eitaa logo
ربط عاشقی 🇵🇸
3.4هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1هزار ویدیو
93 فایل
ربط دل من و تو ربط عاشقی‌ست/اینجا سخن ز کهتر و مهتر نمی‌رود رهبرحکیم انقلاب ۹۲/۲/۲ بانوان ستاد جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان اصفهان ارتباط با ادمین: @jebhe97
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 وفات حضرت ام‌البنین و روز بزرگداشت مقام مادران و همسران شهدا 👇 @rabteasheghi
🗓 مدینه ۶۱ هجری قمری "یا بشیر اخبرنی عن ابی‌عبدالله‌الحسین (علیه‌السلام). اولادی و من تحت الخضرا کلهم فدا لابی‌عبدالله‌الحسین" بشیر فرستاده امام سجاد روبروی این بانو متحیر نشسته است. خبر شهادت فرزندانش عباس و عبدالله و جعفر و عثمان را داده است و از این بانو نشنیده است جز سوال در مورد امام حسین علیه‌السلام. "ای بشیر! خبر از اباعبدالله‌الحسین بده که فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان مینایی است فدای اباعبدالله" و چون بشیر خبر شهادت امام حسین را به او داد صیحه‌ای کشید و گفت: "قد قطعت نیاط قلبی" ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد. 🗓 تهران ۱۳۶۷ هجری شمسی رهبر انقلاب روبروی مادرِ شهید ژان داوید نشسته است. برای مادرِ شهید؛ از مادر دیگری؛ از حلیمه‌خاتون نامی می‌گوید، تا دلِ او آرام شود: "هفته‌ی گذشته خانه‌ای رفتم، که ۵ عکس به دیوار زده بودند. چهار جوان، مثل چهار دسته‌گل. و پدر که بعد از بچه‌ها شهید شده بود. تاریخ شهادت را که برای من گفتند دیدم که از شهادت اولین تا آخرین یک سال فاصله نشده است. واقعا چیز عجیبی است! انسان واقعاً منقلب می‌شد. مادر خانواده همه‌ی آن کوه مصیبت را تحمل می‌کرد؛ تنهایی. من واقعا خیلی آن خانم را بزرگ و با ارزش یافتم. خیلی با عظمت دیدم آن خانم را " 🗓 مدینه ۶۱ هجری قمری ام‌البنین دست عبیدالله فرزند عباسش را گرفته است. عبیدالله شاهد زنده‌ای است از واقعه عاشورا. ام‌البنین نوحه می‌خواند. او مانند تمام تبارش دلیر است و ادیب. آن‌چنان غوغا به پا می‌کند که مردم مدینه اطراف او گرد می‌آیند و با او هم ناله می‌شوند. مروان‌بن‌حکم حاکم مدینه هم می‌گرید. و این مرثیه‌ها و شعرها نه در عزای فرزندان که برای تبلیغ کربلا است و روضه‌داری برای امامش حسین! 🗓 تهران ۱۳۸۸ هجری شمسی روزهای فتنه است. این روزها برای حلیمه‌خاتون سخت می‌گذرد. دعوت ناگهانی به بیت آقا دلش را روشن می‌کند. آقا را که می‌بیند و صحبت‌هایش را می‌شنود خیالش راحت می‌شود و دلش آرام می‌گیرد. آقا از در بیرون می‌رود ولی از در دیگر روبه‌روی او می‌آید. از حلیمه خاتون می‌پرسد: مادر چیزی نمی‌خواهید؟ حلیمه خاتون می‌گوید: هیچ چیزی جز سلامتی شما را نمی‌خواهم. 🗓 از فاطمه‌بنت‌حزام تا ام‌البنینِ خانه‌ی علی فاطمه از تبار بنی‌کلاب بود که دلیری و دستگیری از خلق مرامشان بود و ذوق و قریحه سرمایه‌شان. اما آنچه فاطمه‌بنت‌حزام را ام‌البنینِ علی و تاریخ ساخت، ادبش بود و خضوع‌اش در برابر ولایت و در برابر زهرا (سلام‌الله‌علیها) و فرزندان زهرا و بزرگترین سرمایه مادرانه‌اش برای عباس. 🚩 به احترام او؛ و تمام ام‌البنین‌های تاریخ؛ حلیمه‌خاتون خانیان، همسر شهید سیدحمزه سجادیان و مادر شهیدان سیدقاسم، سیدداوود، سیدکاظم و سیدکریم، زهرا کارکوب، زهرا موزونی، سکینه واعظی، تاج طلا شیراوند و ... تمام نام‌های درخشانی که تاریخ به نور آن‌ها روشن است. 🖊 راضیه ترکان ▪️وفات حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) تسلیت باد. @rabteasheghi
