eitaa logo
کانال ابراهيم هادی (رفیق شهیدم )❤️
4.5هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
14.3هزار ویدیو
177 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷سیره شهدا ✾بچه ها می گفتند : " ما صبح ها کفش هایمان را واکس خورده میدیدیم و نمی دانستیم چه کسی واکس میزند .. ؟ " ✾ بعدا فهمیدیم که وقتی نیروها خوابند واکس را بر میدارد و هر کفشی که نیاز به واکس داشته باشد ، را واکس میزند . ✾ مشخص شد این فرد همان فرمانده ما ' شهید عبد الحسین برونسی ' بوده است. 🌷 💫💫💫💫 @ebrahimh 💫💫💫💫
💌 برادرم ... ! تمـام عالـم هم اگر برایت زلـیخا شد تو بندگـی ڪـن و بہ حـرمت نـگاه خدایت ... اینگونه ڪه باشی شهیــدت می‌ڪننــد ... 🖤🖤🖤🖤 @ebrahimh 🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
#پای_درس_شهید 💝 برادرم ... ! تمـام عالـم هم اگر برایت زلـیخا شد تو بندگـی ڪـن و بہ حـرمت نـگاه #خدایت #بگـذار_و_بگـذر ... اینگونه ڪه باشی #شهیــدت می‌ڪننــد ... #شهید_عبدالحسین_برونسی #راهکار_شهادت @ebrahimh
✨ یک ساعتى مانده بود به صبح، جلسه تمام شد، آمديم گردان. قبل از جلسه همه رفته بوديم شناسايى. عبدالحسين طرف شير آب رفت و گرفت، بيشتر فشار كار روى او بود و احتمالا ازهمه ما خسته تر، اما بعد از اين كه وضو گرفت شروع به خواندن كرد. ما همه به سنگر رفتيم تا بخوابيم، فكر نمی‌كرديم او حالى براى نماز شب داشته باشد، اما او نماز شب را خواند. اذان صبح همه را براى نماز بيدار كرد. «بلند شين نمازه»، بلند شديم، پلک‌هايمان را به هم ماليديم، چند لحظه طول كشيد، صورتش را نگاه كردم، مثل هميشه میخندید، انگار ديشب هم نماز باحالى خوانده بود. 🌹 ❤❤❤❤ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
﷽ 🖤عشق یعنی نام زیبای حسیــــــــــن ♡عشق یعنی نوکری پای حسین 🖤عشق یعنی سرورت باشدحسین ♡عشق یعنی دم به دم گویی حسین 🖤عشق یعنی روز و شب با ذکر حق ♡زیرلب گویی حسینم یاحسینم یاحسین ⬅️ختم 🗓 به نیت : ♡سلامتی وتعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) و ◀️ انشاءالله زیارت عاشورا امروز به شفاعت و نیابت↯↯ •••⊰⃟♥️࿐ྀུ زیارت عاشورا امروز به نیابت از سردار شهید 🖐🏼 《به مناسبت سالروز تولد این شهید عزیز 》 اجرتون با اباعبدلله الحسین علیه السلام 💚 تقدیم به قلب نازنین امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) و صاحب عزا امام زمان ارواحنافداه 🤲 ⚪️ ان شاءالله شفاعتشون در دنیا وهم درآخرت شامل حالمون بشه ان شاء الله به حق این زیارت قشنگ حاجت روا بشید ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✨‌❥•‌‌✨‌❥•‌‌✨‌❥•‌‌✨‌❥•‌‌✨‌❥•‌‌✨‌❥• ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ┄┅┅❅❁❅┅┅🖤 @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید عبدالحسین برونسی هدیه به روح مطهر و ملکوتی اش صلوات... 🔸آیینه شدن کارِ نه هر شیشه شکسته غبار گرفته ای است از خود گذشتگی ها می خواهد که تا از خود گذشته نشوی نور خدا در تو جلوه نمی کند. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ☝️ ❤️ https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2
