فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
هم رفراندوم برگزار کردیم
هم ملتمونوآوردیم
(در جواب شاهین نجفی و عبدالحمید)
✍️ شیخ فرهاد فتحی
⤵️⤵️⤵️⤵️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
هدایت شده از کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
برنامه یکساله.mp3
10.24M
••|⛔️‼️|••
بعد از یک مهمانی باشکوه
و ساخته شدنِ نَفْس ما بقدر وسعش ،
نوبت به شروع سالِ معنویمان میرسد!
در این یکسالِ پیشِ رو، مهمترین برنامهام چه باشد که؛
سال بعد، ظرفِ وجودم برای دریافت تقدیرات وسیعتر، آماده باشد؟
#رهبری
#استاد_شجاعی
⚠️•••|↫ #تَـــــلَنـگــــــرتـــایـــــمـ
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
💠 #شخصیت_ابراهیم 💠
#پرهیز_از_اسراف
🌸تکه نان خشکی را روي زمين ديد. خم شد و آن را برداشت. در كنار كوچه نشست و با آجر به آن نان کوبيد و خرده های آن را در مقابل پرندگان ریخت تا نان اسراف نشود...
(بارها از بزرگان شنیده ایم که اسراف، بخصوص در نان که غذای اصلی مردم است سبب سلب رحمت و گرفتاری دنیا و آخرت خواهد شد. بکوشیم تا اسراف نکنیم)
📚همراه باشید با ما در تنها کانال یاد شهدا
#شهید_ابراهیم_هادی
#یاد_شهدا با ذکر صلوات 🌷🌷🌷
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان او_را ...💗
قسمت دهم
دیگه حتی حس و حال رفتن به دانشگاه و آموزشگاه و باشگاه رو هم نداشتم!
اما مجبور بود برم،
چون دلم نمیخواست مورد بازجویی بابا قرار بگیرم!
🔹یه ماهی مونده بود به عید...
بعد از شام،قبل اینکه مامان بره اتاقش سر حرفو باز کردم...
-مامان...
میگم با بابا حرف زدین؟؟
-چه حرفی عزیزم؟
-عید دیگه...
قرار بود باهاش صحبت کنین من عید بمونم خونه.
-آخ راست میگی...
یادم رفت بهت بگم...!☺️
اره،صحبت کردیم،
بابات راضی نشد😊
گفت نمیشه ده روز تنها بمونی خونه.باید بری خونه مامانبزرگت!
-ماماااان...خواهش میکنم
من تنهایی پاشم برم شمال؟؟
من بدون شما تا بحال نرفتم اونجا 😔
-دخترم!
میدونی که وقتی بابات بگه، جز چشم،نمیتونی حرفی بزنی😊
بعدشم چیزی نمیشه که!
مامانبزرگت که خیلی تورو دوست داره!
تو هم که دوستش داری!
عیدم اونجا شلوغ میشه،
عمه ها و عموهات میان،خوش میگذره بهت😉
-وای...نه😞
من نمیخوام برم اونجا😒
-چاره ای نداری گلم
یا با ما بیا،یا برو اونجا
الانم من خسته ام.
شبت بخیر دختر قشنگم...😘
اه...بدتر از این اصلا امکان نداشت!
هرچند مامان بزرگ رو خیلی دوست داشتم،
ولی هیچوقت به تنهایی مسافرت رفتن علاقه ای نداشتم😒
خواستم یه مشورتی با مرجان هم داشته باشم،
بار اول که زنگ زدم جواب نداد!
بار دوم هم خیلی دیر گوشیو برداشت،
خیلی سر و صدا میومد!
-الو؟؟مرجان؟؟
-الو جونم ترنم؟
-کجایی؟چه خبره؟
-ببین من نمیتونم صحبت کنم.
اگر کار واجبی نداری فردا خودم بهت زنگ میزنم
-باشه،بای
فکرم رفت پیش مرجان...
یعنی کجا بود...
چقدر سر و صدا میومد!
اونا که فامیلی نداشتن که بخواد بره مهمونی!