🗓 ▪️ نجف اشرف سال ۲۳۴ هجری‌قمری روز عید غدیر است. از سال ۱۰ هجری تاکنون مسیر امامت در فراز و فرودهای تاریخ حرکت کرده است. تا به این منزل رسیده است. جاسوسان پی‌درپی گزارشاتی از تحرکات علویون و محبوبیت علی‌بن‌محمد در مدینه برای معتصم عباسی می‌فرستند. معتصم به تبعیت از نیاکان خود امام هادی(علیه‌السلام) را از مدینه به سامرا فرا می‌خواند. و اکنون پس از تبعید امام رضا و امام جواد(علیهماالسلام) ،حضرت علی بن محمد الهادی در مسیر تبعید به نجف رسیده است. امام آداب زیارت را به جای می‌آورد. روبروی قبر مبارک جدش می‌ایستد و می‌خواند: «السلام علی محمد رسول الله خاتم النبیین» و بعد سلام می‌دهد به صاحب غدیر «السلام علیک یا مولای یا امیرالمومنین» و بعد از آن مناقب علی(علیه‌السلام) است که یک به یک شمرده می‌شود . «صراط المستقیم ،نباءالعظیم» و حضرت می‌خواند آیاتی از قرآن که در وصف علی است و بعد حوادثی که بر او گذشت و ظلمی که بر او شد. و باز هم باطل مغلوب می‌شود در برابر حق. ▪️ مسجدالنبی، پیش از تبعید امام هادی(علیه‌السلام) در مسجد نشسته‌اند. جماعتی از صوفیان وارد می‌شوند. گرد هم حلقه می‌زنند و ذکر "لا اله الاالله" می‌گویند. یاران امام چشم به آنها می‌دوزند. حضرت رو به آنها می‌کند: "به این دغلبازان توجه نکنید، آنها جانشینان شیطان‌ها و ویرانگران بنیادهای دین هستند" یکی از شیعیان به امام عرض می‌کند: "اگرچه به امامت شما معتقد و معترف باشند؟" امام هادی خشمگین به او نگریست: "از این تصورات برحذر باش ،کسی که امامت ما را پذیرفته باشد برخلاف روش ما گام برنمی‌دارد!" امام هادی(علیه‌السلام) در طول ۳۳ سال امامت خود با ۹ نفر از خلفای بنی عباس روبرو بود. که پانزده سال آن همراه با متوکل عباسی، از شقی‌ترین خلفای عباسی بود . اما مبارزه اصلی حضرت در جبهه دیگری بود. آن جا که با صوفیه، واقفیه، غلات، جبریه و فرقه‌ها و مکتب‌های انحرافی مختلف به مبارزه برخواست. و به تبیین شاخصه‌ها و پایه‌های اصلی شیعه پرداخت. ✨ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّهِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَهِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلاَئِكَهِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمه 🖊 راضیه ترکان @rabteasheghi
پرده اول 🔹 چهار پنج روز از عزل بنی‌صدر می‌گذشت. جنگ با عراق و شورش منافقین بعد از اعلام جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی، بحث داغ محافل بود. آیت‌الله خامنه‌ای که از جبهه‌ها برگشته و خدمت امام رسیده بودند، بعد از دیدار، طبق برنامه‌ی شنبه‌ها، عازم یکی از مساجد جنوب‌شهر برای سخنرانی بودند. 🔸 خودرو حامل آیت‌الله خامنه‌ای که از جماران حرکت می‌‌کرد، آن روز مهمان ویژه‌ای داشت؛ خلبان عباس بابایی که می‌خواست درد دل‌هایش را با نماینده‌ی امام در شورای عالی دفاع در میان بگذارد. آن‌ها نیم‌ ساعت زودتر از اذان ظهر به مسجد ابوذر رسیدند و گفت‌وگوشان را در همان مسجد ادامه دادند.