eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.3هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
8هزار ویدیو
87 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
🪐از دست دادن فرصتها 📿كُلٌّ مُعَاجَلٌ يَسْأَلُ آلاِْنْظَارَ، وَكُلٌّ مُؤَجَّلٌ يَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِيفِ 🟤آنان كه وقتشان پایان یافت خواستار مهلتند، و آنان كه مهلت دارند كوتاهی می ورزند. ✍اين يك واقعيت است كه آمال و آرزوهاى دور و دراز و جاذبه هاى شهوات به انسان اجازه نمى دهد از فرصتى كه در دست دارد بهره گيرد و خطاها و گناهان گذشته را جبران نمايد و با اعمال صالح آثار شوم آنها را بزدايد. جوانان نبايد بپندارند هميشه مرگ به سراغ پيران مى رود و آنان در امانند. همچنين افراد سالم نبايد تصور كنند كه مردن مخصوص بيماران است و آنها كه ايمن هستند نبايد چنين پندارند كه هميشه در امن و امان خواهند بود. 📚 ⤵️⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 آدم‌هر‌کاری‌را‌که‌میتواند‌باید‌برای‌ بنده‌های‌خدا‌،انجام‌دهد.🤍✨
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
💌#شهیدابراهیم‌هادی آدم‌هر‌کاری‌را‌که‌میتواند‌باید‌برای‌ بنده‌های‌خدا‌،انجام‌دهد.🤍✨
🌿💕 هر کسی می خواست فعالیت مثبت و خوبی ایجاد کند ابراهیم پای کار بود . یکی میخواست هیئت در محله اش راه اندازی کند . ابراهیم چند ماه در برنامه هیئت آن ها حضور داشت تا هیئت پا گرفت و شلوغ شد . دیگری می خواست برای خانواده های یتیم ، مواد غذایی تهیه کند ، باز ابراهیم پیش قدم شد . اما وقتی می دید که یکی از جوانان باشگاه ، بقیه را جمع کرده تا به سینما ببرد و فیلم های ... ببینند ، نه تنها همراهی نمی کرد ، بلکه تا می توانست با آن ها صحبت میکرد که از این کار منصرف شوند . تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى و لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ التَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ شَديدُ الْعِقابِ (٢) یکدیگر را در کار نیک و در تقوا یاری کنید ، و در گناه و دشمنی به یکدیگر کمک مکنید و تقوای الهی داشته باشید که خدا سخت عذاب میکند . ( سوره مائده )
تابستون فقط با این سلطان🤤 سیستان و بلوچستان - سرباز - انبه خدا برکت بده به باغت 🌹
🌟قصه دلبری ❤️۵ داخل اتوبوس،با روحانی کاروان جلو می‌نشستند. با حالتی دیکتاتورگونه تعیین می‌کرد چه کسانی باید ردیف دوم پشت سر آن ها بنشینند .صندلی بقیه عوض میشد،اما صندلی من نه.از دستش حسابی کفری بودم ،میخواستم دق دلم را خالی کنم.کفشش را درآورد که پایش را دراز کند،یواشکی آن را از پنجره اتوبوس انداختم بیرون.نمیدانم فهمید کار من بوده یا نه،اصلا هم برایم مهم نبود که بفهمند.فقط میخواستم دلم خنک شود. یک بار هم کوله اش را شوت کردم عقب.شال سبزی داشت که خیلی به آن تعصب نشان میداد،وقتی روحانی کاروان میگفت؛(باندای بلندگو زیر سقف اتوبوس نصب کنین تا همه صدا رو بشنون)،من با آن شال باندها را می‌بستم. با این ترفندها ادب نمیشد و جای مرا عوض نمی‌کرد. در سفر مشهد،ساعت یازده شب با دوستم برگشتیم حسینیه.خیلی عصبانی شد اما سرش پایین بود و زمین را نگاه می‌کرد.