هدایت شده از شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
🌷یاد حاج همت بخیر ...
جز هوای عاشقی در سر نداشت
نخل سبزی بود امّا « سَر » نداشت !
#خاطرات_شهید
●از پشت تلفن میگفت اهلا و سهلا.
تا از عملیات برمیگشت میرفت وضو میگرفت میایستاد به نماز.
پنج، شش ماه از ازدواجمان گذشته بود که رفتم به شوخی بش گفتم همه وقتت را نگذار برای خدا یه کم هم به من برس.
برگشت نگاه خاصی کرد گفت: میدانی این نمازی که میخوانم برای چیه؟گفتم : نه.
گفت: هربار که برمیگردم میبینم اینجایی، هنوز اینجایی، فکر میکنم دو رکعت نماز شکر به من واجب میشود.
آمدنهاش خیلی کوتاه بود گاهی حتی به دقیقه میرسید.
میگفت ببخش که نیستم، که کم هستم پیشتان.
میگفتم توی همین چند دقیقه آنقدر محبت میکنی که اگر تا یک ماه هم نباشی احساس کمبود نمیکنم.
میگفت راست میگویی، ژیلا؟میگفتم، ولله.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
📎فرماندهٔ دلاور لشگر۲۷محمدرسولالله (ص)
#سردارشهید_محمدابراهیم_همت🌷
●ولادت : ۱۳۳۴/۱/۱۲ شهرضا ، اصفهان
●شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۱۷ جزیرهٔ مجنون ، عملیات خیبر
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #شهید_رحمان_مدادیان
🆔 @Masaf
@shahidmedadian
❤❤❤❤
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
#خاطرات_شهید
●یکبار به اوگفتم تو ۵ سال در جبهه بودی؛ دیگر بس است. گفت؛ عمر دست خداست، ممکن است در شهر به دلائل دیگری بمیرم پس چه بهتر که مرگم ختم به شهادت شود.
●در یکی از عملیاتها مجروح شده بود او را به اصفهان منتقل کرده بودند. برادرم از اصفهان زنگ زد و گفت علیرضا اینجا پیش ماست. گفتم دلمان برایش تنگ شده بگویید بیاید. وقتی آمدند متوجه شدیم علیرضا مجروح شده و با عصای زیر بغلش آمد. هنوز کاملا خوب نشده بود که مجددا به جبهه رفت.
●پس از چند روز زنگ زد و از جراحتهایش پرسیدم، گفت: خودشان خوب میشوند؛ جای مردان جنگ، جبهه است، این جراحتها نباید ما را خانه نشین کند.
همیشه گله مند بود و میگفت من از همه بیشتر جبهه بودم ولی لیاقت شهادت ندارم.
هر وقت از او میپرسیدم در جبهه چکار میکند؟ برای اینکه من نگران نشوم، میگفت من در آشپزخانه خدمت میکنم. در صورتی که او فرمانده گردان رزمی ۴۱۳ لشکر ثارالله بود.