〰🍃✨〰 〰✨🍃〰                ﷽ ‍ 💚 مکاشفه‌ شهید عبدالحسین‌ برونسی‌ با حضرت‌ زهرا( س ) 🔰شهید برونسی فرمانده است توی عملیات رمضان، تیربار دشمن می گیره تو گردان عده ای شهید میشن گردان زمین گیر میشه. 😞 سید کاظم حسینی میگه : من معاون شهید برونسی بودم، اصلا بچه ها نمی تونستن سرشونو بلند کنن، یه دفه دیدم شهید برونسی بیسیم چی و پیک و همه رو ول کرد و رفت یه جاافتاد به سجده رفتم دیدم آروم آروم داره گریه می کنه، میگه یا زهرا مدد، مادر جان مدد...😭 بهش گفتم: حالا وقت این حرفا نیس ، پاشو فرماندهی کن !بچه های مردم دارن شهید میشن، ولی شهید برونسی انگار مرده بود و اصلا  توجهی به این خمپاره ها و حرفهای من نداشت. گفت : بعد از لحظاتی بلند شد و گفت: سید کاظم ؟  گفتم:  بله ؟ گفت: سیدکاظم اینجا که من ایستادم قدم کن، 25 قدم بشمار بچه های گردان رو ببر سمت چپ، بعد 40 قدم ببر جلو. گفتم : بچه ها اصلا  نمیتونن سرشونو بلند کنن عراقی ها تیربارو گرفتن تو بچه ها. چی میگی؟ گفت : خون همه بچه ها گردن من، من میگم همین. گفت : وقتی این دستورو داد آتیش دشمنم خاموش شد، 25 قدم رفتم به چپ، 40 قدم رفتم جلو، بعد یه پیرمردی بود توی گردان ما خوب آرپیچی می زد، یه دفه شهید برونسی گفت فلانی آرپیچی بزن، گفت : آقای برونسی من که تو این تاریکی چیزی نمی بینم 😳 گفت : بگو یا زهرا و شلیک کن. می گفت : یا زهرا گفت و شلیک کرد و خورد به یه تانک و منفجر شد. تمام فضا اتیش گرفت و روشن شدفضا، گفت اون شب 80 تانک دشمن رو زدیم و بعد عقب نشینی کردیم 💪 چند روز بعد که پیش روی شد و رفتیم شهدا رو بیاریم، رفتم اونجا که شهید برونسی به سجده افتاده بود و می گفت یا زهرا مدد 😭 نگاه کردم دیدم جلومون میدون مین هست.😳 قدم شماری کردم 25 قدم به چپ دیدم معبریه که دشمن توش تردد می کرده اگر من 30 قدم می رفتم اونورتر توی مین ها بودم 40 قدم رفتم جلو دیدم میدان مین دشمن تموم میشه رفتم دیدم اولین تانک دشمن رو که زدن فرمانده های دشمن با درجه های بالا افتادن بیرون و کشته شدن. شهدا رو که جمع کردیم برگشتیم تو سنگر نشستم، گفتم آقای برونسی من بچه ی فاطمه ام ، من سیدم، به جده ام قسم از پیشت تکون نمی خورم تا سِر اون شب رو بهم بگی، تو اون شب تو سجده افتادی فقط گفتی یا زهرا مدد، چی شد یه دفه بلند شدی گفتی 25 قدم به چپ؟ 40 قدم جلو، بعد به آرپیچی زن گفتی شلیک کن؟ شلیک کرد به یه تانک خورد که فرماندهان دشمن تو اون تانک بودن ؟ قصه چیه؟ گفت سید کاظم دست از سرم بردار! گفتم نه تا این سِر رو نگی رهات نمیکنم، گفت میگم ولی قول بده تا زنده ام به کسی نگی☝️ گفتم باشه! گفت : تو سجده بودم همینطور که گفتم یا زهرا مدد،  (توعالم مکاشفه) یه خانومی رو دیدم به من گفت چی شده؟ گفتم بی بی جان موندم؛😔 اینا زائرین کربلای حسین تو هستند، اینجا موندن چه کنم؟😭 گفت :  آقای برونسی جلوت میدون مینه، حرکت نکن، 25 قدم برو به سمت چپ، اونجا معبر دشمنه، از اونجا بچه ها رو 40 قدم ببر جلو میدون مین تموم میشه فرمانده های دشمن یه جا جمع شدن تو تانک جلسه دارن آرپیچی رو شلیک کن ایشالا تانک منفجر میشه و شما ان شاء الله پیروز میشی💚 🌷 ✾‌✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam96 ✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