eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.3هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
7.9هزار ویدیو
87 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 | بر سرکوب تروریستها و پشت پرده آنها اصرار داریم 👈 برشی از بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار مردم قم 💻 Farsi.Khamenei.ir
قرائت دعای فرج ب نیابت از شهید ابراهیم هادی........ التماس دعای فرج ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam96 ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ب کانال شهید ابراهیم هادی بپیوندید👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانلود+دعای+توسل+مهدی+سماواتی+++متن.mp3
10.19M
🌸قرار چهارشنبه شب هامون دعای توسل بنیابت از شهدایی دفاع مقدس شهید ابراهیم هادی شهدایی مدافعان حرم🌸 ♥التماس دعای شهادت برای سلامتی اقا صاحب زمان عج برای حاجت روایی اعضای کانال مجموعه فرهنگی شهید ابراهیم هادی علل خصوص خادم شهید ابراهیم هادی🤲🏻 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌حضࢪٺ‌زینب‌کبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🌹🕊🌹 علاّمه مجلسی فرموده است: در بعضی از کتاب‌های شایسته احترام از محمّد بن بابویه نقل کرده‌اند که این دعا را از امامان(علیهم‌السلام) روایت کرده و گفته است: در هیچ امری آن را نخواندم مگر آنکه به زودی اثر اجابت آن را یافتم التماس دعا 🌼🕊🌼 🌹شادی روح تمام شهــدا، و امام شهدا و سلامتی وتعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج 🌹 ❤اَللهُمَ صَّلِ عَلےِمُحَمَدوآلِ مُحَمَدوعَجِل فَرَجَهُم❤
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی 🌹🌹 همه چیز را برای پذیرایی آماده کرده بودم.اولین باری نبود که مهمان دا
شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی 
🌹🌹
لباس هایم را که عوض کردم،جلوی تلویزیون نشستم و پاهایم را دراز کردم.کفش هایی که تازه خریده بودم پایم را می زد.احساس می کردم پاهایم تاول زده است.تلویزیون داشت سریال ((دوندگی))را نشان می داد که زنگ خانه را زدند. حمید بود؛درست ساعت پنج!
آن قدر خسته بودم که کلا قرارمان را فراموش کرده بودم.حمید بالا نیامد و همان جا داخل حیاط منتظر ماند.از پنجره نگاهی به حیاط انداختم.حمید در حال مرتب کردن موهایش بود.همان لباسی هایی را پوشیده بود که روز اول صحبتمان دیده بودم؛یک شلوار طوسی،یک پیراهن معمولی آن هم طوسی رنگ که پیراهنش را روی شلوار انداخته بود؛ساده و قشنگ!
چون از صبح کلاس بودم،نای بیرون رفتن نداشتم و کف پاهایم درد می کرد.این پا و آن پا کردم.مادرم که طبق معمول هوای حمید را همه جوره داشت،گفت:پاشو برو زشته،حمید منتظره. بنده خدا چند وقته تو حیاط سرپاست. 
سریع حاضر شدم و از خانه بیرون زدیم. باد شدیدی می وزید و گرد و خاک فضای آسمان را پر کرده بود.با ماشین آقا سعید آمده بود.کمی معذب بودم،برای همین پیشنهاد دادم با تاکسی برویم. این طوری راحت تر بودم.طفلک با این که حس کردم  این پیشنهادم به برجکش خورده،ولی نظرم را پذیرفت و زود تاکسی گرفت.
وقتی سبزه میدان از ماشین پیاده شدیم باد شدیدتر شده بود و امان نمی داد.گفتم:حمید آقا!انگار قسمت نیست خرید کنیم. من که خسته،هوا هم که این طوری.حمید که از روی شوق چشمش را روی بدی آب و هوا بسته بود گفت:هوا به این خوبی.اتفاقا جون میده برای خرید دو نفره.امروز باید حلقه رو بخریم.من به مادرم قول دادم. 
چندتا مغازه طلا فروشی رفتیم.دنبال یک حلقه سبک و ساده می گشتم که وقتی به انگشتم می اندازم راحت باشم،ولی حمید دنبال حلقه های خاصی بود که روی آن نگین کار شده باشد.ویترین مغازه ها را که نگاه می کردیم،احساس کردم می خواهد حرف بزند،ولی جلوی خودش را می گیرد.گفتم:(چیزی هست که میخواین بگین؟احساس می کنم حرفتون رو می خورین.))کمی تأمل کرد و گفت((آره ،ولی نمیدونم الان باید بگم یا نه؟)).
گفتم:(هر جور راحتین.خودتون رو زیاد اذیت نکنین. موردی هست بگین.)
یک ربع گذشت .همه حواسم رفته بود به حرفی که حمید می خواست بگوید.روی ویترین مغازه ها تمرکز نداشتم و نمی توانستم انتخاب کنم.گفتم:حمیدآقا!میشه خواهش کنم حرفتون رو بزنین،من حواسم پرت شده که شما چی میخوای بگی؟هنوز همین طوری رسمی با حمید صحبت می کردم.
به شوخی گفت:آخه تأمل من تموم نشده!