✍روای: مادربزرگوارشهید
📎پ ن: فرماندهٔ گردانرزمی ۴۱۳ لشگر ۴۱ثارالله
#شهید_علیرضا_اختراعی🌷
●ولادت : ۱۳۴۱ کرمان
●شهادت : ۱۳۶۷/۱/۲۶ فاو
#شهیدگمنام✨
#امام_حسین_محرم
#امام_زمان #امام_سجاد
#ما_ملت_امام_حسینیم
#کانال_رفیق_شهیدم
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
🕊️🕊️🕊️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
💐 امروز ۲۸ بهمن ماه سالروز شهادت مدافع حرم " حمیدرضا باب الخانی " گرامی باد
#خاطرات_شهید
●ما از زمانی که عقد کردیم ماموریتهای حمیدرضا به سوریه شروع شد. اگر اشتباه نکنم در طول این مدت زندگی مشترکمان، شش تا هفت بار سوریه رفت. هربار هم تقریبا ۴۰ تا ۵۰ روز ماموریتش طول میکشید
●حمیدرضا همان جلسه اول به من گفت که جزو نیروی سپاه قدس است. گفت حاج قاسم سلیمانی از ما خواسته که خانوادههایتان باید در جریان این موضوع باشند به این دلیل که شما یک شهید زنده هستید و به خاطر رفت و آمدتان در مناطق درگیر جنگ باید هرلحظه منتظر شهادتتان باشید
●من زمان شهادت همسرم در سوریه بودم
✍راوی: همسر شهید
#شهید_حمیدرضا_باب_الخانی
#سالروز_شهادت 🌷
●ولادت : 1367/10/17 ،اصفهان
●تاریخ شهادت : 1398/11/28 ،حلب ،سوریه
🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
#سلام_صبحتون__شهدایی
#روزتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا
🦋🦋🦋
هدایت شده از کانال برادران شهید مهدی و مجید زین الدین❤️
7.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ساخت کانال 🍃
#طرح
#ویژه_استوری
#خاطرات_شهید
#شهید_مهدی_زین_الدین
┄┅ ❥❥❥ ┅
🖤🥀🖤
https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2
┄┅┅❅❁❅┅┅┄
کانال رسمی سردار شهید مهدی زینالدین👆 👆
🖤🥀🖤
#فرمانده_قلب_ها 🇮🇷🏴🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌خاطرات شهــیدنوید:
(برگرفته از پیج اینستای همسرمحترم شهید):
بسم رب الشهدا
قرار بود بعد از اینکه رفتم سوریه بعد از سه روز زیارت باهم برگردیم تهران(حدود چهل و پنج روز قبل از شهادت)، اما جور نشد و آقانوید موندنی شد. تنها از سوریه برگشتم، در حالیکه خیلی از رزمنده ها با خانمهاشون برمیگشتند. خانواده خودم و آقانوید آمده بودند استقبالم فرودگاه. مادرشوهرم تا چشمش بهم افتاد که تنها از پله ها پایین میام، گریه امانش نداد. ازاون بالا دیدم که همینطور اشک میریزه. از مقدار وابستگی و محبت مادر پسری شان خبر داشتم و می دانستم همین مدت دوری هم برایش خیلی سخت بوده، چه برسه به الان که ببینه همه مسافرها برگشتند و نویدش، خانمش رو راهی کرده و خودش نیومده. وقتی رسیدم با گریه گفت تنها اومدی. کاش نویدمم باهات بود. یکی از دوستان آقانوید جلو آمد و گفت: حاج خانوم نگران نباش، نوید هم زود برمیگرده. الان شرایط سوریه خیلی آرومتر شده. مادرشوهرم با بغض گفت: دلم خیلی براش تنگه. بهش گفتم وقتی برگرده هفت دور، دورش میگردم و قربون صدقه ش میرم…
گذشت تا روزی که آقانوید برگشت، اما نه آنطور که انتظار می رفت. نتوانست مثلــ همیشه جلوی پای مادر عزیزش بلند بشه، اما مادر به قولش عمل کرد. به محض ورود به اتاق معراج، گفت برید کنار، من به پسرم قول دادم هفت دور، دورش بگردم...
سلامتی همه مادران عزیز شهدا صلوات…
🌷اللهم عجّل لولیک الفرج🌷
#سبک_زندگی_شهدا
#خاطرات_شهید
#شهیدنویدصفری
شهیدآنلاین| چله همگانی زیارت عاشـورا هدیه به شهـیدنوید
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیق_شهیدم
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam96
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
#خاطرات_شهید🕊
✨تخریبچی حرفــــهای
خیرالله در بحث مین و جنگافزار💣
و ادواتجنگی بسیارحرفــــهای بود؛
آنقدر دقتش بالا بود🔍
که مینی که نشناسد و از پس
آن برنیاید،وجــود نــــداشت❌
فقط تلههای انفجاری داعش
برایش ناآشنا بود که آمد
و از آن عکــــس گرفــــت📸
و طریقهی خنثیکردن آنرا یاد گرفت
و به تخریبچیهای دیگر هم یـــاد داد
او خیــــلی شجــــاع بــــود
و به خــودش اطمینــــان داشت
خیرالله میگفت:
«من این تخصص را دارم
و میتوانم مین را خنثی کنم
اگر این مین را من خنثی نکنم،
جــــان یک نفــــر را میگیــــرد😢
و اگر من بنشینم در منزل
دِیــــنِ آن کسی که
با میــــن از بین می رود،
بــــر گــــردن مــــن اســــت.»🥀
او خودش را متعهــــد میدانست،
نسبت به همهچیز، بهویژه به امنیــت🇮🇷
✍راوی:همسر شهید
#شهید_خیرالله_احمدی_فرد
#شهیدانه🕊
#رفیق_شهیدم ♥️
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیق_شهیدم
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam96
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
#ڪلام_شـهید🌷
✍اگر به رئیس جمهور با مرکب سیاه خودکار رأی داده ایم ، به ولی فقیه زمان با جوهر سرخ خون رأی دادیم »...
