eitaa logo
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
502 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
715 ویدیو
51 فایل
🍃❣️←بِسمِ‌رَّبِ‌شُهَدٰا→❣️🍃 امروز #فضیلت زنده نگہ داشتݩ یاد #شهدا کمتر از شهادت نیسٺ . "مقام معظم رهبرے" مُدیرツ:‌🍃 @Hos3ein_79 تبادلツ:‌🍃 @gomnam2086
مشاهده در ایتا
دانلود
... به جوانے گفتم: چرا داماد نمیشوے!؟ مادرش ڪنارش ایستاده بود. گفت: ایشان میگوید، من یڪ زن میخواهم 168 سانت🙁 این داماد کج فکرمیکند..متری فکر میکنند😐 خبــ مخ خراب است!😐 مگر زن مترے شده است؟!😂 شما چرا داماد نمیشوے؟ گفت:تاحالاڪسے را پیدا نڪردم. مگرچطور زنے میخواهے؟ گفت:آخه من فوق لیسانس هستم و زن من هم باید فوق لیسانس باشد. چه ڪسےگفته؟ آخر ما باید ڪفو هم باشیم. ڪفو را نمیفهمد چیست.! ڪفو یعنے : همفڪر و همفڪر به معنے هم عقیده است.👫 🙏 ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#حج_مهدوی 🌹 1⃣ امام زمان آنجاست ! زائر خانه ی خدا ! هشیار باش ! امام زمانت آنجاست ! محمدبن عثمان سفیر و نايب خاص امام زمان فرموده : "واللّٰهِ‌ اِنّ صاحبَ هذا الأمر يحضر الموسِمَ كلّ سنةٍ فَيرى الناسَ وَيَعرِفُهم وَيَرَونه ولا يَعرِفونه" "به خدا قسم امام عصر علیه السلام همه ساله در مراسم حج شرکت می کنند و ایشان مردم را می بینند و می شناسند،در حالی که مردم ایشان را می بینند ولی نمی شناسند" بحارالانوار ج 52 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #یــــوســف_زهـــرا(س) ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
گام های موفق تربیتی 🌟🌟 "به جای نابغه، #خوشبخت تربیت کنید❗️ 🎗 خانواده‌ها می‌خواهند کودکشان را فلان کلاس و موسسه ثبت نام کنند تا نابغه شود و بعد از کلی رفت و آمد، نتیجه‌ای جز خشم و اضطراب و #افسردگی برای کودکشان ندارد! 🎗 گیریم که کودک شما بتواند یک عدد هشت رقمی را در یک عدد پنج رقمی ضرب کند و جوابش را در یک صدم ثانیه بگوید، یا بتواند در پانزده سالگی لیسانس بگیرد، یا حافظ کل دیوان حافظ و سعدی شود، آیا آن وقت میتواند درست زندگی کند❓ از زندگی لذت ببرد❓ مسایلش را حل کند❓ درست تصمیم بگیرد دوست پیدا کند❓ اصلا می‌تواند بخندد⁉️ 🎗🎗🎗 کودکان ما نیازی به نابغه شدن ندارند، اما نیاز دارند که بدانند چگونه زندگی کنند تربیت کودک ونوجوان مشاور گام های موفقیت درزندگی ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
•🌸• سنجاق کرده اند🖇 ↫•حیارا° ↫•عفت را° ↫•مهربانی را° ↫•عشق را° ↫•صفارا° ↫•ایمان را° ویڪ عالم چیزدیگررابه چاڋرت.. برای همین است... ڪه این چنین"سنگین وباوقار"راه میروی بانو! ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
