eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.3هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
8.1هزار ویدیو
87 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 بسم الله بپوشید پیرهن مشکیها رو اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ
کربلا عصاره ی بهشت است و عاشورا آبروی عشق... ««صلی الله علیک یا سید الشهدا»» ما را همراهی کنید . ﴿💔ڪانال مصباح الهــدے 🥀﴾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•♥️🌱• اربــاب خـوبــم... مــاه عزاتــو عشقــه🖤 اربــاب خـوبــم... سینـه زنـاتـو عشقــه🖤 🏴 🥀 @rafiq_shahidam
🥀 *♦️قسمت 5* *از وداع تا شهادت*🕊️🕊️🕊️ *چطوری عظیم آقا!* یکدیگر را در آغوش گرفتند و همراه هم به سوی گردان عملیات به راه افتادند. وقتی وارد ساختمان عملیات شدند چشمشان به سرهنگ حسن بختیاری افتاد که از انتهای راهرو به سوی آنها می آمد وقتی به هم رسیدند تیمسار گفت: *حسن آقا! آماده ای برویم مأموریت؟* بختیاری گفت: *هر چه شما بفرماید! من در خدمتم.* دربند سری به تیمسار گفت: *من هم با شما بیایم؟* عباس‌ دستش را در گردن او انداخت و گفت: *می خواهی به جای بمب زیر طیاره ببندمت بالامجان؟* و اوگفت: *اگر تو بخواهی حاضرم تا مرا به جای بمب در زیر هواپیمایت ببندند.* آنگاه هرسه در حالی که لبخند بر لب داشتند به راه افتادند چند دقیقه بعد هواپیما « F_5»حامل تیمسار بابایی و سرهنگ بختیاری با کوهی از مهمات به آسمان پر کشید. خورشید در حال افول بود و جلو مشعشع آن پهنه آسمان را به رنگ شقایق سرخ کرده بود.عظیم در بند سری در حالی که به سوی قرارگاه می رفت آهی کشید و با خود گفت: *چه غروب غریبی است.* وقتی آفتاب با آخرین شعاع کم رنگش در افق پنهان می شد. صدای غرش رعد آسای جنگنده ای سکوت آسمان را در هم شکست و چند دقیقه بعد تیمسار بابایی و سرهنگ بختیاری در حالی که کلاه پروازی خود را در دست داشتند با گام‌های پیروز مندانه ای به سوی رمپ «1» می آمدند. عظیم در بند سری به سوی عباس رفت و او را در آغوش گرفت سرهنگ بختیاری گفت: *جات خالی بود عظیم آقا! ولی شانس آوردی که زیر بال نبودی.* تیمسار دستی بر روی شانه در بندسری گذاشت و هر سه به سوی اتومبیل رفتند. بانگ مؤذن در آسمان پیچید. تیمسار بابایی با تأنی از جا برخاست و زیر لب زمزمه کرد: *الله اکبر!* سپس به قصد وضو قدم برداشت. وقتی کنار حوض کوچک محوطه گردان عملیات رسید. در حالی که زیر لب اذان می گفت. سرش را به آسمان بلند کرد. دربند سری و سرهنگ بختیاری در گوشه ای ایستاده بودند و اورا می نگریستند. چند لحظه بعد به سوی او به راه افتادند. در بند سری گفت: *تا حالا عباس را این طوری ندیده بودم رفتارش،نگاه کردنش، راه رفتنش، چطوری بگم، طور دیگری است. سرهنگ! دلم خیلی شور می زند.* تیمسار وضو را تمام کرد. نگاهی پر مهر به چهره هردو انداخت و گفت: *چه شده عظیم آقا؟* ادامه دارد........ ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
🥀 *♦️قسمت 6* *از وداع تا شهادت*🕊️🕊️ *چه شده عظیم آقا؟* دربند سری پاسخی نداد.سرهنگ بختیاری گفت: *چیزی نیست قربان! عظیم آقا ما تازگی ها، کمی رمانتیک شده* تیمسار به آرامی گفت: *عجّلوابالصلوه* سپس به راه افتاد. آن دو نگاهی به هم کردند و به دنبال او رفتند. آن شب بجز تیمسار بابایی، سرهنگ بختیاری و عظیم در بندسری کسی دیگری در گردان عملیات نبود. آن دو شام چلو کباب خوردند. ولی عباس علیرغم اصرار سرهنگ و دربندسری یک لیوان شیر بیشتر نخورد. او شیر را سرکشید وسپس مشغول مطالعه و بررسی طرحهای مورد نظرش شد. ساعتی بعد سرهنگ بختیاری گفت: *من به مهمانسرا می روم تا استراحت کنم. اگر کاری داشتی بفرست دنبالم یا زنگ بزن* عباس از جا برخواست و دست در گردن سرهنگ انداخت و اورا بوسید و گفتد: *برو استراحت کن شب بخیر.* چند لحظه بعد رو به در بند سری کرد و گفت: *عظیم آقا! شما هم برو استراحت کن فردا خیلی کار داریم.* در بند سری دستگیری در را چرخاند. مکث کرد و سپس سرش را برگرداند و گفت: *چرا نرفتی؟ مگه قول نداده ای؟* تیمسار گفت: *به کی؟* در بند سری گفت: *به خانمت.* عباس مکثی کرد و گفت: *چرا می رم.* در بند سری گفت‌‌‌: *می ری؟! کجا می ری؟* او گفت: *خُب... مکه دیگه* در بند سری با شگفتی گفت: *مکه؟ عباس جون چرا سربه سرم می گذاری؟ مثل اینکه یادت رفته فردا عید قربان است.* تیمسار دستی بر سر کشید و گفت: *نه! نه عظیم آقا! یادم نرفته.* دربند سری در حالی که کلافه به نظر می رسید گفت: *من که از حرف های تو چیزی نمی فهمم پاک گیج شده ام من رفتم بخوابم.* شب بخیر.. عباس لبخندی زد و گفت: *شب بخیر گیج خدا!* ادامه دارد........ ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1878318_428.mp3