حالا نه که خودم که فامیل دارم خیلی میریم خونشون مهمونی 😒
دو سه ساعتی با عرشیا چت کردم و خوابیدم.
صبح با صدای آلارم گوشی چشامو به زور باز کردم،دلم میخواست زمین و زمان رو التماس کنم تا وقت داشته باشم دوباره بخوابم.
احساس میکردم هیچ وزنه ای تو دنیا سنگین تر از این یه لایه پتو نیست😭
به اجبار بلند شدم، باید میرفتم دانشگاه.
سعی میکردم بیشتر درس بخونم تا دوباره نمره هام پایین نیاد و بخوام به بابا جواب پس بدم✅
کلاسام که تموم شد،زنگ زدم به مرجان،
کلی بوق خورد تا صدای خواب آلودش تو گوشی پیچید!
-الو
-الو مرجان خوابی هنوووووززز؟؟؟😳
پاشو لنگ ظهره!!!
-ترنم نیم ساعت دیگه خودم بهت میزنگم .لطفاً....
بای
این همینجوریش تنبل بود،دیشبم معلوم نبود کجا رفته بود که اینطور خسته شده بود!!
تو راه خونه بودم که عرشیا زنگ زد.
-سلاااااام خوشگل خودم😍
-سلام عزیزم. خوبی؟
-اگه خانومم خوب باشه😉
چقدر سعید "خانومم" صدام میکرد...
آخرش چیشد؟
هیچی...
الانم به یکی دیگه میگه خانومم 😏
دیگه نمیتونستم هیچ حرف عاشقانه ای رو باور کنم 😔
-ممنون،خوبم
-پس منم عالیم😉
کجایی نفسم؟؟
-دارم میرم خونه. کلاسم تازه تموم شده😊
-خب چرا خونه؟
اونجا که تنهایی، بیا پیش من.
منم تنهام😉
-آخههه...
-آخه نداره دیگه، بیا دیگه...
لطفاً... 😢
-باشه میام.
-قربونت برم مننننن
بیا تا برسی منم سفارش بدم یچیز برای نهار بیارن.
-باشه ممنون. فعلاً
قطع کردم و گوشی رو کلافه انداختم رو صندلی.
همیشه از اینکه کسی بخواد با لوس بازی به زور متوسل شه و کارشو جلو ببره بدم میومد 😠
خصوصاً یه مرد گنده با یه صدای کلفت و اون قد و قواره، بعد بخواد خودشو لوس کنه😖
کلا از نازکشی بدم میومد،دوست داشتم فقط خودم ناز کنم😌
اتفاقا بدم نیومد برم یکم ناز کنم😉
یه نقشه هایی تو سرم کشیدم و راه افتادم 😈
تو راه بودم که مرجان زنگ زد!
-جانم
-سلام عزیزممم.خوبی؟
-سلام تنبل خانوم.چقدر میخوابی؟؟
-وای ترنم هنوزم اگر ولم کنی میخوابم.نمیدونی چقدر خسته ام....
-خسته ی چی؟؟؟
کجا بودی مگه؟؟
-پاشو بیا اینجا تا برات تعریف کنم😁
-الان نمیتونم،لوس نشو،بگو
-چرا نمیتونی مثلا؟😒
-دارم میرم پیش عرشیا
-ای بابا...
تا کی اونجایی؟
نمیشه بپیچونیش؟
-نه بابا
خواستم،نشد!
میرم دو سه ساعت میمونم میام،خودمم حوصلشو ندارم.
-عه چرا؟
دعواتون شده؟
-نه،دعوا برای چی؟
-پس چرا حوصلشو نداری؟
-ندارم دیگه.
سعید که خانواده دار بود،آخرش اون بلا رو سرم آورد،
اینکه ....
-زیادی بی اعتماد شدیا😅
-دیگه به خودمم اعتماد ندارم،چه برسه به پسر جماعت!!
-تو که میگفتی عرشیا بدجور کشته مردته؟!
-خودش که اینجوری میگه!