گفت:(چرا به برنامه نرسیدین؟)عصبانی گذاشتم توی کاسه اش:(هیئت گرفتین برای من یا امام حسین ع اومدم زیارت امام رضا ع نه که بندِ برنامه ها و تصمیمای شما باشم.اصلا دوست داشتم این ساعت بیام،به شما ربطی داره؟)دقِ دلی ام را سرش خالی کردم.بهش گفتم:شما خانمایی رو به اردو آوردین که همه هیجده سال رو رد کردن .بچه پیش دبستانی نیستن که.)گفت:(گروه سه چهارنفری بشید،بعداز نماز صبح پایین باشین خودم میام میبرمتون.بعد یا باخودم برگردین یا بذارین هوا روشن بشه و گروهی برگردین. میخواست خورش جلوی ما راه برود و یک نفر از آقایان را بگذارد پشت سرمان.مسخره اش کردم که (از اینجا تا حرم فاصله ای نیست که دو نفر بادیگارد داشته باشیم.کلی کَل کَل کردیم .متقاعد نشد.خیلی خاطرمان را خواست گفت برای ساعت سه صبح پایین منتظرش باشیم.به هیچ وجه نمیفهمیدم اینکه با من اینطور سرشاخ می‌شود و دست از سرم برنمیدارد،چطور یک ساعت بعد می‌شود همان آدم خشک مقدسِ از آن طرف بام افتاده. آخر شب جلسه گذاشت برای هماهنگی برنامه های فردا.گفت:خانمها بیان نماز خونه. دیدیم حاج آقا را خواب آلود آورده که تنها در بین نامحرم نباشد.
❤️قصه دلبری ❤️۶ رفتارهایش را قبول نداشتم.فکر میکردم ادای رزمنده های دوران جنگ را در می‌آورد. نمی‌توانستم با کلمات قلمبه سلنبه اش کنار بیایم.دوست داشتم راحت زندگی کنم،راحت حرف بزنم،خودم باشم.به نظرم زندگی با چنین آدمی اصلا کار من نبود.دنبال آدم بی ادعایی می گشتم که به دلم بنشیند.در چارچوب در،باروی ترش کرده نگاهم را انداختم به موکت کف اتاق بسیج و گفتم:(من دیگه از امروز به بعد،مسئول روابط عمومی نیستم.خداحافظ!) فهمید کادر به استخوانم رسیده.خودم را برای اصرارش آماده کرده بودم،شاید هم دعوایی جانانه و مفصل. برعکس،در حالی که پشت میزش نشسته بود،آرام و با طمأنینه گونه پر ريشش را گذاشت روی مشتش و گفت:(یه نفر رو به جای خودتون مشخص کنید و برید!) نگذاشتم به شب بکشد.یکی از بچه ها را به خانم ابویی معرفی کردم.حس کسی را داشتم که بعد از سال ها نفس تنگی یک دفعه نفسش آزاد شود،سینه ام سبک شد.چیزی رو مغزم ضرب گرفته بود،((آزاد شدم )) صدایی حس میکردم شبیه زنگ آخر مرشد وسط زورخانه.به خیالم بازی تمام شده بود. رهی خیال باطل!تازه اولش بود.هرروز به هرنحوی پیغام می‌فرستاد و میخواست بیاید خواستگاری.جواب سر بالا میدادم.داخل دانشگاه جلویم سبز شد. خیلی جدی و بی مقدمه پرسید:چرا هرکی رو میفرستم جلو،جوابتون منفیه؟بدون مکث گفتم:(ما به درد هم نمیخوریم).با اعتماد به نفس صدایش را صاف کرد:(ولی من فکر میکنم خیلی به هم میخوریم)جوابم را کوبیدم توی صورتش:(آدم باید کسی که میخواد همراهش بشه،به دلش بشینه). خنده پیروزمندانه ای سر داد،انگار به خواسته اش رسیده بود:یعنی این مسئله حل بشه،مشکل شمام حل میشه؟.جوابی نداشتم .چادرم را زیر چانه محکم چسبیدم و صحنه را خالی کردم. از همان جایی که ایستاده بود،طوری گفت که بشنوم.(ببینید !حالا این قدر دست دست میکنید،ولی میاد زمانی که حسرت این روزا رو بخورید).زیر لب با خودم گفتم (چه اعتماد به نفس کاذبی).اما تا برسم خانه،مدام این چند کلمه در ذهنم میچرخید":((حسرت این روزا)).