🍃 ✳️ دختر خانم چادرۍ ڪه جلوۍ موهایش را مثل یڪ تاج خروس🐓 بیرون میآورد واقعا فاجعہ است...😔 ✳️دختر خانم چادرۍ اۍ ڪه صداۍ قهقهہ اش 😂تا ده تا خانہ آنطرف تر مۍ رود فاجعه است😞 ❇️دختر خانم چادرۍ ڪه تمام اقوام و خویشانش برایش محرم محسوب مۍ شوند فاجعه است...😣 ✳️دختر خانم چادرۍ ڪه با صورت آرایش کرده از خانه بیرون میرود واقعا فاجعه است دختر خانم چادرۍ اۍ ڪه توۍ عروسۍ ها مۍ رقصه 💃واقعا فاجعہ است...😣 ❇️دختر خانم چادرۍ اۍ ڪه حاضره شب عروسۍ اش ݪباس نیمہ عریان بپوشد فاجعہ است...😣 ✳️دختر خانم چادرۍ اۍ ڪه توۍ دانشگاه با پسراۍ همڪلاسۍ اش بگو و بخند داره فاجعہ است...😣 ✳️دختر خانم چادرۍ ڪه حیا نمۍ ڪند ڪه توۍ تاڪسۍ ڪنار یڪ پسره واقعا فاجعہ است..😣 ❇️دختر خانم چادرۍ ڪه بعد ازدواج چادرشو ميندازه ڪنار بخاطر اينڪہ چۍ؟ آقامون ناراضيہ!! واقعا فاجعہ است..😣 ❌❌ اینها فاجعہ اند امـّـا☝️... 💠دختر خانم چادرۍ ڪه وقتۍ یڪ دختر بد حجاب را مۍ بیند و از او روۍ مۍ گرداند نہ تنها فاجعہ است بلڪہ یڪ بحران شدید و خطر ناڪ است... ⬅️ براستۍ ما چادرۍ ها تا حالا چہ قدر توانستیم روۍ بد حجاب ها اثر مثبت بگذاریم و نہ تنها دید آنها را بہ پوشش عوض ڪنیم بلڪه آنها را بہ چادر متمایل ڪنیم ؟ 💠واقعا اگر ڪسۍ از ما بتواند یڪ دختر بد حجاب را با حجاب ڪند به معناۍ واقعۍ یڪ جهاد ڪرده است...! ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
35.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆مواظب دلـت باش..! 👌بسیار مفید و شنیدنی👌 . 🎙اسـتـاد دارسـتانـی.. . ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
توجه❗️ توجه❗️ با سلام به خدمت اعضایی محترم امیدوارم روزط خوبی رو سپری کرده باشید برای اداره بهتر کانال به چند ادمین فعال نیازمند هستیم کسانی که تمایل برای خدمت به شهدا دارن منت سر ما میذارن تا کانال بهتر اراده کنیم جهت تمایل ادمین شودن به ایدی زیر مراجعه کنید 👇👇 @hos3ein_79 یاعلی
4_5828166918686638495.mp3
1.83M
🎵 چرا چند میلیون‌بار وصیت‌نامه #شهید_حججی به علی کوچولو شنیده شد؟ ثواب اشک‌های این روضه تقدیم به ❤️ #شهید_بی_سر_محسن_حججی ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⏰ساعت به وقت رمان☺️🙃
✍ مـریـم سـرخـه اے 🌹قسـمـت یک راست وارد اتاقم شدم گره ی کور مانتو ام را باز کردم لباس هایم را از تنم در آوردم و بی حوصله گوشه ای پرت کردم... تنم را روی تخت انداختم و گوشی ام را روبه رویم گرفتم... مادرم وارد اتاق شد صدای تق تق صفحه کلید آزارش می داد...گفت: -دختر باز تو اومدی خونه!!!بلند شو آخه من از دست تو چی کار کنم؟؟؟ بغض کردم از روی تخت بلند شدم لباس هایم را جمع کردم و گذاشتم داخل کمدم! مادرم در را پشت سرش محکم کوبید و رفت... چشم هایم را روی هم فشردم...باید فکری می کردم! زندگیم یک نواخت شده! دست هایم را روی صورتم گذاشتم و اشک هایم انگشتانم را خیس کرد! دست هایم را روی صورتم کشیدم نگاهم را به سقف دوختم آهی کشیدم... روی میز نشستم و گوشی ام را روبه رویم گرفتم... اوه خدای من!! اصلا یادم نبود... صفحه کلیدم را روبه روی چشمانم قرار دادم شماره گرفتم... بعد چند بوق گوشی را برداشت: -بله؟ -سلام خانم خوب هستین؟شرمنده من دیر زنگ زدم!برای کار موسسه مزاحم شدم. ... ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
