eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
4.9هزار دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
19.1هزار ویدیو
246 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
' ﷽ [ ماجرای ظریف و مذاکرات هسته ای ] حجت الاسلام پناهیان . قال علی علیه السلام: . فإنّما البَصیرُ مَن سمِعَ فتَفَکّرَ، و نَظرَ فأبْصرَ، و انْتَفعَ بالعِبَرِ، ثُمّ سَلَکَ جَدَدا واضِحا یَتَجنّبُ فیهِ الصَّرْعَةَ فی المَهاوِی . امام علی علیه السلام: با بصیرت کسی است که بشنود و بیندیشد، نگاه کند و ببیند، از عبرتها بهره گیرد، آن گاه راه روشنی را بپیماید که در آن از افتادن در پرتگاهها به دور ماند. . محمد باقر مجلسی،بحار الانوار،ج74،ص407 . . ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 ❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
' ﷽ [ ماجرای ظریف و مذاکرات هسته ای ] حجت الاسلام پناهیان . قال علی علیه السلام: . فإنّما البَصیرُ مَن سمِعَ فتَفَکّرَ، و نَظرَ فأبْصرَ، و انْتَفعَ بالعِبَرِ، ثُمّ سَلَکَ جَدَدا واضِحا یَتَجنّبُ فیهِ الصَّرْعَةَ فی المَهاوِی . امام علی علیه السلام: با بصیرت کسی است که بشنود و بیندیشد، نگاه کند و ببیند، از عبرتها بهره گیرد، آن گاه راه روشنی را بپیماید که در آن از افتادن در پرتگاهها به دور ماند. . محمد باقر مجلسی،بحار الانوار،ج74،ص407 . .
🌈 🌈 -من نمیخوام اذیتت کنم،نمیخوام ناراحت باشی😒💓 وگرنه جز تو هیچکس نیست که دلم بخواد تو اون مواقع کنارم باشه.❤️😕 -من میخوام تو سختی ها کنارت باشم.اینکه ازم پنهان میکنی اذیتم میکنه.😒 مدت طولانی ساکت بود و فکر میکرد.بعد لبخند زد و گفت: _باشه،خودت خواستی ها.😊💞 چهار ماه گذشت... دخترهام پنج ماهشون بود.مدتی بود که وحید سه روز کامل خونه نمیومد،دو روز میومد،بعد دوباره سه روز نبود.😔دو روزی هم که میومد بعد ساعت کاری میومد.من هیچ وقت از کارش و حتی مأموریت هاش .چون میدونستم توضیح بده و از اینکه نتونه به سؤالهای من جواب بده اذیت میشه.ولی متوجه میشدم که مثلا الان شرایط کارش خیلی سخت تر شده.اینجور مواقع بسته به حال وحید یا میذاشتم تا مسائلشو حل کنه یا بیشتر بهش میکردم تا کمتر بهش فکر کنه.تشخیص اینکه کدوم حالت رو لازم داره هم سخت نبود،از نگاهش معلوم بود.☺️ وقتی که نبود چند بار خانمی👩🏻😈 با من تماس گرفت و میگفت وحید پیش منه و من همسرش هستم.از زندگی ما برو بیرون... 😳😥 اوایل فقط بهش میگفتم به همسرم دارم و حرفهاتو باور نمیکنم...زود قطع میکردم.من به وحید اعتماد داشتم. اما بعد از چند بار تماس گرفتن به حرفهاش گوش میدادم ببینم حرف حسابش چیه و دقیقا چی میخواد.ولی بازهم باور نمیکردم.چند روز بعد عکس فرستاد.📸عکسهایی که وحید کنار یه خانم چادری بود.😨حجاب خانمه مثل من نبود،ولی بد هم نبود، محجبه محسوب میشد.تو عکس خیلی به هم نزدیک بودن.😨وحید هیچ وقت به یه خانم نامحرم اونقدر نزدیک نمیشد. ولی عکس بود و . اونقدر برام بی ارزش و بی اهمیت بود که حتی نبردم به یه متخصص نشان بدم بفهمم واقعی هست یا ساختگی.😊👌 بازهم اون خانم تماس گرفت.گفت: _حالا که دیدی باور کردی؟😏 گفتم: _من چیزی ندیدم.😊 تعجب کرد و گفت: _اون عکسها برات نیومده؟!!!😳😠 -یه عکسهایی اومد.ولی آدم عاقل با عکس زندگیشو بهم نمیریزه.😎☝️ به وحید هم چیزی از تماس ها و عکسها نمیگفتم. دو روز بعد یه فیلم📽 فرستادن.... تو فیلم تصویر و صدای وحید خیلی واضح بود.اون خانم هم خیلی واضح بود.