🤲 دعای «سمات» دعای مخصوص در آخرین ساعات روز جمعه 🔹بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَكْرَمِ، الَّذِى إِذا دُعِيتَ بِهِ عَلىٰ مَغالِقِ أَبْوابِ السَّماءِ لِلْفَتْحِ بِالرَّحْمَةِ انْفَتَحَتْ، وَ إِذا دُعِيتَ بِهِ عَلىٰ مَضائِقِ أَبْوابِ الْأَرْضِ لِلْفَرَجِ انْفَرَجَتْ، وَ إِذا دُعِيتَ بِهِ عَلَى الْعُسْرِ لِلْيُسْرِ تَيَسَّرَتْ، وَ إِذا دُعِيتَ بِهِ عَلَى الْأَمْواتِ لِلنُّشُورِ انْتَشَرَتْ، وَ إِذا دُعِيتَ بِهِ عَلىٰ كَشْفِ الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ انْكَشَفَتْ؛ ♦️ وَبِجَلالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ أَكْرَمِ الْوُجُوهِ وَأَعَزِّ الْوُجُوهِ الَّذِى عَنَتْ لَهُ الْوُجُوهُ، وَخَضَعَتْ لَهُ الرِّقابُ، وَخَشَعَتْ لَهُ الْأَصْواتُ، وَوَجِلَتْ لَهُ الْقُلُوبُ مِنْ مَخافَتِكَ، وَبِقُوَّتِكَ الَّتِى بِها تُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلّا بِإِذْنِكَ وَتُمْسِكُ السَّماواتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولا، 🔹وَبِمَشِييَّتِكَ الَّتِى دَانَ لَهَا الْعالَمُونَ؛ وَبِكَلِمَتِكَ الَّتِى خَلَقْتَ بِهَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ، وَبِحِكْمَتِكَ الَّتِى صَنَعْتَ بِهَا الْعَجائِبَ، وَخَلَقْتَ بِهَا الظُّلْمَةَ وَجَعَلْتَها لَيْلاً، وَجَعَلْتَ اللَّيْلَ سَكَناً، وَخَلَقْتَ بِهَا النُّورَ وَجَعَلْتَهُ نَهاراً، وَجَعَلْتَ النَّهارَ نُشُوراً مُبْصِراً، وَخَلَقْتَ بِهَا الشَّمْسَ وَجَعلْتَ الشَّمْسَ ضِياءً، وَخَلَقْتَ بِهَا الْقَمَرَ وَجَعَلْتَ الْقَمَرَ نُوراً؛ ♦️وَخَلَقْتَ بِهَا الْكَواكِبَ وَجَعلْتَها نُجُوماً وَبُرُوجاً وَمَصابِيحَ وَزِينةً وَرُجُوماً، وَجَعَلْتَ لَها مَشارِقَ وَمَغارِبَ، وَجَعَلْتَ لَها مَطالِعَ وَمَجارِىَ، وَجَعَلْتَ لَها فَلَكاً وَمَسابِحَ، وَقَدَّرْتَها فِى السَّماءِ مَنازِلَ فَأَحْسَنْتَ تَقْدِيرَها، وَصَوَّرْتَها فَأَحْسَنْتَ تَصْوِيرَها، وَأَحْصَيْتَها بِأَسْمائِكَ إِحْصاءً، وَدَبَّرْتَها بِحِكْمَتِكَ تَدْبِيراً، وَأَحْسَنْتَ تَدْبِيرَها، وَسَخَّرْتَها بِسُلْطانِ اللَّيْلِ وَسُلْطانِ النَّهارِ وَالسَّاعاتِ وَعَدَدِ السِّنِينَ وَالْحِسابِ، وَجَعَلْتَ رُؤْيَتَها لَجَمِيعِ النّاسِ مَرْئً واحِداً؛ 🔹وَأَسْأَلُكَ اللّٰهُمَّ بِمَجْدِكَ الَّذِى كَلَّمْتَ بِهِ عَبْدَكَ وَرَسُولَكَ مُوسَى بْنَ عِمْرانَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى الْمُقَدَّسِينَ، فَوْقَ إِحْساسِ [أَحْسَاسِ] الْكَرُوبِينَ [الْكَرُّوبِيِّينَ]، فَوْقَ غَمائِمِ النُّورِ، فَوْقَ تابُوتِ الشَّهادَةِ، فِى عَمُودِ النَّارِ، وَفِى