.هر نسیمی که نصیب از گل و باران ببرد
می تواند خبر از مصر به کنعان ببرد
آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت:
یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد
وای بر تلخی فرجام رعیت پسری
که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد
ماهرویی دل من برده و ترسم این است
سرمه بر چشم کشد،زیره به کرمان ببرد
دودلم اینکه بیاید من معمولی را
سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد
مرد آنگاه که از درد به خود میپیچد
ناگزیر است لبی تا لب قلیان ببرد
شعر کوتاه ولی حرف به اندازه ی کوه
باید این قائله را "آه" به پایان ببرد
شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد
ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد
#حامد_عسکری 🌴
سلام صبح بخیر روزتان خوش
جمعه ها عصر حوله دور سرت، می رسی از قنات پایینی
سر راهت دوباره با وسواس، می نشینی و پونه می چینی
پونه ها را دوباره می کاری، لای موهای خیس بی گل سر
می روی آه و باز پشت سرت، دشت پروانه را نمی بینی
تو شکوهت میان دختر ها، ای نجیب اصیل ای بومی
مثل یک تخته فرش کرمانی است، وسط فرشهای ماشینی
پدرت کدخدا ...خودت خاتون... باغ خرما... چهار گله شتر.....
پس غلط کرده عاشقت شده است، پسری کامده رطب چینی
#حامد_عسکری🌴
سلام صبح بخیر روز آدینه ها لطیف مثل طراوت باران
چون سرمه می وزی قدمت روی دیده هاست
لطف خط شکسته بــه شیب کشیده هاست
هرکس که روی ماه تو را دیده، دیده است
فرقـی کـه بین دیده و بین شنیده هاست
مـوی تـــو نیست ریختــه بر روی شانه هات
هاشور شاعرانه ی شب بر سپیده هاست
من یک چنار پیـــرم و هر شاخــه ای ز من
دستی به التماس به سمت پریده هاست
از عشق او بترس غزل مجلسش نرو
امروز میهمانی یوسف ندیده هاست...
.
.
#حامد_عسکری🌴
سلام صبح بخیر هفته تان بکام
ای دلبریت دلهره ی حضرت آدم
پلکی بزن و دلهره ام باش دمادم
پلکی بزن از پلک تو الهام بگیرم
تا کاسه ی تنبور و سه تاری بتراشم
هر ماه ته چا نشد حضرت یوسف
هر باکره ای هم نشود حضرت مریم
گاهی غزلم!گم شدن رخش بهانست
تهمینه شود همدم تنهایی رستم
تهمینه شود بستر لالایی سهراب
تهمینه شود یک غم تاریخی مبهم
تهمینه ی من ترس من این است نباشد
باب دلت این رستم بی رخش پر از غم
این رستم معمولیه ساده که غریب است
حتی وسط ایل خودش در وطنش:بم
ناچاری ازین فاصله هایی که زیادند
ناچاری ازین مردن تدریجی کم کم
هرجا بروم شهر پر از چاه وشغاد است
بگذار بمانم که فدای تو بگردم
من نارون صاعقه خورده تو گل سرخ
تو سبز بمان من به درک من به جهنم
#حامد_عسکری 🌴
سلام صبح بخیر روزتان به زیبایی گل سرخ
گیسوانت را بیاور شانه پیدا می شود
بغض داری؟ شانه ی مردانه پیدا میشود
امتحان کن ! ساده و معصوم لبخندی بزن
تا ببینی باز هم دیوانه پیدا می شود
من اسیر عابر این کوچه ی پاییزی ام
ورنه هر جایی که آب و دانه پیدا می شود
عصر پاییزی زیبایی ست لبخندی بزن
یک دوفنجان چای در این خانه پیدا می شود
#حامد_عسکری🌴
سلام صبح بخیر تنور دلتان گرم گرم
هرچه با تنهایی من آشناتر می شوی
دیرتر سر می زنی و بی وفاتر می شوی
هرچه از این روزهای آشنایی بگذرد
من پریشان تر، تو هم بی اعتناتر می شوی
من که خرد و خاکشیرم! این تویی که هر بهار
سبزتر می بالی و بالا بلاتر می شوی
مثل بیدی زلف ها را ریختی بر شانه ها
گاه وقتی در قفس باشی رهاتر می شوی
عشق قلیانی ست با طعم خوش نعنا دوسیب
می کشی آزاد باشی، مبتلاتر می شوی
یا سراغ من می آیی چتر و بارانی بیار
یا به دیدار منِ ابری نیا... تر میشوی
#حامد_عسکری🌴
سلام صبح بخیر هفته تان لبریز باران عشق و سرور
https://eitaa.com/raghskhatatan
از درد ترک خورده و از زخم کبودیم
کوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیم
او می رود و هر قدمش لاله و نسرین
ما سنگتر از قبل همانیم که بودیم
ما شهرتمان بسته به این است بسوزیم
با داغ عزیزیم که خاکستر عودیم
تن رعشه گرفتیم که با غیر نشستهست
از غیرتمان بود ، نوشتند حسودیم
جوگندمی از داغ غمش تار به تاریم
در حسرت پیراهن او پودبهپودیم
پیگیر پریشانی ما دیربهدیر است
دلتنگ به یک خندهی او زودبهزودیم
بر سقف اگر رستن قندیل فراز است
ما نیز همانیم ، فرازیم و فرودیم
یک روز میآید و بماند که چه دیر است
روزی که بفهمد که چه گفتیم و که بودیم
بعد از تو اگر هم کسی آمد به سراغم
آمد ببرد آنچه ز تو تازه سرودیم
#حامد_عسکری 🌴
سلامروزبخیر هفته تان پر فروغ
https://eitaa.com/raghskhatatan