کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (51) 🌺 #آدمخوارها 4 #بچه_لاتها (#راوی :جمعی از دوستان شهيد) ✍در گروه پنجاه نفره
.
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (52) 🌺
.#برادر 1
#کباب
(#راوی :آقای رضا كيانپور)
✍با سختی زياد رسيديم به ماهشهر از آنجا با قايق به سمت آبادان حرکت کرديم. بالاخره پس از بيست وچهار ساعت رسيديم به مقصد. سراغ هتل کاروانسرا را گرفتم🌾
ديدن چهره #شاهرخ خستگی سفر را برطرف کرد😍 دوستانش باور نمی کردند که من برادرش باشم. هيکل من کوچک و قدّ من کوتاه بود.😊 برخلاف او.عصرهمان روز به همراه چند رزمنده به روستای سيدان وخطوط نبرد رفتيم. در حال عبور از کنار جاده بوديم. يکدفعه شليک خمپاره های پنج تایی، معروف به خمسه خمسه آغاز شد👋. #شاهرخ که من را امانت مادر می دانست سريع فرياد زد: بخوابيد روی زمين؛بعد هم خودش را انداخت روی من😄✌️!نيت او خير بود. اما ديگر نمی توانستم نفس بکشم.🙃 هرلحظه مرگ را احساس می کردم. کم مانده بود استخوان هايم خُرد شود🤕. با تلاش بسيار خودم را نجات دادم. گفتم: چکار می کنی؟ من داشتم زير هيکل تو خفه می شدم!⁉️🤣
#شاهرخ با تعجب نگاهم کرد. بعدآهسته گفت: ببخشيد، من می خواستم ترکش به تو نخوره. گفتم: آخه داداش تو نمیگی اين هيکل رو ...
دلم براش سوخت.🍃 ديگر چيزی نگفتم. کمی جلوتر مزارع کشاورزی بود که رها شده بود. #شاهرخ شروع کرد به چيدن گوجه فرنگی. بعدهم با ميله ای که زير اسلحه کلاش قرارداشت گوجه ها را به سيخ کشيد و روی آتش گرفت. نان و گوجه پخته شام ما شد. خيلی خوشمزه بود.😋
می گفت: چشمانتان را ببنديد،فکر کنيد داريد کباب می خوريد! 😂
.#ادامه_دارد...
.#شهید_شاهرخ_ضرغام
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》