طُورِ سَيْناءَ، وَفِى جَبَلِ حُورِيثَ، فِى الْوادِى الْمُقَدَّسِ فِى الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ مِنَ الشَّجَرَةِ، وَفِى أَرْضِ مِصْرَ بِتِسْعِ آياتٍ بَيِّناتٍ، وَيَوْمَ فَرَقْتَ لِبَنِى إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ، وَفِى الْمُنْبَجِساتِ الَّتِى صَنَعْتَ بِهَا الْعَجائِبَ فِى بَحْرِ سُوفٍ؛
(صفحه دوم) ♦️ وَعَقَدْتَ ماءَ الْبَحْرِ فِى قَلْبِ الْغَمْرِ كَالْحِجارَةِ، وَجاوَزْتَ بِبَنِى إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ، وَتَمَّتْ كَلِمَتُكَ الْحُسْنىٰ عَلَيْهِمْ بِما صَبَرُوا، وَأَوْرَثْتَهُمْ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَمَغارِبَهَا الَّتِى بارَكْتَ فِيها لِلْعالَمِينَ، وَأَغْرَقْتَ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ وَمَراكِبَهُ فِى الْيَمِّ، وَبِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْأَعَزِّ الْأَجَلِّ الْأَكْرَمِ، وَبِمَجْدِكَ الَّذِى تَجَلَّيْتَ بِهِ لِمُوسىٰ كَلِيمِكَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى طُورِ سَيْناءَ، وَ لِإِبْراهِيمَ عَلَيْهِ السَّلامُ خَلِيلِكَ مِنْ قَبْلُ فِى مَسْجِدِ الْخَيْفِ، وَلِإِسْحاقَ صَفِيِّكَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى بِئْرِ شِيَعٍ [سَبْعٍ]، وَ لِيَعْقُوبَ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى بَيْتِ إِيلٍ؛ 🔹وَأَوْفَيْتَ لِإِبْراهِيمَ عَلَيْهِ السَّلامُ بِمِيثاقِكَ، وَلِإِسْحاقَ بِحَلْفِكَ، وَ لِيَعْقُوبَ بِشَهادَتِكَ، وَ لِلْمُؤْمِنِينَ بِوَعْدِكَ، وَ لِلدَّاعِينَ بِأَسْمائِكَ فَأَجَبْتَ، وَبِمَجْدِكَ الَّذِى ظَهَرَ لِمُوسَى بْنِ عِمْرانَ عَلَيْهِ السَّلامُ عَلىٰ قُبَّةِ الرُّمّانِ ، وَبِآياتِكَ الَّتِى وَقَعَتْ عَلىٰ أَرْضِ مِصْرَ بِمَجْدِ الْعِزَّةِ وَالْغَلَبَةِ، بِآياتٍ عَزِيزَةٍ، وَبِسُلْطانِ الْقُوَّةِ، وَبِعِزَّةِ الْقُدْرَةِ، وَبِشَأْنِ الْكَلِمَةِ التَّامَّةِ؛ ♦️وَبِكَلِماتِكَ الَّتِى تَفَضَّلْتَ بِها عَلىٰ أَهْلِ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ، وَأَهْلِ الدُّنْيا وَأَهْلِ الْآخِرَةِ، وَبِرَحْمَتِكَ الَّتِى مَنَنْتَ بِها عَلىٰ جَمِيعِ خَلْقِكَ، وَبِاسْتِطاعَتِكَ الَّتِى أَقَمْتَ بِها عَلَى الْعالَمِينَ، وَبِنُورِكَ الَّذِى قَدْ خَرَّ مِنْ فَزَعِهِ طُورُ سَيْناءَ، وَبِعِلْمِكَ وَجَلالِكَ وَكِبْرِيائِكَ وَعِزَّتِكَ وَجَبَرُوتِكَ الَّتِى لَمْ تَسْتَقِلَّهَا الْأَرْضُ، وَانْخَفَضَتْ لَهَا السَّماواتُ، وَانْزَجَرَ لَهَا الْعُمْقُ الْأَكْبَرُ ، وَرَكَدَتْ لَهَا الْبِحارُ وَالْأَنْهارُ، وَخَضَعَتْ لَهَا الْجِبالُ، وَسَكَنَتْ لَهَا الْأَرْضُ بِمَناكِبِها؛ 🔹وَاسْتَسْلَمَتْ لَهَا الْخَلائِقُ كُلُّها، وَخَفَقَتْ لَهَا الرِّياحُ فِى جَرَيانِها، وَخَمَدَتْ لَهَا النِّيرانُ فِى أَوْطانِها، وَبِسُلْطانِكَ الَّذِى عُرِفَتْ لَكَ بِهِ الْغَلَبَةُ دَهْرَ الدُّهُورِ، وَحُمِدْتَ بِهِ فِى السَّماواتِ وَالْأَرَضِينَ، وَبِكَلِمَتِكَ كَلِمَةِ الصِّدْقِ الَّتِى سَبَقَتْ لِأَبِينا آدَمَ عَلَيْهِ السَّلامُ وَذُرِّيَّتِهِ بِالرَّحْمَةِ، وَأَسْأَلُكَ بِكَلِمَتِكَ الَّتِى غَلَبَتْ كُلَّ شَىْءٍ، وَبِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِى تَجَلَّيْتَ بِهِ لِلْجَبَلِ فَجَعَلْتَهُ دَكّاً وَخَرَّ مُوسىٰ صَعِقاً؛ ♦️وَبِمَجْدِكَ الَّذِى ظَهَرَ عَلىٰ طُورِ سَيْناءَ فَكَلَّمْتَ بِهِ عَبْدَكَ وَرَسُولَكَ مُوسَى بْنَ عِمْرانَ، وَبِطَلْعَتِكَ فِى ساعِيرَ، وَظُهُورِكَ فِى جَبَلِ فارانَ، بِرَبَواتِ الْمُقَدَّسِينَ وَجُنُودِ الْمَلائِكَةِ الصَّافِّينَ، وَخُشُوعِ الْمَلائِكَةِ الْمُسَبِّحِينَ، وَبِبَرَكاتِكَ الَّتِى بارَكْتَ فِيها عَلىٰ إِبْراهِيمَ خَلِيلِكَ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَبارَكْتَ لِإِسْحاقَ صَفِيِّكَ فِى أُمَّةِ عِيسىٰ عَلَيْهِمَا السَّلامُ، وَبارَكْتَ لِيَعْقُوبَ إِسْرائِيلِكَ فِى أُمَّةِ مُوسىٰ عَلَيْهِمَا السَّلامُ، وَبارَكْتَ لِحَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ فِى عِتْرَتِهِ وَذُرِّيَّتِهِ وَأُمَّتِهِ؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کانال برادران شهید مهدی و مجید زین الدین🏴🖤
روایتگری_01.mp3
22.4M
🔵روایتگری سردارحسنی سعدی از یاران حاج قاسم در باره ی شهید محمدعلی الله دادی. با ما همراه باشید ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2 ┄┅┅❅❁❅┅┅┄ کانال رسمی سردار شهید مهدی زین‌الدین👆 ♥️
‧⊰🔗‧🌤⊱‧ ــــ ـ بـھ وقـت قـرار..! تلاوت دعاے فرج به نیابت از برادر شہیدمون ، ابراهیم هادی به نیت سلامتے و تعجیل در فرج آخرین خورشید ولایت ، فرزند خانم فاطمه الزهرا سلام الله علیہا 🌱 . . هر شب، ساعتِ21:00 ⏰✨ + یک دقیقه بیشتر وقتت رو نمیگیره رفیق😉 ! ‹ اللّٰھُمَ‌عجلْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج › @rafiq_shahidam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🌱هر روز چشم من منتظرنگاه تو ... کی دل خسته‌ام شود معتکف پناه تو... 🌱زمـزمه‌‌ی لبان من این طلب است از خدا... کاش شـوم من عاقبت یک نفر از سپاه تو... 🤲 (عج)
