eitaa logo
رادیو فرهنگ
270 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
29 فایل
رادیو فرهنگ را بخوانید، ببینید و بشنوید... رادیو فرهنگ را روی موج اف ام ردیف ۱۰۶ و ای ام ردیف ۵۸۵ بشنوید . آدرس تارنما رادیو فرهنگ: www.radiofarhang.ir دنیای فرهنگ و هنر و ادبیات همین جاست😍
مشاهده در ایتا
دانلود
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «در جستجوی ناخدا» نوشته زهره جلالی: داستان تمثیلی و نمادین «در جستجوی ناخدا» داخل یک کشتی اتفاق می‌افتد که شش نفر در آن هستند. این افراد در ابتدای داستان حالت بدوی دارند و مانند بشر اولیه فاقد زبان سخن گفتن و رفتارهای تکامل‌یافته هستند و از طریق ایما و اشاره با هم ارتباط برقرار می‌کنند. به‌تدریج یکی از این شش نفر شروع به ساختن واژه و کلمات می‌کند و زبان شکل می‌گیرد... 📝 در بخشی از این کتاب می‌خوانید: «اما چطور می‌توان نقش هیوا را در نجات دادن افراد کشتی از سردرگمی نادیده گرفت؟ و یا چگونه می‌توان خدمات فراوان آتونیک را فراموش کرد؟ و چگونه می‌شود به ایمان و یقین روناهی شک کرد؟ او تکه چوب جدیدی برداشت و روی آن نوشت: شک و تردید تا کی؟» 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «پرسه در پاییز» نوشته حسین زحمتکش: کتاب پرسه در پاییز، روایتی داستانی از زندگی سردار شهید محمد سلیمی کیا (جانشین گردان شهیدبهشتی کرمان در عملیات شکست حصر آبادان) است.شهید محمد سلیمی کیا فوتبالیست و والیبالیست بود. هر روز برنامه نرمش روزانه و تمرینی داشت قوت بدنی وی در عملیات کردستان مشخص شد. در پیاده روی های طولانی بار مهمات و سلاحها را به عهده می گرفت و با تشویق بچه ها را به تداوم مسیر هدایت می کرد. 📝 در بخشی از این کتاب می‌خوانید: محمد برنامه نرمش و دويدنش هر صبح به راه بود. بعضي‌ها هم که تمرين‌هاي طاقت‌فرسای فياض، کمی امان‌شان مي‌داد، همراهيی اش می کردند. با اين حال، برای او آموزش فقط بالا بردن قدرت بدنی نبود. جبهه را معنوی تر از اين حرف‌ها می ديد. هميشه اين جمله، سر زبانش بود که «خدا را بشناسيد، فقط همين. اگر خدا را شناختيد، به همه چيز می رسيد». گاهي با بچه‌ها گعده می گرفت و از شهادت و تقوا براي‌شان مي‌گفت. توی آموزشی، هر جا که بود، حتی اگر سر کلاس بود، تا صدای الله‌اکبر را مي‌شنيد، آستين‌هايش را می زد بالا و می رفت سروقت شير آب، وضو می گرفت و نمازش را می خواند. او که بلند می شد، جلسه به هم می ريخت؛ همه بلند می شدند و اگر رضايت می داد، نماز را پشت سرش به جماعت می خواندند. بعد از گذشت پنج روز، گردان آماده حرکت به طرف آبادان شد. … 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «سرزمین بی فصل» اثر «سمیه عظیمی ستوده کاشانی»: این کتاب روایت عاشقانۀ پروین مرادی از 35 سال زندگی با شهید سید حمید تقوی فر است. سمیه ستوده کاشانی اطلاعات و مصاحبه‌ها با همسر این شهید را گردآوری کرده و به‌صورت کتاب درآورده است. شخصیت‌محوری کتاب در واقع همسر شهید است. مؤلف کتاب سرزمین بی‌فصل عقیده دارد که اگر حاج حمید تقوی فر به این جایگاه رسیده است به‌خاطر همراهی‌های خانم پروین مرادی است؛ زنی که به معنی واقعی همسر است و همراهی می‌کند. روایت داستانی و لحن صمیمی کتاب سرزمین بی‌فصل به مخاطب خود این امکان را می‌دهد که با متنی جذاب و خواندنی روبه‌رو شود. 