‌ 🔹 نماز ظهر تمام شد. آقا رفتند پشت تریبون. نمازگزاران همان‌طور منظم در صفوف نماز نشسته بودند. پرسش‌های نوشته‌ی مردم را به سخنران می‌دادند، اگرچه بعضی از پرسش‌ها تند و حتی گاهی بی‌ربط بود. آقا در سخنرانی مقدمه‌ای ‌چیدند تا به این‌جا ‌رسیدند که: «امروز شایعات فراوانی بین مردم پخش شده و من می‌خواهم به بخشی از آن‌ها پاسخ بدهم.» 🔸 بین جمعیت ضبط صوتی دست به دست شد تا رسید به جوانی با قد متوسط و موهای فری و کت و پیراهن چهارخانه و صورتی با ته‌ریش مختصر که آن روزها کلیشه‌ی چهره‌ و تیپ خیلی از جوان‌ها بود. خودش را رساند به تریبون. ضبط را گذاشت روی تریبون؛ درست مقابل قلب سخنران. دستش را گذاشت روی دکمه‌یPlay. شاسی تق تق صدا کرد و روشن نشد؛ مثل حالت پایان نوار، اما او رفت. 🔹 یك دقیقه نگذشت که بلندگو شروع کرد به سوت کشیدن. آقا همین‌طور که صحبت می‌کردند، گفتند: «آقا این بلندگو را تنظیم کنید.» بعد خودشان را به سمت چپ کشیدند و از پشت تریبون کمی عقب آمدند و به صحبت ادامه دادند: «در زمان امیرالمؤمنین، زن در همه‌ی جوامع بشری -نه فقط در میان عرب‌ها- مظلوم بود. نه می‌گذاشتند درس بخواند، نه می‌گذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا بکند، نه ممکن بود در میدان‌های... انفجار!... 🔸 امام جماعت، متحیر وسط مسجد مانده بود. چشمش به یك ضبط صوت ‌افتاد كه مثل یک کتاب، دو تکه شده بود. روی جداره‌ی داخلی ضبط شكسته، با ماژیک قرمز نوشته بودند «عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی». پرده دوم 🔸 با هزار ترفند، هلی‌کوپتر را وسط میدان بیمارستان نشاندند. تا برسند به بیمارستان قلب، خط مونیتور وضعیت نبض، دو بار ممتد شد. دکترها می‌گفتند آقا چند مرتبه تا مرز شهادت رفته‌ و برگشته.... پرده سوم 🔹 آقا لوله‌ی تنفس داشتند و نمی‌توانستند حرف بزنند. خودشان کاملاً حس کرده بودند که دست راستشان کار نمی‌کند. اولین چیزی که با دست چپ نوشتند، دوتا سؤال بود؛ «همراهان من چطورند؟» «مغز و زبان من کار خواهد کرد یا نه؟».... پرده چهارم 🔸امام مرتب پیغام می‌دادند و از اطرافیان می‌پرسیدند كه: «آقاسیدعلی چطورند؟» پیامشان ساعت دو بعد از ظهر پخش ‌شد. دکتر میلانی‌نیا رادیو را گذاشت بیخ گوش آقا. آن‌ موقع ایشان به هوش بودند؛ روح تازه‌ای انگار در وجودشان دمید، جان گرفتند. حالشان بهتر بود، اما هنوز قضیه‌ی هفتاد و دو تن را نمی‌دانستند. از تلویزیون آمدند كه گزارش تهیه کنند. یک ساعتی معطل شدند تا آقا به هوش آمد. پرسیدند حالتان چطور است؟ گفتند: «من بحمدالله حالم خیلی خوب است» و شعر رضوانی شیرازی را خطاب به امام خواندند: بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خُمِّ می سلامت شکند اگر سبویی 🗓 بخشی از روایت مصطفی غفاری از ترور ۶ تیر ماه @rabteasheghi
🔻 یک روز شایع کردند: همسر بهشتی آلمانی است و فارسی بلد نیست صحبت بکند و بچه‌هایش نیز همین طور! این شایعه در جبهه‌ها میان رزمندگان هم کارساز شده بود و حتی فرماندهان جبهه‌ها را نسبت به وی بدبین ساخته بود. در این میان مظلوم بهشتی چه می‌توانست بکند؟ او طی سفری به جبهه‌ها مجبور شد همسرش را نیز با خود به اهواز بیاورد تا او در میان رزمندگان سخنرانی کند و آنها از نزدیک مشاهده نمایند که همسر بهشتی آلمانی نیست و فارسی هم خوب بلد است. همسرش چند جلسه در "زینبیه اهواز" برای خانم‌ها و بسیجی‌ها صحبت کرد...(۱) @rabteasheghi
