💫 همه همسران رسول خدا
بخش سوم
ازدواج با دختر بزرگترین دشمن
بت پرستی آئین رسمی شهر مکه بود پیامبر رنج فراوان برد تا نور اسلام در قلب های تیره از جهل و خرافات راهی پیدا کند و فطرت خدا جوی مردم بیدار شود، در این میان جوانان آمادگی بیشتری برای پذیرش داشتند حتی اگر فرزند کسانی چون ابوسفیان بودند .
گروهی از جوانان اشراف زاده هم مسلمان شده بودند، رمله یا همان ام حبیبه دختر ابوسفیان یکی از این تازه مسلمانان بود و شوهرش عبدالله هم .
سران مشرکان مکه ناگزیر به شکنجه تازه مسلمانان روی آوردند و زندگی در مکه بر مسلمانان بسیار سخت شد پیامبر برای حفظ جان یارانش دستور هجرت داد ، رمله و شوهرش نیز به حبشه مهاجرت کردند .
سرزمین حبشه در آن سوی دریای سرخ فاصله چندانی با مکه نداشت، آنجا حاکمی دادگستر فرمانروایی می کرد و پناهگاه خوبی برای مسلمانان مهاجر بود که با رهبری جعفر بن ابی طالب منتظر پیروزی اسلام و بازگشت نزد پیامبر باشند.
ابوسفیان یکی از دشمنان درجه یک و بزرگ رسول خدا بود و از آنجا که در جنگ بدر تعداد زیادی از سران مشرکان مکه مانند ابوجهل از دم شمشیر امیرالمؤمنین علی علیه السلام گذشته و بر خاک افتاده بودند ابوسفیان برای ریاست بر مکه رقیبی نداشت و پر نفوذترین مرد مکه به شمار می رفت که از هیچگونه دشمنی با رسول خدا و مسلمانان کوتاهی نمی کرد .
نجاشی پادشاه حبشه به دست جعفر اسلام آورد و هنگامی که نمایندگان قریش از او خواستند مسلمانان را اخراج کند نپذیرفت و آنها را در حمایت کامل خود قرار داد.
پس از مدتی عبدالله شوهر رمله که علاقه زیادی به شرب خمر داشت از اسلام برگشت ولی رمله بر اسلام خودش پا فشاری کرده و از شوهر تبعیت نکرد، چندی بعد عبدالله از دنیا رفت، اینک رمله تنها شده بود آنهم در یک سرزمین بیگانه و در حالی که در خانه پدری نیز جایی نداشت .
سایه سنگین پدر مشرکی چون ابوسفیان که رئیس بود و قدرتمند و همینطور آداب و رسوم ازدواج میان قبایل عرب خصوصا قریش که هیچ قبیله ای را هم کفو خود نمی دانستند و به هیچ زنی اجازه نمی دادند بدون اجازه بزرگان قبیله اش ازدواج کند می رفت تا سرنوشت تاریکی را برای این دختر اشراف زاده رقم بزند ، مگر می شد بی اجازه ابوسفیان با دخترش ازدواج کرد ؟
خبرها که به مدینه رسید رسول خدا که سخت حامی ضعیفان و بی پناهان بود نه تنها مشکل رمله را حل کرد بلکه چنان سعادت و افتخاری برای رمله فراهم آورد که در خواب هم نمی دید .
نجاشی از پیامبر نامه ای دریافت کرد که از او خواسته بود رمله را برای آن حضرت خواستگاری کند او یکی از زنان دربارش را نزد رمله فرستاد تا این مژده را به رمله برساند ، رمله از شدت خوشحالی تمام زیور آلاتی را که همراه داشت به عنوان مژدگانی به آن زن بخشید .
در کاخ نجاشی با حضور مسلمانان مجلسی تشکیل شد نجاشی از طرف رسول خدا و یکی از مردان مسلمان که هم قبیله رمله بود از طرف عروس عقد ازدواج را خواندند ، اینک رمله همسر رسول خدا شده بود افتخاری که تا قیامت هم در قبیله بنی امیه بی نظیر خواهد بود .
نجاشی مهریه را از طرف رسول خدا پرداخت کرد، جهازیه فاخری برای رمله آماده کرد و او را به همراه هدایایی برای پیامبر با گروهی از مسلمانان راهی مدینه کرد تا به افتخار دستبوسی رسول خدا نائل شود .
ادامه دارد.......
