eitaa logo
تدبر در قرآن | راه بهشت
11.9هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
109 فایل
کانال رسمی موسسه قرآنی راه بهشت آموزش تخصصی وجامع قرآن کریم به کودک و نوجوان بامدیریت #استاد_قدیر_اسفندیار ادمین کانال وتبادلات: @raahebehesht امور تربیت مربی: @raahebehesht_3 سفارش محصول: @raahebehesht_4 آدرس:قم_ خیابان‌ شهید‌ صدوقی_ کوچه ۵۲‌_ پ۲۴
مشاهده در ایتا
دانلود
سوره جهت تبیین مفهوم شما با این داستان میتونید مفهوم پناه بردن به خدا رو برای بچه ها جا بندازید❤️ البته با زبان کودکانه حکایت رو تعریف کنید و قسمتی از داستان رو بگید و از بچه ها بخواهید آخر داستان رو با ذهن خودشون بگن.. ☺️اینطوری مفاهیم رو بهتر یاد میگیرند😉 👇👇👇👇🌸🌸👇👇👇👇 یکی از پادشاهان به بیماری وحشتناکی مبتلا شد😱. گروه حکیمان و پزشکان به اتفاق گفتند: چنین بیماری، دوا و درمانی ندارد مگر اینکه زهره (کیسه صفرا) یک انسان دارای چنین و چنان صفتی را بیاورند (و آن پادشاه بخورد تا درمان یابد) پادشاه به مأمورانش فرمان داد تا به جستجوی مردی که دارای آن اوصاف و نشانه ها می باشد،بپردازند و او را نزدش بیاورند.🧐 مأموران به جستجو پرداختند، تا اینکه پسری (نوجوان) با را همان مشخصات و نشانه ها که حکیمان گفته بودند، یافتند و نزد شاه آوردند.🤨 شاه پدر و مادر آن نوجوان را طلبید و ماجرا را به آنها گفت و انعام و پول💰 زیادی به آنها داد و آنها به کشته شدن پسرشان راضی شدند.😢 قاضی وقت نیز فتوا داد که: (ریختن خون یک نفر از ملت به خاطر حفظ سلامتی شاه جایز است.)😳 جلاد آماده شد که آن نوجوان را بکشد و زهره او را برای درمان شاه،از بدنش درآورد.😢 آن نوجوان در این حالت، لبخندی زد و سر به سوی آسمان بلند نمود. شاه از او پرسید: در این حالت مرگ، چرا خندیدی؟ اینجا جای خنده نیست.🤨 نوجوان جواب داد: در چنین وقتی پدر و مادر، ناز فرزند را می گیرند و به حمایت از فرزند بر می خیزند و نزد قاضی رفته و از او برای نجات فرزند استمداد می کنند و از پیشگاه شاه دادخواهی می نمایند، ولی اکنون در مورد من، پدر و مادر به خاطر ثروت ناچیز دنیا، به کشته شدنم رضایت داده اند. و قاضی به کشتنم فتوا داده و شاه مصلحت خود را بر هلاکت من مقدم می دارد. کسی را جز ✨خدا ✨نداشتم که به من پناه دهد، از این رو به او پناهنده شدم:   پیش که برآورم ز دستت فریاد؟            هم پیش تو از دست تو گر خواهم داد سخن نوجوان، پادشاه را منقلب کرد و دلش به حال نوجوان سوخت و اشکش جاری شد و گفت:هلاکت من از ریختن خون بی گناهی مقدمتر و بهتر است.👌👌 سر و چشم نوجوان را بوسید و او را در آغوش گرفت و به او نعمت بسیار بخشید و سپس آزادش کرد. لذا در آخر همان هفته شفا یافت و به پاداش احسانش رسید❤️ 🌸🌸🌸🌸 به کانال موسسه قرآنی راه بهشت بپیوندید🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/44433424C4b42baf0f2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره جهت تبیین مفهوم (پناه بردن) آدم ها از خیلی چیزها پناه میگیرند.. از حوادث طبیعی گرفته تا حوادث انسانی...☺️ مفهوم پناه گرفتن رو برای بچه ها جا بندازید... 😍برای بچه ها بگید که ما از شر همه چیز به خدا پناه میبریم...❤️ صفات خدا رو در سوره های ناس و فلق برای بچه ها بشمرید و بگید که تنها جایگاه امن ما فقط خداست..👌🏻 اینم یه چتر بزرگ که خیلی راحت بچه ها رو در برابر باد و بارون حفظ میکنه و به سادگی میتونید مفهوم پناه گرفتن رو باهاش جا بندازید☺️ 🌸🌸🌸🌸 به کانال موسسه قرآنی راه بهشت بپیوندید🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/44433424C4b42baf0f2
سوره و جهت تبیین مفهوم شما با این داستان میتونید مفهوم پناه بردن به خدا رو برای بچه ها جا بندازید❤️ البته با زبان کودکانه حکایت رو تعریف کنید و قسمتی از داستان رو بگید و از بچه ها بخواهید آخر داستان رو با ذهن خودشون بگن.. ☺️اینطوری مفاهیم رو بهتر یاد میگیرند😉 مربی این حکایت رو به صورت نمایشی وجذاب هم میتونه اجرا کنه✔️ 👇👇👇👇🌸🌸👇👇👇👇 یکی از پادشاهان به بیماری وحشتناکی مبتلا شد. گروه حکیمان و پزشکان به اتفاق گفتند: چنین بیماری، دوا و درمانی ندارد مگر اینکه زهره (کیسه صفرا) یک انسان دارای چنین و چنان صفتی را بیاورند (و آن پادشاه بخورد تا درمان یابد) پادشاه به مأمورانش فرمان داد تا به جستجوی مردی که دارای آن اوصاف و نشانه ها می باشد،بپردازند و او را نزدش بیاورند.🧐 مأموران به جستجو پرداختند، تا اینکه پسری (نوجوان) با را همان مشخصات و نشانه ها که حکیمان گفته بودند، یافتند و نزد شاه آوردند.🤨 شاه پدر و مادر آن نوجوان را طلبید و ماجرا را به آنها گفت و انعام و پول💰 زیادی به آنها داد و آنها به کشته شدن پسرشان راضی شدند.😢 قاضی وقت نیز فتوا داد که: (ریختن خون یک نفر از ملت به خاطر حفظ سلامتی شاه جایز است.)😳 جلاد آماده شد که آن نوجوان را بکشد و زهره او را برای درمان شاه،از بدنش درآورد.😢 آن نوجوان در این حالت، لبخندی زد و سر به سوی آسمان بلند نمود. شاه از او پرسید: در این حالت مرگ، چرا خندیدی؟ اینجا جای خنده نیست.🤨 نوجوان جواب داد: در چنین وقتی پدر و مادر، ناز فرزند را می گیرند و به حمایت از فرزند بر می خیزند و نزد قاضی رفته و از او برای نجات فرزند استمداد می کنند و از پیشگاه شاه دادخواهی می نمایند، ولی اکنون در مورد من، پدر و مادر به خاطر ثروت ناچیز دنیا، به کشته شدنم رضایت داده اند. و قاضی به کشتنم فتوا داده و شاه مصلحت خود را بر هلاکت من مقدم می دارد. کسی را جز ✨ ✨نداشتم که به من دهد، از این رو به او پناهنده شدم... سخن نوجوان، پادشاه را منقلب کرد و دلش به حال نوجوان سوخت و اشکش جاری شد و گفت:هلاکت من از ریختن خون بی گناهی مقدمتر و بهتر است.👌👌 سر و چشم نوجوان را بوسید و او را در آغوش گرفت و به او نعمت بسیار بخشید و سپس آزادش کرد. لذا در آخر همان هفته شفا یافت و به پاداش احسانش رسید☺️✔️ •┈┈••••✾•🕊•✾•••┈┈• تدبر در قرآن برای کودک ونوجوان🔅 @raahebehesht_ir 👈