📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔
📚 معرفی کتاب «مکاشفه ی بهاری یک همسایه واله» به قلم «محمد عربی»:
کتاب مکاشفه بهاری یک همسایه واله رمانی ایرانی است که در ۱۰ فصل نوشته شده است. این رمان در حالی آغاز میشود که راویِ آن از نالههای سوزناک یک زن میگوید و آنها را به نسیم صبحگاهی که پیچیده بود لای یکتا پیراهن «یوسف» و موهایش را سیخ کرده بود، تشبیه میکند. این راوی میگوید که مردم پس از نماز صبح و زیارتْ دم خروجی سلام میدادند و خارج میشدند. از باریکهٔ خمار و خوابآلود چشمهایشان یکلحظه حجم مچالهٔ زن را نگاه میکردند و پس از سوز سرد هوا پا تند میکردند و دور میشدند. راوی از زن و مردم و یوسف میگوید و اینگونه قصه را آغاز میکند.
📝 در بخشی از این کتاب میخوانید:
«جماعتِ پیر، پروانه میرفتند. تلاشهای ناامیدکنندهٔ بعضیهایشان برای درستانجامدادن حرکت مضحک بود. شکمهای جلوآمده، استخوانهای پوک و عضلههای آویزان توان همراهی با مربی جوان که بیوقفه داخل سوت میدمید را نداشتند. یوسف مثل آدمهای آن دوروبَر عرقریزی غمناک پیرها را نگاه میکرد؛ ولی حواسش جای دیگری بود. قرار بود بهار بیاید و یوسف از ترسِ دیرشدن یک ساعت زودتر آمده بود کوهسنگی. تمام یوسف بیاختیار میلرزید. کمی بهخاطر نیمکت سرد سنگی و بیشتر از هیجان...
#کتابخانه_فرهنگ
#مکاشفه_بهاری_یک_همسایه_واله
#محمد_عربی
🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106)
@radiofarhang_irib