🍃🌹قَالَ علیه السلام الحِکمَةُ ضَالّةُ المُؤمِنِ فَخُذِ الحِکمَةَ وَ لَو مِن أَهلِ النّفَاقِ 🍃🌹(حکمت گم شده ی مومن است، پس حکمت را فراگیر هر چند که از شخص منافق باشد). کلمه ی ضاله (گم شده) را برای حکمت نسبت به مومن، از آن جهت استعاره آورده که حکمت خواسته ی مومن است و او در پی آن است، و می جویدش چنان که صاحب هر گم شده ای، گم شده ی خود را می جوید. 📙شرح حکمت های نهج البلاغه ( همراه با 25 ترجمه و شرح )/ ص85 ⤵️⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
⭕️شهرقدس شکنجه‌گاه دومین مدافع غیرت 🔸یاسر بسطامی، عدالتخواه لرستانی، که برای پیگیری مطالبات مردم استان به پایتخت سفر کرده بود، شامگاه جمعه ۲۷ خرداد در خیابان های شهرقدسِ تهران متوجه مزاحمت ارازل و اوباش برای چند خانم جوان می‌شود و با آنها درگیر شده و مورد ضرب و شتم شدید و شکنجه قرار می‌گیرد. وی هم‌اکنون در اثر شدت جراحات در یکی از بیمارستان‌های تهران تحت مراقبت ویژه و درمان قرار دارد. بحمدلله ایشان زنده است و از همه خواهشمندیم برای بهبود سریع‌تر این دعا کنید. ⤵️⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
اگر‌ دختری ‌«حجابش»را ‌رعایت‌ کند، و‌ پسری ‌«غیرتش» را حفظ کند، و‌ هر ‌جوانی‌ که «نما‌ز‌اول‌وقت‌» را در حد توان شرو‌ع‌ کند؛ اگر‌ دستم‌ برسد‌ سفارشش‌ را به ‌مولایم امام‌حسین‌(ع) خواهم‌ کرد و ‌او را‌ دعا ‌میکنم! شهیدحسین‌محرابی🕊 🌷یادش با ذکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•💚☁️•°] 📹اولین درس شـــــهدا سفارش شهدا الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌ 🤲🏻  ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌      ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》          ‌ ‍ ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌                ‌ ‍
هدایت شده از کانال برادران شهید مهدی و مجید زین الدین🏴🖤
اسامی شرکت کنندگان در مسابقه ی شماره ی چهار از کتاب ستارگان حرم کریمه ۱-خانم مریم مرادی نیا- شهر آغا جاری ۲- خانم زیورداودی- روستای پیان شهرستان ایذه استان خوزستان ۳- خانم راضیه بابایی- شهرمقدس قم ۴- خانم زهره پورالماسی پاریزی- شهرسرچشمه رفسنجان ۵- خانم زهرا محمدیان- رفسنجان ۶- خانم سمیه اکبری- صفاشهرفارس ۷-آقای متین یوسفی ۸-خانم زهرا اکبری باصری-شیراز ۹-خانم دینا یوسفی باصری-شیراز ۱۰-خانم رضوان اکبری ۱۱-آقای امیرمهدی اکبری-خرم بیداستان فارس ۱۲-خانم ستاره اکبری باصری-شیراز ۱۳-آقای هاشم اکبری-صفاشهر فارس برنده ی جایزه در این چهار مسابقه ی برگزار شده خانم زیور داودی از روستای پیان- شهرستان ایذه استان خوزستان https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2 ┄┅┅❅❁❅┅┅┄ کانال رسمی سردار شهید مهدی زین‌الدین👆 👆 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