📝 در بخشی از این کتاب می‌خوانید: آسمان تا همین چند ساعت پیش، تا همین چند دقیقۀ پیش، صاف بود و آبی، اما حالا ابری است و خاک گرفته. آسمان، تمام سیاهی‌اش را روی زمین آوار کرده و من از هول این حجم سیاه، این گوشه، زیر پنجرۀ بی‌نور خانه، نشسته‌ام، بهت‌زده و گیج. چشمانم رو به این درودیوار، خشک شده و خیره مانده است. ظلمت آسمان هوار می‌شود توی خانه و چشمانم را سیاه می‌کند. زمین‌وزمان تیره‌وتار می‌شوند... 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) @radiofarhang_IRIB
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «تویی که نشناختمت» اثر «سعید علامیان»: این کتاب روایتی از زندگی دانشمند شهید محسن فخری‌زاده است. شهید محسن فخری‌زاده با زندگی‌اش به جوان‌ها یاد می‌دهد موفقیت در دانشگاه‌های اروپا و آمریکا نیست، در وجود فرد است. فخری زاده نشان داد که با اراده پابرجا می‌شود در کشور خودت به جایی رسید که بزرگان دانش دنیا در برابرت دچار عجز شوند. فخری زاده گمنام زندگی کرد و گمنام از دنیا رفت. اما اسم او در تاریخ تمدن اسلام و ایران گمنام نخواهد ماند. کتاب تویی که نشناختمت کار فشرده‌ای است که در هشت ماه به سرانجام رسید و داستان زندگی این شهید بزرگوار است. 📝 در بخشی از این کتاب می‌خوانید: «ابتدا که لقب بزرگترین مدافع سلامت را از همکار شهید فخری زاده شنیدم برایم کمی دور از ذهن آمد. ذکر این عنوان برای کسی که به‌عنوان دانشمند هسته‌ای شناخته شده است می‌تواند برای یک مستندنگار محل تردید و احتیاط باشد. اما صحبت‌های دکتر احمد کریمی نیا که تخصص بالایی در مسائل زیستی دارد، باعث شد... 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «رودخانه ماهی و نهنگ» به قلم «حمید بابایی»: رودخانه ماهی و نهنگ روایتی است دراماتیک از حضور جهادی طلاب مدرسه علمیه حضرت بقیة الله الاعظم تهران در حادثه زلزله سرپل ذهاب در سال ۱۳۹۶؛ حضوری که سرشار از غافلگیری ها و کشمکش هاست و تجربه ای ارزشمند از یک تعامل دوسویه بین جهادگران طلبه و مردم رنج دیده منطقه را فراهم آورده است. در این کتاب، مجموعه خاطرات و گفت وگوها و مشاهدات و اسنادی که نویسنده جمع آوری کرده در قالب یک خط سیر دراماتیک روایت می شود و واقعیت و خیال در هم می آمیزد. 📝 در بخشی از این کتاب می‌خوانید: «دو هفته گذشته بود. سرما چنان توی تنم رفته بود که انگار یک عالمه سوزن توی گوشتم فرو می‌کردند. هر قدر هم زیرپوش و بلوز روی هم می‌پوشیدم انگار نه انگار! مردم بیچاره هم وقتی از چادرهایشان بیرون می‌آمدند پتو و لحاف روی خودشان می‌انداختند و این طرف و آن طرف می‌رفتند. دو سه روز که از زلزله گذشت تعدادی از بچه‌های هلال احمر به ما سر زدند. سه پسر کم سن و سال بودند همراه زنی میان سال…» 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «نامــــــه آخر» به قلـــم «اعظم بــروجردی»: در نامه آخر، ناپهلوانان برای چندمین بار دست به یک جنایت می‌زنند و زندگی پهلوانی را می‌گیرند و برای پیدا کردن آخرین پهلوان و گرفتن مقام او، به کرات جنایاتی مرتکب می‌شوند. مردم هم یا سکوت کرده‌اند و یا نمی توانند کاری بکنند اما بلاخره زنی در این جامعه صدای خود را بلند می کند که شخصیت عجیبی دارد. با ورود این زن، نامه آخر شکل می‌گیرد و به اوج می‌رسد. 