eitaa logo
رازِ زندگی👩‍❤️‍👨
14.8هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
7.6هزار ویدیو
1 فایل
اینجا همه موضوع و همه چی داریم🥰 برای تبلیغات خصوصی به اینجا مراجعه کنید👇 https://eitaa.com/tabligat_poro
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️بجز سودای وصل تو میان جان نمی‌دانم! ╔═🍃♥️🍃══════╗ @Raaz_zendegi ╚══════🍃♥️🍃═╝
پنج دلیل که نباید به شریک عاطفیت شانس مجدد بدی:🌿 1- چون قبلاً یک بار بهش شانس دادی و نتونسته ازش استفاده کنه و احتمالاً این دفعه هم نمیتونه. 2- چون رابطه ای که یک بار به جدایی ختم شده دفعه دوم خیلی راحت تر به جدایی میرسه. 3- چون خیلی محتمله که رابطتون تبدیل به سمی ترین نوع رابطه بشه. سمی ترین نوع رابطه رابطه ای هست که زن و مرد مدام جدایی و آشتی دارند و به روان همدیگه جبران ناپذیرترین آسیبها رو میزنند. 4- چون به احتمال زیاد به خاطر احساس تنهایی یا دلتنگی میخوای به رابطه ات شانس بدی نه از روی منطق. 5- چون در دوران جدایی کارهایی کردید مثل ایجاد یک رابطه جدید که شانس مجدد به رابطه رو سخت تر میکنه. ╔═🍃♥️🍃══════╗ @Raaz_zendegi ╚══════🍃♥️🍃═╝
[مـن با همـہ‌ی وجود دوست‌ دارم🌠♥️] ‌ ╔═🍃♥️🍃══════╗ @Raaz_zendegi ╚══════🍃♥️🍃═╝
«مرا ببخش مادر! آنگونه که آرزو داشتی همچون دوستانم نشدم. آنان با یک سنگ دو گنجشک را می‌زنند، در حالی که من زخم‌هایشان را می‌بندم.» _عباس حسین / برگردانِ سعید هلیچی🌱 ╔═🍃♥️🍃══════╗ @Raaz_zendegi ╚══════🍃♥️🍃═╝
«مرا ببخش مادر! آنگونه که آرزو داشتی همچون دوستانم نشدم. آنان با یک سنگ دو گنجشک را می‌زنند، در حالی که من زخم‌هایشان را می‌بندم.» _عباس حسین / برگردانِ سعید هلیچی🌱 ╔═🍃♥️🍃══════╗ @Raaz_zendegi ╚══════🍃♥️🍃═╝
‏+شازده کوچولو پرسید: دوست داشتن بهتره یا دوست داشته شدن ؟ -روباه جواب داد: کدوم یکی برای پرنده مهمتره؟ بال چپ یا بال راست ؟ - شازده کوچولو️🌱 ╔═🍃♥️🍃══════╗ @Raaz_zendegi ╚══════🍃♥️🍃═╝
7.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو تولید کننده هستی یا مصرف کننده؟!! ╔═🍃♥️🍃══════╗ @Raaz_zendegi ╚══════🍃♥️🍃═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞 هيـچ چيـز قشنڪگتر از اين نيست..... يکی راداشته باشی که هـر روز به او بگـویى   "با تــو" حال تمام روزهايـــــم    "عشــق" است😍❤️🍃🔥 ╔═🍃♥️🍃══════╗ @Raaz_zendegi ╚══════🍃♥️🍃═╝
رازِ زندگی👩‍❤️‍👨
💕⛓💕 #سرگذشت_واقعی_نقره🔥 هرچه میگذشت دردش شدیدتر میشد و فاصله ی درداش کمتر میشد دیگه نمیتونست تحمل
💕⛓💕 🔥 سریع برو پیشش یه وقت نوه خان قدرت چیزیش نشه...! قابله با آرامش نگاهش کرد وگفت... خانم جان یه لگن آب گرم و حوله ی تمیز برام بیارید‌و رفت بالا سر نقره...! همون موقع مهدی هم با دستپاچگی وارد حیاط شد و هاجر با دیدن پسرش مضطرب گفت:برو به مش رمضون بگو هیزم بیاره باید آتیش درست کنیم... قابله آب گرم میخواد و خودش رفت دنبال حوله ی تمیز...! _مهدی کارهایی که مادرش گفته بود با سرعت انجام داد و بعد چند دقیقه وسیله هایی که قابله خواسته بود مهیا شد‌....! نیم ساعتی گذشت..هنوز نقره نتونسته بود بچشو بدنیا بیاره... قابله داد میزد...زور بزن دختر... آخراشه...بچه تو راه مونده...تلاشتو بکن وگرنه..خفه میشه....! نقره همینطور که جیغ میزد همه تمام تلاشش و کرد وخلاصه... یهو حس کرد شکمش خالی شد... و چون بدنش ضعف داشت و سنش کم بود از حال رفت... نقره وقتی به هوش اومد با صدای لرزون اکرم وصدا کرد..اکرم سردمه‌..! ادامه دارد... 💕💕💕💕💕💕💕💕
تـو صبح عالم افروزے ومن شمع سحرڪَاهی ڪَريبان باز ڪن در صبح تا من جان برافشـانـم صائب تبریزی ‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌ ..... تمام صبح‌ها را به یک لبخند گرہ بزن لبخندهایت را شروع کن که این صبح بی‌حضورِ تو هیچ است