زندگینامه شهید حاج یونس زنگی آبادی🌻 °|🌺🌤🦋|° درست اولین روز از سال 1340 بود که در روستای زنگی آباد کرمان و در خانواده ای مومن و متدین، پدر با کشاورزی و هیزم شکنی زندگی خانواده اش را می گذراند، فرزند پسری به دنیا آمد که چون تولدش مصادف شده بود با عید قربان او را حاجی صدا کردند و چون نام پدربزرگش یونس بود، نامش شد حاج یونس.   کسب حلال ملاحسین و دامان پاک قمربانو و تقیدشان به رعایت آداب شرعی زمینه بسیار مناسبی برای رشد و پرورش یونس فراهم آورد. با اینکه کودکی بیش نبود اما با پدر و برادری که دو سال و نیم بعد از خودش به دنیا آمد، راهی مسجد می شدند و نمازشان را به جماعت می خواندند و انگار ملاحسین دست کودکانش را گرفته بود و قدم به قدم آنها را با الفبای دینداری و درست زیست کردن آشنا می کرد.    هفت ساله که شد خود را برای رفتن به کلاس اول در دبستانی که در روستا بود آماده کرد، سپس یعنی چند سالی بعد که این دوره از تحصیل را به پایان رساند، برای گذراندن مرحله بعدی وارد مدرسه راهنمایی فواد زنگی آباد شد.   ایام در حال گذران بود و یونس و مرتضی روز به روز بزرگتر می شدند که گرد یتیمی بر چهره شان نشست و با اینکه یونس هنوز نوجوانی 12 ساله بود، سرپرستی مادر و مرتضی را پذیرفت و برای گذران زندگی شان مشغول کار شد اما از درسش هم غافل نشد و همه سختی ها را به جان خرید تا از پس هر دو کار بر آید.   او بعد از گذراندن دوران راهنمایی برای ورود به دبیرستان باید به کرمان می رفت و مدرسه سعادت محل بعدی ای بود که یونس در آنجا ادامه تحصیل داد و موفق شد در سال تحصیلی 55-56 دیپلم خود را بگیرد.   هنوز مدتی از دیپلمه شدن یونس نگذشته بود که از طریق نوارهای سخنرانی امام با افکار و اندیشه های ایشان آشنا شد و کعبه آمال خود را در میان این سخنان پیدا کرد، سخنانی که او را علیه طاغوت می شوراند و ظلم و جور پهلوی را برملا می کرد و همین شد تا او خودش اعلامیه ها و نوارهای امام را در میان مردم پخش کند و به شعارنویسی بر روی دیوارهای روستا بپردازد.   روزها گذشت و اعتصابات و راهپیمایی های مردم در سراسر کشور به بار نشست و با بازگشت امام در دوازدهم بهمن ماه سال 57، انقلاب مردمی ایران در بیست و دوم بهمن ماه با یاری خدا و رهبری امام پیروز شد.   از آنجایی که حاج یونس به خاطر سرپرستی مادر از خدمت سربازی معاف شده بود و در هیچ دوره نظامی شرکت نکرده بود، بسیار مشتاق بود تا فنون نظامی را آموزش ببیند و غائله کردستان بهانه ای شد تا او به پادگان قدس کرمان رفته و با یادگیری فنون نظامی برای پایان دادن به این غائله به مرزهای غربی کشور در کردستان برود.   پانزده تن از دوستان یونس به شهادت رسیده بودند و با پایان گرفتن رزم در کردستان او به کرمان بازگشت و در تشییع دوستان شهیدش شرکت کرد.   