ولی تو رابطه ای که هیچ تضمینی وسط نیست،
هیچکسم ازش خبر نداره،
از عشق خبری نیست! 😒
هر دو طرف میخوان عقده هاشونو جبران کنن،یا عقده شهوت یا کمبود محبت😏
خریته تو این رابطه دنبال عشق باشی😒
- خیلی عوض شدی ترنم 😳
-بیخیال،
نگفتی کجا بودی؟؟
-اگه تونستی بعد از قرارت با عرشیا،یه سر بیا اینجا برات میگم😉
-باشه گلم،پس فعلا
-فدات،بای
🍁"محدثه افشاری"🍁
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━
🔴 روز پنج شنبه ۳۱ فروردین در یکی از تولدهای بخش زایمان بیمارستان شهید بهشتی کاشان، خانواده کاشانی به عشق شهید حاج قاسم سلیمانی، اولین لباس کودک خود را منقش به تصویر شهید سلیمانی انتخاب کردند و نام کودک خود را قاسم نهادند تا یاد و نام این شهید و اسطوره و قهرمان ایرانیان را بیش از پیش زنده نگه دارند.🌺👏
‧⊰🔗‧🌤⊱‧
ــــ ـ بـھ وقـت قـرار..!
تلاوت دعاے فرج به نیابت از برادر شہیدمون ، ابراهیم هادی به نیت سلامتے و تعجیل در فرج آخرین خورشید ولایت ، فرزند خانم فاطمه الزهرا سلام الله علیہا 🌱 . .
هر شب، ساعتِ21:00 ⏰✨
+ یک دقیقه بیشتر وقتت رو نمیگیره رفیق😉 !
‹ اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج ›
@rafiq_shahidam
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان او_را ...💗 قسمت دهم دیگه حتی حس و حال رفتن به دانشگاه و آموزشگاه و باشگاه رو هم
با سلام خدمت اعضای محترم کانال ..
نکته ای در مورد رمان او را بود که عرض می کنم خدمتتون ...
این رمان در مورد دختر خانمی هست که با توجه به اینکه زیاد مذهبی نیست و درگیر گناه های ...هست ولی در آخر توسط یک شهید متحول میشود...
با داستان همراه باشید ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم
دیدن روی تو چشم دگری می خواهد
منظر حسن تو صاحب نظری می خواهد
باید از هر دو جهان بی خبرش گردانند
هر که از کویِ وصالت خبری می خواهد
#السلام_علیک_یا_بقیه_الله🤚
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
⤵️⤵️⤵️⤵️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
❤️ الإمام علی علیه السلام
ألَا و إنّي لَم أرَ كالجَنَّةِ نامَ طالِبُها، و لا كالنّارِ نامَ هارِبُها!
آگاه باشید که من چیزی همانند بهشت ندیدم که جوینده آن در خواب باشد، و چیزی را چون آتش دوزخ ندیدم که گریزانِ از آن خفته باشد.
📚 نهج البلاغة، خطبه 28
⤵️⤵️⤵️⤵️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
_سلام بر آنهایی ک شهادت را پذیرفتن
و دنیا را محل گذر خود دیدند🌱
آقا سجاد با غیرت
شب های لیالی قدر چطوری نجوا کردی
ک طولی نکشید اینجوری خریدنت؟! 😭
بعد تموم شدن ماه مبارک
شهادتت امضا شد... ♥️🌱
تو ک محبوب دل خدا و امام زمان (عج) شدی...
سفارش مارو هم میشه بکنی؟!
꧁꧂💙꧁꧂💚꧁꧂
#شهید_سجاد_قدمی
#لبیک_یا_امام_خامنه_ای
⤵️⤵️⤵️⤵️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
#استوری
#شهید_گمنام_شاهرخ_ضرغام
✍در مورد شهید شاهرخ ضرغام که محافظ کاباره میامی بود ولی عشق خمینی تغییرش داد
《زندگی نامه این شهید بزرگوار در کانال شهدایی شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم بار گیری شده حتما ببینید 🌹》
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
💠خبر فوری
💐لحظاتی قبل سردار باقرزاده خبر کشف و شناسایی پیکر مطهر شهید آشوری جانی بت اوشانافقی بگلو را به بازماندگان معظم شهید اعلام نمود
این مراسم با حضور خانواده معظم شهید و جامعه محترم آشوریان در کلیسای حضرت یوسف تهران در حال برگزاری می باشد .
