#سوال‌ارسالی_اعضا سلام . خانومای گل گروه . توروخدا یکم ارومم کنید نمیدونم یه راهی پیش پام بزارین داغونم . پدرو مادرم ۳ماه پیش بعداز ۲۷ سال زندگی از هم جدا شدن . به خاطر کینه و اخلافات خانوادگی پدرم با پدر مامانم . حالا بابام رفته زن گرفته ۱۴ سال هم از خودش کوچیکتره حالا مادرم داغون شده و حسابی ناراحتی میکنه هر روز بهم زنگ میزنه و ناله و نفرین میکنه بهش حق میدم ناراحته اما داره رو زندگی من تاثیر میزاره تو این چند ماهه دیگه اون ادم خوشحال قبل نیستم .تازه طلاق داشت براش عادی میشد که این زن گرفتن باز دوباره عصبیش کرده . شوهرم تغییرات منو فهمیده و همش میگه شما به خاطر اونا ناراحتی و من هر وقت میام چشمات قرمزه راست هم میگه دارم داغون میشم هرچی به مادرم میگم بیخیال شو اما گوش نمیده منم روی اعصابم تاثیر گزاشته و رفتارم با بچه هام بد شده . حالا نمیدونم با مادرم چکارکنم هرچی هم میگم اروم نمیشه . فردا هم عقد بابامه 😭😭😭 خدا کنه هیچ فرزندی تو این شرایط نباشه من که داغون شدم کلن از خواب و خوراک افتادم . بچه هم شیر میدم با این فکر خیال حسابی لاغر شدم و شوهرم غر میزنه .بگید چکار کنم توروخدا لطفا دوست عزیزمونو راهنمایی کنید و پاسختونو بفرستید اینجا 👇❤️ @sarallahh ─━━━━⊱🎁⊰━━━━─ 🎈 𝐉𝐨𝐢𝐧 :@Raaz_zendegi

💕⛓💕 #سرگذشت_واقعی_نقره🔥 سکینه با پوزخند گفت: *بچه به خاطر کی مرد ؟ خودش که کتکت میزد ! # چون اینجوری یادش داده بودن . کسی نبود راه درستو یادش بده . هاجر قدرت همون راهی که عشرت یادشون داده بود رو به مهدی نشون داده بودن . ولی مهدی فرق داره . مثل هاجر و قدرت سرد و تاریک نیست . هنوز اول جوونیشه . شاید بشه تغییرش داد . * گیرم که من قبول کنم ؟ از کجا میدونی مهدی قبول میکنه من ندیمه ی تو باشم؟ اصلا مگه هاجر میزاره تو ندیمه و کنیز داشته باشی ؟ نقره با خجالت و ناراحتی سرشو انداخت پایین و گفت : میدونم . من نمیتونم اینو از کسی بخوام . ولی تو میتونی از خان قدرت بخوای . هر چند رابطه اتون شکرابه . ولی هنوز روی خان تاثیر داری . یادم نرفته اون شب چطوری امینمو پس گرفتین . سکینه پوفی کرد و پاشد . گفت: * اول بزار استخوناتو ببندم بعد راجبش فکر میکنم . ادامه دارد... 💕💕💕💕💕💕💕💕

💞🍃 آرزو نکن که کارها آسانتر شوند . آرزو کن خودت توانمند تر شوی . یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه ، نه اینکه هیزمش زیاد بشه ، تبر ما انسانها باورهامونه ، نه آرزوهامون .💞🍃 ╔═🍃♥️🍃══════╗ @Raaz_zendegi ╚══════🍃♥️🍃═╝

. وقتی همسرت رو می بینی,اگه بخندی اونم میخنده.. اگه داد بزنی اونم داد میزنه.. دوست داری وقتی دیدیش چکار کنه؟ خودت یادش بده!! ╔═🍃♥️🍃══════╗ @Raaz_zendegi ╚══════🍃♥️🍃═╝

#انگیزشی❤️ میدونی قشنگ‌ترین جای زندگی کجاست؟ اونجاست که به دلت یک فرصت دوباره میدی، به دلت این جرات رو میدی که دوباره به زندگی اعتماد کنه بدى‌ها رو فراموش کنه، دوباره منتظر يه اتفاق ناگهانی و خوب باشه، منتظر يه آدم تازه، یه دوست تازه، كه بهش فرصت میدی خوشحالت کنه، با تو بخنده، با تو شاد باشه و بذاره اتفاقات گذشته، تو همون گذشته بمونه. این نقطه قشنگ‌ترین جای زندگیه، جایی که از صفر شروع ميكنی، جایی که دوباره متولد میشی! #روانشناسی ╔═🍃♥️🍃══════╗ @Raaz_zendegi ╚══════🍃♥️🍃═╝

The more you accept yourself, the less you need others to. هر چی بیشتر خودت رو بپذیری، کمتر به دیگران نیاز داری. ╔═🍃♥️🍃══════╗ @Raaz_zendegi ╚══════🍃♥️🍃═╝