🗓 به مناسبت سالگرد شهادت این شهید بزرگوار چند برش از زندگی ایشان را از زبان همسرشان سرکار خانم عزت‌الشریعه مدرس‌مطلق مرور می‌کنیم: ▪️اول انقلاب بود که ایشان وصیتنامه‌ای نوشتند و به من دادند و گفتند، چون شما فعلا سرپرست بچه‌های من هستید و من برادری ندارم، از شما می‌خواهم که شما این سرپرستی را بکنید و خودتان را از همین حالا آماده کنید که خودکفا باشید و هم زن باشید و هم مرد باشید. ما هم خودمان را مهیا کرده بودیم و از توطئه‌ها و تهمت‌ها و ناسزاگویی‌ها و تلفن‌هایی که در طول هفته به ما می‌زدند و به دروغ می‌گفتند آقای بهشتی شهید شدند، ترور شدند و... ما همیشه آماده شهادت ایشان بودیم... ▪️ همیشه به من می‌گفت تو پشتیبان من هستی هر کاری من تا حالا خواستم بکنم ، اگر تو دنباله‌رو و کمک من نبودی من نمی‌توانستم این کارها را به ثمر برسانم.  ...هر کجا که می‌رفت می‌گفت تو هم باید باشی ، تو فقط همسر من نیستی ، بلکه یک دلگرمی هستی برای من . ▪️من هم هیچ وقت جلوگیری از فعالیت ایشان نمی‌کردم . در آن‌جا (آلمان) یک وقت بود که تا ساعت سه بعد از نصفه شب برنامه و سمینار داشتند، آن وقت می‌رفتند یکی دو ساعت استراحت می‌کردند و بر می‌گشتند با این حال هیچ وقت نشد که من بگویم حق ما چطور شد؟ همیشه من خوشحال بودم و می‌گفتم آقا من خیلی دلم می‌خواهد که شما بیشتر فعالیت کنید... ▪️جلوتر که ایشان این‌جا (ایران) بودند جلساتی داشتند که البته مال خانم‌ها را ما بیشتر به عهده داشتیم، بعد که رفتیم به آلمان آن‌جا هم انجمنی بود مخصوص خانم‌ها که قسمتی از کارهای خانم‌ها را من بایست انجام می‌دادم . ایشان البته فعالیتی هم راجع به خانم‌ها می‌کرد ولی کمتر می‌رسید ، بیشتر به آقایان می‌رسید و من این قسمت از کارها را که مربوط به خانم‌ها بود به عهده گرفته بودم بعد از پنج سال که به ایران برگشتیم، هر کاری که ایشان می‌خواست انجام بدهد قسمتی‌اش را من انجام می‌دادم . ولی در این دو سال اخیر چون ایشان نمی‌توانست کاری که یک پدر درحق اولادش انجام می‌دهد یا یک مرد خانه در منزلش انجام می‌دهد، انجام بدهد، تمام این مسئولیت‌ها را به گردن من گذاشته بود...(۲) (۱) http://tarikhirani.ir/fa/news/463 (۲) https://www.habilian.ir/fa/vije/vijenameha/Vijenameha/v004_7tir/page04_13.html @rabteasheghi
❇️ حماسه شیرزنان لَرده 🗻 لرده روستایی کوهستانی در دل کوه‌های گیسکان در شمال شرقی شهر برازجان استان بوشهر است که زنان آن نام این منطقه را جاودانه کرده‌اند. 🔻 انگلیسی‌ها پس از مدت‌زمان کوتاهی که بخشی از استان بوشهر را تصرف کرده بودند در دلوار و چغادک از سرداران مقاومت جنوب شکست خوردند؛ و به‌تلافی آن شکست‌ها درصدد حمله به دشتستان و شکستن مقاومت غضنفرالسلطنه برازجانی (حاکم برازجان و از خوانین ضد انگلیس) برآمدند. ⭕️ انگلیسی‌ها پس از ناکامی در یافتن غضنفرالسلطنه و پس از  دو روز درگیری با نیروهای محلی و دادن تلفات در تلاش برای عقب‌نشینی به اردوگاه خود در برازجان بودند تا توان خود را بازیابی کنند؛ لذا مسیر برگشت را در پیش گرفتند. 