📝 در بخشی از این کتاب می‌خوانید: مردم کمی به یکدیگر نگریستند و اجسام سه مرد را از نظر گذراندند و ناگهان اوس‌مهدی آهنگر فریاد زد: «این‌ها اگه می‌تونستن ما رو به نون‌ونوایی برسونن، خودشون به این حال‌وروز نمی‌افتادن.» و آنگاه دستش را روی شانۀ اصغر مسگر گذاشت. جواد و داوود و چند جوان دیگر مشعل‌ها را روشن کردند و یکی هم به دست اوس‌مهدی دادند. اوس‌مهدی و مردان دیگر شعله‌های آتش داغ را زیر اجسام خشک‌شدۀ سه ناپهلوان گرفتند و آن‌ها را آتش زدند تا کاملاً بسوزند و خاکسترشان را به دریا بسپرند و برای همیشه خط و خبر ایشان را از صحنۀ گیتی پاک کنند.… 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «دار زن» به قلم «طاهره کوه کن»: «دارزن» روایت داستانی زندگی اصغر اقلیدی است. زندگی که سال شصت و دو مانند خط کش، به دو قسمت تقسیم کرد. بخش اول، مربوط می‌شود به حوادث جورواجور سیوند در قبل از انقلاب و تلاش‌های اصغر به همراه پدر و برادرش برای گذران زندگی‌شان در برابر ظلم‌هایی که از طرف مالک و جنگل بانی به‌شان تحمیل می‌شد. بعد هم رفتنش به جبهه و جانبازی و گذراندن دوره تکاوری. بخش دوم به جبهه شمال غرب مربوط می‌شود. آن شهر‌های کوهستانی و پر پیچ و خم با گروهک‌های کومله و دموکراتی که می‌خواستند سر به تن نظام نباشد. اصغر به همراه ارتش کلاه سبز‌ها، سینه به سینه‌ دشمنان خانگی ایستاد. اما در یکی از مأموریت‌ها به خاطر لو رفتن عملیات، با ته مانده گردان، ناچار به تسلیم شدند. 📝 در بخشی از این کتاب می‌خوانید: بین خواب و بیداری یادم به حرفی افتاد که دیروز به آبجی سروگل زده بودم. از روی تشک جستی بلند شدم. از خستگی یادم رفته بود. نگاهی به ساعت دیواری کردم. دیشب تا صبح با حمید کنار جاده پست دادیم و ماشین‌ها و آدم‌ها را تفتیش کردیم..… 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «داغ دلربا» به قلم «میثـــم امیری»: بامداد جمعه، ۱۳ دی ۱۳۹۸، سردار را شهید کردند. صبحش، مردم کرمان ریختند بیرون. دو دست روی پیشانی گذاشتند و روی جدول کنار خیابان نشستند و گریستند. صدای عبدالباسط، با سوز بامدادی کویر آمیخته می‌شد.خانه‌ها درد و تحیر کرمانی‌ها را تاب نداشت. شهر، سکوت کویر را نمی‌خواست؛ سرمایش را می‌خواست. این، وقتی بود کــه قوم ایرانی در کالبد کرمانی، «چیــزی» حس کرد. این، همان لحظه‌ای بود که ایرانی می‌خواست تاریخش را ورق بزند. سردار، پنج روز از اهواز تا کرمان، روی دست ایرانیان بود؛ دست‌های گرم و پینه‌بســته؛ دست‌های ظریف و ورزیده؛ دست‌های پرچروک و کودکانه. این دست‌ها _ دست‌های همه ملت ایران _ حلقه و پروانه شد. این کتاب روایت تشییع پیکر سپهبد شهید قاسم سلیمانی در ایران است. 📝 در بخشی از این کتاب می‌خوانید: سردار وصیت کرده است روی قبرش بنویسند سرباز قاسم سلیمانی.» نتیجه می‌گیرد همه چیزش حساب شده بود..