🇮🇷 شهدا بعد از فتنه ۱۸ تیر ۷۸ چه کردند؟ بعد از اون غائله 18 تیر 78 تهران و اتفاقاتی که افتاد، سردار باقرزاده از تهران تماس گرفت و گفت: "فلانی! با این اتفاقاتی که توی تهران افتاده، بچه های مذهبی بغض کرده اند و دارن تماس میگیرند که آقا یه تشییعی بذارید تا عطر شهدا توی این شهر پراکنده بشه و یه کم بچه ها آروم بشن" گفتم: "سردار! چیزی اینجا نیست! شهید نداریم " چند روزی گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد. خود سردار باقرزاده اومد اهواز و گفت: " برید توی سرزمینهایی که دارید تفحص میکنید؛ توی بیابونها داد بزنید و بگید: آی شهدا! اگه ولایت بر حقه، اگه ولایت رو قبول دارید، الان مملکت به شما نیاز داره. پاشید بیاید" گفتیم حالا شعاره دیگه، شعار قشنگیه... سردار کارش رو کرد و برگشت تهران ما هم رفتیم سر کارمون. چند روزی گذشت و آقای باقرزاده دوباره تماس گرفت با من که : "فلانی! خبری نشد؟" گفتم: "نه سردار!" گفت: "اون کاری که من گفتم رو کردید؟ رفتید داد بزنید؟" گفتم: " سردار بچه ها دارن زحمت خودشون رو میکشند. کسی پیدا نشده" گفت: "گفتم برید داااد بزنید و بگید آی شهدا به شما نیاز داریم، پاشید بیایید" من با دو سه تا سرباز رفتیم توی منطقه هور ، سرم رو از ماشین بیرون بردم مثل دیوونه ها داد میزدم و میگفتم: "آی شهدا به ما گفتن داد بزنیم و بهتون بگیم مملکت به شما نیاز داره. اگه ولایت رو قبول دارید پاشید بیایید." ما اینو گفتیم و برگشتیم اهواز وقتی رسیدیم بچه ها گفتند:"فلانی! از شلمچه خبر دادند که 16 تا شهید پیدا شده!" رفتیم شلمچه 16 تا پیکر رو برداشتیم و برگشتیم اهواز ، گفتند:"آقا! از هور هم 15 تا شهید پیدا شده!... شرهانی هم چند تا شهید پیدا شده." آقا شهدا شروع کردند به اومدن... یه شب من از منطقه برگشته بودم که سردار تماس گرفت که: "فلانی! چه خبر؟" گفتم: " سردار! بحمدالله خبرهایی شده و داره اتفاقاتی میفته" گفت: " چند تا شدن؟" گفتم: "هنوز نشمردم" گفت:" همین امشب راه بیفت و بیارشون تهران" گفتم:"یه چند روز صبر کنین..." گفت: "همین امشب راه بیفت بیا. حالا چند تا شدن؟" گفتم: "گوشی در گوشمه دارم میشمرم" شمردم. یه وقتی گفتم: "سردار به خدا قسم 72 تا...." اون طرف خط سردار به گریه افتاد و گفت: " الله اکبر! روز عاشورا هم 72 نفر پای ولایت ایستادند…" گفتم: "سردار من خودم بچه جنگم. ممکنه بگن شما دارین فیلم بازی میکنین. بذار 73 تا بشن. یا 74 تا .... بذار 70 تاشون کنیم... سردار باقرزاده گفت: ول کن! هر کسی هر چی میخواد بگه. ورشون دار بیار... نثار ارواح طیبه شهدا ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#سلام‌برحسینݩ ✋ هر روز،صبحِ زود،به گوشم صدای توست "حَیّ عَلَی الحسین،وَ حَیّ عَلَی الحَرم" با یک سلام،رو به شما،رو به کربلا جا میدهم میان دلم یک بغل حرم #صباحڪم‌حسینی ♥️✨ ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