🌟 در آن میان زنان شیردل لَرده‌ای که در دو روز پیش در رسانیدن اسلحه و فشنگ و آب و آذوقه به مردان نقش ویژه‌ای ایفا کرده و دوش‌به‌دوش مردان مقابله و مقاومت می‌کردند در روز سوم نیز هنگامی‌که هنوز هوا تاریک بود، اسلحه به دست خود را بر فراز کوه‌ها رسانیده و موضع گرفتند. ⚡️ سربازان انگلیسی که در حال عقب‌نشینی و سرازیر شدن در معابر تنگ کوهستانی بودند، ناگهان صدای مهیبی آن‌ها را زمین‌گیر کرد؛  زنان لَرده ای با دیدن آنان با کِل زدن و شلیک گلوله آرامش کوهستان را بر هم زدند و تلفات زیادی از آن‌ها گرفتند. این درگیری باعث دستپاچگی و هراس سربازان دشمن شد و آن‌ها ناچار به فرار شدند اما چون راه فرار آنان توسط مردان دلاور لرده‌ای سد شده بود سربازان انگلیسی دچار تلفات زیادی شدند... نقل است که طی سه روز حماسه لَرده، انگلیسی‌ها بیش از ۳۰۰ کشته و ده‌ها زخمی بر جای گذاشتند و مقادیر زیادی سلاح، توپ و مهمات از دست دادند و با خفت درحالی‌که زنان لَرده نقش ویژه‌ای را در شکست آن‌ها داشتند به اردوگاه خود برگشتند اما فرمانده انگلیسی بعدها در گزارش عملیات خود بنا به تکبر انگلیسی، برای توجیه این شکست خفت‌بار از زنان عشایر، گم کردن راه را دلیل عقب‌نشینی سپاه خود عنوان کرد تا تاریخ ننویسد که انگلیسی‌ها از ۱۰ زن ایرانی شکست خوردند... 🗓 به مناسبت یکصدوسومین سالگرد حماسه‌ی شیرزنان لَرده @rabteasheghi
هدایت شده از ربط عاشقی 🇵🇸
🗓 مدینه ۶۱ هجری قمری "یا بشیر اخبرنی عن ابی‌عبدالله‌الحسین (علیه‌السلام). اولادی و من تحت الخضرا کلهم فدا لابی‌عبدالله‌الحسین" بشیر فرستاده امام سجاد روبروی این بانو متحیر نشسته است. خبر شهادت فرزندانش عباس و عبدالله و جعفر و عثمان را داده است و از این بانو نشنیده است جز سوال در مورد امام حسین علیه‌السلام. "ای بشیر! خبر از اباعبدالله‌الحسین بده که فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان مینایی است فدای اباعبدالله" و چون بشیر خبر شهادت امام حسین را به او داد صیحه‌ای کشید و گفت: "قد قطعت نیاط قلبی" ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد. 🗓 تهران ۱۳۶۷ هجری شمسی رهبر انقلاب روبروی مادرِ شهید ژان داوید نشسته است. برای مادرِ شهید؛ از مادر دیگری؛ از حلیمه‌خاتون نامی می‌گوید، تا دلِ او آرام شود: "هفته‌ی گذشته خانه‌ای رفتم، که ۵ عکس به دیوار زده بودند. چهار جوان، مثل چهار دسته‌گل. و پدر که بعد از بچه‌ها شهید شده بود. تاریخ شهادت را که برای من گفتند دیدم که از شهادت اولین تا آخرین یک سال فاصله نشده است. واقعا چیز عجیبی است! انسان واقعاً منقلب می‌شد. مادر خانواده همه‌ی آن کوه مصیبت را تحمل می‌کرد؛ تنهایی. من واقعا خیلی آن خانم را بزرگ و با ارزش یافتم. خیلی با عظمت دیدم آن خانم را " 🗓 مدینه ۶۱ هجری قمری ام‌البنین دست عبیدالله فرزند عباسش را گرفته است. عبیدالله شاهد زنده‌ای است از واقعه عاشورا. ام‌البنین نوحه می‌خواند. او مانند تمام تبارش دلیر است و ادیب. آن‌چنان غوغا به پا می‌کند که مردم مدینه اطراف او گرد می‌آیند و با او هم ناله می‌شوند. مروان‌بن‌حکم حاکم مدینه هم می‌گرید. و این مرثیه‌ها و شعرها نه در عزای فرزندان که برای تبلیغ کربلا است و روضه‌داری برای امامش حسین! 