#فاطمه_فاطمه_است: #دكتر_على_شريعتى
انااعطیناک الکوثر، فصل لربک و انحر. ان شانئک هوالابتر.
به تو” #کوثر” عطا کردیم ای محمدۖ. پس برای پروردگارت نماز بگزار و شتر قربانی کن. همانا، دشمن کینه توز تو همو” ابتر” است!
او با ده پسر، ابتر است، عقیم و بی دم و دنباله است، به تو کوثر را دادیم، فاطمه را. این چنین است که “انقلاب” در عمق وجدان زمان پدید می آید!
اکنون، یک “دختر”، ملاک ارزشهای پدر میشود، وارث همه مفاخر خانواده میگردد و ادامه سلسله تیره و تباری بزرگ، سلسلهای که از آدم آغاز می شود و بر همه راهبران آزادی و بیداری تاریخ انسان گذر می کند و به ابراهیم بزرگ میرسد و موسی و عیسی را به خود میپیوندد و به محمد میرسد و آخرین حلقه این “زنجیر عدل الهی”، زنجیر راستین حقیقت، “فاطمه ” است.
آخرین دختر خانوادهای که در انتظار پسر بود. و محمد میداند که دست تقدیر با او چه میکند. و فاطمه نیز میداند که کیست! آری در این مکتب، این چنین انقلاب میکنند. در این مذهب، این چنین زن را آزاد میکنند. و مگر نه این مذهب، مذهب ابراهیم است و اینان وارثان اویند؟
و اکنون باز خدای ابراهیم #فاطمه را انتخاب کرده است. با فاطمه، “دختر”، به عنوان وارث مفاخر خاندان خویش، و صاحب ارزشهای نیاکان و ادامه شجره تبار و اعتبار پدر، جانشین “پسر” میشود.
در جامعهای که ننگ دختر بودن را تنها زنده به گور کردنش پاک می کرد و بهترین دامادی که هر پدری آرزو میکرد نامش “قبر” بود. و محمد میدانست که دست تقدیر با او چه کرده است. و فاطمه نیز میدانست که کیست.
این است که تاریخ از رفتار محمد با دختر کوچکش فاطمه در شگفت است و از نوع سخن گفتنش با او و ستایشهای غیر عادیاش از او.
در برخی متون تاریخی تصریح دارد که:”پیغمبر چهره و دو دست فاطمه را بوسه میداد”. اینگونه رفتار بشر از تحبیب و نوازش دختری از جانب پدر مهربانش معنی دارد.”پدری دست دختر را میبوسد”، “آنهم دخترکوچکش را”. چنین رفتاری در چنان محیطی یک ضربه انقلابی بر خانوادهها و روابط غیر انسانی محیط بوده است. “
پیغمبر اسلام دست فاطمه را میبوسد”. چنین رفتاری چشم را به عظمت شگفت فاطمه میگشاید و بالاخره چنین رفتاری از جانب پیغمبر به همه انسانها و انسانهای همیشه میآموزد که از عادات و اوهام تاریخی و سنتی نجات یابند،
این است که پیغمبر، نه تنها به نشانه محبت پدری، بلکه همچون یک “وظیفه”، یک “مأموریت خطیر” از فاطمه تجلیل میکند و این چنین نیز با او سخن میگوید بهترین زنان جهان چهار تناند:مریم، آسیه، خدیجه و- فاطمه(ع). الله از خشنودیت خشنود میشود و از خشمت به خشم می آید. خشنودی فاطمه خشنودی من است، خشم او خشم من، هرکه دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست دارد و هرکه فاطمه را خشنود سازد مرا خشنود ساخته است و هرکه فاطمه را خشمگین کند مرا خشمگین کرده است .فاطمه پارهای از تن من است، هرکه او را بیازارد مرا آزرده است و هرکه مرا بیازارد خدا را آزرده است …
این همه تکرارها چرا؟
چرا پیغمبر اصرار دارد که این همه از دختر کوچکش ستایش کند؟ چرا اصرار دارد که در برابر مردم او را بستاید و همه را از محبت استثنائیاش به وی آگاه سازد؟ و بالاخره چرا اینهمه بر “#خشم” و “#خشنودی” فاطمه تکیه میکند و این کلمه “آزردن” را چرا درباره او اینهمه تکرار میکند؟
پاسخ به این “چرا”ها، گرچه بسیار حساس و خطیر است، روشن است، تاریخ همه را پاسخ گفته است و آینده، عمر کوتاه چند ماهه فاطمه پس از مرگ پدر، راز این دلهره پدر را آشکار ساخته است.
