﴾ است او ميخواهد نموداري از قيامت را ببيند كه چطور همه زنده ميشوند و همه به يك سو ميروند، الآن پراكنده هستند هر كدام يك راه خاصي را طي ميكنند؛ امّا آن روز همه زنده ميشوند و همه يك راه را طي ميكنند ﴿إِلَي رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ﴾
🔸 دلالت سؤال و جواب در آيه بر حقاليقين و كيفيت احياء
ابراهيم خليل (سلام الله عليه) عرض نكرد خدايا! مردهها چگونه زنده ميشوند سؤال از احيا نيست بلكه سؤال از كيفيّت احياست ﴿رَبِّ أَرِنِي﴾ اولاً سؤال از علِّمني و أخبِرني نيست، سؤال از ﴿أرِنِي﴾ است. ثانياً سؤال از زنده شدن مردهها نيست زنده كردن مردههاست. ثالثاً سؤال از اصل احيا نيست سؤال از كيفيت احياست ﴿ربِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي﴾.
@qurantehran
📇 ادامه خلاصه تفسیر سوره #بقره - آیه ۲۶۰
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
🔹 بررسي معناي «فصرهنّ» در آيه
امّا اينكه فرموده است ﴿فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فصرهنَّ﴾ البته خيلي از لغويين «صار, يصور» را به معناي «أمال, يميل» گرفتند, امّا وقتي دوباره مراجعه كرديم برخي از قدماي اهل لغت «صار, يصور» را به معناي «قَطّع, يُقطّع» گرفتند; پاره پاره كردن: ﴿فَصُرْهُنَّ﴾ يعني پاره پاره كن; امّا چرا ﴿إليْكَ﴾ بعد از ﴿فَصِرْهُنَّ﴾ آمده است اين همان بيان سيدنا الاستاد (رضوان الله عليه) است كه ميل در او تضمين شده است. یعنی آن حیوانات با او مانوس بودند.
🔸 حكمت امر به ابراهيم(عليه السلام) جهت مأنوس كردن حيوانات به خود
اينكه فرمود ﴿فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ﴾ يكي از نكاتي كه مفسران ذكر كردهاند آن است كه وقتي اين حيوانها را مأنوس كردي همه اينها را با خصوصيات شناختي وقتي دوباره برگشتند جزم پيدا ميكني كه اينهايي كه زنده شدند عين همانهايي هستند كه قبلاً تو آنها را از بين بردي، مبادا اشتباهي بشود كسي بگويد بسيار خب حالا اين چهار مرغ را كشت و مخلوط كرد از كجا بعضي از ذرات بدن آن حيوان دومي در ذرات بدن حيوان اولي جابهجا نشده باشد، دست او با دست اين مخلوط نشده باشد.
فرمود اينها را شناسايي كن مأنوس باشند با تو، مبادا يك وقت شبهه بشود كه خب شايد دست آن حيوان اجزاي بدن آن حيوان با اين حيوان مخلوط شده، نه ببين!
اين كار مستلزم آن است كه شما اين حيوانات را كاملاً شناسايي كنيد مأنوس باشيد رنگش خطوط چهره هر كدام خطوط دست هر كدام خطوط پاي هركدام مشخص بشود كه مبادا اين شبهه دوباره باقي باشد كه اجزاي اينها به هم مخلوط شد اين حيوان كه برگشت با شكل اول نبود، اين طور نيست.
🔹 تأمين محتواي آيه با دو اسم عزيز و حكيم
اينجا سخن از عزّت و حكمت است اين دو اسم حسن محتواي آيه را تأمين ميكند و خليل حق مظهر عزيز و حكيم شد، عزيز نه يعني پيروز عزيز يعني نفوذناپذير. آن زمين سفتي كه با نيش كلنگ نميشود در او اثر گذاشت، ميشود ارضٌ عزاز. يك انسان تسليم نشدني را ميگويند عزيز، چون نفوذ ناپذير است پيروز است لازمه عزّت، غلبه است و حكيم هم هست هم محكم كار است هم بر اساس برهان كار ميكند. اين عزيز، حكيم هم است.
@qurantehran