🗓 تهران ۱۳۸۸ هجری شمسی روزهای فتنه است. این روزها برای حلیمه‌خاتون سخت می‌گذرد. دعوت ناگهانی به بیت آقا دلش را روشن می‌کند. آقا را که می‌بیند و صحبت‌هایش را می‌شنود خیالش راحت می‌شود و دلش آرام می‌گیرد. آقا از در بیرون می‌رود ولی از در دیگر رو به روی او می‌آید. از حلیمه خاتون می‌پرسد: مادر چیزی نمی‌خواهید؟ حلیمه خاتون می‌گوید: هیچ چیزی جز سلامتی شما را نمی‌خواهم. 🗓 از فاطمه‌بنت‌حزام تا ام‌البنینِ خانه‌ی علی فاطمه از تبار بنی‌کلاب بود که دلیری و دستگیری از خلق مرامشان بود و ذوق و قریحه سرمایه‌شان. اما آنچه فاطمه‌بنت‌حزام را ام‌البنینِ علی و تاریخ ساخت، ادبش بود و خضوع‌اش در برابر ولایت و در برابر زهرا(سلام‌الله‌علیها) و فرزندان زهرا و بزرگترین سرمایه مادرانه‌اش برای عباس. 🚩 به احترام او؛ و تمام ام‌البنین‌های تاریخ؛ حلیمه‌خاتون خانیان، همسر شهید سیدحمزه سجادیان و مادر شهیدان سیدقاسم، سیدداوود، سیدکاظم و سیدکریم، زهرا کارکوب، زهرا موزونی، سکینه واعظی، تاج طلا شیراوند و ... تمام نام‌های درخشانی که تاریخ به نور آن‌ها روشن است. 🖊 راضیه ترکان @rabteasheghi
هدایت شده از ربط عاشقی 🇵🇸
🗓 مدینه ۶۱ هجری قمری "یا بشیر اخبرنی عن ابی‌عبدالله‌الحسین (علیه‌السلام). اولادی و من تحت الخضرا کلهم فدا لابی‌عبدالله‌الحسین" بشیر فرستاده امام سجاد روبروی این بانو متحیر نشسته است. خبر شهادت فرزندانش عباس و عبدالله و جعفر و عثمان را داده است و از این بانو نشنیده است جز سوال در مورد امام حسین علیه‌السلام. "ای بشیر! خبر از اباعبدالله‌الحسین بده که فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان مینایی است فدای اباعبدالله" و چون بشیر خبر شهادت امام حسین را به او داد صیحه‌ای کشید و گفت: "قد قطعت نیاط قلبی" ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد. 🗓 تهران ۱۳۶۷ هجری شمسی رهبر انقلاب روبروی مادرِ شهید ژان داوید نشسته است. برای مادرِ شهید؛ از مادر دیگری؛ از حلیمه‌خاتون نامی می‌گوید، تا دلِ او آرام شود: "هفته‌ی گذشته خانه‌ای رفتم، که ۵ عکس به دیوار زده بودند. چهار جوان، مثل چهار دسته‌گل. و پدر که بعد از بچه‌ها شهید شده بود. تاریخ شهادت را که برای من گفتند دیدم که از شهادت اولین تا آخرین یک سال فاصله نشده است. واقعا چیز عجیبی است! انسان واقعاً منقلب می‌شد. مادر خانواده همه‌ی آن کوه مصیبت را تحمل می‌کرد؛ تنهایی. من واقعا خیلی آن خانم را بزرگ و با ارزش یافتم. خیلی با عظمت دیدم آن خانم را " 🗓 مدینه ۶۱ هجری قمری ام‌البنین دست عبیدالله فرزند عباسش را گرفته است. عبیدالله شاهد زنده‌ای است از واقعه عاشورا. ام‌البنین نوحه می‌خواند. او مانند تمام تبارش دلیر است و ادیب. آن‌چنان غوغا به پا می‌کند که مردم مدینه اطراف او گرد می‌آیند و با او هم ناله می‌شوند. مروان‌بن‌حکم حاکم مدینه هم می‌گرید. و این مرثیه‌ها و شعرها نه در عزای فرزندان که برای تبلیغ کربلا است و روضه‌داری برای امامش حسین! 