3.54M
🎤 محمود کریمی 📃 شب اول محرم سینه زنت آرزوشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀{بسم رب الشهدا والصدیقین}🥀 سلام به دوستان امروز هم به مدد شهدا کارمون رو شروع میکنیم🤲🏻 🌸قرار اول هرصبح🌸 گفت: عاشقی راچگونه یاد گرفته ای؟ گفتم: از آن شهید_گمنامی که معشوق را حتی به قیمت از دست دادن هویتش، خریدار بود 🌷شهید‌ ابراهیم هادی پرستوی گمنام کمیل🌷سلام بر پهلوان بی مزار❤️ 🌷شادی روح تمام شهــدا، و امام شهدا و سلامتی وتعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج 5صلـــوات🌷 ✨الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ...✨
ای کاش کسی برای تب داشت یا ذکر امام بر لب داشت قربان غریبی ات شوم جان ای کاش که صاحب الزمان داشت 🌷 سلام امام زمانم✨
سلام برشهیدان🌹 سلام بر ابراهیم هادی 🌹 همانهائے ڪه نام مبارڪشان قوّت قلب گــ🌷ـل لاله است. ڪسانے ڪه ترنّم گفته هاشان زینت بخش فڪه وطلائیه ولطافت ڪلامشان نوازشگرآسمان شهرمےشد. سلام برشهداے مظلوم وغریب هشت سال دفاع مقدس وشهداے مدافع حرم 📎سلام برآلاله هاے پرپرشده سپاه ❤️بادل وجانم میخوانم:     🕊زیارت "شهــــــداء"🕊 🌺بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌺 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَااَولِیاءَ اللہ وَاَحِبّائَهُ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَااَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یااَنصَارَدینِ اللهِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یااَنصارَرَسُولِ اللہِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یااَنصارَاَمیرِالمُومِنینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یااَنصارَفاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یااَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یااَنصارَاَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَاُمّے طِبتُم وَطابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم، وَفُزتُم فَوزًاعَظیمًافَیالَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَمَعَڪُم...🍃🌹🍃 🌹«یادی که دردلهاهرگزنمی میردیاد شهیدان است 🌹هدیه به ارواح طیبه شهدا بخصوص پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃امام علی علیه السلام: هنگامی که میخواهید کاری انجام دهید، از سوی علاقه و اشتیاق وارد شوید، زیرا اگر قلب را مجبور به کاری کنند، نابینا می شود. 📔نهج البلاغه، فرازی از ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نعمت فقط برف و باران نیست... گاهی خدا “رفیقی”نازل می کند، زلال تر از باران… گاهی دلگرمی یک دوست آسمانی آنقدر معجزه می کند که انگار خدا در زمین کنار توست..! 📙سلام بر ابراهیم
ابراهيم روزها بسيار انسان شوخ و بذله گويي بود. خيلي هم عوامانه صحبت مي‌کرد. اما شب‌ها معمولاً قبل از سحر بيدار بود و مشغول نماز شب مي‌شد. تلاش هم مي‌کرد اين کار مخفيانه صورت بگيرد. ابراهيم هر چه به اين اواخر نزديک مي‌شد. بيداري سحرهايش طولاني‌تر بود. گويي مي‌دانست در احاديث نشانه شيعه بودن را بيداري سحر و نماز شب معرفي کرده‌اند. او به خواندن دعاهاي كميل و ندبه وتوسل مقيد بود. دعاها و زيارت‌هاي هر روز را بعد از نماز صبح مي‌خواند. هر روز يا زيارت عاشورا يا سلام آخر آن را مي‌خواند. هميشه آيه وجعلنا را زمزمه مي‌كرد. يكبار گفتم: آقا ابرام اين آيه براي محافظت در مقابل دشمن است، اينجا كه دشمن نيست! ابراهيم نگاه معني داري كرد وگفت: دشمني بزرگتر از شيطان هم وجود دارد!؟ . ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
[ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام زمانم بیا که خون مظلوم کربلا تو را میخواند ... اللهم عجل لولیک الفرج