eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
4.9هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
19.2هزار ویدیو
252 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
🌷 باید بداند واین تجربه را کسب کرده باشد 👈که هر ‌ای را که علیه انقلاب طرح‌ ریزی کند امت بیـدار✌️ و آگـاه با پیروی از عزیـز♥️ آن را خنثــی خواهـد کرد 👈و مـا هیچگاه📛 نخواهیـم گذاشت که هـدر رود. ❤️❤️❤️❤️ شهید ابراهیم هادی و شهدای بهبهان http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
سردار امین شریعتی یک روز صبح دیدم شهید حسن باقری به‌اتفاق یک فرد دیگری که او را نمی‌شناختم به محل سپاه سوسنگرد آمدند و حسن از من خواست که گزارشی از اقدامات صورت گرفته را ارائه دهم. تمامی کارها را توضیح دادم به غیر از شناسایی‌هایی که انجام داده بودیم. حسن باقری هم شوخ و هم بسیار با صراحت و تندی برخورد می‌کرد. وقتی من آن‌گونه گزارش دادم با حالت شوخی و جدی کلی حرف بار ما کرد و گفت: «تو این و نمی‌شناسی؟ این مسعود پیش بهاره، همشهریته، آره بهبهونیه، این و فرستادم دوره عالی اطلاعات عملیات، حالا برگشته به ما کمک می‌کنه، حالا ما را سر کار نزار تمام شناسایی‌ها و معبرها را توضیح بده.» ما شروع کردیم همه چی را توضیح دادن به‌گونه‌ای که در آخر شهید حسن گفت: «به خاطر همشهریت همه را خوب توضیح دادی.» بعد از ارائه گزارش به منطقه رفتیم تا از نزدیک آمادگی‌های ما را ببینند. وقتی به محل سپاه برگشتیم حسن به من گفت: «تمام نقشه‌ها و کالک‌ها را بردار با ما باید به اهواز بیایی.» من با تعجب گفتم: «اهواز!؟ اهواز کاری نداریم، در ضمن چون آقا عزیز نیست من باید اینجا باشم.» حسن با حالت خیلی جدی به مسعود نگاهی کرد و گفت: «طوری صحبت می‌کنه که اگر اینجا نباشه عراقی‌ها می‌آیند بهبهان را تصرف می‌کنند.» در این مدت کلاً شهید مسعود ساکت بود و فقط سکوت را اختیار کرده بود و من برای اولین بار او را دیده بودم. شهید حسن باقری به هر صورت ما وسایل را برداشتیم و به‌اتفاق شهیدان حسن باقری و «مسعود پیش بهار» به اهواز پادگان گلف آمدیم و به زیرزمین گلف رفتیم. در آنجا حسن گفت: «چند روز دیگر آقا محسن و صیاد شیرازی که جدیداً فرمانده نیروی زمینی ارتش شده به اینجا می‌آیند و ما باید طرح عملیات شما را ارائه دهیم، لذا تو همه کارها را به‌طور ریز و دقیق توضیح بده و مسعود همه را تبدیل به طرح عملیات می‌کنه و باید آماده بشه تا ارائه بدیم و تا تمام نشده حق خارج شدن از این زیرزمین را ندارید.» بعد از صحبت‌های حسن با ما دو نفر، خصوصی با حسن صحبت کردم و با توجه به اینکه مسعود را نمی‌شناختم نگران بودم که نتوانیم کار را درست تحویل دهیم و تأکید داشتم که در حضور خود حسن کار انجام شود. شهید حسن به من گفت: «مگه ما از روز اول برای این چیزها درست شده بودیم، برو به مسعود اعتماد کن و مطمئن هستم از او این کار برمیاد.» خلاصه آمدم و با مسعود شروع بکار کردیم. لحظه‌به‌لحظه که پیش می‌رفتیم و اعتمادبه‌نفس و خلاقیت مسعود را می‌دیدم واقعاً شگفت‌زده می‌شدم به‌گونه‌ای که ساعت‌ها بدون آب و غذا و خواب کار را انجام دادیم و حتی ایشان سؤالاتی را طرح کردند که باعث شد شناسایی‌ها را دوباره چک کنیم. بالاخره بعد از چند روز، مسعود پیش‌نویس طرح عملیات را به‌عنوان طریق‌القدس تهیه کرد و با تنظیم آن توسط فرماندهان عالی‌رتبه منطقه جنوب به آقا محسن و شهید صیاد ارائه شد و تصویب هم شد و بعد از مدتی عملیات طریق‌القدس با موفقیت انجام شد و دقیقاً شهید پیش‌بهار