… 🎙️ *صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106)* بله | سروش | سایت | ایتا | آپارات | ویراستی | رادیو نما @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 «شبیه» به قلم «فائضه غفارحـدادی»: کتاب «شبیه» زندگی یک زوج دانشجوی ایرانی است که در شهر «نیس» فرانسه زندگی می‌کنند و دوست دارند فرزند زمانهٔ خودشان باشند، اما به ناگاه اتفاقی مهیب رخ می‌دهد که نظر همهٔ مردم شهر نسبت به آن‌ها تغییر می‌کند. این کتاب خواننده‌اش را از خلیج فرشتگان نیس برمی‌دارد و با خودش به مکا‌ن‌های مختلف می‌برد؛ به بیدای عربستان، به بستنی‌فروشی‌های تجریش، به بندرلاذقیه سوریه و حتی به آینده و عصر پس از ظهور! سوژهٔ بکر رمان و جسارت نویسنده در به‌تصویرکشیدن مکان‌ها و زمان‌های متفاوت و استفاده از شخصیت‌های فرعی عجیب مانند پیامبر و حاج قاسم از عواملی است که به نظر می‌رسد بتواند مخاطبان بسیاری را با این کتاب همراه کند. 📝 در بخشی از این کتاب می‌خوانید: برگشت سمت ماشین و بالا را نگاه کرد. خورشید سرِ جنگ داشت، نمی‌تابید، اشعه‌هایش را پرتاب می‌کرد. اشعه‌ها، تیز و سوزان فرومی‌رفتند در فرق سرش، پشت گردنش، کمرش، زیربغل‌هایش و از جای اصابتشان، عرق فواره می‌زد. سینه‌اش سنگین بود. تا همین یک هفته پیش، هوایی گرم‌تر از معتدل مدیترانه‌ای را تجربه نکرده بود. دستش را برد سمت درِ راننده... 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب "من فقط یک داستان کوتاه نوشته بودم"به قلم خانم قدسی خان بابایی: کتاب من فقط یک داستان کوتاه نوشته بودم نوشته قدسی خان‌بابایی است. این کتاب روایت زندگی دختری است که همیشه کارهایش را نیمه رها می‌کند اما یک اتفاق همه چیز را تغییر می‌دهد. فرزانه، شخصیت اصلی داستان، از همان آدم‌ها است که همیشه قرار است از شنبه شروع کنند. شروع کننده‌های خوبی که ادامه دهنده‌های افتضاحی‌اند. کلاس آرایشگری و خیاطی و کامپیوتر و باشگاه بدنسازی را نصفه کاره رها کرده و یک دفعه تصمیم می‌گیرد نویسنده شود. با یک شوهر که دو دستی به باورهای مردسالارانه‌اش چسبیده و یک دختر دم بخت. اما این بار قرار است کار بزرگی انجام دهد. 📝 در بخشی از این کتاب می‌خوانید: اوایل، هی گیر می‌دادم بیا حرف بزنیم مثل بچهٔ آدم، مشکلمان را حل کنیم؛ ولی دیدم بدتر می‌کند. حرف که نمی‌زد هیچ، می‌گذاشت از خانه می‌رفت بیرون. اعصابم بیشتر خرد می‌شد. حالا دیگر سربه‌سرش نمی‌گذارم. خیلی که دلم می‌گیرد می‌آیم مثل امشب می‌نشینم یک‌گوشه و شروع می‌کنم به نوشتن. اصلاً به قول روان‌شناس‌ها نوشتن خودش یک‌جور درمان است. تخلیهٔ انرژی‌های منفی و منظم‌کردن ذهن و از این مزخرفات.... 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «در هرم هوای هترا» به قلم «مرتضی ترقی»: ناجیه، دختری است كه به دنبال هویت گم شده خویش می‌گردد. هویتی كه گاه آن را در ایران، گاه در اروپا و گاهی در عراق می‌یابد، حال آنكه او، اصالتا افغانی است. هرچند كه به دلایلی، مایل به فاش شدن ملیت اصلی‌اش نیست. او حتی گاهی، خویشتن خویش را برای یافتن این هویت ناپیدا میكاود و به جنگ عقیدتی با خود برمی‌خیزد؛ از سوی دیگر، خواب‌های پریشانی، ناجیه را هر شب با خود می‌برند! و او را به سوی تاریخی بی‌زمان و بی‌مكان، فرا می‌خواند. تاریخی كه گویا برای ناجیه (دانشجوی دكترای باستان‌شناسی) در آینه زمان، پی در پی، متكثر می‌شود. 