همون خانم محجبه بود ولی تو فیلم حجابش خیلی کمتر بود.اون خانم به وحید ابراز علاقه میکرد،وحید هم لبخند میزد.... حالم خیلی بد شد.😥خیلی گریه کردم.😭نماز خوندم.بعد از نماز سر سجاده فکر کردم.بهتره زود نکنم..😣😭 ولی آخه مگه جایی برای قضاوت دیگه ای هم مونده؟دیگه چه فکری میشه کرد آخه؟ باز به خودم تشر زدم،الان ذهن تو درگیر یه چیزه و ناراحتیت اجازه نمیده به چیز دیگه ای فکر کنی. گیج بودم.دوباره خوندم.ولی آروم نشدم. دوباره خوندم ولی بازهم آروم نشدم.نماز حضرت فاطمه(س) خوندم.به حضرت شدم،گفتم کمکم کنید.بعد نماز تمام افکار منفی رو ریختم دور ولی چیز دیگه ای هم به ذهنم نمیرسید.... صدای بچه ها بلند شد.رفتم سراغشون ولی فکرم همش پیش وحید بود.😣💭 با وحید تماس گرفتم که صداش آرومم کنه.گفت: _جایی هستم،نمیتونم صحبت کنم. بعد زود قطع کرد.اما صدای خانمی از اون طرف میومد،گفتم بیاد خب که چی مثلا. فردای اون روز دوباره اون خانم تماس گرفت. گفت: _حالا باور کردی؟وحید دیگه تو رو نمیخواد. دیروز هم که باهاش تماس گرفتی و گفت نمیتونه باهات صحبت کنه با من بوده.😏😈 خیلی ناراحت شدم ولی به روی خودم نیاوردم. گفتم: _اسمت چیه؟😒😢 خندید و گفت: _از وحید بپرس.😏😈 با خونسردی گفتم: _باشه.پس دیگه مزاحم نشو تا از آقا وحید بپرسم.😌 تعجب کرد.😳خیلی جا خورد.😧منم از خونسردی خودم خوشم اومد و قطع کردم. گفتم 💖بدترین حالت اینه که واقعیت داشته باشه، دیگه بدتر از این که نیست.حتی اگه واقعیت هم داشته باشه نمیخوام کسی که از نظر بهم میریزه باشم.😎💖 سعی کردم به خاطرات خوبم با وحید فکر کنم. همه ی زندگی من با وحید خوب بود. 💭یاد پنج سال انتظارش برای پیدا کردن من افتادم. 💭یک سالی که برای ازدواج با من صبر کرده بود. نه..وحید آدمی نیست که همچین کاری کنه... من همسر بدی براش نبودم.وحید هم آدمی نیست که محبت های منو نادیده بگیره..ولی اون فیلم...😊😥 دو روز گذشت و فکر من مشغول بود ادامه‌ دارد... 📚 نویسنده : بانو مهدی‌یار منتظرقائم رفیق شهیدم ابراهیم هادی http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
ایمان ‌به ‌خدا می‌آفریند، حتی زمانی ‌که ‌نقشه ‌های او را نفهمی :)♥️
Salam Bar Ebrahim30.mp3
زمان: حجم: 7.28M
📚 🔊 «هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» 🏷 کتاب 🌷 🌷 🍂 🍂 💚سلاح كمري ص۱۴۷❤️ 💚روحیه نیرو ها مهم تر از مهمات و نفرات ص۱۴۹❤️ ✳َدر گنجه كه باز شــد داخل يك پارچه سفيد روي وسائل مشخص بود. را برداشتيم و بيرون آمديم. موقع خداحافظي ابراهيم پرسيد: مادر، چرا به ما كردي!؟ پيرزن جواب داد: دروغ نميگه. شما با اين چهره نوراني مگه ميشه دروغ بگيد!... 💠آقاي مداح گفت: چيزي كه ايشان و دوستانشان به ما ياد دادند اين بود كه ديگر مهمات و تعداد نفرات كارساز نيست. آنچه كه در جنگها حرف اول را مي زند روحيه نيروهاست. 💠اينها با يك تكبير، چنان ترســي در دل دشــمن مي انداختند كه از صد تا توپ و تانك بيشتر اثر داشت.بعد ادامه داد: اينها دوستي داشتند كه از لحاظ جثه كوچك، ولي از لحاظ قدرت وشهامت از آنچه فكر مي كنيد بزرگتر بود. 📝 کتاب سلام بر ابراهیم، زندگینامه ای مختصر و بیش از شصت خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقود الاثر ابراهیم هادی است،مردی که با داشتن قهرمانی ها، پهلوانی ها، رشادت ها، مروت ها و... با دریافت مدال شهادت کمال یافت. @rafiq_shahidam96 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