در تهیه طرح‌های عملیات‌های طریق‌القدس، فتح‌المبین و بیت‌المقدس نقش بسیار برجسته‌ای داشتند. شهید مسعود پیشبهار در عملیات «بیت‌المقدس» من فرمانده تیپ عاشورا بودم و به دلیل پاتک‌های زیادی که به یگان ما و تیپ حضرت رسول (ص) قبل از آزادسازی خرمشهر می‌شد شهید مسعود از طرف «قرارگاه نصر» پیش ما آمد و قرار شد از طرف من و احمد متوسلیان به قرارگاه برود و اوضاع منطقه ما را گزارش دهد تا مسئولین فکری بکنند. من به فرمانده قرارگاه نصر شهید حسن باقری با بی‌سیم تماس گرفتم و گفتم: «مسعود آمد تا اوضاع ما را به شما گزارش دهد تا فکری برای ما بکنید.» خیلی وضعیت سختی بود. چندین بار حسن تماس گرفت و می‌گفت: «پس مسعود کجاست؟ چرا نرسیده؟» من نگران شدم و یکی از دوستان را فرستادم تا ببیند چرا مسعود نرسیده تا اینکه پس از نیم ساعت با بی‌سیم خبر دادند شهید مسعود پیش بهار در مسیر رفتن به قرارگاه به شهادت رسیده است. سردار شهید مسعود پیشبهار، این فرمانده جوان و ۱۹ ساله‌ای که می‌توانست آینده بسیار درخشانی داشته باشد و منشأ خدمات مهمی در جنگ باشد سرانجام بعد از ۱۸ ماه حضور فعالش در جبهه‌ها در مرحله سوم عملیات بیت المقدس، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۱ در دارخوین به درجه رفیع شهادت نائل آمد. مطهری شهیدم ❤️❤️❤️❤️ @ebrahimh
به خاطر عشق است که فداکاری می‌کنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بی‌اعتنائی می‌نگرم و ابعاد دیگری را می‌یابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می‌بینم و زیبائی را می‌پرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس می کنم، او را می‌پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می کنم. عشق هدف حیات و محرک زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیده‌ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته‌ام. ❤❤❤❤ @rafiq_shahidam96
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 💐 خداوندا فقط مي خواهم شوم ، در راه تو . خدايا مرا بپذير و در جمع قرار بده. خداوندا روزي مي خواهم كه از همه چيز خبري هست الا ، ولي خداوندا تو صاحب همه چيز و همه كس هستي و قادر توانايي، اي خداوند كريم و رحيم و بخشنده، تو كرمي كن، لطفي بفرما، مرا راه خودت قرار ده. با تمام وجود درك كردم عشق واقعي تويي و عشق بهترين راه براي دست يافتن به اين عشق. نمي دانم چه بايد كرد، فقط مي دانم زندگي در اين دنيا بسيار سخت مي باشد. واقعاً جايي براي خودم نمي يابم. هر موقع آماده مي شوم چند كلمه اي بنويسم، آنقدر حرف دارم كه نمي دانم كدام را بنويسم . از درد دنيا، از دوري ، از سختي زندگي دنيايي، از درد دست خالي بودن براي فرداي آن دنيا . هزاران هزار حرف ديگر كه در يك كلام، اگر نبود اميد به حضرت حق، واقعاً چه بايد مي كرديم. اگر سخت است، خدا را داريم . اگر در سپاه هستيم ، خدا را داريم . اگر درد دوري از عزيز را داريم، خدا را داريم. اي خداي ، اي خداي ، اي خداي ، بندگي خود را عطا بفرما و در راه خودت كن . 🌹 🌴 @rafiq_shahidam96
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 عاشقانه_های_شهدا فرمانده عملیات سپاه در غرب کشور بعد از شهادت رجایی و باهنر، حاج_محسن خیلی ناراحت بود. همان شب روی پشت‌بام خوابیده بودیم که ایشان رو به من گفت : آرزو دارم من هم مثل آقای رجایی به شهادت برسم و پیکرم بسوزد . خدا هم او را به آرزویش رساند و همانطور که دوست داشت به شهادت رسید . راوی : برادر_شهید @rafiq_shahidam96