📝 در بخشی از این کتاب می‌خوانید: کسی ندید که کلاغی دورتر روی چراغ روشنایی نشسته و سرمای غلیظ هوا را تنفس می کند و بخار غلیظی را هم از منقارش بیرون می دهد. صدای شوم قارقارش در سرما یخ می زند و به گوش کسی نمی رسد چون سرما از پرهای سیاهش گذشته و تا مغز استخوانش رسیده.... 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) بله | سروش | سایت | ایتا | آپارات | ویراستی | رادیو نما @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «مکاشفه ی بهاری یک همسایه واله» به قلم «محمد عربی»: کتاب مکاشفه بهاری یک همسایه واله رمانی ایرانی است که در ۱۰ فصل نوشته شده است. این رمان در حالی آغاز می‌شود که راویِ آن از ناله‌های سوزناک یک زن می‌گوید و آن‌ها را به نسیم صبحگاهی که پیچیده بود لای یک‌تا پیراهن «یوسف» و موهایش را سیخ کرده بود، تشبیه می‌کند. این راوی می‌گوید که مردم پس از نماز صبح و زیارتْ دم خروجی سلام می‌دادند و خارج می‌شدند. از باریکهٔ خمار و خواب‌آلود چشم‌هایشان یک‌لحظه حجم مچالهٔ زن را نگاه می‌کردند و پس از سوز سرد هوا پا تند می‌کردند و دور می‌شدند. راوی از زن و مردم و یوسف می‌گوید و این‌گونه قصه را آغاز می‌کند. 📝 در بخشی از این کتاب می‌خوانید: «جماعتِ پیر، پروانه می‌رفتند. تلاش‌های ناامیدکنندهٔ بعضی‌هایشان برای درست‌انجام‌دادن حرکت مضحک بود. شکم‌های جلوآمده، استخوان‌های پوک و عضله‌های آویزان توان همراهی با مربی جوان که بی‌وقفه داخل سوت می‌دمید را نداشتند. یوسف مثل آدم‌های آن دوروبَر عرق‌ریزی غمناک پیرها را نگاه می‌کرد؛ ولی حواسش جای دیگری بود. قرار بود بهار بیاید و یوسف از ترسِ دیرشدن یک ساعت زودتر آمده بود کوهسنگی. تمام یوسف بی‌اختیار می‌لرزید. کمی به‌خاطر نیمکت سرد سنگی و بیشتر از هیجان... 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «مکتوب اشتیاق » به قلم «کاظم سادات اشکوری»: مکتوب اشتیاق مجموعه ای است از یادداشت ها و نامه های کاظم سادات اشکوری شاعر و مردم شناس پیشکسوت. این نوشته های موجز و لطیف گاهی در ستایش طبیعت و خلوت گزینی و خیال هستند و گاهی در کار یادآوری اینکه نباید از کنار اشیاء و موجودات بی اعتنا گذشت و باید در آنها تأمل و تعمق کرد. در برخی از یادداشت های کتاب هم رد پای سالیان سال فعالیت سادات اشکوری در عرصه ی فرهنگ عامه دیده می شود اما نباید به چشم متنی پژوهشی به آنها نگاه کرد، چراکه در آنها هم نقش تخیل پررنگ است و اتفاقا یکی دیگر از ویژگی های این یادداشت ها اهمیتی است که نویسنده برای خیال ورزی قائل است. 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) بله | سروش | سایت | ایتا | آپارات | ویراستی | رادیو نما @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «خارج از پروتکل» به قلم «ساجده ابراهیمی»: کتاب «خارج از پروتکل» سفرنامه‌ای از ایران تا لبنان به قلم ساجده ابراهیمی است. انتشارات سوره مهر این کتاب را با ویرایش نجمه حسینیان فر چاپ کرده است. کتاب خارج از پروتکل روزنوشت‌هایی از سفر یک هفته‌ای ساجده ابراهیمی به لبنان است. در بخشی از این کتاب می خوانید : «از ضاحیه تا جونیه را در چهل و پنج دقیقه آمده بودیم. اما بین این دو اندازه دو قاره شکاف وجود داشت. تفاوت‌ها کسی را به وجد یا تاسف نیاورد. در تهران هم در همین فاصله می‌شود از دره‌ای پرید و به قاره‌ای دیگر رفت. تفاوت‌ها زیاد بود. از ضاحیه شیعه نشین که زینت خیابان‌هایش عکس شهدا بود تا جونیه‌ای که با تبلیغات ماشین و لباس تزئین شده بود... 