کانالِ قرآنپویان
تدبر در قرآن ،تعقل در شريعت
با عمومی سازی فهم و عمل به قرآن
https://eitaa.com/quranpuyan
🔴 ما #زن را فرار داده ایم...
.
🔷 اگر زن امروز دیوانه وار رنگ عوض می کند و خود را به شکل عروسک فرنگی (و نه زن فرنگی) در می آورد، باید در آن سوی مرز، «استعمار اقتصادی» بیگانه را ببینیم و در این سوی مرز، خودمان را که در این کار با او همدستی کرده ایم. ما زن را فرار داده ایم و او به سادگی صیدش می کند.
🔶 ما او را ضعیفه، پاشکسته، کنیز شوهر، مادر بچه ها (اصطلاح عصر بردگی = اُمِ وَلَد) و حتی «بی ادبی»، «منزل» و «بز»... لقب دادیم و خلقت او را از انسان جدا کردیم و بحث می کردیم که آیا زن می تواند «خط» داشته باشد یا نه ؟ و استدلال می کردیم که اگر خط داشته باشد ممکن است به نامحرم نامه بنویسد. (و با این استدلال، خوب تر می بود که کورَش می کردیم تا هرگز نامحرمی نبیند! در اینصورت خیال آقای غیرتی - که تزلزل شخصیت ضعیفه ی خود را به شکل دلواپسی از بی وفایی همسرش احساس می کند - تا آخر عمر آسوده بود)...
🔷 تقوا و عفت زن را چنین حفظ می کردیم، با دیوار و زنجیر، نه به عنوان یک انسان و با اندیشه و شعور و پرورش و شناخت. او را حیوان وحشی ای تلقی می کردیم که تربیت بردار نیست; اهلی نمی شود. تنها راه نگهداری اش «قفس» است و هرگاه زنجیر در خانه باز ماند، می گریزد و از دست می رود. عفت او شبنمی است که تا آفتاب ببیند می پَرَد. زن به زندانی ای می مانست که نه به مدرسه راه داشت و نه به کتابخانه و نه به جامعه.
🔶 در جامعه، چون اقوام نجس - یا راماهای هند - در شمار انسان ها نبود، زیرا خود، انسان را یک «حیوان اجتماعی» می نامیدند و زن را از جامعه بیرون نگهداری می کردند. شعار این بود که «تحصیل علم بر زن و مرد مسلمان واجب است» و در باب این حدیثِ پیغمبر، منبرها می رفتند و داد سخن می دادند و یک ماه رمضان در پیرامون آن حرف می زدند، اما همیشه مرد بود که حق تحصیل علم داشت و زن - جز در خانواده های متمکن و متمول که می توانستند معلم سرخانه داشته باشند - از تحصیل محروم بود و نمی توانست از این «فریضه ی دینی» برخوردار باشد.
.
📚 برگرفته از کتاب #فاطمه_فاطمه_است ، صص ۱۱۱ - ۱۱۲، انتشارات سپیده باوران، چاپ چهارم، ۱۳۹۰.
.
#مجموعه_آثار_21
🖋#دکتر_علی_شریعتی
کانالِ قرآنپویان
تدبر در قرآن ،تفقه در دين
┏━━🌹💠🌹━━┓
🆔@quranpuyan
┗━━🌹💠🌹━━┛
#فاطمه_فاطمه_است: #دكتر_على_شريعتى
🌱انااعطیناک الکوثر، فصل لربک و انحر. ان شانئک هوالابتر.
به تو” #کوثر” عطا کردیم ای محمدۖ. پس برای پروردگارت نماز بگزار و شتر قربانی کن. همانا، دشمن کینه توز تو همو” ابتر” است!
او با ده پسر، ابتر است، عقیم و بی دم و دنباله است، به تو کوثر را دادیم، فاطمه را. این چنین است که “انقلاب” در عمق وجدان زمان پدید می آید!