🗓 تهران ۱۳۸۸ هجری شمسی روزهای فتنه است. این روزها برای حلیمه‌خاتون سخت می‌گذرد. دعوت ناگهانی به بیت آقا دلش را روشن می‌کند. آقا را که می‌بیند و صحبت‌هایش را می‌شنود خیالش راحت می‌شود و دلش آرام می‌گیرد. آقا از در بیرون می‌رود ولی از در دیگر رو به روی او می‌آید. از حلیمه خاتون می‌پرسد: مادر چیزی نمی‌خواهید؟ حلیمه خاتون می‌گوید: هیچ چیزی جز سلامتی شما را نمی‌خواهم. 🗓 از فاطمه‌بنت‌حزام تا ام‌البنینِ خانه‌ی علی فاطمه از تبار بنی‌کلاب بود که دلیری و دستگیری از خلق مرامشان بود و ذوق و قریحه سرمایه‌شان. اما آنچه فاطمه‌بنت‌حزام را ام‌البنینِ علی و تاریخ ساخت، ادبش بود و خضوع‌اش در برابر ولایت و در برابر زهرا(سلام‌الله‌علیها) و فرزندان زهرا و بزرگترین سرمایه مادرانه‌اش برای عباس. 🚩 به احترام او؛ و تمام ام‌البنین‌های تاریخ؛ حلیمه‌خاتون خانیان، همسر شهید سیدحمزه سجادیان و مادر شهیدان سیدقاسم، سیدداوود، سیدکاظم و سیدکریم، زهرا کارکوب، زهرا موزونی، سکینه واعظی، تاج طلا شیراوند و ... تمام نام‌های درخشانی که تاریخ به نور آن‌ها روشن است. 🖊 راضیه ترکان ▪️وفات حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) تسلیت باد. @rabteasheghi
هدایت شده از ربط عاشقی 🇵🇸
🗓 ▪️ نجف اشرف سال ۲۳۴ هجری‌قمری روز عید غدیر است. از سال ۱۰ هجری تاکنون مسیر امامت در فراز و فرودهای تاریخ حرکت کرده است. تا به این منزل رسیده است. جاسوسان پی‌درپی گزارشاتی از تحرکات علویون و محبوبیت علی‌بن‌محمد در مدینه برای معتصم عباسی می‌فرستند. معتصم به تبعیت از نیاکان خود امام هادی(علیه‌السلام) را از مدینه به سامرا فرا می‌خواند. و اکنون پس از تبعید امام رضا و امام جواد(علیهماالسلام) ،حضرت علی بن محمد الهادی در مسیر تبعید به نجف رسیده است. امام آداب زیارت را به جای می‌آورد. روبروی قبر مبارک جدش می‌ایستد و می‌خواند: «السلام علی محمد رسول الله خاتم النبیین» و بعد سلام می‌دهد به صاحب غدیر «السلام علیک یا مولای یا امیرالمومنین» و بعد از آن مناقب علی(علیه‌السلام) است که یک به یک شمرده می‌شود . «صراط المستقیم ،نباءالعظیم» و حضرت می‌خواند آیاتی از قرآن که در وصف علی است و بعد حوادثی که بر او گذشت و ظلمی که بر او شد. و باز هم باطل مغلوب می‌شود در برابر حق. ▪️ مسجدالنبی، پیش از تبعید امام هادی(علیه‌السلام) در مسجد نشسته‌اند. جماعتی از صوفیان وارد می‌شوند. گرد هم حلقه می‌زنند و ذکر "لا اله الاالله" می‌گویند. یاران امام چشم به آنها می‌دوزند. حضرت رو به آنها می‌کند: "به این دغلبازان توجه نکنید، آنها جانشینان شیطان‌ها و ویرانگران بنیادهای دین هستند" یکی از شیعیان به امام عرض می‌کند: "اگرچه به امامت شما معتقد و معترف باشند؟" امام هادی خشمگین به او نگریست: "از این تصورات برحذر باش ،کسی که امامت ما را پذیرفته باشد برخلاف روش ما گام برنمی‌دارد!" امام هادی(علیه‌السلام) در طول ۳۳ سال امامت خود با ۹ نفر از خلفای بنی عباس روبرو بود. که پانزده سال آن همراه با متوکل عباسی، از شقی‌ترین خلفای عباسی بود . اما مبارزه اصلی حضرت در جبهه دیگری بود. آن جا که با صوفیه، واقفیه، غلات، جبریه و فرقه‌ها و مکتب‌های انحرافی مختلف به مبارزه برخواست. و به تبیین شاخصه‌ها و پایه‌های اصلی شیعه پرداخت. ✨ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّهِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَهِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلاَئِكَهِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمه 🖊 راضیه ترکان @rabteasheghi