#محمد_رسول_الله #ازدواج #همسران #مدینه #جعفربن_ابی_طالب #حبشه #نجاشی
@Rabbanaa
💫همه همسران رسول خدا
بخش چهارم
همسر شهید و مادر یتیمان
مردمی که از کنار کوه صفا به مسجد الحرام رفت و آمد می کردند چند روزی بود صدای ناله های جانسوز زنی را می شنیدند که در گوشه ای از کوه صفا می نشست و در فراق شوهر و فرزند خردسالش گریه می کرد، شوهرش به مدینه هجرت کرده بود و فرزندش در مکه بود اما قبیله همسرش کودک خردسال را از مادر جدا کرده بودند .
نام این زن هند بود که اینک بخاطر فرزندش سلمه به او ام سلمه می گفتند او و همسرش عبدالله پسر عبدالاسد که پسر عمه رسول خدا هم بود از جوانانی بودند که به دعوت پیامبر مسلمان شده بودند و پس از مدتی برای در امان ماندن از شکنجه های مشرکان مکه به دستور پیامبر به حبشه مهاجرت کردند، مدتی که گذشت به مسلمانان مهاجر در حبشه خبر رسید مشرکان مکه دست از آزار و اذیت مسلمانان برداشته اند و دیگر خطری مسلمانان را تهدید نمی کند، گروهی از مهاجران مانند ام سلمه و همسرش به مکه بازگشتند اما خبر دروغ بود و آزارها ادامه داشت.
اسلام به شهر یثرب راه یافته بود گروهی از مردم شهر در ایام حج با پیامبر پیمان بسته و ایشان را به شهر خود دعوت کرده بودند، پیامبر دستور هجرت به مدینه داد.
عبدالله تصمیم گرفت با زن و فرزندش به مدینه مهاجرت کند ، گروهی از مردان مشرک قبیله ام سلمه راه را بر آنان بسته و گفتند اجازه نمی دهیم دختر ما را از مکه خارج کنی، نزاعی بر پا شد، مردانی از قبیله شوهر به کمک او آمدند، در کشاکش این دعوای قبیله ای سلمه کودک خردسال آسیب دید به گونهای که دستش تا آخر عمر فلج شد .
سر انجام عبدالله توانست از مکه خارج شود ولی بدون زن و فرزند، قبیله شوهر هم به تلافی کار قبیله ام سلمه کودک را از آغوش مادر جدا کرده و با خود بردند .
ناله های جانسوز مادر جوان در کنار کوه صفا پس از مدتی دلها را به رحم آورد ابتداء کودکش را پس گرفت و سپس در پی شوهر راهی سفر مدینه شد، سفری سخت و طاقت فرسا در بیابان های گرم و سوزان سرزمین حجاز ، مدینه شهر پیامبر ام سلمه و خانواده اش را در خود جای داد.
سالهای آغازین هجرت بر مسلمانان بسیار سخت می گذشت خصوصا بر مهاجرانی که از مکه به مدینه آمده بودند و در مدینه خانه و زندگی و اموالی نداشتند ، عبدالله و خانواده اش هم زندگی راحتی نداشتند ولی او که از نخستین یاران پیامبر بود و به گواهی تاریخ یازدهمین فردی بود که اسلام آورده بود با کوشش بسیار در راه پیشرفت اسلام و انجام مأموریت هایی که پیامبر به او می داد تلاش می کرد .
حمله های نظامی دشمنان که شروع شد زندگی را بر مسلمانان سخت تر کرد، جنگی در پی جنگی ، عبدالله در جنگ بدر و احد شرکت داشت و در احد زخمی شد، پس از بهبودی نسبی از طرف رسول خدا به مأموریتی رفت که آخرین سفرش بود، وقتی بازگشت آن زخم کهنه که گمان می رفت خوب شده باشد سر باز کرد و عبدالله را به کام مرگ کشید ، اینک ام سلمه مانده بود با چهار کودک یتیم و زندگی در شهری که هر روز از سوی دشمنان خارجی و منافقان داخلی با دردسرهای تازه ای روبرو می شد که تلخی های فقر و تنگدستی را افزون می کرد .
تحمل بار زندگی در این شرایط برای زن جوانی که هنوز بیش از بیست و پنج بهار از عمرش نگذشته بود سخت و طاقت فرسا بود ولی ام سلمه با ایمانی استوار داغ مرگ شوهر را تحمل کرد و با دلی شکسته دعایی را که شوهرش از رسول خدا آموخته و به او یاد داده بود بر زبان جاری ساخت و یقین داشت خداوند یاری اش خواهد کرد .
روز ها از پی هم می گذشتند تا روز اجابت دعای ام سلمه فرا رسید ، قاصدی از سوی رسول خدا راه خانه ام سلمه را در پیش گرفته بود، خبرهای خوشی در راه بود .
ادامه دارد ......
#محمد_رسول_الله #ازدواج #همسران #مدینه #ام_سلمه
@Rabbanaa