اکنون، یک “دختر”، ملاک ارزشهای پدر میشود، وارث همه مفاخر خانواده میگردد و ادامه سلسله تیره و تباری بزرگ، سلسلهای که از آدم آغاز می شود و بر همه راهبران آزادی و بیداری تاریخ انسان گذر می کند و به ابراهیم بزرگ میرسد و موسی و عیسی را به خود میپیوندد و به محمد میرسد و آخرین حلقه این “زنجیر عدل الهی”، زنجیر راستین حقیقت، “فاطمه ” است.
🌱آخرین دختر خانوادهای که در انتظار پسر بود. و محمد میداند که دست تقدیر با او چه میکند. و فاطمه نیز میداند که کیست! آری در این مکتب، این چنین انقلاب میکنند. در این مذهب، این چنین زن را آزاد میکنند. و مگر نه این مذهب، مذهب ابراهیم است و اینان وارثان اویند؟
و اکنون باز خدای ابراهیم #فاطمه را انتخاب کرده است. با فاطمه، “دختر”، به عنوان وارث مفاخر خاندان خویش، و صاحب ارزشهای نیاکان و ادامه شجره تبار و اعتبار پدر، جانشین “پسر” میشود.
در جامعهای که ننگ دختر بودن را تنها زنده به گور کردنش پاک می کرد و بهترین دامادی که هر پدری آرزو میکرد نامش “قبر” بود. و محمد میدانست که دست تقدیر با او چه کرده است. و فاطمه نیز میدانست که کیست.
این است که تاریخ از رفتار محمد با دختر کوچکش فاطمه در شگفت است و از نوع سخن گفتنش با او و ستایشهای غیر عادیاش از او.
در برخی متون تاریخی تصریح دارد که:”پیغمبر چهره و دو دست فاطمه را بوسه میداد”. اینگونه رفتار بشر از تحبیب و نوازش دختری از جانب پدر مهربانش معنی دارد.”پدری دست دختر را میبوسد”، “آنهم دخترکوچکش را”. چنین رفتاری در چنان محیطی یک ضربه انقلابی بر خانوادهها و روابط غیر انسانی محیط بوده است. “
🌴پیغمبر اسلام دست #فاطمه را میبوسد”. چنین رفتاری چشم را به عظمت شگفت فاطمه میگشاید و بالاخره چنین رفتاری از جانب پیغمبر به همه انسانها و انسانهای همیشه میآموزد که از عادات و اوهام تاریخی و سنتی نجات یابند،
این است که پیغمبر، نه تنها به نشانه محبت پدری، بلکه همچون یک “وظیفه”، یک “مأموریت خطیر” از فاطمه تجلیل میکند و این چنین نیز با او سخن میگوید بهترین زنان جهان چهار تناند:مریم، آسیه، خدیجه و- فاطمه(ع). الله از خشنودیت خشنود میشود و از خشمت به خشم می آید. خشنودی فاطمه خشنودی من است، خشم او خشم من، هرکه دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست دارد و هرکه فاطمه را خشنود سازد مرا خشنود ساخته است و هرکه فاطمه را خشمگین کند مرا خشمگین کرده است .فاطمه پارهای از تن من است، هرکه او را بیازارد مرا آزرده است و هرکه مرا بیازارد خدا را آزرده است …
این همه تکرارها چرا؟
❓چرا پیغمبر اصرار دارد که این همه از دختر کوچکش ستایش کند؟ چرا اصرار دارد که در برابر مردم او را بستاید و همه را از محبت استثنائیاش به وی آگاه سازد؟ و بالاخره چرا اینهمه بر “#خشم” و “#خشنودی” فاطمه تکیه میکند و این کلمه “آزردن” را چرا درباره او اینهمه تکرار میکند؟
👈پاسخ به این “چرا”ها، گرچه بسیار حساس و خطیر است، روشن است، تاریخ همه را پاسخ گفته است و آینده، عمر کوتاه چند ماهه فاطمه پس از مرگ پدر، راز این دلهره پدر را آشکار ساخته است.
کانالِ قرآنپویان
تدبر در قرآن ،تعقل در شريعت
با عمومی سازی فهم و عمل به قرآن
┏━━🌹💠🌹━━┓
🆔 @quranpuyan
┗━━🌹💠🌹━━