امروز که گنبد امام حسین (ع) را از نزدیک می بینیم، مگر می توانیم در دلمان از اولین زائر پیاده امام حسین (ع) در دهه 1360 یاد نکنیم؟ کسی که از کربلا، بعد از هر ارتباط صوتی با قرارگاه مرکزی، زیارت عاشورای امام حسین (ع) را برای رزمندگان و سربازان ولایت می خواند.
یادداشت حاضر را با بیان خاطره ای از سردار حاج امین شریعتی فرمانده لشکر 31 عاشورا در دوران دفاع مقدس، درخصوص عملیات سرّی شهید فنی در کربلا و اشتیاق زیارت اباعبدالله (ع)، به پایان می برم؛ خوشتر آن باشد که سرّ دلبران، گفته آید در حدیث دیگران، خصوصاً که آن "دیگران"، یار دیرین شهید و امینِ سرّ او بوده باشد:
«همراه با بچه های لشکر 31 عاشورا جهت انجام مأموریتی به سردشت رفته بودیم. وقتی در قرارگاه حضور پیدا کردم شنیدم صدراله فنی نیز در آنجا حضور دارد. پرسان پرسان محل استقرارش را پیدا کردم و شب بود که خدمت این سردار عزیز رسیدم. بعد از احوالپرسی با هم شام را صرف نمودیم. آخرهای شب بود که می خواستم جهت استراحت آماده شوم که صدراله رو به من کرد و گفت: امین من با خدای خود و شهدای کربلا عهد بسته ام که تا زنده ام شب را بدون قرائت زیارت عاشورا به صبح نرسانم و وقتی هم می خواهم بخوابم حتماً باید بروم بیرون و رو به کربلا سلامی به آقا ابا عبدالله (ع) بدهم و بعد بیایم بخوابم. آن شب زیارت عاشورا را با هم خواندیم و قبل از خواب هم او به بیرون رفت و سلامی به آقا ابا عبدالله(ع) داد و بعد آمد و خوابید.
بنا به مأموریتی که به ایشان داده بودند، حدود 6 – 7 ماه به داخل خاک عراق نفوذ کردند و گروهی به نام سید الشهدا را تشکیل داد. عملیاتهای متعددی از طریق این گروه در خاک عراق انجام شد که پس از پایان از طریق رادیو تلوزیون نیز به مردم ایران اعلام می شد. هشت ماه از حضورش در خاک عراق می گذشت. روزی در سردشت در اتاق جلسه که محسن رضایی و سایر فرماندهان جنگ نیز جمع بودند، روی نقشه داشتیم صحبت می کردیم، تا این که یکی از برادران مخابرات وارد اتاق شد و گفت: برادر محسن، آقای فنی پشت بی سیم هستند. وقتی برادر محسن از اتاق خارج شد، من هم پشت سر ایشان به بیرون رفتم تا از ماجرا اطلاع پیدا کنم. صحبت های زیادی بین برادر محسن و صدرالله رد و بدل شد.
پس از اتمام صحبت هایشان، وقتی برادر محسن از اتاق خارج شد، من نزد آن برادر مخابراتی رفتم و گفتم: می خواهم با آقای فنی صحبت کنم. ارتباط بین ما برقرار شد، پس از بیان صحبتهایی که بین من و صدرالله رد و بدل شد، گفتم صدرالله هنوز زیارت عاشورا می خوانی؟ عهدی که بسته ای را فراموش نکرده ای؟ گفت: نه تنها فراموش نکرده ام بلکه در گوشه ای قرار گرفته ام که نزدیک به قبر شش گوشه است ولی دستم به آن نمی رسد و نمی توانم به آن نزدیک شوم.
صدرالله فرازهایی از زیارت عاشورا را خواند و سپس گفت: من جایی هستم که تو می دانی کجاست، اینجا بهشت است و تا بهشت فاصله ای نیست. با شنیدن این صحبتها، تمام برادرانی که در اتاق مخابرات حاضر بودند، زار زار گریه می کردند.