قلب، خاکِ خوبی دارد. هر دانه که در آن بکاری، از هر جنس، از همان جنس، صدها دانه برمی‌داری 👤 نادر ابراهیمی ╔═🍃♥️🍃══════╗ @Raaz_zendegi ╚══════🍃♥️🍃═╝

أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا «که تمامِ قدرت از آن خداست..» اگه یه چیز خوبی رو بهت میده خودشم محافظشه از حسادت های بقیه نترس تو یه نفرو داری که صاحب تمومه قدرتهای این دنیاست. ╔═🍃♥️🍃══════╗ @Raaz_zendegi ╚══════🍃♥️🍃═╝

💕⛓💕 #سرگذشت_واقعی_نقره🔥 نقره هم سری تکون داد و قبول کرد . بعد از بانداژ دوباره ی دنده های نقره دارو اثر کرد و نقره به خواب رفت . حرفای نقره دائم تو سر سکینه تکرار میشد . از اتاق رفت بیرون تا کمی هوا بخوره که با خان قدرت رو به رو شد . داشت میومد به سمت اتاق نقره . تا سکینه رو رو ایوون دید ازش پرسید : + حال عروس چطوره ؟ سکینه پوزخند زد و گفت : *نگراشی ؟ قدرت اخمی کرد اما چیزی نگفت . سکینه دوباره گفت : *دووم نمیاره . قدرت با تعجب سرشو بلند کرد و گفت : +چی ؟ * این دختر تو این عمارت ، دووم نمیاره . دیر یا زود ، بالاخره میمیره . شاید همین فردا ، شاید یه ماه دیگه . + دیگه داری تند میری . * تو خودتو زدی به اون راه . اگه یه عروس درست و حسابی میخواید باید بهش خوب و بد رو یاد بدین . در کل اون یکم بزرگ تر از بچه هاس . ولی تا الان دوتا شکم زاییده و دوبار دنده هاش شکسته ... ادامه دارد... 💕💕💕💕💕💕💕💕

سلام عزیزم خوبی خسته نباشید گلم یه سوال داشتم‌ منم ۲۳ سال ازدواج کردم دوتا فرزند جوان دارم خودم همیشه قرآن نماز زیارت عاشورا نذر نیاز هر چی بگی انجام‌میدم ولی نمیدونم چرا زندگیم بجا پیش رفت پس رفت میشه مثلاا همین تیر ماه امسال از مال دنیا به خدا قسم یک‌جفت گوشواره یک‌انگشتر با یه زنجیر خیلی کم وزن داشتم فروختم بابت پول پیش خونه ام شوهرم کارگره فصلی یعنی هر کاری باشه انجام‌میده هیچ وقت دنبال حروم نبوده نیست خانواده خودم و چه خانواده شوهرم خدا باهمه عزیزان خوب بخاد هر روز پیش رفت میکنن حتی اونایی که تازه ازدواج کردن خدا شاهده چقدر براشون خوشحال میشم زنی نیستم حسادت کسی کنم‌ هیچ مال ملالی حتی یه وسیله نقلیه نداریم بازم‌ شکر خدا بجا میارم ╔═🍃♥️🍃══════╗ @Raaz_zendegi ╚══════🍃♥️🍃═╝

#ادامه‌سوال‌اعضا اگه به وامی چیزی بهم‌ رسید بلافاصله اون‌پول میپره چطوری بگم مثلا یه ارث ۱۰۰ ملیون‌بهم‌ رسید تا دستم آمد به خدا قسم خودم تو خونه خوردم زمین کمر ولنگم شکست سه روز بعدش پسرم تصادف کرد با موتورش خدا دوستم داشت بچم امام زمان برام‌نگه داشت فقط پاهاش آسیب دید همه اون پول خرج دوا دکتر شد با این که شوهرم‌از اون‌پول برا عمه اش که زنی بیوه بود بهش داد حتی برا پدر خدابیامرزش یه خیرات دادشوهرم خسیس نیست مهمون نوازه همه فامیل مارا دوست دارن ول خرج و اصراف کننده هم نیستیم برا همبن آب برق گاز خیلی هواسم جمع مصرف نشه چون میگم‌ حق الناس نشه تورا خدا دوستان راهنماییم کنید اگه کسی جایی مطمئن حرز گرفته به من حقیر هم بگه یا راهنمایم کنه چیکار کنم‌ خیلی حسرت ها تو دلم‌مونده و یه چیز دیگه چند سال پیش توی کوچه داشتم رد میشدم یه سیدی بدون اینکه باهاش حرف بزنم‌گفت زندگیت طلسمه برای طلسم هم هر دعایی بگین خوندم هر کاری بگین‌انجام‌دادم ولی گره زندگیم‌باز نمیشه حلال کنید دوستان اینقد طولانی شد 🙏 لطفا دوست عزیزمونو راهنمایی کنید و پاسختونو بفرستید اینجا 👇❤️ @sarallahh ─━━━━⊱🎁⊰━━━━─ 🎈 𝐉𝐨𝐢𝐧 :@Raaz_zendegi