فریادی که در گلوهایمان بغض شد ... 💯 انرژی هسته ای حق مسلم ماست 💯 اوج مظلومیت این شهید آنجاست که بسیاری از دانشگاه‌های معتبر اروپایی از ایشان دعوت نمودند تا در کشور آن‌ها به فعالیت‌های علمی ادامه دهد اما این شهید عزیز با توجه به میهن‌پرستی خاصی که داشتند اسرار بر حضور در همین کشور و خدمت به همین مردم داشتند و در این راه جان‌عزیز خود را نثار این نظام و ملت نمودند . پاداش چنین انسان‌های ارزشمندی کمتر از شهادت نیست و این پاداش خداوند به کسانی است که درراه او و خدمت به مردم قدم برمی‌دارند . 📎 نخبه ای متعهد و مسئولیت پذیر #شهید_داریوش_رضایی‌نژاد🌷 #سالروز_شهادت ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
🍃هر وقت دیدید کسے مے خواهد غیبت کند بہ آن شخص بگویید: آقا ـ خانم وایستید مے خواهم صحبت هاے قشنگ شما را ضبط کنم😇 ـ براے چے میخواهید ضبط کنید؟ +چون یکی دیگر دارد ضبط میکند، شما حواستان بہ آن نیست 🌱روز قیامت مے بینیم خیلے از گناهان در نامہ عمل من هست ڪہ من انجام ندادم... خیلے از ثوابها باید در نامہ عملم باشد ولے نیست... مسبب همہ اینها غیبت است ،غیبت ثواب ها را مے برد و گناهان را مے آورد هر کے دوست دارد "یا علے مدد" (حجت الاسلام ماندگارے) 🌈 🕯 🌱 ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راه حاجت گرفتن از امام رضا (ع) از زبان آیت الله مجتهدی تهرانی ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
🔞 شهیدی که منافقین چشمهایش را درآوردند و گوش‌هایش را بریدند و بعد شهیدش کردند...⛔️ 🔸مادر سید مهدی، نحوه شهادت فرزندش توسط منافقین در عملیات مرصاد را این‌چنین بیان می‌کند: سید مهدی در گردان مسلم لشکر 27  و در منطقه اسلام آباد غرب بود که به شهادت می رسد. 👹 #منافقین سفّاک چشم هایش را در آورده بودند, گوشهایش را بریده بودند و آنقدر به فکش ضربه زنده بودند تا فکش خرد شده بود و پوستش را کنده بودند و بدنش را سوزانده بودند...😭 🔻زمانی که پیکرش را برای ما آوردند اجازه ندادند او را ببینم ولی بعدا فیلم پیکرش را دیدم.. ✒️حاشیه: در خاطرات محلی از جانبازان و مجاهدان اوایل انقلاب نیز چنین مواردی به وفور یافت می شود. حکایت جنایاتی که نسل جدید هیچ چیزی درباره آن نمی داند اما به دلیل تنبلی و بی خیالی، در حال فراموشی و دفن شدن هستند💯 ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
🌾معرفت محمدرضا🌾 🌹از زبان دوستانش🌹 محمدرضا خاکی بود..خیلی اهل تفریح و گردش و بیرون رفتن بود.. واسه رفقاش مرام و معرفت میزاشت.. اگر کسی بهش رو میزد روشو زمین نمینداخت. تا جایی که ما واسه کار های اداریمون واسه خرید کردنمون واسه مسافرتامون واسه کسب درآمدمون؛ همیشه دوست داشتیم محمدرضا همراهمون باشه.. هیچوقت از با محمدرضا بودن خسته نمیشدیم.. زمان پیشش خیلی سریع میگذشت.. چونکه مخصوصا محمدرضا اهل شوخی و خنده بود.. اگر هم از کسی ناراحت میشد سریع به روش میاورد.. کینه توزی نمیکرد.. و همیشه دنبال آشتی دادن و دوستی بود.. شاید همین #خوشرویی و #خوش_اخلاقیش محمدرضا رو واسه حضرت زینب قیمتی کرد🌹 #سیره_اخلاقی https://eitaa.com/rah_shohadaaa
4_5987723274400826234.mp3
4.97M
🎤•| سیدرضانریمانی|• 🔊شور _ تَرسَم‌اینه‌این‌چِهل‌روز‌رُو زنده‌نَمُونَم؛💔😭 ↓ #چه‌حالی‌داره برای تو چله نشینی❤️ ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
به عادت همیشه ، هر روز یك نفر شهردار ساختمان می شد تا نظافت و شست و شو را بر عهده بگیرد🍃 ؛ اما متاسفانه وقتی نوبت به بعضی ها می رسید تنبلی می كردند و ظرف های شام را نمی شستند از یك طرف گرمای✨ طاقت فرسا و از طرف دیگر وجود حشرات ، حسابی كلافه مان كرده بود ؛ البته هیچ وقت ظرف ها تا صبح نشسته نمی ماند بالاخره كسی بود تا آن ها را بشوید😊 ناراحتی و گله ی من از بعضی از دوستان به گوش #حاج‌همت رسید با خودم گفتم این بار #حاجی از شناسایی منطقه بیاید ،تكلیفم را با این قضیه یك سره می كنم آن روز داغ ، شهردار و مسئول ساختمان هم دست به سیاه و سفید نزده بودند 😣همه جا را گند گرفته بود و پشه از سر و روی ساختمان بالا می رفت وقتی #حاجی آمد توجه نكردم كه چقدر خسته و كوفته است هر چی كه دلم خواست ، گفتم او هم دلخور شد و گفت به آن ها تذكر بده ؛ اگر قبول نكردند ، اشكالی ندارد بگذار صبح بشود لابد خسته هستند🙁 راحت بگیر و آن شب كه #حاج‌همت به خواب رفت، پشه ها مدام به سر و گردنش می نشستند و او به خودش می پیچید من رفتم و چفیه سیاهم را خیس كردم و آرام روی صورتش انداختم😇 و او آرام گرفت بعد هم كنارش دراز كشیدم و خوابیدم نیمه های شب نیش یك پشه ی سمج مرا از خواب بیدار كرد به كنار دستم كه نگاه كردم ، #حاج‌همت نبود به شتاب از اتاق بیرون زدم درست حدس زدم ظرف ها دم در نبودند آرام پیش رفتم در سوسوی نور كسی👀 ظرف ها را می شست چهره اش معلوم نبود ، چفیه ای را به سر و صورتش محكم بسته بود تا شناخته نشود آن ، چفیه ی خود من بود. .☺️🌹 #شهید_ابراهیم_همت #فرمانده_دلهــا♥️ ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵
🔸میخوام این عکسو قاب کنم بزنم تو خونمون از بس این عکس حس غرور و عزت داره... 🇮🇷🇮🇷 حضور #پاسداران بر روی سکوی کشتی ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پشت کردی به دنیا و... شهید مصطفی صدرزاده💔 ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
🌹🍃 قدم هایت درخیابان ڪار دنیارا لنگـ میکنند... مردهاے شهر راه بازمیکنند تا تو ردشوے🚶 در تاڪسے بدون اینکہ حرفی بزنی ، سرت پایین است...جا راطوری تنظیم کنند کہ تو اذیت نشے....🙈 اینجاست کہ فرشـــته هاهم دست بہ سینہ بہ تماشاۍ تونشستہ اند😮 و خدا میداند چقدر در دلشان بہ تو بالهای سیاهت حسادتــ مےڪنند😍 و من شڪ ندارم کہ همین بود کہ مایه ی فخرِخــــــدا بہ شد....😌 انّی اعلــــــــم ما لاتعلمون...💌🎀💜 💌 تو برگزیده اے😊😊 بہ چادرت شڪ نکن.. تمام اعتقاداتم پیش روے توست و آن هم این ڪہ تو را براے چادر انتخاب ڪرده اند.....😍😍😍 ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