گفتم:ممنون میشم تأمل خودتون رو تموم کنید که من بتونم توی این وضعیت آب و هوا با حواس جمع یه حلقه انتخاب کنم!باز کمی صبر کرد و دست آخر گفت:میشه مهریه رو کمتر بگیریم؟من با چهارده تا موافق ترم.
تا گفت مهریه،یاد حرف های دیروز و پیشنهاد مادرم به حمید افتادم که قرار بود موقع خرید حلقه،سر مهریه چانه های آخر را بزند!گفتم:این همه تأمل برای همین بود؟من که نظرم رو همون دیروز گفتم.همه فامیل های سمت مادری من مهریه های بالای پونصد تا سکه دارن،باز من خوب گفتم سیصد سکه.دویست تا به شما تخفیف دادم.شما هم قبول کن،خیرش رو ببینی!هیچ حرفی نزد.از روز اول که با هم صحبت کردیم همین رفتار داشت،فقط می خواست من راضی باشم.این رفتار برایم خیلی با ارزش بود.



 
کانال فرهنگی انقلابی پرستوےگمنام کمیل
✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
  @rafiq_shahidam
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ ❣ عَلَيْكَ حِينَ تَحْمَدُ وَ تَسْتَغْفِرُ... سلام بر تو هنگامي كه سپاس و استغفار مي نمايي.... و سلام بر تو و گریه های تو در کُنج غربت، که هر روز برای گناهان امّتی که فراموشت کرده‌اند استغفار می‌کنی! ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍋 امیرالمؤمنین علی علیه السلام: 🍎 وَ قَالَ (عليه السلام): وَ قَدْ عَزَّي الْأَشْعَثَ بْنَ قَيْسٍ عَنِ ابْنٍ لَهُ. يَا أَشْعَثُ إِنْ صَبَرْتَ جَرَي عَلَيْكَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْجُورٌ وَ إِنْ جَزِعْتَ جَرَي عَلَيْكَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْزُورٌ 🍉 و درود خدا بر او (جهت تسلیت گفتن به اشعث بن قیس در مرگ فرزندش) فرمود: ای اشعث! اگر شكیبا باشی تقدیر الهی بر تو جاری و تو پاداش داده خواهی شد و اگر بی تابی كنی نیز تقدیر الهی بر تو جاری و تو گناهكاری. 📚 نهج البلاغه ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 این کلیپ را صد بار ببینید !!! شرح نمیدهم ، قابل وصف نیست ؛ اندکی تامل !!! . 🎥 کلیپ دیده نشده مادر بر بالین فرزند شهیدش ...( شهید لطف اله شکری/ آمل ۱۳۶۱) 🌷 همیشه دوستت دارم ای شهید 🌷 . ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
🌹به مناسبت ۲۰ دی ماه سالروز شهادت امیرکبیر 🔹امام خامنه ای: ۴سال برای دولت زمان کمی نیست، امیرکبیر آنهمه کار را در ۳سال صدارت انجام داد، امروز کشور به کارهایی ازجنس امیرکبیر نیازدارد 🌹مزار، کربلا ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ دومین خادمیار کرمانی سید میثم حسینی به قافله شهدای حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان پیوست سید میثم حسینی خادمیار رضوی از مصدومان حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان پس از چندین روز تلاش کادر درمان به خیل شهدای این واقعه پیوست. به گزارش روابط عمومی دبیرخانه کانون‌های خدمت رضوی کرمان، در پی حمله تروریستی در مسیر منتهی به گلزار شهدای کرمان سید میثم حسینی خادم اهل‌بیت(ع) به شهادت رسید. وی از خادمیاران بخش صندلی چرخدار حرم رضوی بود که امروز بر اثر جراحات وارده به جمع شهدای حادثه تروریستی چهارمین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی پیوست! ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️انتقاد شدید زاکانی از رویکرد صداوسیما 🔻شهردار تهران: در صدا و سیما نگاه غلطی حاکم است و واقعا متاسف‌ هستم. این نحوه برخورد درست نیست. ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
شهادت مامور فراجا در راسک 🔹از ساعت یک بامداد درگیریِ مسلحانه نیرو‌های انتظامی پاسگاه جنگل راسک آغاز و پس از ۳ ساعت اعضای گروهک که نتوانستند به داخل پاسگاه نفوذ کنند، متواری شدند. 🔹فرماندار راسک در سیستان و بلوچستان گفته در این درگیری گروهبان امیرحسین حسین‌آبادی به شهادت رسید. تلاش برای دستگیری آنها ادامه دارد. ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
📸 تصویر شهید امیرحسین حسین آبادی که در درگیری مسلحانه در راسک به درجه شهادت نائل آمد ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سر به‌ سر گذاشتن‌ با پیرمرد روستایی در حرم امام رضا علیه السلام😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با هوش مصنوعی صدای حاجی رو درست کردن، با شنیدنش دلم شکست💔 حاجی من فدای صدات بشم، کاش میشد برگردی دوباره ـــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| روایتی متفاوت از خدمت به نیابت از یک شهید 🔹فاطمه دهقانی از شهدای حادثه تروریستی کرمان آماده بود تا اولین کشیک خود را در حرم امام رضا علیه السلام خدمت کند ولی ... 😭😭