در آن لحظه چیزی گفت که برایم عجیب بود. گفت: امین، دلم برای امامزاده تنگ شده. گفتم: کدام امامزاده؟ گفت: یادت هست آن روزی که همراه با دوستان سینه می زدیم و دوست عزیزمان نوحه "عباسم ای برادرم" را می خواند و آن دو شهید عزیز نیز حضور داشتند؟ در ابتدا متوجه صحبت هایش نشدم. سریع یاد آن روزی افتادم که سردار شهید حسن باقری همراه با شهید مجید بقایی در یکی از روزهای ماه محرّم به بهبهان آمده بودند و همراه با سینه زنی حسینی در یکی از امامزاده های شهر، به سینه می زدند و عزاداری می کردند. گفتم: برای سینه زنی دلت تنگ شده یا آن دو شهید بزرگوار؟ گفت: دلم برای سینه زنی تنگ شده و احساس می کنم که دارم به آنها می رسم. و مدام تکرار می کرد اینجا جایی است که احساس می کنم مجید و همه دوستان شهیدم را دارم می بینم.
آنجا بود که از خدا آرزو کردم فقط یکبار دیگر صدرالله را به ما بازگرداند تا او را زیارت کنیم. آنجا به یقین رسیدم که کوله بارش را بسته و آماده ملحق شدن به همرزمان شهیدش است و همین طور هم شد. پس از اتمام این مأموریت، صدرالله چند روزی را بین ما بود، تا اینکه به آرزوی خود رسید و جاودانه شد».
#ما_ملت_شهادتیم
#کانال_پرستوی_گمنام
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🖤
امروز که زمین و آسمان می گرید
از بهر غریب سامرا می گرید
جا دارد اگر که شیعه خون گریه کند
چون مهدی صاحب الزمان می گرید
شهادت جان سوز امام هادی (ع) تسلیت باد🥀🖤
امروز به نیت امام هادی (ع) و سلامتی اقا امام زمان (ع) قراره چند تا صلوات بفرستی؟💔
تعدادش و توی لینک زیر لطفا ثبت کنید
https://EitaaBot.ir/counter/82q1a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣نماهنگ | افسری در لشکرِ صاحب زمان
🔹یادکردی از سردار شهید مهندس صدرالله فنی، فرمانده قرارگاه فجر رمضان در سالروز شهادت ایشان (۲۵ دیماه)
◾️پ.ن: نوحه حاج صادق آهنگران مربوط میشود به دیماه ۱۳۶۸، مراسم دومین سالگرد شهادت شهید فنی در مسجد جامع شهرستان بهبهان
هدیه به روح بلند پروازش صلوات
#ما_ملت_شهادتیم
#کانال_پرستوی_گمنام
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
❣سردار شهید صدرالله فنی
فرمانده قرار گاه فجر
تاریخ تولد: ۱۳۳۴/۷/۱۰
محل تولد: بهبهان
درتاریخ چهارم دی ماه ۱۳۶۶ در جبهه
سوسنگرد بر اثر سانحه رانندگی
مجروح شد و بیست و یک روز بعد در تاریخ
۲۵/ ۱۰/ ۱۳۶۶ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فرازی از وصیت نامه شهید:
️هم اکنون که رزمندگان اسلام در آستانه انجام عاشقانه ترین معامله خدایى، یعنى قتال در راه خداى تعالى هستند؛ و خداوند منان به من عاصى و ذلیل و ضعیف این لطف را فرموده که در کنار آنها باشم ، سپاس خداى رحمان و رحیم را به جاى مىآورم . پدرم : برایم دعا کنید تا خدا از تقصیراتم بگذرد ، هر چه می توانید از نعمتى که خداوند به شما عنایت فرموده در مراسم عزدارى امام حسین(ع) و بزرگداشت شهداى گرانقدر اسلام ، مخلصانه بهره گیرید؛ و فقط خدا را در نظر داشته باشید و لا غیر . در اعمالمان ،ودر رفتارمان و در گفتارهای مان رعایت همه این مسائل را بکنیم و فقط در نیّاتمان این توجه را داشته باشیم؛ هر کاری برای خداست انجام بدهیم و هر کاری که کوچکترین خدشه ای خدای ناکرده در آن هست و کمترین رنگ بی خدایی و غیر خدایی در آن هست انجام ندهیم.
#ما_ملت_شهادتیم
#کانال_پرستوی_گمنام
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️ واکنش قابل تامل برادر یکی از شهدای کرمان، به خمیده نشستن فرزند شهید
#ما_ملت_شهادتیم
#کانال_پرستوی_گمنام
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
🔸ماه رجب در کلام شهید مطهری
ماه رجب، ماه استغفار و توبه و عبادت است. حتی وارد شده است که اگر کسی نتواند روزه این ماه را بگیرد، ذکری وارد شده است که روزی صد بار این ذکر را بگوید به عنوان جبران روزهای که نتوانسته است بگیرد.