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب « اسم تو مصطفاست» به قلم راضیه تجار»: در کتاب «اسم تو مصطفاست»، زندگی‌نامه داستانی شهید مصطفی صدرزاده را به روایت همسرش، سمیه ابراهیم‌پور و قلم راضیه تجار می‌خوانید. راضیه تجار با قلم شیوا و زیبای خود داستان زندگی این شهید بزرگوار را از زبان همسرش نوشته است. از زمانی که مصطفی و سمیه که یکی زاده شمال و دیگری زاده جنوب بود باهم در تهران آشنا شدند و پیمان عشق بستند تا زمانی که روح یکی آنقدر بزرگ شد تا دیگر در پوست خودش نگنجید و به معراج رفت... در بخشی از این کتاب می خوانید : ماه رمضان از راه رسیدو من با اینکه نمی‌توانستم روزه بگیرم، دوست داشتم سحرها بیدار شومو کنار تو بشینم. دل می‌خواست لحظه لحظه بودنت را حس کنم، ولی تو نمی‌خواستی صدایم بزنی. بی‌تابی محمدعلی نمی‌گذاشت خواب پیوسته‌ای داشته باشم.... 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) بله | سروش | سایت | ایتا | آپارات | ویراستی | رادیو نما @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «هواتو دارم» به قلم «محمدرسول ملاحسنی»: کتاب «هواتو دارم» روایت زندگی شهید مدافع حرم مهندس مرتضی عبدالهی است.مهندس مرتضی عبدالهی دل حاج قاسم را با اختراع و نوآوری‌اش نرم کرد! مسجد بود که مرتضی را مرتضی کرد. آقا مرتضی عبداللهی جوانی باهوش و شجاع بود که به انواع و اقسام هنرهای رزمی تسلط داشت. عشق به جهاد و شهدا را از همان اول می‌شد به وضوح در او دید. و در آخر هم خدا او را فراخواند و به او گفت «هواتو دارم» تا با شهادت، آسمانی شود. در بخشی از کتاب می خوانیم: صدای اذان که از مناره‌های مسجد محل داخل خانه ریخت، چشم‌هایم باز شد. نور جای تاریکی را گرفت. همهٔ آن چیز که دیده بودم، خواب بود؛ ولی خیلی روشن. یک تصویر کاملاً گویا که می‌خواست من را زنده کند.... 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) بله | سروش | سایت | ایتا | آپارات | ویراستی | رادیو نما @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «مجید بربری» به قلم «کبری خدابخشی دهقی»: کتاب «مجید بربری» (پناه حرم)، روایتگر زندگی شهید مجید قربان­خانی است که به حُرّمدافعان حرم شهرت پیا کرد. مجید قربان­خانی جوانی 28 ساله ای که در سفر اربعین دچار تحول شد و از مسیر قبلی خود توبه کرد. کسی که لات محل و همیشه در جیبش چاقو بود، زمانی که نام حضرت زینب(س) را شنید، توبه کرد و حُرّ زمان خود شد *در بخشی از کتاب می خوانیم:* مجید را به ¬خاطر کار در مغازه نان بربری داییش «مجید بربری» صدا می‌زدند. زندگی مجید را می¬شود به دو بخش تقسیم کرد: بخش اول، که به دلیل محیط و روحیاتش، او را به این سمت کشانده بود. داشتن یک قهوه خانه باعث شده بود تا سبک زندگی¬اش به آدم¬هایی که در آنجا رفت¬ وآمد می¬کردند گره بخورد... 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) @radiofarhang_irib