۱۹ دیماه سالگرد شهادت سردار شهید احمد کاظمی یارِ صدیق سردار دلها شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی روح پر فتوحت شاد و قرین رحمت الهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرائت دعای فرج ب نیابت از شهید ابراهیم هادی........ التماس دعای فرج ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam96 ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ب کانال شهید ابراهیم هادی بپیوندید👆
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی 🌹🌹 لباس هایم را که عوض کردم،جلوی تلویزیون نشستم و پاهایم را دراز
قسمت هجدهم:یادت باشد ❤️
شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی 
🌹🌹
بعد از کلی سبک سنگین کردن،یک حلقه متوسط خریدیم؛گرمی صد و چهارده هزار تومان که سر جمع ششصد هزار تومان شد.موقع برگشت از حمید خواستم پیاده برگردیم. دوست داشتم با هم صحبت کنیم؛بیشتر بشنوم و بیشتر بشناسمش؛این طوری حس آرامش بیشتری پیدا می کردم.از بازار تا چهارراه نظام وفا پیاده آمدیم.حمید دنبال مغازه آبمیوه فروشی بود که من را مهمان کند،اما هرچه جلو رفتیم چیزی پیدا نکردیم. گفت((اینجا یه مغازه نداره آدم بخواد خانمش رو مهمون کنه؟)).خندیدم و گفتم:((خب این خیابون همش الکتریکیه،کی میاد اینجا آبمیوه فروشی بزنه؟))
مغازه های الکتریکی را که رد کردیم،نزدیک منبع آب خیابان سعدی بالاخره یک آب میوه فروشی پیدا کردیم.حسابی خودش را به خرج انداخت؛دو تا بستنی به همراه آب طالبی و آب هویج خرید.آب معدنی هم خرید.من با لیوان کمی آب خوردم.به حمید گفتم :از نظر بهداشتی نظر بعضیا اینه که آب رو باید تو لیوان شخصی بخوریم،ولی شنیدم یکی از علما سفارش کردن برای اینکه محبت توی زندگی ایجاد بشه خوبه که زن و شوهر توی یه لیوان آب بخورن.تا این را گفتم:حمید لیوان خودش را کنار گذاشت و لیوانی که من با آن آب خورده بودم را پر کرد.موقع آب خوردن خجالت می کشید،گفت:میشه بهم نگاه نکنی من بخورم؟
می خواستم اذیتش کنم.از او چشم برنداشتم .خنده اش گرفته بود. نمی توانست چیزی بخورد.گفتم:من رو که خوب می شناسید. کلاََ بچه شیطونی هستم.بعد هم شروع کردم به گفتن خاطرات بچگی و بلاهایی که سر خواهر کوچک ترم می آوردم.گفتم:یادمه بچه که بودم چنگال رو می زدم توی فلفل و به فاطمه که دوسال بیشتر نداشت می دادم.طفلی از همه جا بی خبر چنگال رو می ذاشت داخل دهانش،من هم از گریه آبجی کیف می کردم!
خاطرات و شیطنت های بچگی را که گفتم،حمید با شوخی و خنده گفت:دختر دایی،هنوز نشده.شتر دیدی ندیدی!میشه من با شما ازدواج نکنم؟گفتم:نه،هنوز دیر نشده!نه به باره،نه به دار!برید خوب فکراتون رو بکنین،خبر بدین. 
بعد از خوردن بستنی ،با این که خسته شده بودم،ولی باز پیاده راه افتادیم. حسابی سر دل صحبت هایش باز شده بود،گفت:عیدها که می اومدیم خونتون دوست داشتم در اتاق رو باز کنی بیای بیرون نیومدی که نامحرم تو رو ببینه.راست می گفت.عادت داشتم وقتی نا محرمی به خانه ما می آمد از اتاقم بیرون نمی آمدم. 
برایم جالب بود بدانم عکس العمل حمید وقتی بار اول جواب منفی دادم چه بوده .پرسیدم :وقتی شنیدین من جواب رد دادم چی شد؟
حمید آهی کشید و گفت :دست روی دلم نذار.من بی خبر از همه جا وقتی این حرف ها رو شنیدم از اتاق بیرون اومدم و از مادرم پرسیدم شما مگه کجا رفته بودین؟این حرف ها برای چیه؟مامان هم داستان رو تعریف کرد که رفتیم خونه دایی تقی،ولی فرزانه جواب رد داد.منم با ناراحتی و به شوخی گلایه کردم که آخه مادر من!رفتید خواستگاری،منو نبردین؟خودتون تنها رفتین؟کجا بدون داماد میرن خواستگاری که شما رفتید؟بعد هم رفتم داخل اتاق .اشکم دراومده بود.



 
کانال فرهنگی انقلابی پرستوےگمنام کمیل
✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
  @rafiq_shahidam
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من هم یک کاپشن صورتی ام ...(:💗 گوینده🎙: فاطمه یاس جلال آبادی تنظیم و میکس🎞: مهدیه جلال آبادی ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ شهرستان بم ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲ ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ @rafiq_shahidam