⤵️⤵️⤵️⤵️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اعلام جزئیات تشیع و تدفین شهید تازه تفحص شده جامعه آشوری
سردار باقرزاده، فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح:
🔸روز چهارشنبه مراسم وداع با پیکر شهید در معراج الشهدا برای عموم مردم برگزرا خواهد شد.
🔸روز پنجشنبه مراسم وداع در پادگان 01 ارتش برگزار خواهد شد.
🔸برنامه کلیسا نیز طبق آیین مذهبی آشوریان انجام خواهد شد و تشییع در روز جمعه بعد از نماز جمعه برگزار خواهد شد.
⤵️⤵️⤵️⤵️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
هدایت شده از کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
به این قانون پایبند باش.mp3
7.04M
#تلنگری
امام زمانِ تـــو ؛
برای شخص تو، وقت میگذارد،
برنامه میریزد،
حمایتت میکند،
اگـــر ..... ❗️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#استاد_شجاعی
#دکتر_رفیعی
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
هدایت شده از کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
💠 ترتیب پخش هرقسمت برنامه لبخنداشک
۱-برنامه اول - شهید ابراهیم هادی
۲-برنامه دوم - شهید حمیدرضا اسداللهی
۳-برنامه سوم - شهید علی اکبر شیرودی
۴-برنامه چهارم - شهید مرتضی کریمی
۵-برنامه پنجم - شهید محمدباقر اعلمی
۶-برنامه ششم - شهید محمد هادی ذوالفقاری
۷-برنامه هفتم - شهید محمد حسین علم الهدی
۸-برنامه هشتم - شهید مهدی زین الدین
۹-برنامه نهم - شهید محمدحسین فهمیده
۱۰-برنامه دهم- شهید مجید قربانخانی
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
┄┅┅❅❁❅┅┅
https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2
┄┅┅❅❁❅┅┅┄
کانال رسمی سردار شهید مهدی زینالدین👆
#فرمانده_قلب_ها ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺چشم های شرمنده ام را وادار کرده ام
که با چشمان ابراهیم عهد ببندند که هر جا
چشم ابراهیم بسته ماند، چشمان من نیز
حیا کنند و خاموش بمانند...
سلام بر پاکی چشمانت❤️
#شهید_ابراهیم_هادی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان او را ...💗
قسمت یازدهم
رسیدم خونه عرشیا و رفتم داخل.
خوش اومدی بانوی من😍
-ممنون
خب خانومی بیا بشین ببینم...
کم پیدا شدی....
اون روز هرچی عرشیا زبون میریخت و خودشو لوس میکرد با بی محلی میزدم تو ذوقش!😕
آخر کلافه شد و نشست کنارم وگفت
- ترنم....
چیزی شده؟؟
چرا اینجوری میکنی؟😢
- چجوری؟؟؟
-عوض شدی!انگار حوصلمو نداری!
-نه!خوبم...
چیزی نشده...😒
-پس چته؟
-ببین عرشیا...
من همون روز اول گفتم ،این یه رابطه امتحانیه!
میتونم هروقت که بخوام تمومش کنم!!
-ترنم؟؟؟
تموم کنی؟😢
شوخیت گرفته؟
چیو میخوای تموم کنی؟
زندگی منو؟
عمر منو؟؟
-لوس نشو عرشیا😒
مگه دختری؟؟
من نباشم،کسای دیگه هستن!!😏
-چی میگی؟؟چرا مزخرف میگی؟؟
کی هست؟
من جز تو کیو دارم؟؟😥
-بهرحال...
من خوشم نمیاد زیاد خودمو تو این روابط معطل کنم!!