#خاطرات_شهید
●ساعت ۲ نصف شب بود . پادگان دوکوهه خیر سرم داشتم میرفتم نماز شب بخونم رفتم سمت دست شویی برای تجدید وضودیدم صدای خس خس میاد ، ۴ تا توالت از حدود ۲۵ تا رو شسته بود رفته بود سراغ پنجمی ...کنجکاو شدم که این آدم مخلص کیه ؟
●پشت دیواری قایم شدم... اومد بیرون رو چند لحظه ای سرش روگرفت رو به آسمان ور ماه افتاد رو صورتش ... تعجب کردم . باورم نمیشد ، اسدالله بود ؛فرمانده گردان ...
●با یه دست داشت دست شویی هارو می شست...تا سحردرگیر بودم با خودم فرمانده 2 تا گردان با یه دست داشت دست شویی های پادگان دوکوهه رو تمیز میکرد ...
📎فرماندهٔ گردان حمزه ، مسئولآموزش و فرمانده محورلشگر ۲۷محمدرسولالله
#سردارشهید_اسدالله_پازوکی🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۴۳/۲/۲ پاکدشت ، تهران
●شهادت : ۱۳۶۴/۱۲/۱۱ فاو ، عملیات والفجر۸
ارتباط بسیار عجیبی با مقام حضرت زهرا (سلام الله_علیها)داشت.
هروقت می خواست روضه حضرت زهرا(س)را بخواند عمامه خود را به نشانه
دلشکستگی کنار می گذاشت.
به تعبیر امروزی،حضرت زهرا(س) برای او خطر قرمز به حساب می آمد 🙂🖤
#فاطمیه
#امام_زمان
#خاطرات_شهید
#شهید_سید_علی_زنجانی
.┅══❉♦️❉══┅
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیقشهیدم
✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam96
✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾✾
13.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهيد مدافع حرم سید علی زنجانی به روايت همرزمان؛
🔻با یکی از دوستان و اساتید لبنانی صحبت میکردم چند تا نکته جالب میفرمودند:
یکی از ویژگیهایی که شهدا در خودشون نهادینه کرده بودند، التزام عملی نسبت به واجبات بوده و این ویژگی در شهید سید علی زنجانی موج میزد.🥲 همین اواخر میگفت: با توجه به اینکه منزل و سرمایه آنچنانی هم از خودش نداشت و طلبه بود، خمس مبلغی که طی یکسال پسانداز کرده بود رو باید میپرداخت، که البته مبلغ بالایی هم بود ...👌
🔸بزرگواری که از دفتر مقام معظم رهبری اجازه داشت میگفت: بهش گفتم سید تو خونه نداری و با توجه به هزینه بالای زندگی در لبنان برای یک طلبه
من اجازه میگیرم که شما از سهم سادات بتونی یک جایی رو به عنوان سر پناه برای خانواده فراهم کنی.☺️
اول قبول کرد، اما یکی دو روز بعد اومد گفت: شیخ این خمس من، تمام و کمال خدمت شما.😁
علت رو جویا شدم.
🔺گفت: حاج آقا! دیشب نماز شبم تو این مدت برای اولین بار قضا شد و علتش همین تاخیر چند روزه عدم پرداخت خمس هست. 😭گرچه شما میتونید برای من مجوز رو به عنوان سهم سادات بگیرید اما من نمیخوام و خمسش رو پرداخت کرد ...
#خاطرات_شهید
#سید_علی_زنجانی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
@rafiq_shahidam96
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #مـــعـرفــی_شـهــدا
#شهید_سیدرضا_حسینی
پدر: سیدحسین
تولد : 1347 _شهرستان خمین
شهادت : 1367 بعد از 6 سال به وطن بازگشت
و در گلزار شهدای خمین آرام گرفت .