📚 *معرفی کتاب «بیست سال و سه روز» به قلم «سمانه خاکبازان»:* کتاب «بیست سال و سه روز»، داستان زندگی شهید مصطفی موسوی است.او عاشق موسیقی بود؛ هم پاپ و هم سنتی. اگر با بچه ­های فامیل جمع می ­شدند، می ­زدند به دل جاده و می­ رفتند سفر، گاهی قلیان هم می­ کشید؛ اما نماز اول وقتش هیچ وقت ترک نمی شد... *در بخشی از کتاب می خوانیم:* وقتی خیال سید مصطفی راحت شد که مادر سراغ کارهایش رفته برگه دومی را از لای کتابش بیرون کشید و به آقاسید گفت: رضایت نامه دوم امضا می کنی؟» آقاسید لبخندی زد و گفت ای کلک فکرشو میکردی مامان بیاد نه؟»... 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «چای خوش‌عطر پیرمرد» به قلم «سید سعید هاشمی»: کتاب چای خوش‌عطر پیرمرد، داستان‌هایی جذاب و خواندنی از زندگی شهید سیدحسن مدرس است. مدرس، از شخصیت‌های مهم و تاثیرگذار دوران معاصر است که هرگز در برابر ظلم سر خم نکرد. و تاثیر بسیاری بر جریان‌های انقلابی پس از خود داشت... در بخشی از کتاب می خوانیم: جوان‌ها حسابی می‌خندیدند. کیف می‌کردند. مدرّس هیچی نمی‌گفت؛ ساکت بود. حتی نگاه‌شان نمی‌کرد. نمی‌خواست عصبانی شود. سر به زیر بود و سوار بر اسب جلو می‌رفت.... 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «متولد زندان» به قلم «مرتضی احمر»: کتاب متولد زندان ماجرای یک نخبه‌ای ایرانی است که جذب یکی از سرویس‌های اطلاعاتی و جاسوسی شده و برای آن‌ها در چندین نوبت جاسوسی می‌کنند. این کتاب قصه فردی است که در دل تاریکی به روشنایی قدم می‌گذارد و پرورش پیدا می‌کند؛ ولی دوباره خودش با پای خودش وارد تاریکی می‌شود. در بخشی از کتاب می خوانیم: خدا لعنتشون کنه!... داداش!... داداش! کجایی!... چرا رفتی؟!.. خدا نابودشون کنه...» این کلمات هیچ‌وقت از ذهنم خارج نمی‌شوند. حتی حالا که دارم خاطراتم را برای این آقا تعریف می‌کنم. صدای شیون عمه‌پروانه هنوز توی گوشم است... 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) بله | سروش | سایت | ایتا | آپارات | ویراستی | رادیو نما @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «بیروط» به قلم «ابراهیم اکبری دیزگاه»: کتاب بیروط حاوی چند داستان و روایت از مستندسازی است که از آلمان به بیروت می‌رود. این کتاب با بخشی به نام «یک‌شنبه - یکم خرداد ۹۲» آغاز و با بخشی تحت‌عنوان «۱۲ تیرماه ۱۳۹۲؛ دوشنبه؛ یعقوب‌آغاجی» به پایان رسیده است.... *در بخش از این کتاب می خوانیم:* «صبح با صدای زنگ تلفن بیدار شدم. دوباره عمر الماجد می‌خواست من را ببیند. نمی‌دانم این بشر چه می‌خواهد از من؟ ازش می‌ترسم. آخر چه معنایی دارد یک جوان سنّی که پدرش رفیق ملک عبدالله یا ملک فلان است، بخواهد به‌وسیلهٔ من شیعه بشود؟ آن هم به‌وسیلهٔ من! واقعاً جای شگفتی دارد. کار دنیا را ببین، یک نفر را اتّفاقی در یک آب‌میوه‌فروشی ببینی، بند کند به تو که می‌خواهم شیعه شوم... 