هنوز زمانی از این قضیه نگذشته بود، که همسایه جنوبی هوس حمله به خاک ایران را کرد و یونس نیز مانند بسیاری دیگر از جوانان احساس مسئولیت کردند تا از میهنشان دفاع کنند و همین مساله زمینه عضویت حاجی را در سپاه فراهم آورد و او در پادگان قدس کرمان به تربیت نظامی نیروها پرداخت و هر چند عملیات های بسیاری مانند بدر، فتح المبین، رمضان، خیبر، والفجر مقدماتی، والفجر1 ، والفجر3، والفجر4، والفجر8، کربلای 1، کربلای 4، کربلای 5 شاهد حضورش بودند اما حاجی در بیشتر عملیات ها باید می ماند و به امر آموزش نیروها می پرداخت و همین قضیه روحش را می آزرد از اینکه نمی توانست در کنار دیگر نیروها در خط مقدم جنگ حضور پیدا کند تا اینکه بالاخره در عملیات فتح المبین به عنوان جانشین فرمانده گردان ایفای نقش کرد و همان جا آموزش نظامی نیروها را در خط مقدم را پایه گذاری کرد تا اینکه در عملیات والفجر 3 از ناحیه پشت به شدت آسیب دید و با اینکه وضعیت مناسبی نداشت اما حاضر نشد که برای عملیات والفجر 4 در پشت جبهه بماند و ثمره این عملیات هم گلوله ای بود که بر ریه اش نشست.   سال 61 بود که حاج یونس تصمیم به ازدواج گرفت و با دختر خاله اش بانو طاهره زنگی آبادی ازدواج کرد و ثمره ازدواجشان شد مصطفی و فاطمه عملیات پشت عملیات انجام می گرفت و این بار حاج یونس با حضور در عملیات خیبر از ناحیه دست و پا مجروح شد.   سال 64 بود که حاج یونس که روز تولدش مصادف با عید قربان بود و سال ها بود که او را به نام حاج یونس صدا می کردند برای زیارت خانه خدا به مکه مکرمه مشرف شد.    یونس که با مال حلال بزرگ شده بود، با همه سختی های زندگی کنار می آمد اما حاضر نبود ذره ای حرام به زندگی اش وارد شود و اعتقاد داشت که هیچ وقت نباید دستش را برای کمک جلوی دیگران دراز کند و سعی کرد با همین روش فرزندانش را نیز تربیت کند.   ✨ادامه👇 ‎‎‌‌‎‎‎🌸کانال سرداران بی نشان بهبهان عضوشوید👇 ┄┅┅❅❁❅┅ https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
هدایت شده از کانال برادران شهید مهدی و مجید زین الدین🏴🖤
روایتگری_01.mp3
22.4M
🔵روایتگری سردارحسنی سعدی از یاران حاج قاسم در باره ی شهید محمدعلی الله دادی. با ما همراه باشید ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2 ┄┅┅❅❁❅┅┅┄ کانال رسمی سردار شهید مهدی زین‌الدین👆 ♥️
🌷امروز ۲۷ خرداد ماه سالروز شهادت 🕊🌷شهید مدافع حرم محمد امین کریمیان 🕊🌷شهید مدافع حرم مهدی عسکری 🕊شهیدمحمدامین تصویر پروفایلش راشهیدحاج امینی قرارداده بود وخودش هم همانطوربه شهادت رسید رنگ شهدابگیریم،تاشهدایی شویم 🌹شادی ارواح طیبه شهدا وامام شهداصلوات🌹 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