هدایت شده از ربط عاشقی 🇵🇸
🗓 مدینه ۶۱ هجری قمری "یا بشیر اخبرنی عن ابی‌عبدالله‌الحسین (علیه‌السلام). اولادی و من تحت الخضرا کلهم فدا لابی‌عبدالله‌الحسین" بشیر فرستاده امام سجاد روبروی این بانو متحیر نشسته است. خبر شهادت فرزندانش عباس و عبدالله و جعفر و عثمان را داده است و از این بانو نشنیده است جز سوال در مورد امام حسین علیه‌السلام. "ای بشیر! خبر از اباعبدالله‌الحسین بده که فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان مینایی است فدای اباعبدالله" و چون بشیر خبر شهادت امام حسین را به او داد صیحه‌ای کشید و گفت: "قد قطعت نیاط قلبی" ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد. 🗓 تهران ۱۳۶۷ هجری شمسی رهبر انقلاب روبروی مادرِ شهید ژان داوید نشسته است. برای مادرِ شهید؛ از مادر دیگری؛ از حلیمه‌خاتون نامی می‌گوید، تا دلِ او آرام شود: "هفته‌ی گذشته خانه‌ای رفتم، که ۵ عکس به دیوار زده بودند. چهار جوان، مثل چهار دسته‌گل. و پدر که بعد از بچه‌ها شهید شده بود. تاریخ شهادت را که برای من گفتند دیدم که از شهادت اولین تا آخرین یک سال فاصله نشده است. واقعا چیز عجیبی است! انسان واقعاً منقلب می‌شد. مادر خانواده همه‌ی آن کوه مصیبت را تحمل می‌کرد؛ تنهایی. من واقعا خیلی آن خانم را بزرگ و با ارزش یافتم. خیلی با عظمت دیدم آن خانم را " 🗓 مدینه ۶۱ هجری قمری ام‌البنین دست عبیدالله فرزند عباسش را گرفته است. عبیدالله شاهد زنده‌ای است از واقعه عاشورا. ام‌البنین نوحه می‌خواند. او مانند تمام تبارش دلیر است و ادیب. آن‌چنان غوغا به پا می‌کند که مردم مدینه اطراف او گرد می‌آیند و با او هم ناله می‌شوند. مروان‌بن‌حکم حاکم مدینه هم می‌گرید. و این مرثیه‌ها و شعرها نه در عزای فرزندان که برای تبلیغ کربلا است و روضه‌داری برای امامش حسین! 🗓 تهران ۱۳۸۸ هجری شمسی روزهای فتنه است. این روزها برای حلیمه‌خاتون سخت می‌گذرد. دعوت ناگهانی به بیت آقا دلش را روشن می‌کند. آقا را که می‌بیند و صحبت‌هایش را می‌شنود خیالش راحت می‌شود و دلش آرام می‌گیرد. آقا از در بیرون می‌رود ولی از در دیگر روبه‌روی او می‌آید. از حلیمه خاتون می‌پرسد: مادر چیزی نمی‌خواهید؟ حلیمه خاتون می‌گوید: هیچ چیزی جز سلامتی شما را نمی‌خواهم. 🗓 از فاطمه‌بنت‌حزام تا ام‌البنینِ خانه‌ی علی فاطمه از تبار بنی‌کلاب بود که دلیری و دستگیری از خلق مرامشان بود و ذوق و قریحه سرمایه‌شان. اما آنچه فاطمه‌بنت‌حزام را ام‌البنینِ علی و تاریخ ساخت، ادبش بود و خضوع‌اش در برابر ولایت و در برابر زهرا (سلام‌الله‌علیها) و فرزندان زهرا و بزرگترین سرمایه مادرانه‌اش برای عباس. 🚩 به احترام او؛ و تمام ام‌البنین‌های تاریخ؛ حلیمه‌خاتون خانیان، همسر شهید سیدحمزه سجادیان و مادر شهیدان سیدقاسم، سیدداوود، سیدکاظم و سیدکریم، زهرا کارکوب، زهرا موزونی، سکینه واعظی، تاج طلا شیراوند و ... تمام نام‌های درخشانی که تاریخ به نور آن‌ها روشن است. 🖊 راضیه ترکان ▪️وفات حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) تسلیت باد. @rabteasheghi