یادم است که در ماه مبارک رجب در سال ۲۱ که تابستان بود و به اصفهان رفته بودم، به درس آقای حاج آقا رحیم ارباب- که از بزرگان هستند- میرفتم. من این ذکر را اول بار از این مرد شنیدم. میدیدم که خیلی کند صحبت میکنند و اذکار را بالخصوص خیلی با تأنّی و حضور قلب میگویند:
«سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ،
سُبْحَانَ مَنْ لایَنْبَغِى التَّسْبِیحُ إِلاّ لَهُ،
سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ،
سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ»
میدیدم این ذکر ها را این مرد مرتب میگفتند. چون پیرمرد بودند و نمیتوانستند روزه بگیرند، آن را با این ذکرها جبران میکردند.
آشنایی با قرآن، ج ۸، ص۲۳۴، مرتضی مطهری، نشر صدرا.
ما وقتی بچه بودیم ماه رجب و شعبان كه میآمد احساس میكردیم، چون مرحوم پدر ما وقتی ماه رجب میآمد همه اوضاع و عباداتش فرق میكرد.
ایشان و والده ما در ماه رجب، پنجشنبهها و جمعهها روزه میگرفتند و گاهی پدر ما هر سه ماه رجب و شعبان و رمضان را روزه میگرفت. اصلاً ماه رجب در منزل ما فرق داشت. حالا اصلاً خود ما احساس نمیكنیم كه ماه رجب آمده، و باید با تقویم آن را پیدا كنیم!
📚آشنایی با قرآن، ج ۱۴، ص۹۴، مرتضی مطهری، نشر صدرا.
🌹شهید#مطهری
#درس_اخلاق
#ما_ملت_شهادتیم
#کانال_پرستوی_گمنام
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃تقدیر از خانوادهی گرامی سردار شهید فنی
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
#شهید_صدرالله_فنی
#سالروزشهادت
#شهید_مجید_بقایی🕊
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
در نوافل شب، به مقام شامخ حضرت زهرا سلام الله عليها توجه کنيد
بدانيد که استمداد گرفتن از آن حضرت، موجب ترقی و قرب معنوی می شود و خداشناسی انسان را زياد می کند
بدانيد که استمداد گرفتن از آن حضرت، موجب ترقی و قرب معنوی می شود و خداشناسی انسان را زياد می کند
همچنين قبل از اذان صبح، صلوات حضرت زهرا سلام الله عليها را بفرستيد.
🕍 حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام، رواق رازی
#ما_ملت_شهادتیم
#کانال_پرستوی_گمنام
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
1400.11.17_2.mp3
50.59M
📝زیارت جامعه کبیره
🎤 استاد میرزا محمدی
#ما_ملت_شهادتیم
#کانال_پرستوی_گمنام
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
.
زیارت جامعه کبیره نور هدایت💫 و رسیدن به مرزهای عرفان ناب هست و از طرفی یادگار امام هادی علیه السلام هستش👌
.#ما_ملت_شهادتیم
#کانال_پرستوی_گمنام
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
قرائت دعای فرج ب نیابت از
شهید ابراهیم هادی........
