eitaa logo
همتا 🌱
5.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
878 ویدیو
5 فایل
رمان زیبای همتا به قلم الف_یوسفوند کپی حرام و پیگرد قانونی دارد ❌ جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم ❤ عضو انجمن رسمی رمان‌های آنلاین ایتا https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/11
مشاهده در ایتا
دانلود
نه عزیزم چیزی نمیشه اتفاقی براش نمی افته جیغ بلندی کشیدم نویان داد زد داری چیکار میکنی؟ صدای فرشته در گوشهایم پیچید _فکر کنم بچه میخواد شش ماه به دنیا بیاد باید ببریمش شهر زایمان قبلیش چون سزارین بوده نمیتونه طبیعی به دنیا بیاره جیغ هایم گوش کر کن بودند. بعد از مدتی روسری به روی موهای آشفته ام .نشست نویان بلندم کرد و با عجله از خانه بیرون زد سوار ماشین شدیم من را به روی صندلیهای عقب خواباند و فرشته هم کنارم نشست. نویان ماشین را روشن کرد و با عجله به راه افتاد سرعت اش زیاد بود از درد زیاد نمیدانستم به کجا چنگ بزنم جیغ میکشیدم و صدای جیغ های گوش خراشام در فضای کوچک ماشین می.پیچید نمیدانم چقدر در راه بودیم. با گریه به سختی :گفتم نویان نویان نویان سریع جواب داد _جانم عزیزم چیه؟ چیزی می خوای؟ جیغی کشیدم و با گریه :گفتم اگر اگر بلای وای خدا سر سر نیانم بیاد نمی بخشمت حلالت نمیکنم نویان ایی اگر این بار دخترم طوریش بشه من تورو با دستای ...خودم میکشم .. نمی بخشمت. از درد به نفس نفس زدن افتاده بودم تا شهر من از درد گریه کردم و جیغ کشیدم وقتی به بیمارستان رسیدم نویان آمد و باز بغلم کرد و با عجله به طرف بخش اورژانس رفت. با گریه گفتم نویان اگ.. نویان اجازه نداد حرفم را کامل کنم سریع :گفت