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «شاهرخ نامه» به قلم «دانیال قاسمی پور»: کتاب «شاهرخ نامه» نوشته دانیال قاسمی‌پور روایت داستانی از زندگی شهید شاهرخ ضرغام . داستانی که براساس ده‌ها ساعت مصاحبه و آثار مکتوب متعدد نگاشته شده است. نویسنده کوشیده از تکرار آن چه در فضای مجازی و آثار پیشین یافت می‌شود دوری کند... در بخش از این کتاب می خوانیم: خسته و کلافه عرق از پیشانی پاک می کنم و نگاهی به اطرافم می اندازم. نگاه نافذ مردی درشت اندام نظرم را جلب میکند. ریش پرپشت دارد و کلاه مشکی ساده بر سر و خستگی از تمام صورتش می بارد بر هر سوی خیابان. رنگ زمان به رنگهایش نشسته و چه بیشمار قصه ها که این جا از برابرش گذشته. او ناظر دائمی شب و روز این گذر است.... 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «آخر رفاقت» به قلم «مرتضی احمر»: مرتضی احمر در کتاب آخر رفاقت به سراغ زندگی شهید حاج احمد کریمی رفته است. جوانی که زندگی خود را برای مبارزه با دشمن فدا کرد و در نهایت به آرزویش که رسیدن به درجه والای شهادت بود، رسید. او در روز بیستم دی سال چهل شمسی به دنیا آمد. ده سال بعد همراه با خانواده‌اش به شهر قم مهاجرت کرد و با آغاز جنگ، فعالیت‌هایش را نیز آغاز کرد. عضویت در سازمان بسیج، انجام فعالیت‌های منکراتی در داخل شهر قم و در نهایت اعزام به جبهه. از او به دلیل روحیه‌ای که داشت و همچنین رشادتی که از خود در شرایط مختلف نشان می‌داد، خاطراتی شیرین در دل و ذهن همه اعضای خانواده و دوستانش، به جا مانده است. در بخشی از کتاب می خوانیم: وقتی کوچک بود، هر روز با پدرش به مسجد میرفت. به پیشنهاد ّاطرافیان، مکبر شده بود اما بعد از چند روز، یکی از بچه‌های محل که از او بزرگتر بود اجازه نمی‌داد مکبری کند. با چشم گریان به خانه آمد. وقتی ماجرا را برایم تعریف کرد، به پدرش گفتم وساطت کند تا قضیه حل شود. پدرش هم، کار را نوبتی کرد. نماز ظهر و عصر را، احمد مکبری میکرد و نماز مغرب و عشا را دوستش. بعدها که بزرگتر شد، مکبری را به بچه‌های کوچک محل سپرد.... 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) @radiofarhang_irib
📔📖 کتابخانه فرهنگ 📖📔 📚 معرفی کتاب «یتیم غوره» به قلم «فاطمه بختیاری»: یتیم غوره به قلم فاطمه بختیاری درباره دختری شاد و بازیگوش است که مادربزرگش او را یتیم غوره صدا می‌زند. در طی حادثه ای یتیم غوره که بر ترک موتور پدرش سوار بوده، همراه با پدرش تصادف می کند و به کما می رود. در طی مدتی که در کما است در عالم بی هوشی روحش آزادانه به سیر می پردازد و با شخصیت پدر جانبازش و همرزمان شهید پدرش آشنا می شود و اتفاقات زیادی را از سر می گذاراند. در بخشی از کتاب می خوانیم: بابا به موتور گاز داد. رخش مثل گربه‌ای که بخواهد موش بگیرد از کف خیابان جدا شد و مثل تیر رها شد. هنوز به وسط چهار راه نرسیده بودیم که صدای بوق، نور سفید، همهمه، جیغ و داد در سرم پیچید. تا من و بابا بفهمیم چی شده روی هوا بودیم. پرواز کردیم. موتور را زیر پایم دیدم که بدون ما می‌رفت. همین چند لحظه‌ای که در آسمان بودم برایم جالب بود...... 🎙️ صدای فرهنگ را بشنویم... (📲📻Fm106) بله | سروش | سایت | ایتا | آپارات | ویراستی | رادیو نما @radiofarhang_irib