التماس دعای فرج
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیق_شهیدم
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam96
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
ب کانال شهید ابراهیم هادی بپیوندید👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹فرزند شیرخوار شهیده سمانه رجایی از شهدای ترور کرمان🌹🌹
🌹شهیده🌹سمانه🌹رجایی
#شهیدان_زین_الدین
کانال رسمی سردار شهید مهدی زینالدین
فرمانده_قلب_ها ♥️♥️
#سردار_شهید_مهدی_زین_الدین
https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی 🌹🌹 حمید که فهمیده بود دسته گل به آب داده است در حالی که به محاسن
شهید مدافع حرم.حمید سیاهکالی مرادی 🌹🌹 مریم خانم،خواهر حمید به من گفت:شکر خدا مراسم که با خوبی و خوشی تموم شد.امشب با داداش برید بیرون یه دوری بزنید،ما هستیم به زن دایی کمک می کنیم و کارها رو انجام میدیم.من که در حال جابه جا کردن وسایل سفره عقد بودم،گفتم:مشکلی نیست،ولی باید بابا اجازه بده.مریم خانم گفت:آخه داداش فردا می خواد بره همدان مأموریت،سه ماه نیست.با تعجب گفتم:سه ماه؟چقدر طولانی.انگار باید از الآن خودمو برای نبودن هاش آماده کنم. وسایل را که جا به جا کردیم و همه مهمان ها که راهی شدند،از پدرم اجازه گرفتم و با حمید از خانه بیرون آمدیم.تا بخواهیم راه بیفتیم ،هوا کاملا تاریک شده بود. سوار پیکان مدل هفتاد آقا سعید شدیم؛پیکان کرم رنگ با صندلی های قهوه ای که به قول حمید فرمانش هیدرولیک بود.این دو تا برادر آن قدر به ماشین رسیده بودند که انگار الآن از کارخانه درآمده است. خودش هم که ادعا داشت شوماخر است؛راننده فرمول یک.یک جوری می رفت که آب از آب تکان نخورد. به سمت امامزاده اسماعیل باراجین حرکت کردیم.ساعت نه و نیم شب بود که رسیدیم.وقتی خواستیم داخل امامزاده برویم؛کمی این پا و آن پا کرد و گفت:بی زحمت شماره موبایلتو بده که بعد از نماز و زیارت تماس بگیرم.تا آن موقع شماره هم را نداشتیم.شماره را که گرفت،لبخندی زد و گفت:شمارتو به یه اسم خاص ذخیره کردم،ولی نمیگم.پیش خودم گفتم حتما یا اسمم را ذخیره کرده،يا نوشته خانم.زیاد دقیق نشدم.رفتیم زیارت و نمازمان را خواندیم.یک ربع بعد تماس گرفت.از امامزاده که بیرون آمدم،حیاط امامزاده را تا ته رفتیم.از مزار شهید ((امید علی کیماسی))هم رد شدیم.خوب که دقت کردم،دیدم حمید سمت قبرستان امامزاده می رود.خیلی تعجب کرده بودم.اولین روز محرمیت ما،آن هم این موقع شب،به جای جنگل و کوه و رستوران و کافی شاپ از اینجا سر درآورده بودیم! قبرستان امامزاده حالت کوهستانی داشت.حمید جلوتر از من راه می رفت.قبرها پایین و بالا بودند.چند مرتبه نزدیک بود زمین بخورم.روی این را هم که بگویم حمید دستم را بگیرد،نداشتم.همه جا تاریک بود ،ولی من اصلا نمی ترسیدم کمی جلوتر که رفتیم ،حمید برگشت رو به من و گفت:فرزانه!روز اول خوشی زندگی اومدیم اینجا که یادمون باشه ته ماجرا همین جاست.ولی من مطمئنم اینجا نمیام. با نگاهم پرسیدم:یعنی چی؟به آسمان نگاهی کرد و گفت؛من مطمئنم میرم گلزار شهدا.امروز سر سفره عقد دعا کردم حتما شهید بشم. تا این حرف را زد دلم هُری ریخت .حرف هایش حالت خاصی داشت .این حرف ها برای من غریبه نبود و از بچگی با این چیزها آشنا بودم،ولی فعلا نمی خواستم به مرگ و نبودن و ندیدن فکر کنم.حداقل حالا خیلی زود بود.تازه اول راه بودیم و من برای فردای زندگیمان تا کجاها رؤیا و آرزو داشتم.حتی حرفش یگ جورهایی اذیتم می کرد.دوست داشتم سال های سال از وجود حمید و این عشق قشنگ لبریز باشم. #کتاب_یادت_باشد #قسمت_پانزدهم #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها کانال فرهنگی انقلابی پرستوےگمنام کمیل ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾ @rafiq_shahidam✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
هدایت شده از کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
مجموعه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
نیاز به خادم مجازی 🤝
جهت
تولید محتوا، درست کردن عکس نوشته یا درست کردن کلیپ استوری
خادم جهت تبادل کانال های مجازی ایتا یا روبیکا
خادم جهت پست گذاری تو کانال های شهدایی مجموعه
کسانی که تمایل به همکاری دارند اطلاع بدهند
#ایتا یا #روبیکا
خادم شهید ابراهیم هادی
09335848771
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها