ای آسمانِ در شَرَیانم، سفر تویی
نبض زلال! وسوسهٔ بال و پر تویی
مقصد تویی؛ پرنده تویی؛ آشیانه تو
بغضی که ابر بُرده به کوه و کمر تویی
چیزی بگو که بگذرم از این سکوتِ سرد
در انجماد بستهٔ دیوار، دَر تویی
از من ربود جاذبهٔ ماه را لبت
بر گونههای ساحل شرمم اثر تویی
نابی؛ شرابخانهٔ خاکی! گِلت خوش است
از کوزههای مست ازل کهنهتر تویی
عمری نداد میوه بهجز رنج، زندگی
تا بشکنند هرزه درختان، تبر تویی
آن کس که باخت هستی خود را به عشق، من
آن کس که بُرد بازیِ امّا-اگر تویی
#الهام_فتاحی
سلام صبح بخیر روز و روزگار تان سبز سبز
🌱 ایران 🍃
به مناسبت ۱۲ آذر، زادروز استاد دکتر ژاله آموزگار، عمرشان بلند باد
---------
بخشی از سخنان دکتر آموزگار:
ایران
سرزمینِ ما
چگونه عشقی است عشق به تو؟
√ برجستگی دیگر شخصیت دکتر اسلامی نُدوشن، اهمیتی است که به «زبان فارسی» میدهد. او به زبان فارسی به عنوان بهترین نشانه ایران مینگرد. اوست که با شناختی که از ادبیات جهان دارد، اظهار میکند زبان فارسی بزرگترین ودیعهای است که نصیب هر ایرانی شده است.
• اسلامی ندوشن بر این عقیده است که فرهنگ ایرانی از میان تندبادهای حوادث، جان سالم به در میبَرَد و هیچ سانحهای نه یورش نه اشغال و نه استثمار فرهنگی، ریشۀ فرهنگی ایران را قطع نکرده و نخواهد کرد. تا ریشه در آب است، امید ثمری هست.
• واژههای ایران و ایرانی پربسامدترین واژگان در میان آثار او اوست. ایران معشوق یگانه اوست.
• با تمام وجود با او همداستان هستم که تاریخ ایران را منقطع نمیداند و به تداوم آن قائل است. حصاری به پیش از اسلام و پس از اسلام نمیکشد.
بر صفحهی پیشانی دنیا بنویسید
از یک دل دیوانه و تنها بنویسید
باران نشد این بغضِ بهتنگآمده ، افسوس !
از ابر فروخفتهی نازا بنویسید
من وارث دلشورهی عشّاق جهانم
دلتنگی من را خوش و خوانا بنویسید
تصویرِ همآغوشی مرجان و صدف را
بر جزر و مد ساکت دریا بنویسید
" سیلاب غریبیست غم عشق " همین را
در حاشیهی قصهی سارا بنویسید
در بین تعابیر نجیبانهی یوسف
از خواب پریشان زلیخا بنویسید
امروز نشد از نفس او بنویسم
پس نام مرا در صف فردا بنویسید
#پروین_نوروزی
سلام صبح بخیر بامداد چهارشنبه تان شاد و دلنواز
ای زمین ..!
چه زیبا و چه با شکوه هستی ..!
ما چهره تو را ..
با خون رنگ میکنيم ..
و تو صورتهای ما را با آب
شست و شو میدهی ..!
ما عنصرهای تو را میگيريم ..
تا از آنها توپها و ابزارهای ..
ويرانگر بسازيم ..!
و تو عنصرهای ما را میگيری ..
و از آن گل ها و زنبق ها ..
به وجود میآوری ..!
جبران_خلیل_جبران
لبریــز کن از تــــرانه امـــروزت را
از عطــر گـل و جـوانه امروزت را
با بوسه ی باران به لب پنجره ات
آغـــاز کن عاشقـــانه امـــروزت را
#شهراد_میدری☘
عرض سلام و ادب .بامداد روز شنبه ی سرورانم بخیرو سعادت
هفته تان عاشقانه و لبریز عطر مهربانی 🌴
گر بُوَد عمر، به میخانه رَسَم بارِ دِگَر
بجز از خدمتِ رندان نکنم کارِ دِگَر
خُرَّم آن روز که با دیدهٔ گریان بِرَوَم
تا زنم آب درِ میکده یک بارِ دگر
معرفت نیست در این قوم خدا را سَبَبی
تا بَرَم گوهرِ خود را به خریدارِ دگر
یار اگر رفت و حقِ صحبتِ دیرین نشناخت
حاشَ لِلَّه که رَوَم من ز پِیِ یارِ دگر
گر مساعد شَوَدَم دایرهٔ چرخِ کبود
هم به دست آورمش باز به پرگارِ دگر
عافیت میطلبد خاطرم ار بگذارند
غمزهٔ شوخَش و آن طرهٔ طَرّارِ دگر
راز سربستهٔ ما بین که به دستان گفتند
هر زمان با دف و نی بر سرِ بازارِ دگر
هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت
کُنَدَم قصدِ دلِ ریش به آزارِ دگر
بازگویم نه در این واقعه حافظ تنهاست
غرقه گشتند در این بادیه بسیارِ دگر
#حضرت_حافظ☘
سلام صبح بخیر روزتان عاشقنه
از پنجره به پیاده رویِ مملو از جمعیت نگاه کرد، گفت: میبینی؟ لباس هایی هستند که راه میروند، دروغ میگویند، عاشق میشوند، میمیرند... کمتر لباسی آن بیرون است که درونش "انسان" وجود داشته باشد! به راستی که این دنیا یک رختکن بزرگ است.
📕 رختکن بزرگ
👤 #رومن_گارودی
روزتان خوب و پر از انسان های واقعی