با چشمای پر از سوال و بغض زل زده بود بهم و گریه میکرد
چرا اینجوری میکنی؟؟😒
مثل دخترا میمونی عرشیا😏
از اینکه یه مرد جلوم خودشو ضعیف نشون بده متنفرم!!😣
سرشو بلند کرد و تو چشام نگاه کرد...
چشاش سرخ شده بود و صورتش خیس!!😭
-ترنم باورکن من بی تو میمیرم....
خودمو میکشم!!
قول بده هیچوقت تنهام نذاری!
به جون خودت جز تو کسیو ندارم...😭
-من نمیتونم این قول رو بهت بدم!!
من نمیتونم پابند تو بشم...😠
اخم کرد و خواست چیزی بگه اما حرفشو خورد و روشو برگردوند...
سرشو گذاشت رو دستاش و گفت:
-ترنم خواهش میکنم.....
بلند شدم و پالتوم رو برداشتم،
داشتم میرفتم سمت در
که عرشیا خیز برداشت و راهمو سد کرد...
-برو اونور عرشیا...
درو قفل کرد و کلیدو گذاشت تو جیبش‼️
-تو هیچ جا نمیری😠
-یعنی چی؟😠
برو درو باز کن!!
باید برم،
قرار دارم...
صداشو برد بالا
-با کی قرار داری⁉️😡
از ترس ته دلم خالی شد...😨
احساس کردم رنگ به روم نمونده،
اما نباید خودمو میباختم...
-با مرجان
-تو گفتی و منم باور کردم😡
میگم با کی قرار داری؟؟
-با مرجااااان....
میگم با مرجان...
-گوشیتو بده من😡
-میخوای چیکار؟؟؟
-هر حرفو باید چندبار بزنم؟؟؟😡
گوشی رو گرفت و زیر و رو کرد.
بعدم خاموشش کرد و گذاشت تو جیبش....
-گوشیمو بده😧
-برو بشین سر جات😡
تپش قلب شدید گرفته بودم...
حالم داشت بد میشد.
رفتم نشستم رو مبل
عرشیا رفت سمت کاناپه و دراز کشید!
ده دقیقه ای چشماشو بست و بعد بلند شد و نشست...
همینجوری که با انگشتاش بازی میکرد،
چنددقیقه یکبار سرشو بلند میکرد و با اخم سر تا پامو نگاه میکرد😠
بلند شد و داشت میومد سمتم که دیگه نتونستم خودمو نگه دارم و بغضم ترکید...😭
اود جلو وگفت ....اخه چرا اذیتم میکنی؟؟
-دستاشو پس زدم و گفتم
-ولم کن....
روانی!!😭
-ترنم من دوستت دارم...😢
-ولی من ندارممممم
ازت متنفرممممم
برو بمییییر😭
-باشه...
میخوای بری؟؟
-اره،پس فکر کردی پیش تو میمونم؟؟
کلید و گوشیمو داد دستم و با بغض گفت
-خداحافظ.....😢
سریع بلند شدم و از خونه عرشیا زدم بیرون...
سوار ماشین شدم اما حال رانندگی نداشتم...
حالم خیلی بد بود...
سرمو گذاشتم رو فرمون و هق هقم بلند شد...😭
خیلی تو اون چنددقیقه بهم فشار اومده بود...
نیم ساعتی تو همون حال بودم،
میخواستم برم که عرشیا از خونه اومد بیرون!!
تلو تلو میخورد‼️
داشت میرفت سمت ماشینش که یهو پخش زمین شد......❗️
🍁"محدثه افشاری"🍁
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
‧⊰🔗‧🌤⊱‧
ــــ ـ بـھ وقـت قـرار..!
تلاوت دعاے فرج به نیابت از برادر شہیدمون ، ابراهیم هادی به نیت سلامتے و تعجیل در فرج آخرین خورشید ولایت ، فرزند خانم فاطمه الزهرا سلام الله علیہا 🌱 . .
هر شب، ساعتِ21:00 ⏰✨
+ یک دقیقه بیشتر وقتت رو نمیگیره رفیق😉 !
‹ اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج ›
@rafiq_shahidam