⏰ساعت به وقت رمان☺️🙃
✍مریم سرخه ای 🌷قسمت -سلام.چرا انقدر دیر تماس گرفتید؟ -شرمنده! -نمیتونم کاری کنم براتون! خیلی دیر تماس گرفتید.اما منتظر زنگ ما باشید اگر تونستم براتون کاری جور کنم زنگ می زنم! -ممنونم... -خدانگهدار. یک بدشانسی دیگر...گوشی را پرت کردم گوشه ای از اتاق رفتم بیرون... . مادر که چشمش خورد من به گفت: -دختر!آخه من دلمو به چیه تو خوش کنم!!!نه تیپ درست و حسابی داری.نه نماز درست و حسابی و نه ادب داری! -مامان آخه مگه چی گفتم باز داری غر می زنی!!! مادر هیچ چیز نگفت و ساکت موند! باز هم بغض کردم و رفتم داخل اتاق روی تخت دراز کشیدم و بعد از کمی گریه خوابم برد. صبح با صدای آلارم گوشی از خواب بلند شدم... وای خدای من چقدر زود گذشت انگار همین الان خوابیدم!!! یکی از چشم هایم را باز و با چشم دیگری زیر چشمی ساعت را نگاه کردم... یعنی واقعا ساعت هشته!!! دستم را کشیدم روی صورتم، کش و قوسی به بدنم دادم و از روی تخت بلند شدم... از پله ها پایین رفتم به سمت آشپز خانه، دست و صورتم را شستم و بعد از مسواک زدن برگشتم سمت اتاق پشت میز نشستم و مشغول شانه زدن موهایم شدم... باید برم موسسه و ببینم بالاخره چیکار کردن برای کار من!! بعد از شانه زدن موهایم لباس هایم را تنم کردم کوله پشتی ام را برداشتم و از خانه خارج شدم! تا رسیدن به انتهای کوچه سریع و پر استرس قدم زدم... سر کوچه ایستادم و منتظر تاکسی شدم...پرایدی جلوی پایم ترمز زد... سوار شدم... تا رسیدن به موسسه حدود نیم ساعت راه بود! هنز فری ام را از جیبم آوردم بیرون به گوشی ام وصل کردم و مشغول آهنگ گوش دادن شدم... موسیقی درحال پخش حواسم را پرت کرد!! بخاطر همین کمی جلو تر از موسسه پیاده شدم و بقیه ی راه را با پاهایم قدم زدم! به ساعتم نگاه کردم اوه خدای من دیر شده!! قدم هایم را بلند تر برداشتم همینطور که درحال راه رفتن بودم پایم گیر کرد به آهنی که گوشه ی پیاده رو بود و به شدت زمین خوردم... گوشی ام از دستم افتاد روی زمین... زانوی سمت راستم به شدت درد گرفت... از درد به خودم می پیچیدم که دستی سمت من آمد دو طرف بازویم را گرفت و من را از روی زمین بلند کرد... چشم هایم را باز کردم سرم را بالا گرفتم... نگاهم به صورت کشیده و چشمان عسلے رنگش گره خورد لبخند ملیحی روی لب هایش نقش بست... ... ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
▪️نگاه کن پسرم، اونجا خلیج فارسه، قبلنا از اونجا میرفتیم نصف ایران رو میگرفتیم! ولی الآن نفتکش هامون اونجا توقیف میشه، بزرگ شدی مراقب اونجا باش! ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