🔖 #خاطرات_شهید
✍ باید از ارزش های دینی تا پای جان، دفاع کرد و برای حفظ اسلام و حجاب در جامعه، به جبهه می روم تا به دیدار حق نائل شوم
این حرفهای دل برادرم سید رضا جانم بود که بر زبان جاری شده بود.بسیار باایمان بود
🌼 مادر عزیزم می گوید:
« گفتههایش را نمیتوانستم باور کنم. هر چند با خوشرویی این کلمات را تکرار میکرد، اما خیلی جدی بود. وقتی این جمله را شنیدم دلم لرزید. میخواستم او را از رفتن منصرف کنم ولی دیدم ساکش را برداشت، خداحافظی کرد و رفت.»
🌱 چند سالی بیشتر طول نکشید تا خبر مفقود شدنش را آوردند و مادر هر روز و هر شب برای آمدنش با چشمانی اشک بار دست به دعا بر میداشت، تا خبری از برادرم به دست بیاید. و ما شش سال چشم به راه بودیم تا خبری از برادرمان برسد، خدا دعایمان را مستجاب کرد و با پیکر پاک برادر وداع کردیم.😭
⚡️چقدر دلم برایش تنگ شده 💔
داداش رضاجانم برای همه ی ما دعا کن و شفاعتمون کن⚡️
🔹 ارسال شده توسط
خواهر بزرگوار شهید
🌱 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا
و #شهید_سیدرضا_حسینی _صلوات 🌱
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌸
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیق_شهیدم
@rafiq_shahidam96
〰🍃✨〰 〰✨🍃〰
﷽
#خاطرات_شهید
یک روز دیدم علی با محمدرضا دعوا می کند. محمدرضا، علی را تهدید کرد و گفت: اگر کوتاه نیایی به بابا می گویم در مدرسه چکار می کنی.
من با شنیدن این حرف کمی ترسیدم، اما آن موقع به روی خود نیاوردم. آنها کلاس دوم و سوم ابتدایی بودند و با اوضاعی که آن روزها داشت، حسابی هوایشان را داشتم.
مدتی بعد محمد را کنار کشیدم و گفتم بابا، علیرضا در مدرسه چکار می کند؟ محمد گفت: بابا نمی دانی با پول توجیبی که بهش می دهی چه می کند؟ من ترسم بیشتر شد و حسابی مضطرب شدم، خوب بابا بگو با آن پول چه می کند؟ جواب داد: دفتر و مداد می خرد و می دهد به بچه هایی که خانواده شان فقیر هستند.
✍به روایت پدربزرگوارشهید
#شهید_علیرضا_موحددانش🌷
#سالروز_ولادت
ولادت : ۱۳۳۷/۶/۲۷ تهران
شهادت : ۱۳۶۲/۵/۱۳ حاجعمران ، عملیات والفجر۲
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیقشهیدم
✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam96
✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾✾
〰🍃✨〰 〰✨🍃〰
﷽
#خاطرات_شهید
● از بچه های گردان تفحص بود همراه علی محمودوند. کاروان ۱۰۰۰ تایی شهدا رو عازم مشهد الرضا علیه السلام کرده بودند، مشکل اینجا بود عده ای بنا گذاشتند بر سر و صدا کردن به خاطر نبودن ۱۳ تا از پیکر مقدس این شهدا..
● قول داد و گفت هرجوری شده من این ۱۳ تا شهید رو میارم. رفت شلمچه و شروع کرد زاری بالای یکی از کانال ها. آخرش که داشت برگشت گفت: شهدا داریم کاروان می بریم مشهد الرضا علیه السلام. ۱۳ تا جا هم خالی داریم. هر کی می آد بسم الله….
مجید پازوکی بود. اومد توی کانال، ۱۳ تا دست از زیر خاک زده بود بیرون. لبیک ….
📎پ ن : ۱۷ مهر ماه سالروز_شهادت جستجوگر نور شهید_مجید_پازوکی گرامی باد . ⚘
#شهید_مجید_پازوکی
شهدای_تفحص
سالروز_شهادت🌷
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیقشهیدم
✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam96
✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾✾